eitaa logo
حوری
184 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
23 فایل
زن، خانواده، محیط زیست ارتباط با ادمین: @mazinani332
مشاهده در ایتا
دانلود
ده واقعیت بدیهی روابط بین الملل ۱- دیپلماسی قدرتمند و عزتمند نیاز به دیپلماتهای کارآزموده و ورزیده و آموزش دیده دارد. در اغلب کشورهای جهان دیپلماتها و سفرا در دانشکده های مخصوص و به دور از رقابت های جناحی آموزش می بینند و برای پیگیری منافع ملی کشورشان راهی نقاط مختلف جهان می شوند. ۲- روابط بین الملل «خاله بازی» نیست که کشورها بر اساس قهر و آشتی با یکدیگر وارد رابطه و مذاکره شوند. عرصه بین الملل محل منازعه برای پیشبرد منافع است و کشورها گاهی برای پیشبرد منافع ملی خود مجبور به گفتگو با دشمنان خویشند. به خاطر داشته باشیم اوکراین وسط جنگ و بمباران شهرهایش توسط روسها با آنها بر سر میز مذاکره می نشیند. ۳- برخی شعارهای کلیشه ای مانند «دشمنان قسم خورده»، «کشور دوست و برادر»، «فلان کشور نامردی کرد» و یا «فلان کشور اصل جوانمردی را رعایت نکرد و پول ما را نداد» و.. بیشتر از آنکه از منطق خاصی برخوردار باشد، نشانگر عدم شناخت قواعد حاکم بر روابط بین المل است. ۴- اصل بدیهی روابط بین الملل این است که کشورها همه عاقل و بالغ اند و نیازی به دیلماج نداشته و خود باید زبان شفاف و رسای منافع خویش باشند. ۵- منطق حاکم بر روابط بین الملل، منطق «قدرت»است نه نصیحت و فرستادن پیامهای اخلاقی. آنچه میزان قدرت و چانه زنی بازیگران را مشخص می کند قدرت عینی و ملموس آنهاست نه شعارهایی که به آن علاقه مندند. ۶- چیزی که کشورها را ملزم و ترغیب به رعایت توافقنامه های بین المللی می کند، حفظ منافع خود و ترس از قدرت طرف مقابل است. باقی همه شعار است. ۷- یکی از راههای حفظ و بقای توافق های بین المللی گره زدن منافع خود به منافع طرفهای مقابل است. هر میزان منافع کشورها با همسایگان و قدرتهای بزرگ در هم تنیده باشد امکان خروج و تحریم یک طرفه کمتر است. ۸- روابط بین الملل عرصه منازعه است. هر که قدرتش بیشتر باشد، دست بالاتر را دارد. تعهد دادن یا ندادن طرفین برای ماندن در پیمانهای بین المللی هیچ ضمانت اجرایی ندارد. ۹- روابط بین الملل حوزه ای کاملا تخصصی و به دور از شعار و عوام زدگی است. ۱۰- در عرصه بین‌الملل دوست و دشمن دائمی وجود ندارد و کشورها با توجه به تحولات داخلی و بین‌المللی مدام در حال با تعریف دوستان و دشمنان خود هستند. کشوری که تا دیروز دوست بود ممکن است از فردا به خاطر تضاد منافع در جبهه دشمن تعریف شود و یا کشوری که تا دیروز در جبهه دشمن تعریف می‌شد از فردا و به واسطه با تعریف منافع و تغییرات جهانی در جبهه دوست تعریف گردد. ✍فرهاد قنبری @hooree🌹
استفاده ابزاری از زنان! وقتی ننه جان شهربانو پس از تهدید پدرش اوس اسدالله رضایت داد سر سفره عقد با اوس اسماعیل که ۳۰ سال از او بزرگتر بود و زن و چهار بچه داشت بنشیند، حتی خوابش را هم نمی دید روزی بیاید زنها آنقدر آزاد شوند که خودشان شوهرشان را انتخاب کنند. برای خرید کفش و لباسشان به بازار بروند و اگر هم خودشان خواستند و بچه دار شدند، نه از کهنه و لباس شستن در آب سرد جو خبری باشد و نه از گهواره و آشپزی با هیزم اجاق و نه صبح تا شب کار سخت با بچه های قد و نیم قد. هرچند اوس اسماعیل آنقدر مهربان بود و زن اولش هم آنقدر عاقل که ننه جان شهربانو هیچ بدی از آنها ندید، اما همان سی سال تنهایی پس از مردن اوس اسماعیل و سختیهای پس از او کافی بود دلش نخواهد هیچ دختری سرنوشت او را پیدا کند. انقلاب که شد با همان پادرد همیشگی، اما دوست داشت در راهپیماییها شرکت کند. ذوق می کرد زنها انقدر آزاد شده اند که توی خیابان می آیند و می خواهند یک حکومت نباشد! حرفهای آقای خمینی را از تلویزیون کوچکش گوش می کرد و وقتی می دید بر خلاف آخوندهای قدیمی برای زنها نیز حقی مثل مردها قائل است، کیف می کرد. او نمی گفت چو زن راه بازار گیرد بزن! بلکه تشویق به بیرون آمدن از خانه و تظاهرات علیه شاه می کرد. شاید ننه جان هم ان روزها متعجب بود چرا این قدر نظر روحانیون نسبت به زنان عوض شده است! آنها که همیشه بر سر منبرها می گفتند بهترین کار برای زن این است که در پستو بنشیند و شوهرداری و بچه داری اش را بکند. چطور این همه عوض شدند!  