هوای حرم:
به منبر میرود دریا، به سویش گام بردارید
هلا! اسلام را از چشمهٔ اسلام بردارید
مبادا از قلمها جا بیفتد واژهای اینک
که بر منبر قدح کج کرده ساقی، جام بردارید
«سَلونی» را هدر کردند روزی مردمان، امروز
بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید
الا ای شاعران! چشمان او آرایهٔ وحی است
برای ما از آن باران کمی الهام بردارید
نسیم صبح صادق میوزد از گیسوی صادق
از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید
به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که میگوید
غلام خستهام خفته، قدم آرام بردارید
اگر فرمان او باشد، نباید پلک بر هم زد
به سوی شعله چون هارون مکّی گام بردارید
«رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَه...»
به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید
به جای حج به سوی کربلا رفتن خداجوییست
کفن باید به جای جامهٔ احرام بردارید
اگر در گوش نوزادی اذان میخواند، میفرمود
که با آب فرات و تربت از او کام بردارید
میان شعلهها آیات ابراهیم میسوزد
میان گریه ختم سورهٔ انعام بردارید
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
هدایت شده از كانال رسمي شهيدحاج حسين عليخاني(صلوات)
! حکایتی زیبا از تشرّف آيتالله نمازي شاهرودی خدمت امام زمان (ع)
آیتالله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی از سلسلة سعادتمندان و زمرة نیکبختانی است که در سفر بیتالله
در طی یک حادثه ای خود و اهل کاروانش محضر امام زمان عج مشرف میشوند.
در سال 1336 هجری از تهران به همراه جمعی از برادران ایمانی به مکّه معظّمه مشرّف شدیم. امیرالحاج و سرپرست ما «صدر الاشراف» بود. در آن زمان چیزی حدود 250 تومان تا 300 تومان میگرفتند و با ماشینهایی قرارداد میبستند که ما را به مکّه رسانده و از آن جا به عراق بازگردانند.
من برای چهاردهمین مرتبه بود که به بیتالله الحرام مشرّف میشدم و به عنوان روحانی کاروان خدمت میکردم. آن سال در راه بازگشت به عراق به خاطر مسائلی، عربستان قوانینی برای ماشینهای حجّاج وضع کرده بود و آن این که ماشینهای زائران خانة خدا باید در یک کاروان صدتایی و همراه هم حرکت کنند. هر کاروان یک سرپرست داشت و یک ماشین هم، لوازم یدکی و ملزومات دیگر را همراه کاروان حمل میکرد. ضمناً دو ماشین پلیس، یکی در جلو و دیگری در عقب کاروان وظیفة حفاظت از قافله را بر عهده داشت ماشین ما دو راننده به نامهای محمود آقا و اصغرآقا داشت که هر دو بچّة تهران بودند.
هنگامی که کاروان به راه افتاد اصغرآقا رانندگی میکرد. از قضا ماشینِ ما در آخر صف، پشت سر همة ماشینها قرار گرفت و این موضوع اصغرآقا را خیلی ناراحت کرد و شروع کرد به غُرو لُند کردن و این که در حرکت از تهران ماشین آخری بودیم، در برگشتن هم آخری شدیم و باید تا آخر مسیر خاک بخوریم. من باید از صفِ ماشینها خارج میشوم و میروم در جلوی ماشینهای دیگر قرار میگیرم.
گم شدن در بیابان اصغرآقا در نظر داشت که از صف ماشینها جدا شده، پس از پیمودن مسافتی دوباره به کاروان ملحق شود و در جلوی کاروان قرار گیرد اما او نادانسته ماشین را منحرف کرد و از کاروان جدا شد. من به خاطر سفرهای متمادی میدانستم که بیابانهای عربستان بیسروته و بی انتهاست. لذا او را خیلی نصیحت کرده و اصرار نمودم که از قافله جدا نشود و طبق ترتیب کاروان حرکت کند اما او گوش نکرد. حاجیان دیگر هم سکوت کردند و با من همراهی نکردند.
