. 👨‍⚕اولین کلاس آزمایشگاه رو که گذروندیم استاد دوره بهمون قانون حضور در آزمایشگاه رو شرح داد ... 👨🏻‍⚕یکی از قوانینش استفاده از روپوش سفید بود ...با رسیدن دومین جلسه ی کارگاهیمون بچه هایی که چادری بودند چادرهاشونو در آوردند و رپوش سفید رو پوشیدند ... ❌اما من با خودم کلنجار میرفتم !!! .

. 🚫مگه چه تفاوتی هست بین آزمایشگاه و بیرون از اون ، چیزی که تغییر نکرده پس چرا باید چادرم رو در بیارم !!! 💭درگیر افکار و کشمکشهای درونی ام بودم که استاد دوره وارد کلاس شد ، او هم خانمی محجبه و چادری بود ، چادرش را در آورد ولی اعتراضی به چادری بودن ما نکرد 😮‍💨ارلن که پر شده بود از مواد سمی رو جا بجا کردم ، به یک باره استرسی تمام وجودم را گرفت ، اگه با وجود چادر ارلن از دستم بیوفته و بر روی دستم بریزه چی !!! .

. 😈 فکرهای شیطانی به من حمله ور شدند و من در وسط گود خودم رو تنهای تنها می‌دیدم ، شاید بایستی تسلیم افکار شیطانی ام میشدم ... ☠این چادره که تو رو محدود می‌کنه ...این چادر که دست و پا گیره... و کلی حرفهای سمی دیگه که ذهنم رو آروم آروم زهر آلود میکرد ....❌ .

. 📛با چادر آزمایشگاه اون روز رو به هر قیمتی بود گذروندم ...جلسه ی بعدیِ همین کلاس فرا رسید ، کلاسی که مختلط بود رو غربال کردند و اکثر پسرها رو به کلاس بعدی انتقال دادند ‼️این بار تعداد دخترها به پسرها میچربید ، همون موقع تصمیم گرفتم تا چادرم رو در بیارم ... ادامه دارد... خوشحال میشم نظرتونو با من به اشتراک بگذارید 😍🔰 https://abzarek.ir/service-p/msg/1465570 .

🌷دلم آرامشی میخواهد تا در تلاطم و طوفان زندگی بتواند استوار بماند ... استوار به ایمان و تقوا و توکل به او مهربانترینِ مهربانان.... از اینجا ...پناهگاه عاشقان سلام بدهیم ...🤚 "السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا " #ســــــــــــــــــــــــــــــلام_زندگی 🤚 ___________ ☔️هنرکده شمیم باران https://eitaa.com/joinchat/1805451316Cd14018aac3

#هنرمندانه_خاص #آشپزی_ایرانی سوپ جو مجلسی🍜 مواد لازم : پیاز ۱ عدد هویج ۲ عدد گوجه ۶-۴ عدد سینه مرغ ۱ عدد سیب زمینی ۱ عدد جو پرک ۱ استکان جعفری ۱ دسته فلفل دلمه‌ ادویه‌ها : پودر تخم گشنیز نمک، فلفل زردچوبه پودر سیر ___________ ☔️هنرکده شمیم باران https://eitaa.com/joinchat/1805451316Cd14018aac3

#پنج_دانش_جو ۶ . ✍ ۵ دانش جو... سلام شب سرد پاییزیتون به گرمای دلهای صاف و زلال🦋 .

. 🏢وقتی که کلاس خلوت تر شد ، افکار ذهنی بیشتری بهم هجوم آوردند، و چون ترس از مواد سمی و ریختنش روی بقیه یا خودم داشتم تصمیم گرفتم دلم رو یکدله کنم و چادرم رو در بیارم 🦋همین که چادرم رو در آوردم ، به یک دقیقه نگذشت که همون دوست مهربانم رو دیدم که برای اولین دیدار دانشگاه با هم روبرو شده بودیم .

. 👀او را دیدم که چادرش را در نیاورده ، با خودم فکر کردم وقتی اون می‌تونه تو این شرایط چادر داشته باشه پس منم میتونم 💪 👆و اینجا بود که چادرم رو برداشتم و محکم تر از قبل سرم کردم ، و این بار با وجود شرایط نامناسبی که برای من ایجاد شد حتی لحظه ای به کنار گذاشتن چادرم فکر نکردم ... .