خبر نداشت همین آقای خمینی، سالی که شاه به زنان حق رای داد، همراه بقیه مراجع شدیدا با آن مخالفت کردند و گفتند شاه می خواهد زنها را به فحشا بکشاند! همین آقای خمینی، خانمش حتی با برادرشوهرش سر یک سفره نمی نشست. حالا چطور شده بود که می گفت زنها همدوش مردها در خیابان حاضر شوند و بساط سلطنت را به زیر کشند! ننه جان در حد خودش می فهمید زمانه عوض شده و‌ آدمها هم عوض شده اند. او که سواد داشت و کتاب خوانده بود، نسبت به پیرزنهای زمان خودش خیلی جلوتر بود و هیچ مقاومتی در برابر تغییرات زمانه نمی کرد بلکه با آن همراه می شد. اما نماند تا شاهد نتیجه انقلاب باشد. تا ببیند هرچند زنان و دختران نسبت به زمان او بسیار پیشرفت کردند و جلو رفتند، اما هنوز جایگاه لازم و شایسته خودشان را پیدا نکرده اند. (دختران او‌ هم به مدرسه رفته و درس خوانده بودند، اما شرایط زمانه اجازه نمی داد بیش از آن جلو روند).  نماند تا ببیند بیش از ۶۰ درصد دانشجویان دختر هستند اما تنها ۱۵ درصدشان فرصت شغلی پیدا می کنند. نماند تا ببیند زنان سرپرست خانوار بر خلاف وعده ها و قرارها هنوز بیمه نشده اند و بار سنگین زندگی را به تنهایی به دوش می کشند. نماند تا ببیند اگر پدرش او را فقط تهدید کرد تا مجبور به نشستن سر سفره عقد شود، در این روزگار هنوز هم دختران کم سن زیادی مجبور به همسری با مردان سالدار می شوند. اگر در گذشته به ندرت زنی به دست پدر یا برادرش کشته می شد اما این روزها آمار زن کشی به شدت بالا رفته است. زمانه عوض شد،ه دختران آگاهتر شده اند. می خواهند خودشان برای زندگیشان تصمیم بگیرند. اما پدران و برادران سنتی که با زمانه پیش نرفته اند، به بهانه آبرو و ناموس، دختران و زنان را می کشند و قوه قضاییه هم که سرگرم امور مهمتری است! حداقل مجازات را برایشان در نظر می گیرد. کمتر از مجازات زنی که نیمه عریان به خیابان بیاید!. قوه مقننه هم که قانون منع خشونت را از این مجلس به آن مجلس پاس می دهد. مجلس اخیر هم که علت فرزند نیاوردن زنان را به درس خواندن و شاغل بودن آنها ربط می دهد قرار است این لایحه را تبدیل کند به لایحه حفظ کرامت زنان (و در خانه ماندن آنان و بچه آوردنشان برای حکومت!) ننه جان شهربانو نماند تا ببیند اگر زنان  قدیم تحت سلطه یک مرد بودند، زنان امروز در ایران تحت سلطه مردان یک حکومتند! مردانی که از یک طرف دوست دارند زنان در خانه بمانند و در حجاب باشند و در امور مختص مردان دخالتی نکنند و از طرف دیگر چون نیمی از جمعیت را تشکیل می دهند، در مواقع لازم به خیابان بیایند و برای نمایش قدرت حکومت از وجود ذی نفوذشان استفاده کنند.‌ حتی اگر بدون حجاب و با ظاهری کاملا مخالف میل حاکمیت باشند! استفاده ابزاری از زن که می گویند، غیر از این است!؟ ✍فرشته مزینانی @hooree🌹
زنان توده نیستند 🔻گفتارهایی از صدیقه شکوری‌‏راد و زهرا نژادبهرام  درباره تبعیض‌‏های جنسیتی برای مشارکت و مدیریت سیاسی زنان زهرا نژادبهرام، دکترای علوم سیاسی و پژوهشگر و محقق حوزه زنان: 🔹مردان برای گرفتن رأی، به رأی زنان نیاز دارند. آنها زنان را در همین حد می‌‏خواستند، این‏که در راهپیمایی‌‏ها شرکت کنند، پای صندوق‌‏های رأی بیایند و... با حضور توده‌‏ای آنها موافقت می‌‏شد اما تنها تا همین حد، اما زنان فرصت‌‏هایی برای توان‌‏افزایی به‌‏دست آوردند. به همین دلیل به‌‏سمت تحصیل و کسب دانش رفتند و حالا نزدیک به 60 درصد از دانشجویان دانشگاه‌‏ها زن هستند؛ وضعیتی که حتی برای صاحبان قدرت نگران‌‏کننده شد. 🔹صدیقه شکوری‌‏راد، دکترای مطالعات زنان و عضو هیئت‌‏علمی دانشگاه تهران: در دو، سه‌‏سال اخیر، ساختمان مرکز مطالعات زنان که در دانشگاه تهران راه‌‏اندازی شده بود، تبدیل به یک ساختمان مرده شده است. 🖌زهرا جعفرزاده | خبرنگار گروه جامعه 📌ادامه مطلب در سایت هم‌میهن آنلاین hammihanonline.ir @hooree🌹
۳۵ موضوعی که اگر بدانید آنهایی که سال‌هاست از جوانی‌شان گذشته به چه چیزهایی غبطه می‌‌خورند، بهتر جوانی می‌کنید: یک ضرب المثل قدیمی هست که می‌‌گوید جوانی را جوان‌ها به هدر می‌‌دهند. شاید اگر بدانید پیرها به چه چیزهایی غبطه می‌‌خورند بتوانید بهتر جوانی کنید: ۱-چرا وقتی می‌توانستم سفر کنم، نکردم! ۲- چرا زبان دومی نیاموختم! ۳-چرا وقتم را به خاطر رابطه‌ای تمام شده تلف کردم! ۴- چرا از خود در برابر نور آفتاب محافظت نکردم تا پوست سالم‌تر و بدون چروکی داشته باشم! ۵- چرا برای دیدن خوانندگان مورد علاقه‌ام به کنسرت نرفتم! ۶- چرا از انجام خیلی از کارها ترسیدم! ۷- چرا ورزش اولویت کارم نبود! ۸- چرا خود را گرفتار سنت‌ها کردم! ۹- چرا از کاری که دوست نداشتم استعفا ندادم! ۱۰- چرا بیشتر درس