من هر زنی نیستم!
در نقد فراموش شدن زن معمولی
چند وقت پیش تلویزیون از مادری تقدیر میکرد که با وجود چهار بچه، دو مدرک دکتری گرفتهبود. چند وقت قبلترش هم در چند برنامه یک برند اختصاصی ساخته بودند از مادری با ۹بچه. من و شما ممکن است در ظاهر به این مادرهای برتر(!) وقعی ننهیم و یا حتی با پوزخندی شبکه را عوض کنیم، اما رسانه کار خودش را میکند. همین الان اگر یک میکروفن دستتان بگیرید و اتفاقی از چند نفر در خیابان بپرسید که به نظرشان بهترین مادر چه ویژگیهایی دارد جوابشان چیست؟ احتمالا چند نفرشان میگویند باید مجموعهای از گذشتها باشد، عدهای عقیده دارند مادر برتر هم در خانه کاملاست و هم کار بیرون از خانه دارد. تحصیلات بالا، دستپخت عالی و مهربانی بیحصر هم که جزو ابتداییترین خصلتهاست. همه اینها نشان میدهد مادر نمونه در ذهن ما باید مشمول "خاص بودگی" شود تا به چشم بیاید. گویی یک رقابت بیپایان بین نقش مادری برپاست و برنده آن است که به خاطر استثنایی بودن توجه رسانه را به خود جلب کرده. انگار در یک "عصرجدید" بزرگ گیر افتادهایم که نهایتا در معنای حدی و مبتذل مادری آنکه بیشتر بچه به دنیا آورده و یا آنکه توانسته با یک دست بچه شیر بدهد و با دست دیگر تست بزند برنده مسابقه شده. بگذریم از اینکه عاملیت رسانه در برجستهکردن ویژگیهای خاصبودگی، چطور نقش مادری را به حاشیه میکشاند و چه معانی غیرواقعی و نامتوازنی را به جای نقش اصیل زن به خورد مخاطب میدهد. اما بیاییم فکر کنیم چرا تصویر ما از نقش مادری دچار اختلال شده؟ کجای کار رسانه اشتباه بوده و باید چه کنیم؟
مهمترین اقدامی که باید در ترمیم تصویر مادری برداشت، تبیین "معمولی بودن" است. این راهبرد برای ما امروز یک راهبرد اجتنابی و سلبی است. ما در انتهای راه رقابتی شدن همه چیز، از جمله مادری، تن به دیده شدن استثناها دادیم و این به معنی نادیدهگرفتن آنهایی است که به طور اصیل نقش مادری را انجام میدهند. نقشی که به اندازه یک غذا پختن، تمیز کردن خانه، پرستاری کردن و همدرد بودن معمولی و عمیق است. این معمولی بودن به غایت در فیلم "دره من چه سرسبز بود" قابل مشاهده است. مادر این فیلم به حد ضرورت مادری میکند و اصلا علاقه ندارد که با خاصبودگی برجسته شود. یک مادر معمولی که خوب غذا میپزد، خوب خانواده را رهبری میکند، خوب از شوهرش دفاع میکند و در زمان شکست و غم هم خوب در خود میشکند. گویی مادر خانواده مورگان از سال ۱۹۴۱ آمده تا بگوید مادر قرار نیست ممتاز باشد، همینکه در چارچوب خانهاش قد بکشد، عروس بگیرد، پسر کوچکش را تیمار کند و دخترش را برای خانه بخت آماده کند مادر است. مادر در این فیلم با اینکه از حدود معمول و هنجارمند خانواده آمریکایی خارج نمیشود، اما ویژگیهایی دارد که به خوبی او را به کاراکتر تبدیل میکند. یک جایی از فیلم از پسرش هیو میخواهد تا او را به مجمع کارگران شهر ببرد تا از شوهرش دفاع کند، هیو میگوید آنجا جای زن نیست. مادر با لحنی پرصلابت میگوید: بله، ولی من هر زنی نیستم!/زن امروزی
✍مریم شاوندی
@EveDaughters
@hooree 🌹
امامان جمعه و سر ناسازگاری با شبکه های اجتماعی
محور سخنان امامان جمعه در اکثر نقاط کشور مساله شبکه های اجتماعی و یا به قول آن ها فضای مجازی بود.
