eitaa logo
کانال تبلیغی حجت الاسلام حبیبی
263 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
4.3هزار ویدیو
30 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻 🕌حضرت ام البنین علیهاالسلام ▫️فاطمه بنت حِزام مشهور به اُمّ البَنین، از همسران امیرالمؤمنین علی علیه السلام و از شخصیت‌های محترم نزد  است. او مادر حضرت عباس، عبدالله، جعفر  و عثمان است که هر چهار تن در روز  به  شهادت رسیدند. از آنجا که او مادر چهار پسر بود، به‌ ام البنین مشهور شد. ▫️پس از شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها، امام علی علیه السلام با برادرش عقیل که در نسب‌شناسی عرب شهره بود، درباره انتخاب همسری که اصیل باشد و فرزندانی دلیر و جنگاور بیاورد، کرد و عقیل، فاطمه بنت حزام را پیشنهاد کرد که علی(ع) با او ازدواج کرد. ▫️در روایات آمده است، بعد از گذشت مدتی از ازدواج ام البنین با حضرت علی(ع)، ام البنین به امام علی(ع) پیشنهاد کرد او را به نام اصلی‌اش که فاطمه بود، صدا نزند، تا حسنین (علیهم‌السلام) با شنیدن نام فاطمه به یاد مادرشان نیافتند. از این رو امام علی(ع) او را ام البنین [مادر پسران] نامید. ▫️ام البنین در واقعه کربلا حضور نداشت. هنگامی که کاروان اسیران کربلا  وارد مدینه  شد، شخصی خبر شهادت فرزندانش را به او داد؛ اما او از  امام حسین علیه السلام پرسید. ام البنین وقتی خبر شهادت چهار فرزندش و امام حسین علیه السلام را شنید، گفت:‌ «ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدای حسین می‌شد و او زنده می‌ماند.» این سخنِ او را برخی دلیل دلدادگی عمیق او به اهل بیت و امام حسین علیه‌السلام دانسته اند. ▫️ام البنین پس از باخبر شدن از شهادت فرزندانش، هر روز با نوه‌اش عبیدالله (فرزند عباس علیه السلام) به  می‌رفت و در آنجا اشعاری که خود سروده بود، می‌خواند و می‌گریست. اهل  گرد او جمع می‌شدند و همراه او گریه می‌کردند، حتی گفته‌‌شده که مروان بن حکم یکی از حاکمان مدینه، نیز با آنان همراه می‌شد. ▫️ام البنین را و شاعری فصیح و اهل فضل و دانش دانسته‌اند که در رثای حضرت عباس علیه السلام این اشعار را سروده بود و می‌خواند: یا من رَاَی العباس کرّ علی جماهیر النقد و وراه من ابـنـاء حیدر کل لیث ذی لبد..... «ای کسی که عباس را دیدی که بر دشمن حمله می‌کرد و فرزندان حضرت علی علیه السلام پشت سر او بودند. می‌گویند دست فرزندم قطع شده و بر سرش عمود فرود آمده. اگر شمشیرت را در دست داشتی کسی به تو نزدیک نمی‌شد» ▫️عالمان شیعه شجاعت، فصاحت و علاقه ام البنین به اهل بیت به‌ویژه امام حسین(ع) را ستوده و از او به نیکی و بزرگی یاد کرده‌اند. به گفته  ره ام البنین نسبت به خاندان پیامبر، محبت شدیدی داشت و خود را وقف خدمت به آنان کرده بود.  اهل بیت علیهم السلام نیز برای او احترام ویژه قائل بودند و در روزهای عید، نزد او می‌رفتند. ▫️یکی از بزرگان می گفت، من در مشکلات، برای ام البنین صد مرتبه صلوات می‌فرستم و حاجت می‌گیرم. 📘
روایتی شنیدنی از شهدا در حضور رهبر انقلاب اسلامی.