. ☺️اون روز فقط چند دقیقه چادرم رو در آوردم ، ولی خدا رو شاکرم که در مسیری که در آن قرار گرفتم ، افرادی رو سر راهم قرار داد که با وجود آنها توانستم شرایط رو تغییر بدهم و گام هایم رو استوارتر از قبل قرار بدهم 🌷جلسه ی بعدی آزمایشگاه رو با استاد دیگه ای داشتم ، و خب وقتی تصمیم گرفتم با چادر وارد آزمایشگاه شوم گویا قرار بود امتحانات سختی را پشت سر بگذارم ... ادامه دارد... خوشحال میشم نظرتونو با من به اشتراک بگذارید 😍🔰 https://abzarek.ir/service-p/msg/1465570 .

یه هوای ابری در اینجا ، ملجا عاشقان😍 #ســــــــــــــــــــــــــــــلام_زندگی 🤚 ___________ ☔️هنرکده شمیم باران https://eitaa.com/joinchat/1805451316Cd14018aac3

#هنرمندانه_خاص #آشپزباشی بادمجون شکم پر 🍆😌 ___________ ☔️هنرکده شمیم باران https://eitaa.com/joinchat/1805451316Cd14018aac3

#پنج_دانش_جو ۷ . ✍ ۵ دانش جو... سلام ،امیدوارم حال دلتون فوق العاده باشه👌 .

. 👌اگر پا درمسیر سختی قرار دادید مطمئنا خدا به بهترین نحو کمکتون می‌کنه ☺️و من این رو به عینه در مسیری که پیش روم بود ،مشاهده کردم . ‌

. 🏢کلاس درس استاد شروع شد ، قرار بود حتما روپوش آزمایشگاه رو داشته باشیم 💡خب من مثل همیشه چادر داشتم ، و طبق روال همیشه جلو مینشستم تا تمرکز کامل روی درس داشته باشم استاد مثل همیشه سلامی کرد و نشست ، هنوز زمانی نگذشت که توجه استاد به من جلب شد ، تا منو دید انگار برق بهش وصل کردند 😄 .

. به من توپید و گفت :تو چرا چادر پوشیدی !!!، اگه من نمره ازت کم نکردم 😳 😟منم که یهو از حرف استاد گیج شده بودم تا چند دقیقه فکر میکردم که چی شد یهو استاد بین این همه دانشجو من رو برای شکایت روزانه اش انتخاب کرد .

. 😊من که در افکارم غرق شده بودم به ناگاه به خودم اومدم و خودم رو جمع و جور کردم و لبخندی از روی رضایت زدم و چیزی نگفتم ... 😶بیشتر شرایط و جو کلاسی رو تحمل میکردم تا اینکه بشینم وجواب پس بدم، نمی‌دونم کار درستی میکردم یا نه ولی در اون زمان تصمیم بر این شد که برای شرایطم دنبال راه چاره ای باشم ، و با عملم شرایط رو به نفع خودم تغییر بدم .

. 🤐 بله نمره نیز تهدیدی بود که اساتید ازش استفاده میکردند 😮‍💨تو اون شرایط به این نتیجه رسیدم باید درس بخونم ، حتی بیشتر از قبل ، اینطوری شاید فرصتی برای شکنجه من پیدا نمی‌کردند .

. ✍و همین هم شد ...هرچند اون استادی که میخواست حرفشو بزنه از کوچکترین فرصت برای این کار استفاده میکرد و طعنه و تهدیدِ خودش رو داشت ، ولی خب در نهایت نتیجه ای برایش حاصل نمیشد 🤔نمی‌دونم اگه در این زمان دانشجو بودم آیا همین راه رو میرفتم یا نه ، آیا این روش اثرگذار بود یا نه!!! ، ولی من بر طبق شرایطی که سنجیده بودم این راه حل رو بهترین گزینه می‌دونستم .... ادامه دارد... #روز_دانشجو خوشحال میشم نظرتونو با من به اشتراک بگذارید 😍🔰 https://abzarek.ir/service-p/msg/1465570 .