نخواندم! ۱۱-چرا باور نکردم زیبا هستم! ۱۲- چرا از گفتن دوستت دارم ترسیدم! ۱۳- چرا به راهنمایی‌های والدینم گوش ندادم! ۱۴-چرا خودخواه بودم! ۱۵- چرا تا این حد نظر دیگران برایم مهم بود! ۱۶- چرا به جای آنکه به رویاهای خودم فکر کنم به فکر براوردن رویای دیگران بودم ۱۷- چرا وقتم را صرف یادآوری خاطرات بد کردم و زمانم را از دست دادم. کاش افسوس گذشته را نمی‌خوردم! ۱۸- چرا کسانی را که دوست داشتم از خود رنجاندم! ۱۹- چرا از خود دفاع نکردم! ۲۰- چرا برای برخی کارها داوطلب نشدم! ۲۱- چرا بیشتر مراقب دندان‌هایم نبودم! ۲۲- چرا قبل از مرگ مادر و پدر بزرگ سئوالاتی را که داشتم از آنها نپرسیدم! ۲۳- چرا زیاد کار کردم! ۲۴- چرا آشپزی یاد نگرفتم! ۲۵- چرا از زمان حال لذت نبردم! ۲۶- چرا تلاش نکردم آنچه را شروع کردم به پایان برسانم! ۲۷- چرا گرفتار کلیشه‌های فرهنگی شدم و از هدفم بازماندم! ۲۸- چرا دوستی‌هایم را ادامه ندادم! ۲۹- چرا با کودکانم بیشتر بازی نکردم! ۳۰- چرا انسان ریسک‌پذیری نبودم! ۳۱- چرا برای افزایش دانش و ارتباطاتم تلاش نکردم! ۳۲- چرا تا این حد فرد نگرانی بودم! ۳۳- چرا سر هر چیزی زود عصبانی شدم! ۳۴- چرا به اندازه کافی با افرادی که دوست‌شان داشتم وقت نگذراندم! ۳۵- چرا برای یک بار هم که شده پشت میکروفن نرفتم تا در مقابل جمع صحبت کنم! https://t.me/Hrman11 @hooree🌹
تقصیر ماست که خدا زن‌ستیز نیست؟! ١. این روزها فیلم  «موسی کلیم الله؛ به وقت طلوع» در جشنواره‌ی فجر به نمایش درآمده و توجه بسیاری از مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کرده است. من هنوز فیلم را ندیده‌ام و درباره‌ی آن نمی‌نویسم. این یادداشت به بهانه‌ی یکی از پرتکرارترین نقدهایی است که درباره‌ی موسی، چه در فضای نقد تخصصی و چه در فضای عمومی شنیدم‌؛ چرا موسی فیلمی زنانه است و چرا این فیلم نشان داده که به یک زن وحی شده است؟! ٢. همان روزهای نخست جشنواره این مسئله را در یکی از نقدها خواندم. منتقد محترم باور داشت این فیلم تحت تاثیر زن، زندگی، آزادی - به زعم وی - روایتی زنانه از داستان موسی ارائه داده و به همین دلیل، وحی بر یک زن را نشان داده است. بعدتر منتقدی در برنامه‌ای تلویزیونی نیز این امر را در سینمای ایران بی‌سابقه خواند. منتقد دیگری نیز شمشیر را از رو بست و فیلم را به بی‌خاصیت‌سازی مردان متهم کرد و پرسید چرا نقش یوکابد، مادر موسی از نقش عمران، پدر او برجسته‌تر است؟ ٣. این انتقاد به نشست خبری فیلم هم راه پیدا کرد. یکی از منتقدان از ابراهیم حاتمی کیا، کارگردان فیلم، پرسید: «نگران نبودید از این که در این فیلم نشان دادید خدا به یک زن وحی می‌کند؟» کارگردان پاسخی کوتاه و روشن به این پرسش عجیب داد: «من از خودم چیزی را در نیاوردم و این فیلم بر مبنای آیات قرآن ساخته شده است.» ۴. حاتمی کیا راست می‌گوید. این آیه‌ی صریح قرآن است که خدا به مادر موسی وحی کرده. نه الهام و نه هیچ چیز دیگر. وحی! همان‌گونه که به موسی و نوح و ابراهیم و عیسی وحی شده! پدر موسی نه تنها در روایت قرآنی نقشی ندارد، بلکه اصلا هیچ اشاره‌ای به او نشده. روایت میلاد موسی در قرآن کاملاً زنانه است و چهار شخصیت اصلی دارد؛ یوکابد، مادر موسی. میریام، خواهر موسی. فرعون و آسیه، همسر او. سه شخصیت مثبت و یک شخصیت منفی؛ سه زن و یک مرد! ۵. منتقدان احتمالاً فراموش کرده‌اند که شهریار بحرانی پیش‌تر در مریم مقدس، بخش مهمی از روایت خود را بر مسئله‌ی وحی به مریم و خشم کاهنان مردسالار زن‌ستیز از این مسئله متمرکز ساخته بود. سینمای ایران پیش‌تر هم ارتباط وحیانی زنان با خدا را نمایش داده است. جالب توجه است که مهم‌ترین شخصیت‌های زن قرآن، با خدا یا فرشتگان او سخن گفته‌اند. حوا، سارا، یوکابد و مریم... ۶. امیدوارم فیلم  «موسی؛ به وقت طلوع» که به میلاد موسی پرداخته است، به روایت قرآنی پایبند باشد و همان‌گونه که منتقدان گفته‌اند، روایتی زنانه ارائه داده باشد. اگر جز این باشد، می‌توان نقدی جدی به فیلم وارد ساخت و از عدم صداقت آن گله کرد. گله‌ی دیگر از رسوخ این حجم از زن‌ستیزی و مردسالاری در اندیشه‌ی ماست. کوچک‌ترین انتظار از کسانی که ادعای دین‌داری دارند این است که با روایت اصیل دین‌شان در قرآن آشنا باشند و ببینند شخصیت‌های زن، کجای روایت‌های قرآن ایستاده‌اند. ٧. و فقط یک پرسش از مردان دغدغه‌مندی که نگران وحی به یک زن شده‌اند... تقصیر ماست که خدا زن‌ستیز نیست؟! ✍🏻 روح الله طالبی توتی پژوهشگر مطالعات جنسیت و زنان @EveDaughters @hooree🌹