❣نکاتی زیبا برای زندگی بهتر 🌼🍃 نكته ۱: اگر به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود. 🌼🍃 نكته ۲: اگر براي خدا باشیم، خدا و همه ملائكه اش براي ماخواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه». 🌼🍃 نكته ۳: سعي كنيم صفات خدايي در ما زنده شود؛ خداوند كريم است، ما هم كريم باشيم. رحيم است، رحيم باشيم. پوشاننده عیوب است، ماهم ستارالعیوب باشيم. 🌼🍃 نكته ۴: دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست. آن را اجاره ندهيم. 🌼🍃 نكته ۵: كار را فقط براي رضاي خدا انجام دهيم، نه براي ثواب يا ترس از جهنّم. 🌼🍃 نكته ۶: اگر انسان علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد. 🌼🍃 نكته ۷: اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي شود. 🌼🍃 نكته ۸: اگر مواظب دلمان باشيم و غير خدا را در آن راه ندهيم، آنچه را ديگران نمي بينند ما مي بينيم. و آنچه ديگران نمي شنوند، ما مي شنويم. 🌼🍃نكته ۹: هركاري مي كنيم نگوييم: "من كردم"، بگوييم: «لطف خداست». همه را از خدا بدانيم. 📚کانال تربیتی حجت الاسلام مهدی گرجی ‌https://chat.whatsapp.com/EQoAc6SrT9h4Y0mAOoxHzD
🏴 روضه حضرت ام البنین (س) 🏴
12.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عجب تلاشی!!! #رویش های_انقلاب حضرت آقا فرمودند قلب منو رو شاد کردید
👌قابل توجه اونائی که به دین و اعتقادات بچه هاشون کاری ندارن و فقط کسب و درآمد فرزندشون براشون مهمه ... !! ▪️رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلّم أَنَّهُ نَظَرَ إِلَى بَعْضِ الْأَطْفَالِ فَقَالَ وَیْلٌ لِأَوْلَادِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مِنْ آبَائِهِمُ الْمُشْرِکِینَ فَقَالَ لَا مِنْ آبَائِهِمُ الْمُؤْمِنِینَ لَا یُعَلِّمُونَهُمْ شَیْئاً مِنَ الْفَرَائِضِ وَ إِذَا تَعَلَّمُوا أَوْلَادُهُمْ مَنَعُوهُمْ- وَ رَضُوا عَنْهُمْ بِعَرَضٍ یَسِیرٍ مِنَ الدُّنْیَا فَأَنَا مِنْهُمْ بَرِی‏ءٌ وَ هُمْ مِنِّی بِرَاءٌ 🔸رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به بعضى از کودکان نظر کرد و فرمود: واى بر فرزندان آخر الزمان از روش پدرانشان. عرض شد یا رسول اللَّه از پدران مشرک آنها؟ فرمود نه، از پدران مسلمانشان که چیزى از فرائض دینى را به آنها یاد نمیدهند، و اگر فرزندان، خود از پى فراگیرى بروند منعشان میکنند و تنها از این خشنودند که آنها در آمد مالى داشته باشند هر چند ناچیز باشد. سپس فرمود: من از این پدران برى و بیزارم و آنان نیز از من بیزارند. 📚جامع أحادیث الشیعة ج۲۱ ص۴۰۸
مجلس ترحیم خودم سهراب سپهري ♈بعد مرگم شده بود ... آمدم مجلس ترحیم خودم ، همه را می دیدم همه آنها که نمی دانستم عشق من در دلشان ناپیداست ♈واعظ از من می گفت ... از نجابت هایم، از همه خوبیها و به خانم ها گفت : اندکی آهسته تا که مجلس بشود سنگین تر... راستی این همه اقوام و رفیق !!؟؟ من خجل از همه شان ! من که یک عمر گمان می کردم تنهایم و نمی دانستم من به اندازه یک مسجد پر از آدم ، دوستانی دارم ♈همه شان آمده اند! چه عزادار و غمین ... من نشستم به کنار همه شان وه چه حالی بودم ، همه از خوبی من می گفتند حسرت رفتن ناهنگامم ، خاطراتی از من که پس از رفتن من ساخته اند از رفاقت هایم ... از صمیمیت دوران حیات یک نفر گفت : چه انسان شریفی بودم دیگری گفت فلک گلچین است ♈یک نفر هم می گفت : "من و او وه چه صمیمی بودیم" !! و عجیب است مرا ، او سه سال است که با من قهر است ... !! ♈یک نفر ظرف گلابی آورد و کتاب قرآن که بخوانند کتاب و ثوابش برسانند به من گرچه بر داشت رفیق ، لای آن باز نکرد ... و ثوابی که نیامد بر من ♈آن که صدبار به پشت سر من غیبت کرد آمد آن گوشه نشست ... من کنارش رفتم اشک در چشم ، عزادار و غمین ، خوبی ام را می گفت چه غریب است مرا ... ! ♈آن ملک آمد باز ... آن عزیزی که به او گفتم من : « فرصتی می خواهم » خبرآورد مرا : « می شود برگردی ... مدتی باشی ، در جمع عزیزان خودت ... نوبت بعد ، تو را خواهم برد ♈روح من رفت کنار منبر ... و چه آرام به واعظ فهماند : اگر این جمع مرا می خواهند ، فرصتی هست مرا ... می شود برگردم ... ♈من نمی دانستم این همه قلب مرا می خواهند ! باعث این همه غم خواهم شد روح من طاقت این موج پر از گریه ندارد هرگز ... زنده خواهم شد باز واعظ آهسته بگفت : « معذرت می خواهم خبری تازه رسیده ست مرا گوییا شادروان مرحوم ، زنده هستند هنوز » ! خانمی جیغ کشید و غش کرد و عزیزی به شتاب ، مضطرب ، رفت که رفت ... یک نفر گفت : « که تکلیف مرا روشن کن اگر او مرد، خبر فرمایید سوگواری بکنیم ! » ♈عهد ما نیست به دیدار کسی ، کو زنده است دل او شاد کنیم کار ما شادی مرحومان است !!! واعظ آمد پایین ... مجلس از دوست تهی گشت عجیب ! صحبت زنده شدن چون گردید ، ذکر خوبی هایم همه بر لب خشکید ... ♈ملک از من پرسید: « پاسخت چیست ؟ بگو ! تو کنون می آیی !؟ یا بدین جمع رفیقان خودت می مانی!!؟؟ » ♈چه سوال سختی ! بودن و رفتن من در گرو پاسخ آن ... زنده باشم بی دوست ؟ مرده باشم با دوست ؟ زنده باشم تنها !؟ مرده در جمع رفیقان عزیز!؟ من که در حیرتم از کرده ی این مردم نیز ... !!! ♈کاش باور بکنیم کاش بیدار شویم خوب اندیشه کنیم معنی واقعی آمدن و رفتن چیست ؟ ای کاش دلی شاد کنیم تا زمانی که هنوز زنده اندر بر ماست ...