eitaa logo
|حجره نامه|🕊🇵🇸🇮🇷
569 دنبال‌کننده
866 عکس
347 ویدیو
7 فایل
خداوند مقربترین بندگان خویش را از میان عشاق بر میگزیند تا گره کور دنیا را به معجزه عشق بگشایند... برای شنیدن👈 @alamdar69
مشاهده در ایتا
دانلود
قنفذ که خسته می‌شد، جایش مغیره می‌زد... این پشت هم زدن‌ها، پیش ابالحسن بود...
ای خفته در مزار سر از خاک کن برون‌ احوال چاکران تو بعد از تو، درهم است.. جانفدا💔 @hojre_name
هیچوقت نمیفهمی محیط چقدر روت اثر داشته، تا وقتی محیط دیگه‌ای رو تجربه نکنی.
رنجور عشق را سر ناز طبیب نیست یعنی طبیب خسته‌دلان جز حبیب نیست
رشد درد داره. ولی می‌ارزه. خوش رنگ و لعابت میکنه، تراشت میده، جلات میده، برق میفته به ریخت و قیافت. درد داره‌ها، تا دلت بخواد، صدای شکستن استخوناتو می‌شنوی، ولی می ارزه. @hojre_name
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 ادب در پیشگاه عالم یعنی دو زانوی نشستن و مودب بودن 💠 به همین خاطر وقتی امری برایمان قدسی شد تا اخلع نعلیک هم پیش خواهیم رفت همانطور که وقتی استاد به نزد شاگرد رفت، شاگرد بی دستار و کفش به محضر استاد می‌رسد تا عرض ادب کند. 💠 ادب امری مشکک نیست که نسبت به افراد تغییر کند و الگوی گفتاری‌مان در هر بستری تغییر کند و ما جسارت هر نوعی بیانی در محضر عالم داشته باشیم. 💠 اینکه جماعتی دچار اختلال شناختی شدند و تا محضر رهبر انقلاب اجازه می‌دهند که هر نوع ادبیاتی داشته باشند، این را به حساب بزرگواری یا چیزهای دیگر نگذارید. چارچوب سخن در محضر بزرگان روشن است، سر به زیر و دست بسته بایدت نه لبی غنچه گون و چشمانی خمار @hojre_name
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بابا قهرمانه حتی اگه بچه‌هاش نیازهای خاص داشته باشن بازم پا پس نمی‌کشه @hojre_name
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند کز شوق توام، دیده چه شب می‌گذراند؟ وقت است اگر از پای درآیم که همه عمر باری نکشیدم که به هجران تو ماند سوز دل یعقوب ستم‌دیده ز من پرس کاندوه دل سوختگان، سوخته داند دیوانه گرش پند دهی کار نبندد ور بند نهی سلسله در هم گسلاند
ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری در آتش سوزنده صبوری که تواند هر گه که بسوزد جگرم دیده بگرید وین گریه نه آبی است که آتش بنشاند سلطان خیالت شبی آرام نگیرد تا بر سر صبر من مسکین ندواند شیرین ننماید به دهانش شکر وصل آن را که فلک زهر جدایی نچشاند
گر بار دگر دامن کامی به کف آرم تا زنده‌ام از چنگ منش کس نرهاند ترسم که نمانم من از این رنج دریغا کاندر دل من حسرت روی تو بماند قاصد رود از پارس به کشتی به خراسان گر چشم من اندر عقبش سیل براند
فریاد که گر جور فراق تو نویسم فریاد برآید ز دلِ هر که بخواند شرح غم هجران تو هم با تو توان گفت پیداست که قاصد چه به سمع تو رساند زنهار که خون می‌چکد از گفتهٔ سعدی هرک این همه نشتر بخورد خون بچکاند