جان نخبگان در خطر؛ زمان تغییر دستورالعمل‌های سفر دانش‌آموزی/دانشجویی فرا رسیده است! این نوشته را از زبان مادر و معلمی می نویسم که نمی خواهد بیش از این جان فرزندانمان در سفرهای اردویی و علمی به خطر بیفتد. مخاطب این نوشته رئیس جمهور و هیات دولت و بخصوص وزرایی است که در این ارتباط مسئولیت مستقیم دارند؛ وزارت‌های آموزش و پرورش، علوم و بهداشت باید به طور جدی، یک‌بار برای همیشه به قصه پرغصه حادثه پرتکرار اتوبوس نخبگان پایان دهند. سال‌هاست که هر چند ماه یکبار شاهد حوادث جاده‌ای غم‌انگیزی برای جان عزیز دانش‌آموزان و دانشجویان‌مان هستیم؛ این جان‌های عزیز، این سرمایه‌ها و فردا‌سازان این مرز و بوم. این اتفاقات که مدام در حال تکرار است، در کنار دردناکی آن، کاملاً غیرقابل پذیرش است. تردیدی نیست که حوادث غیرمترقبه جاده‌ای در سراسر جهان رخ می‌دهند، اما یک دستورالعمل دقیق، شفاف و همراه با نظارت جدی می‌تواند این حوادث را تا حد امکان کاهش دهد یا از خسارات جانی احتمالی بکاهد. برای سه وزارتخانه بزرگ آموزش و پرورش، علوم، تحقیقات و فناوری، و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی که مسئول آموزش نسل‌های آینده این مرز و بوم هستند و جان این افراد سال‌ها در دست آن‌ها در امانت است، صدور یک دستورالعمل دقیق و کارآمد فوریتی برای سفرهای دانش‌آموزی/دانشجویی، با تعبیه راهکارهای نظارتی مؤثر، کار پیچیده‌ای نیست. این اقدام می‌تواند مهر پایانی باشد بر این حوادث دردناک و غیرقابل پذیرش. در دستورالعملی شفاف و صریح، که توسط هسته‌ای منتخب و با مشاوره متخصصان تهیه شود، تمام نکات لازم برای رعایت قبل از سفر ذکر شود و زیر نظر مستقیم مدیر مدرسه یا دانشکده اجرا گردد. مسئول اجرای این دستورالعمل باید شخص مدیر مدرسه یا دانشکده باشد؛ این موضوع نه تنها باعث بهبود روند نظارت خواهد شد، بلکه تضمینی حداقلی است برای تأمین جان‌های نازنینی که برای سفر در وسیله نقلیه راهی جاده‌های پر فراز و نشیب این دیار می‌شوند. در دستورالعمل باید تک‌تک موارد فنی، از جمله سلامت کلی خودرو، سلامت ترمزها، سیستم روشنایی، کمربندهای ایمنی و سایر اجزای حیاتی خودرو بررسی شوند. همچنین، راننده باید پیش از سفر، گواهی عدم اعتیاد و سوءپیشینه خود را به مدیر مدرسه ارائه دهد، بیمه‌نامه معتبر داشته باشد و مدیر موظف باشد در شرایط بد جوی سفرها را لغو کند. همچنین، سفر در مسیرهای پرحادثه، ناامن یا خطرناک باید کاملاً ممنوع باشد. مسئولیت اجرای دقیق این دستورالعمل باید برای هر سفر بر عهده مدیر مدرسه یا رئیس دانشکده باشد. این‌ها تنها چند نکته کلیدی هستند که باید پیش از هر سفر دانش‌آموزی یا دانشجویی بررسی و ارزیابی شوند. تمام فرم‌های ارزیابی نیز باید پیش از سفر برای ادارات ذیصلاح بالاتر ارسال شوند تا مجوز سفرها توسط مرجعی فرادست‌تر از مدرسه یا دانشکده صادر شود و حداقل تضمینی برای تأمین جان دانش‌آموزان و دانشجویان وجود داشته باشد. در پایان باید یادآور شد که شاید آیین‌نامه‌ها و بخشنامه‌هایی پیش از این وجود داشته‌اند، اما آن‌ها یا در جزییات، یا در اجرا، یا در نظارت قطعاً دچار نقصان بوده‌اند، وگرنه همچنان شاهد این سوگواری‌های مستمر برای دانش‌آموزان و دانشجویان نازنین‌مان نمی‌بودیم و تسریع در تدوین و ابلاغ فوری دستورالعمل شفافی کاملاً ضروری است. در غیر این‌صورت، با اینکه این سفرهای جمعی می توان برای فرزندان ما یکی از بهترین تجربه های کار جمعی و نشاط آور باشد، به نظر می‌رسد تنها راه موجود برای حفاظت از جان و سلامت آنها، ممانعت والدین از هرگونه سفر دانش‌آموزی/دانشجویی برای فرزندانشان با شرایط ناامن این‌چنینی باشد. ✍آذر منصوری @hooree🌹
بحران فقر غذایی در ایران: آمارها فریاد می‌زنند امنیت غذایی؛ واژه‌ای غریب در قاموس مدیریت!  