اصغرآقا تصمیم خود را گرفت و گفت: به اندازة کافی آب و بنزین داریم و میتوانیم از یک راه فرعی خود را به جلوی کاروان برسانیم. او از کاروان جدا شد و در بیابان به راه افتاد و پس از طیّ مسافتی طولانی راه را گم کرد و نتوانست خود را به کاروان برساند. کمکم شب هم فرا رسید. ما با داد و فریاد از او خواستیم که ماشین را متوقف کند تا نماز بخوانیم. وقتی از ماشین پیاده شدم؛ به آسمان نگاه کردم و دیدم که فاصلة ما با هفت برادران (هفت اورنگ) زیاد شده، فهمیدم که راه زیادی را به اشتباه آمدهایم به همین خاطر به راننده گفتم: «امشب را همینجا بیتوته میکنیم و فردا صبح از همان راهی که آمدهایم، باز میگردیم».
فردا صبح سوار شدیم تا از همان راه دیروزی برگردیم اما از آن جا که صحراهای حجاز دارای شنهای نرم است و باد آنها را پیوسته حرکت میدهد، نتوانستیم راهِ بازگشت را پیدا کنیم. هیچ اثری از راه دیشب بر سینة صحرا نبود از آن طرف، ماشین هم مرتّب در شنها فرو میرفت، جهتهای متعددّی را چند فرسخ، چند فرسخ پیمودیم و سرانجام ره به جایی نبردیم و دوباره شب فرا رسید.
فردا صبح روز سوم، آب و بنزین هم تمام شد.
همه وحشتزده و ناامید شده بودیم. من به عنوان روحانی کاروان و کسی که سفرهای زیادی به خانة خدا آمده بودم گفتم: «این اصغرآقا بود که ما را به اینجا کشانید و گناه بزرگی را انجام داد. اما چارهای هم نیست، بیاید همگی به امام زمان(ع) متوسّل شویم. اگر آن بزرگوار ما را از این بیابان هلاکت نجات بخشید، زهی سعادت و خوشبختی، اما اگر به فریاد ما نرسد همگی در این بیابان مُرده، طعمة حیوانات خواهیم شد. بیایید قبل از آن که بی حال شده و دست و پایمان بیرمق بیفتد، هر کس برای خود گودالی حفر کند و در آن گودال برود که اگر مرگ به سراغ ما آمد، در آن گودالها جان بدهیم و حداقل بدن ما طعمة حیوانات نشود و با گذشت زمان، باد وزیده و شنها را روی ما بریزد و در زیر شنها مدفون شویم.
همه مشغول شدند و هر یک برای خود قبری کند و در این حال به حاجیان گفتم:
......
برای مشاهده ادامه این حکایت و داستان واقعی جذاب کلیک نمایید👇👇👇
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
كانال علمداربصیرت افزایی شهیدمدافع_حرم_حاج_حسين_عليخاني ⬇️
https://t.me/shahid_hosein_alikhani
┏🕊✨🌺✨🕊┓
http://eitaa.com/shahid_hosein_alikhani
┗🕊✨🌺✨🕊┓🕊
http://sapp.ir/shahid_hosein_aliKhani
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
شهید آوینی؛ «اگر انسان هایی که مأمور به ایجاد تحول در تاریخ هستند، خود از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند، دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد.»
🌹هنرمندان شهید می شوند
الگوها واسطوره هایی تکرارنشدنی که درزندگی ماگمنام هستند🌷🌷🌷👤👤👤💌💌💌
https://eitaa.com/honarmandanshahidmishavand
🛑 فرق #هنرمند و #بازیگر
🔺 علامه جوادی آملی:
🔹 اگر انسان شده ابدی، از «آثار ابدی» چیزی را در كارگاه خیالش می آورد و این را می پروراند، بعد خروجیش هم می شود «جمال محسوس»، #هنر جایش اینجاست! وگرنه آن بازی است و واقعاً هنرمندان ما دیگر حیف است كه كلمه #بازیگر روی خودشان [بگذارند]، مگر اینكه خدایی ناكرده بازی بكنند.
🔸 اگر كسی خواست مثلاً جریانی كه برای وجود مبارک حضرت امیر در جریان غزوه خندق پیش آمد عرضه كند، یك جنگ به نام خندق بود، این عمربنعبدود از آن لبه خندق پرید این طرف و با حضرت امیر درگیر شد، خب این قصه را كه جناب مولوی نقل كرد! حالا اگر یك #هنرمندی به صورت حضرت امیر درآمد و آن عمر بن عبدود را خاك كرد و در حساس ترین موقع از سینه او برخاست، همه تعجب كردند كه الآن موقع برخاستن نیست! ایشان اگر بلند شود چكار بكند؟!