از به کار بردن عنوان "فضای مجازی" پرهیز دارم چرا که بر این باورم که شبکه های اجتماعی امروزه بخشی از واقعیت های زندگی روزمره مردم و همه اقشار و اصناف و دیدگاه ها و سلایق متکثر و متنوع شده است.
اینکه چرا امامان جمعه محترم از شیخ کاظم صدیقی تا احمد علم الهدی از شبکه های اجتماعی هیولایی ساخته اند و خواهان کنترل و بگیروببند این فضای به قول خودشان مجازی هستند؛ بر همگان مکشوف است و جای پرسش ندارد.
بزرگترین حسن همین شبکه های اجتماعی شکستن سد سانسور و در اختیار قرار دادن دریایی از اخبار و تحلیل های گوناگون است که در کمترین زمان ممکن در اختیار مخاطبان خود قرار می دهند.
مزیت دیگر شبکه های اجتماعی تاباندن نور بر تاریکخانه ها است.
در این فضای شبکه های اجتماعی کوچکترین اتفاق و مساله ای پنهان نمی ماند هر چند ممکن است اخبار و مطالب ناصوابی هم در معرض انتشار قرار بگیرد.
آنچه که مهم است بهره بردن مردم از گردش آزاد اطلاعات و استفاده درست از این شبکه های اجتماعی است که وجود برخی آسیب ها هم در جای خود طبیعی است.
نکته قابل تامل این است که امامان محترم جمعه سر ناسازگاری شان با کدام وجه و کارکرد شیکه های اجتماعی است؟ گردش آزاد اطلاعات یا شفاف سازی؟ یا هردو؟
یا اینکه اصلا نمی خواهند سر به تن همین به قول خودشان فضای مجازی باشد!
✍اجلال قوامی
@hooree🌹
🔺۵ میلیون ایرانی مهاجرت کردهاند/ با طوفان مهاجرت از کشور مواجهیم
🔹«رسول صادقی» عضو هیات علمی دانشگاه تهران در همایش «مهاجرت نخبگان علمی در ایران امروز، چالشها و راهکارها» عنوان داشت: آمار دقیقی از ایرانیان مهاجرتکرده نداریم اما حدود پنج میلیون نفر برآورد میشوند. عدم بهرهبرداری مناسب از سرمایههای انسانی، ناامیدی و نبود چشمانداز بهبود، بحرانهای اقتصادی، نفوذ اینترنت و شبکههای اجتماعی، افزایش قارچگونه موسسات مهاجرتی و ... از جمله عوامل این روند است.
🔹به گفته «علینقی مشایخی» استاد دانشگاه صنعتی شریف، بسیاری از حتی در مدارس مذهبی اکنون به دنبال انتخاب رشتهای هستند که در خارج از کشور خواهان داشته باشد و به فکر مهاجرتند.
🔹«ماندانا تیشه یار» استادیار دانشگاه علامه طباطبایی هم اظهار داشت: نخبگان افغانستانی نیز بعد از مدتی به علل مختلف از ایران به سمت کشورهای غربی مهاجرت میکنند، در حالی که دوست داشتند در ایران بمانند زیرا به سرزمین اصلی آنها نزدیکتر بود. مهاجرت این گروه از افغانها در بلندمدت به ضرر ایران تمام می شود./ ایرنا
@khabarfouri
@hooree 🌹
اگر قرار بر آشفته کردن امور برای ظهور منجی هست، آنوقت بودن شما مسئولان از برای چیست!
بعد از گذشت چند دهه از انقلاب، به روال عادی، با ته کشیدن هیجان و صبر انقلابی، مردم به درستی از مسئولان مطالبه بهبود اوضاع و آن پیشرفتهای وعدههای داده شده را خواستار شدند.