ایران، در سکوت خبری، با بحرانی عمیق در امنیت غذایی دست‌وپنجه نرم می‌کند. بر اساس داده‌های سال ۱۴۰۱، ۵۵٪ جمعیت شهری کشور در معرض فقر غذایی قرار دارند، در حالی که سرانه کالری دریافتی روزانه به طور میانگین ۲۵۴۰ کیلوکالری است؛ رقمی که با وابستگی ۶۰٪ به غلات، کیفیت پایین تغذیه را فریاد می‌زند. این بحران، اما، در جغرافیای استان‌ها نابرابر توزیع شده است: اختلاف ۱۲۰۸ کیلوکالری بین فقیرترین و غنی‌ترین استان‌ها (از ۱۹۸۸ تا ۳۱۹۶ کیلوکالری) نشان می‌دهد «امنیت غذایی» برای میلیون‌ها ایرانی به رویایی دست‌نیافتنی تبدیل شده است. اما تکان دهنده‌ترین آمار رسمی از کاهش مصرف گوشت در میان ایرانیان را باید مربوط به مرکز آمار ایران دانست. طبق آخرین آمار رقم سرانه مصرف میان ایرانیان ۴ کیلو است و در فاصله ۱۱ سال یعنی از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۱ سرانه مصرف گوشت قرمز در ایران تا ۸ کیلوگرم کاهش یافته است. به این ترتیب سبد غذایی خانوار، از تنوع به تک‌محصولی تنزل یافته که خود زنگ خطر امنیت ملی است. طبق ارزیابی مرکز آمار بیش از یک سوم مواد غذایی مورد استفاده خانوارهای ایرانی رشد قیمت ۴۰ تا ۱۰۳ درصدی را در دی‌ماه امسال نسبت به ماه مشابه پارسال داشته‌اند. بیشترین جهش قیمت مربوط به حبوبات و میوه‌ها است. همچنین مرکز آمار تورم انواع محصولات لبنی را بین ۲۷ تا ۴۳ درصد برآورد کرده است. در دی‌ماه ۱۴۰۳، هزینه خوراکی‌های یک خانوار چهارنفره تقریبا ۵۸ درصد از حداقل دستمزد را تشکیل داده است. اما ریشه‌های این فاجعه را باید در شکست ساختاری سیاست‌های اقتصادی و کشاورزی جستجو کرد. تحریم‌های بین‌المللی، تورم افسارگسیخته (بالای ۵۰٪ در بخش غذا)، مدیریت ناکارآمد منابع آب، و فساد سیستماتیک، زنجیره‌ای از بحران‌ها را ایجاد کرده‌اند. کشاورزی ایران، که روزی ستون امنیت غذایی بود، اکنون با کاهش ۲۰٪ تولید و فرسودگی فناوری، به بخشی وابسته به واردات تبدیل شده است. از سوی دیگر، یارانه‌های نادرست نه تنها شکاف طبقاتی را عمیق‌تر کرده، بلکه سهمیه‌بندی‌های مقطعی (مانند واردات گندم) نیز تنها مسکنی موقتی بر زخم کهنه سیستم توزیع است. پیامدهای این بحران، فراتر از گرسنگی لحظه‌ای، نسل‌کشی خاموش را رقم زده است. سوءتغذیه مزمن، درصد بالایی از کودکان ایرانی را با «کوتاه‌قدی تغذیه‌ای» روبرو ساخته و سهم زنان از سفره‌های خانوادگی روزبه‌روز کاهش یافته است. بیماری‌های غیرواگیر نظیر دیابت و فشارخون، حاصل جایگزینی کربوهیدرات‌های ارزان به جای پروتئین و ریزمغذی‌هاست. این چرخهٔ معیوب، فقر را به ارث می‌دهد: فرزندان خانواده‌های گرسنه، محکوم به محرومیت از آموزش و سلامت هستند و شکاف طبقاتی را ابدی می‌کنند. راه برون‌رفت از این بحران، نیازمند بازنگری انقلابی در اولویت‌هاست. اصلاح نظام یارانه‌ها، سرمایه‌گذاری در کشاورزی پایدار با فناوری روز، مبارزه واقعی با فساد، و بازگرداندن اعتماد عمومی از طریق شفافیت، گام‌های کلیدی هستند. اما تا زمانی که حل بحران غذا در حاشیهٔ سیاست‌گذاری‌ها قرار دارد، آمارهای هر سال گواهِ شکستِ بزرگتری خواهند بود. امنیت غذایی نه یک «حق»، که پایه‌ای ترین شرط بقای جامعه است؛ نادیده گرفتن آن، یعنی فروپاشی آرام ایران فردا. 🔹گروه اجتماعی امتداد @hooree🌹
🔴وضع زنان ایرانی به روایت همسر وزیرمختار انگلیس: زنان طبقه مرفه باسوادند/ وضع زنان روستایی و عشایر به مراتب بهتر از زنان شهری است 📌یکی از شاخصه‌های ارزیابی میزان مدنیت در هر جامعه‌ای نقش زنان در آن جامعه و چگونگی برخورد مردان با آنان است. 📌وضع زنان روستایی و عشایر به مراتب بهتر از زنان شهری است، چون اغلب خواسته‌های آنان به وسیله‌ شوهران‌شان اجابت می‌شود و طلاق در میان‌شان کمتر اتفاق می‌افتد و مردها هم معمولا بیشتر از یک زن نمی‌گیرند. ولی در شهرها موضوع به صورت دیگری است. 📌زن‌های ایرانی معمولا وابستگی‌های شدید مذهبی یا اخلاقی ندارند و پیروی از دستورات شوهر را مایه خوشبختی و خوشحالی نمی‌دانند. به همین جهت است که اگر زنی، شعور و درایتی بیش از شوهر خود داشته باشد معمولا در منزل سمت فرماندهی پیدا می‌کند و نه‌تنها بر سایر زنان حرم، بلکه بر شوهر خود نیز امر و نهی می‌کند و امور املاک و دارایی او را هم قبضه می‌کند. 📌زندگی زنان رجال معمولا به بطالت و تجمل‌پرستی و با حالتی یکنواخت و بدون تنوع سپری می‌شود. در زندگی آن‌ها هیچ‌یک از سرگرمی‌هایی که برای ما فراهم است مثل مجلس رقص، تئاتر، اپرا، مهمانی‌های مجلل، کنار دریا، مطالعه کتاب و سفر به پاریس و رم وجود ندارد تا سیر زندگی آن‌ها از یکنواختی بیرون بیاید. سرگرمی آنان درست مثل مردهایشان در پرچانگی، شایعه‌سازی، بدگویی و تهمت به این و آن خلاصه می‌شود. 📌زنان طبقه مرفه معمولا باسوادند و با شعر و ادب مملکت خویش آشنایی دارند و اغلب آنان قرائت قرآن (نه معنی آن را) می‌دانند. در میان زن‌های ایل قاجار و بخصوص خانواده سلطنتی تعداد افراد باسواد خیلی زیاد است و اکثر آن‌ها مکاتبات خود را شخصا و بدون کمک میرزاها می‌نویسند. 📌بزرگ‌ترین آرزوی هر زن جوان پس از ازدواج این است که چند پسر بزاید و از این راه وضع آینده خود را در منزل شوهر تثبیت و تامین کند، زیرا زاییدن دختر برای آن‌ها هیچ‌گونه ارزشی به بار نمی‌آورد و اصولا در ایران هیچ‌کس برای دختران قدر و قیمتی قائل نیست. 📌مردهای ایرانی برای نام‌گذاری همسران‌شان عادت عجیبی دارند که تقریبا در تمام مملکت شایع است. آن‌ها موقع مخاطب نمودن و یا صحبت از زنان‌شان آنان را به نام مادر پسر بزرگ خود می‌نامند . khabaronline.ir/xnc3N @BashgaheZanan @hooree🌹