🔹بعد از حضرت سؤال كردند كه چرا برخاستی، فرمود: او لج كرد و عصبانی شد، «او خدو انداخت بر روی علی» من دیدم الآن اگر سر او را جدا بكنم برای عصبانیت خود من است، من كه نمی خواهم این كار را بكنم، «بنده حقم» و برای او دارم شمشیر می زنم باید «قربةً الی الله» باشد! خب این می شود #هنر!
🔺 این را می شود نشان داد، امّا آن كه در قصّه جنگ صفین و مالك اشتر و آنها این مرحله متوسطی است، اگر كسی آن را بتواند هنرمندانه عرضه كند دیگر «بازی» نیست، حیف است كه بگوید بازیگر فلان صحنه فلان شخص بود، او #هنرمند است نه #بازیگر!
📚 فلسفه هنر ـ جلسه 2
⏰ تاریخ: 1390/11/04
✅ @tafsire_tasnim1
هدایت شده از انگشتر و حرز امام جواد اسرارالشفاء
💠 #رهبر_انقلاب :یک جوان گاهی در یک خانواده، پدر، مادر، برادران، خواهران را تحت تأثیر قرار میدهد. من گاهی به خانوادهی شهدا که سر میزنم، پدرها، مادرها - این را من شنیدهام - میگویند این جوان، جوان شهیدشان، در داخل خانه با رفتار خود، معلم ما بود؛ نماز خواندنش، نماز خواندن را به ما یاد میداد؛ قرآن خواندنش، قرآن خواندن را به ما یاد میداد؛ وظیفهشناسی، نشاطش برای کار، نشاط و وظیفهشناسی را به ماها تعلیم میداد.
۱۳۸۶/۲/۱۹
@Esteftaate_rahbar کانال استفتائات رهبر
🔴چرا بعضی مردم از ظهور امام زمان میترسن؟!
🔰 وحشت از ظهور آن حضرت، بخاطر ساختن تصویری خشن از امام دوازدهم هست که به هیچ گناهکاری رحم نمیکند!
⚫️از این رو عده ای با جسارت چنین بر زبان میآورند: «دوست ندارم حضرت ظهور کند، چون آدم گنهکاری هستم و اگر حضرت ظهور کند مرا میکشد»
❤️در روايات متعددى بر اين موضوع تأكيد شده است كه امام مهدى(عج) شبيه ترين مردم به رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) هستن چه از نظر چهره و شمايل ظاهرى و چه از نظر خلق و خو و رفتار...
🌸در روايت ديگرى از امام محمدباقر میپرسند: «وقتى قائم به پا خيزد چگونه با مردم رفتار میکند؟» آن حضرت پاسخ میدهند:
آنگونه كه رسول خدا رفتار میکردند..
🌸همه ما میدانيم كه رسول خدا چنان مهربان و رئوف بودند كه حتى حاضر نشدند دشمنان خود را نفرين كنند.
🌟اين ويژگى رسول خدادر قرآن كريم نيز مورد ستايش قرار گرفته و خداوند میفرمايد:
به سبب رحمت خداست كه تو با آنها اينچنين خوشخوى و مهربان هستى، اگر تندخو و سخت دل بودی از اطرافت پراکنده میشدند
❤️و در جاى ديگر نيز میفرمايد: هر آينه پيامبرى از خود شما بر شما مبعوث شد، هر آنچه شما را رنج میدهد بر او گران می آید. سخت به شما دلبسته است و با مؤمنان رئوف و مهربان است.
📛بنابراين، نسبت دادن خشونت و سنگدلى به فردى كه شبيهترين مردم به پيامبر رحمت اللعالمین است، هرگز شايسته نيست!
♥️آن حضرت در نبردهاى خود هرگز خون بیگناهى را بر زمين نمیريزد و در آغاز حركت خود نيز از يارانش بيعت میگيرد كه:
🔹 مسلمانى را دشنام ندهند؛
🔹خون كسى را به ناحق نريزند؛
🔹 به آبروى كسى لطمه نزنند؛
🔹به خانه كسى هجوم نبرند؛
🔹کسى را به ناحق نزنند و...