🌿راننده اسنپی که ساعت ۱۰:۳۰ شب، بعد از تمام شدن آخرین جلسه کلاس، با او همراه شدم؛ زن پابه‌سن‌گذاشته‌ی خوش‌رو و مهربانی است. می‌پرسد این ساعت از محلِ کار برمی‌گردم. جواب می‌دهم که کلاس داشتم و همه ما باید ارائه می‌دادیم و برای همین به‌درازا کشید. می‌گوید خسته نباشی مامان‌جان. خوشم می‌آید. توی آن ساعت، مسیر پرترافیک نیست. نیم‌ساعته باید برسیم. مثل هر مکالمه در این روزها و همه روزهای قبل از این، می‌رسد به قیمت دلار و دغدغه معیشتی و ناامیدی از آینده و شکلِ کریه بلاتکلیفی و استیصال که چشم‌درچشم ما دهن‌کجی می‌کند. این صحبت شاید در حد ۳-۴ دقیقه طول می‌کشد. بعد بدون هیچ مقدمه‌ای، زن با لحن مادرانه‌ای برایم توضیح می‌دهد که چطور می‌شود توی یک ماه از یک مرغ یخی استفاده کنم تا لازم نباشد گوشت بخرم: توی ماکارانی لازم نیست گوشت‌چرخ‌کرده بریزی حتما. مرغ رو ریزریز کن مامان جان. من ۷-۸ ماهه که توی قرمه‌سبزی هم مرغ می‌ریزم. ناگت گرونه. به جاش همین مرغ رو فیله کن، آرد و تخم‌مرغ بزن. کم درست کن. گوجه و پیازش رو زیاد کن عوضش. بعد دوباره همان‌طور مادرانه و دلسوزانه می‌گوید، حالا آدم گوشت هم نخوره یه مدت چیزی نمی‌شه. مرغ بخورید به‌جاش مامان جان. من از این مهربانی خوشم آمده، اما نمی‌فهمم چرا دارد از درست‌کردن غذا با یک مرغ در طول یک ماه می‌گوید. حرفش که تمام می‌شود، می‌گوید مامان جان، همه این‌ها رو به خانمی هم که قبل از شما از بیمارستان سوارش کردم، گفتم. بهم گفت حدود یک ساله که رنگِ گوشت رو ندیدیم. بهش گفتم عیبی نداره مامان جان. همه‌مون این‌طوری شدیم. براش همه اینا رو گفتم. گفتم مرغ رو قشنگ تیکه‌تیکه کنی، هر دفعه می‌تونی یه چیزی بپزی که بچه‌ت هم خوشش بیاد. الان برای شما هم گفتم. چه می‌شه کرد. برای من می‌گوید و احتمالا برای زنِ جوان بعدی که سوار ماشین قدیمی‌اش می‌شود. من چیزی نگفته‌ام از خودم. نه گفته‌ام که «حالا خداروشکر چیزی هست که می‌خوریم» و نه به‌دروغ گفته‌ام که «نداریم». زن اما احتمالا بعد از دیدنِ این همه آدم، فهمیده که «نداری» شده است لباسِ تنِ همگی. برای همین برای کم‌کردن این رنج، نسخه پختن چندجور غذا با مرغ را برای همه شرح می‌دهد. من دارم به نظر ۴ استادی که درباره پروژه‌مان حرف زده‌اند، فکر می‌کنم. زن راننده دارد با تلاشی کوچک، غم «نداری» مسافرش را تلطیف می‌کند؛ با «عیبی‌نداره مامان جان» گفتن‌ها و دستورِ پخت چندغذا با مرغِ یخی تنظیم بازاری. شرمم می‌آید از خودم. می‌خواهم روسری را بکشم روی صورتم و طوری فرو بروم توی صندلی پشت ماشین که دیده نشوم؛ که زن از توی آینه من را نبیند که دارم از کلاس برمی‌گردم و دغدغه‌ام در آن ساعت، هیچ نسبتی با او و آدم‌های شبیه به او ندارد که تا آن ساعت کار می‌کنند. محکمه‌ای اگر باشد، هر کدام از ما چیزهایی زیادی داریم که آن را روی دست بگیریم و ببریم. از پرواز شماره  ۱۷۵ گرفته تا گلوله‌ها و قرص‌‌های اعصاب، از رقم‌های اختلاسی که تیتر روزنامه‌ها شدند تا عزتی که هر بار اینجا خدشه‌دار می‌شود و...؛ من اما دیشب را می‌گذارم روی دست‌هایم و می‌برم. می‌گویم شبِ ۲۳ بهمن بود. من بابت مهربانی زن راننده‌ای -که به‌خاطر درد زانو مجبور بود شب‌های کم‌ترافیک را برای کارکردن انتخاب کند و می‌گفت آخرین باری را که گوشت خورده‌اند یادش نمی‌آیند- از خودم و همه‌چیز منزجر شدم. https://t.me/fatemehbehruzfakhr @hooree🌹
جنگ خردمندانه، صلح هوشمندانه سازمان ملل شش روز پس از آغاز جنگ، قطعنامه ۴۷۹ را صادر کرد، و هشت قطعنامه در هفت سال. سازمان کنفرانس اسلامی، ده پیشنهاد برای آتش بس ارائه داد. عملیات والفجر مقدماتی سه روز طول کشید، بنا بود شیرینی ۲۲ بهمن ۶۱ بشود... شیرینی شد به کام صدام. فلاح، پسر عمه فاطمه، رفته بود جبهه، خیلی زود شهید شد. جنبش عدم تعهد، شورای همکاری خلیج فارس، و گروه هفت می‌خواستند بانی صلح بشوند! خجالت هم نمی‌کشند، صلح با صدام؟! تا وقتی صدام زنده باشد و بر عراق حکومت کند، صلح که هیچ، آتش‌بس هم ممکن نیست. عملیات والفجر ۱،  فروردین ۶۲، عراقی‌ها ۱۵۰ سورتی پرواز نظامی کردند، بمباران کردند، پاتک زدند، شهدای ما تقریبا دوبرابر تلفات عراقی‌ها شد. قصاب محله ما، یک پسر داشت، محمد غلامی، جوان همیشه شاد و خندان، رفت و خیلی زود شهید شد. دیگه قصاب دلشکسته دل و دماغ زندگی نداشت. محمد ضیاءالحق رییس‌جمهور پاکستان، حبیب شطی دبیر کل سازمان همکاری اسلامی، یاسر عرفات رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین، بارها آمدند و رفتند که جنگ را کنار بگذارید! ولی این جنگ، جنگ دو کشور نبود که با میانجیگری این و آن به پایان برسد، جنگ عقیده با عقیده بود، جنگ اسلام و کفر بود، جنگ حق و باطل بود. حق و باطل که آشتی ندارند. عملیات خیبر، اسفند ۶۳, ۲۰ روز طول کشید، ۲۰ روز خونین، حدود ۳۰ هزار شهید و مجروح، محمد همت و حمید باکری شهید شدند. سه دبیر کل سازمان ملل؛ والدهایم، پالمه، دکوئیار میانجیگری کردند، ایندیرا گاندی، نخست‌وزیر هند و رییس کنفرانس غیرمتعهدها نامه میانجیگری نوشت، ژاپن طرح صلح آورد، احمد سکوتوره رییس جمهور گینه، عبدالستار رییس جمهور بنگلادش، اولوسو نخست‌وزیر ترکیه هم آمدند و رفتند، ولی اول باید سربازان ارتش بعث از کشور ما بیرون بروند، بعد آتش‌بس بشود. ما باید متجاوز را گوشمالی می‌دادیم، باید صدام محاکمه شود، کیفر شود. جوان سربه زیر و محجوب همسایه روبرویی، اصغر سعیدی، برایش یک دختر عقد کرده بودند. یکبار مجروح شد و آمد و چند ماه با دست و پای باندپیچی و عصا راه میرفت. بار دوم که رفت، دیگه برنگشت. اسفند ۶۳، عملیات بدر شد، ده روز، می‌گویند از دوطرف ۲۵هزار انسان جان باختند. مهدی باکری به برادرش پیوست. رییس جمهور را دعوت کرده بودند که برود مکه، بعد معلوم شد که صدام یزید کافر را هم دعوت کرده‌اند که در مکه مذاکرات راه بیندازند، خجالت هم نمی‌کشند، مذاکره با صدام؟! عملیات والفجر هشت حدود سه ماه طول کشید، از بهمن ۶۴ تا فروردین ۶۵، جزیره فاو را گرفتیم، عراقی‌ها تلفات دادند، اسیر دادند تجهیزاتشان منهدم شد. در بن‌بست کوچک ما فقط دو جوان باقی مانده بود، یکیشان علی وفایی، او هم رفت، با گلوله مستقیم توپ زده بودنش، از او فقط یک پا آوردند. پدرش کمر خمیده شد و چشمهایش پر از اشک، یکسال نشده، جان سپرد. عملیات کربلای ۴، دیماه ۶۵, خبرش لو رفته بود، ارتش با عملیات مخالفت کرده بود، میگویند شهید صیاد شیرازی حاضر بوده سیلی هم بخورد و جلوی انجام عملیات را بگیرد. شهدای ما پرشمار شدند، تلویزیون عراق صحنه‌های دلخراشی از شهدای ایرانی پخش کرد. ۱۷۵ غواص ایرانی، دست بسته زنده به گور شدند. دوهفته بعد از کربلای ۴، عملیات کربلای ۵ شروع شد، شدیدترین نبرد در طول هشت سال جنگ، شلمچه آزاد شد، بصره را محاصره کردیم. دایی قدرت رفته بود جبهه، خبر آوردند که شیمیایی شده، رفتیم تهران عیادتش، وای شیمیایی‌ها، نمی‌توانستم به زخم تنشون نگاه کنم، تاب نیاوردم، از بیمارستان دویدم بیرون. دایی دیگه جک نمی‌گفت، نمی خندید، نفسش خس‌خس می‌کرد، ترکش خمپاره دو انگشتش را فلج کرده بود. قطعنامه ۵۹۸ در ۲۹تیر ۶۶ به اتفاق آرای اعضای شورای امنیت تصویب شد، دو روز بعد عراق آن را پذیرفت، متخلف از این قطعنامه ذیل فصل هفت منشور ملل متحد قرار گرفت؛ سایه تحریم اقتصادی و یا حتی حمله نظامی. گفتند که ایران هرگز این قطعنامه را قبول نخواهد کرد، فرمودند که چیزی به پیروزی نهایی در جنگ با عراق باقی نمانده، و پذیرش قطعنامه در این شرایط خیانت است، اکنون که به مرز پیروزی مطلق رسیده‌ایم صدای صلح‌طلبی از کام ستمگران و جنگ افروزان برخاسته است. فروردین ۶۷، عراقی‌ها حمله کردند، فاو را پس گرفتند، اسم عملیاتشان را توکلنا علی الله گذاشته بودند، هزاران نیروی ایرانی که در فاو محاصره شده بودند، شهید یا اسیر شدند. یحیی صفوی و محسن رضایی کجا رفته بودند؟! ۲۷ تیرماه ۶۷، ایران قطعنامه را پذیرفت، دوشنبه بود، اخبار ساعت هشت شب، پذیرش قطعنامه را اعلام کرد، مادر شهید سعیدی، همسایه روبرویمان، به او می‌گفتیم حاج خانم، آمده بود خانه ما، مثل ابر بهار اشک می‌ریخت... جنگ دوست‌داشتنی! پس از ۲۹۰۰ روز پایان یافت، درِ باغ شهادت را بستند، جام زهر را نوشاندند. آری، خردمندانه جنگیدیم و هوشمندانه صلح کردیم. ✍محمد سلطانی رنانی https://t.me/soltanirenani600 @hooree🌹