🔴حتی در روایت هست که هنگام ظهور سفیانی ملعون رو با اون حجم از جنایت و ظلم نزد حضرت میارن، به حضرت مهدی التماس میکنه منو نکش!
💚حضرت به دلیل رقت قلب و مهربانی که دارن روشونو برمیگردونن و تصمیم رو به یارانشون میسپارن.
یارانشون هم اون ملعون رو به درک واصل میکنن.
🌼به دليل همين رفتار مناسب و مهربونی بی حد با عموم مردم است كه در روايات میخوانيم:
🌺 پس از ظهور همه ساكنان زمين از امام مهدى(عج) خشنودند و به او عشق میورزند.
⛔️اما متأسفانه در طول تاريخ اسلام، افراد مختلفی با انگيزه هاى متفاوت و با روایات ساختگی سعی کردن که اون حضرت رو خشن و سنگدل نشون بدن تا مردم آمدنش رو از خدا نخوان و سمتش نرن تا تخت و تاج اونها به خطر نیفته...
ادامه دارد...
📗منابع:
1. علامة مجلسي، بحار الأنوار، بيروت – لبنان، ناشر دار إحياء التراث العربي سال چاپ 1403 - 1983 م ج52، ص379.
2. همان، ج52، ص381، ح192.
3. همان، ج51، ص161، ح9.
و......
@Emamzamaniam313
🔴او را میشناسید؟
شهید رضا اسماعیلی اولین شهید #فاطمیون، داعشی ها در حالیکه او را اسیر کردند بیسیم اش را روبروی دهانش گرفته همزمان سر از بدنش جدا میکردند تا با صدای ناله های او روحیه همرزمانش را تضعیف کنند؛ در حالیکه او تا لحظه آخر پشت بیسیم #یاعلی میگفت.
#این_افسانه_نیست
💌 #بانوان_پاک #حتما_بخونین
آن روزها کنار امام صادق (ع)
زنانی پاک و باخدایی هم،
از شاگردان اصلی ایشان بودند
یکی از این شاگردان
#حبابه_والبیّه نام داشت؛
حبابه، بانویی مومن و دانشمند بود
که خداوند عمری طولانی
به او عطا کرد
او چندین امام را دید و
💜 شاگرد آنها بود؛ برای همین
سالها به زنان شیعه، درس دین
میداد و به سوالاتِ
شرعیشان پاسخ میگفت
روزی وقتی حبابه
در کلاس درس امام صادق (ع)
سوالات خود را پرسید،
امام (ع)
با لبخند رضایت
به دیگر یاران فرمودند:
🍀 آیا تا به حال از این مسائل که
حبابه پرسید، سوالات بهتر و
دقیقتری شنیده بودید...؟
یاران گفتند:
ای فرزند رسول خدا،
به درستی که قلب ما روشن شد . . . 🌸🌸
هدایت شده از مشاوره و روانشناسی (خادمیاران رضوی کرمانشاه )
شاید این نکته جالب باشد که داستان و فیلمنامه سریال #سرباز از ابتدا تا انتها و در طول مجموعه بر اساس نظریه #واقعیت_درمانی پیشرفت ؛
تطابق داستان سریال و در حقیقت داستان زندگی شخصیت های سریال با هدفهای #واقیت_درمانی که شامل: « *تغییر رفتاری *تصمیم گیری بهتر *روابط معنی دار تر *زندگی بهتر و *ارضای مؤثر تر تمام نیازهای روان شناختی » بخوبی دیده میشود و البته این اهداف و داستان سریال وجه اشتراک همه آدم هاست.
#ویلیام_گلاسر معتقد است که واقعیت درمانی را می توان به صورت فردی و گروهی در مورد هر کسی با هر مشکل روان شناختی و در هر بستر فرهنگی اجرا کرد . ما همگی اعضای یک گونه هستیم و ساختار ژنتیکی یکسانی داریم ، بنابراین روابط ، مشکل تمام فرهنگ هاست.
#رابرت_وبولدینگ اظهار می دارد که اصول اساسی نظریه انتخاب عمومیت دارند ، طوری که نظریه انتخاب را برای همه افراد قابل اجرا می کند. همه ما نیازهای درونی داریم ، همگی انتخاب می کنیم و همه میخواهیم بر دنیای پیرامون خود تأثیر بگذاریم .
#مهرآذین مشاور و روانشناس
@ravanshenasyvamoshavereh