بازی با جان زنان؛ وقتی وزارت بهداشت به دنبال پلیس برای حل بحران سقط جنین است❗️ وزارت بهداشت هفتم بهمن امسال در حالی نسبت به سقط جنین ناایمن ابراز نگرانی کرده که راهکار مقابله با این پدیده اجتماعی را ورود دستگاه‌های امنیتی و انتظامی مانند وزارت اطلاعات و فراجا دانسته است. به‌نقل از ایرنا و به‌گفته «صابر جباری»، رئیس مرکز جوانی جمعیت، سلامت خانواده و مدارس وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، سالانه ۳۵۰ تا ۷۰۰ هزار مورد سقط جنین در ایران رخ می‌دهد که ۹۵ درصد آن به‌صورت غیرقانونی صورت می‌گیرد و گسترش تبلیغات دارو‌های سقط در فضای مجازی، درگاه‌های اینترنتی و بازار سیاه در کنار مسائل فرهنگی و کمبود آموزش از علل اصلی افزایش سقط‌های ناایمن است. به بیان دیگر، از کل پرونده‌های سقط جنین به‌گفته رئیس مرکز جوانی جمعیت، سلامت وزارت بهداشت، «۹۰ درصد این موارد در چارچوب خانواده رخ می‌دهد. همچنین، ۶۰ درصد از این سقط‌ها در منازل انجام می‌شود و ۳۰ درصد دیگر در مراکز مجوزدار یا غیرمجوزدار توسط پزشکان متخلف، متخصصان زنان یا داروساز‌ها صورت می‌گیرد. ✅یک ماه پیش، هشتم دی‌ماه، رئیس انجمن علمی مامایی استان اصفهان با دیدگاهی محافظه‌کارانه از منظر‌های فردی، روانی، بهداشتی و اجتماعی این پدیده را به تصمیم‌گیری‌های فردی اشتباه تقلیل داد. این رویکرد از سوی نهاد‌های دولتی بدون در نظر گرفتن عوامل ساختاری و سیستماتیک، بیش از اینکه از سقط جنین ناایمن جلوگیری کند، به آن دامن می‌زند. به‌گزارش سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۲۴، هرچند پدیده سقط جنین ناایمن در سراسر دنیا چالش‌برانگیز است، اما با ایجاد دسترسی به اطلاعات و آموزش دقیق، دارو‌های باکیفیت و آموزش صحیح کادر پزشکی قابل پیشگیری است. براساس این گزارش و پیش‌بینی‌های سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ در سطح جهانی، حدود ۴۵ درصد سقط جنین‌ها به‌طور ناایمن در سراسر جهان انجام شده است. ✅این تفاوت فاحش بین آمار‌ها در ایران و جهان نشان‌دهنده سیاستگذاری‌های سختگیرانه و محدودکننده، در کنار نبود آموزش کافی و تابو‌های فرهنگی است که تأثیر مستقیمی بر افزایش سقط‌های ناایمن در ایران دارد. به‌طور کلی این وضعیت می‌تواند منجر به بحران‌های بهداشتی گسترده‌تری که سلامت جسمی و روانی زنان را تهدید می‌کند، بینجامد. با این‌همه آیا تصمیم به سقط جنین غیرقانونی، فقط یک تصمیم شخصی اشتباه است که نیازمند کنترل انتظامی است یا عوامل پشت پرده دیگری بر افزایش سقط جنین ناایمن تأثیر دارد؟ سیاستگذاری اجتماعی در زمینه بهداشت عمومی برای مقابله با این پدیده چه می‌گوید؟ آن‌طورکه گزارش سازمان بهداشت جهانی می‌گوید، برآورد‌ها از عوارض این عمل بر اقتصاد کشور‌های درحال‌توسعه نشان می‌دهد فقط در سال ۲۰۰۶ هزینه‌ای معادل ۵۵۳ میلیون دلار برای سیستم بهداشت داشته و عوارض دامن‌گیر سقط جنین ناایمن برای خانوار‌هایی که به‌ناچار دست به این عمل زدند، از دست دادن درآمدی حدود ۹۲۲ میلیون دلار بود. براساس گزارش‌های جهانی مقررات محدود‌کننده سقط جنین بیش از اینکه خاصیت بازدارندگی داشته باشند، با تقویت انگ اجتماعی و افزایش نا‌برابری در دسترسی به خدمات ایمن، زنان را مجبور به روی آوردن به روش‌های زیرزمینی می‌کند. روش‌هایی که به‌جز ایجاد بار مالی سنگین بر دوش زنان، سلامت آنها را به‌طور مستقیم تهدید می‌کند. @Zane_Ruz_Channel @hooree🌹
معاون وزیر بهداشت: تعداد ازدواج در سال‌های اخیر کاهش یافته است/ در تهران میانگین سن ازدواج زنان، تقریبا به ۳۰ سال رسید دکتر علیرضا رئیسی، معاون وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی: 🔹جمعیت و نرخ سالمندی کشور رو به افزایش است به نحوی که تا ۳۰ سال آینده، ۲۵ درصد جمعیت کشور را سالمندان تشکیل می دهند. همچنین تعداد ازدواج هم در سالهای اخیر، کاهش یافته است. 🔹میانگین سن ازدواج در مردان به ۲۷.۴ سال و در زنان به ۲۳ سال افزایش یافته که این آمار در تهران تقریبا ۳۰ سال است و نیازمند مداخله جدی است. 🔹اگر زنی در سن ۳۰ سالگی ازدواج کند و بعد از ۴ تا ۵ سال صاحب اولین فرزند شود، سن مادر ۳۵ سال می شود و اگر فرزند دوم را در ۴۰ سالگی به دنیا بیاورد، به طور طبیعی روند فرزندآوری رو به کاهش خواهد رفت و به همین دلیل باید میانگین سن ازدواج را کاهش دهیم. 🔹نرخ طلاق در سال‌های اخیر ثابت مانده و کاهشی شده است، هر چند که عدد مطلق طلاق سالیانه در کشور، همچنان بالا و قابل توجه است. 🔹میانگین سن پدر در زمان تولد فرزند اول به ۳۲.۱ و سن مادر به ۲۷.۴ سال رسیده است/ایرنا hammihanonline.ir @hooree🌹