جماعت تندرو، مدتی پاسخ را به بودن در شرایط حساس کنونی توجیه کردند! گذشت و مدتی بعد ناکارآمدی و بیعرضگی دولتمردان منتسب به اصلاحطلبان عامل عقبماندگی اعلام شد و وعده آمدن خود و بهبود اوضاع را نوید دادند! گذشت و دولت آقای رییسی و حاکمیت یکدست بر سر کار شد و تمام این شعار و وعدهها پیاده شد، ولی اوضاع بدتر شد و اینبار تحریمها عامل مشکلات معرفی و مقاومت در برابر آن را چاره کار دانستند!
حال که از جبهه مقاومت تا مقاومت داخلی، به بنبست و این وضعیت ناگوار رسیده، همان گروه، با سواستفاده از علایق مذهبی، دنبال توجیه جدیدی برای این ناکارآمدی شده و با روایت سازی و تحریف، در حال جانمایی در سطح جامعه و افکار عمومی هستند؛ که چاره کار در ظهور منجی است که نشانههای آن در خارج، از دست رفتن سوریه و یمن و ... و در داخل آشفتگی و درگیر شدن در انواع بحرانهاست که هر چه شدت آنها بیشتر، ظهور منجی نزدیکتر و حل مشکلات سریعتر انجام خواهد شد!
با برجسته شدن این ادعا، چند سوال و نکته اما بیپاسخ میماند:
۱. اگر درگیر شدن در اوج بحرانها و فروپاشیدگی داخلی، شرط ظهور منجی و خلاص شدن از مشکلات است، خوب این انتصابات و انتخابات برای انتخاب افراد کارآمد از برای چیست، وقتی قرار است فقط ناکارآمدی به کار آید؟
۲. آیا این خود القای این انگاره نیست که مسئولان فعلی از قصد از میان ناکارآمدترین افراد انتخاب میشوند تا وضعیت کشور را به بدترین وضعیت و غیرقابل تحمل ترین حالت برسانند؟
۳. اگر قرار است در پی این وضعیت، با ظهور منجی، به زودی جبهه کفر و اسراییل را نابود کنیم، این اصرار به انجام عملیات وعده صادق سه از برای چیست؟
۴. اگر نارضایتی گسترده مردمی و نمود اوج فساد و بی اخلاقی در سطح جامعه، لازمه ظهور است، چرا در بحث حجاب و رفع فیلتر شبکههای اجتماعی خارجی که به اذعان شما دو بازو و بسترساز فساد اخلاقی در سطح جامعه هستند، اینهمه اصرار به جلوگیری از فساد آنها با برخورد و فیلترینگ دارید؟
✍حمید رمضانخانی
@hooree🌹
✅ نقد و بررسی ابعاد مختلف قانون حجاب و عفاف
🔴 چيزی كه انسان ميتواند ادعا كند اين است كه بر مبنای فقه سنتی و فقه رايج در حوزههای علمی هم به اين قانون انتقادهای جدي وارد است.
🔴 اين قانون مبتني بر يك پيشفرض است و آن پيشفرض اين است كه نظر قانونگذاران بر اين باور مستقر شد كه ما ميتوانيم با استفاده از ابزار كيفري و ايجاد محدوديت به صورت حداكثري براي افراد و ايجاد تهديد شغلي و رواني، ايجاد تهديد مالي و تهديد براي تحصيل، اشتغال، آزادي و اموال افراد، افراد را به اين سمت سوق بدهيم كه حجاب را رعايت كنند.
🔴 نميتوانيم بگوييم براساس قانون اساسي، اين قانون، قانون نيست. اما من اصطلاح شبهقانون را در مورد اين قانون به كار ميبرم يعني قانوني كه براساس ظواهر همه قواعد شكلي را در تقنين رعايت كرده اما از لحاظ محتوا هم مبتني بر پيشفرضهاي اشتباه است و هم محتوايش داراي مطالب غيرقابل قبول از لحاظ حقوقي، شرعي و عقلايي است و از جنبه سوم، آثار و تبعاتي دارد كه قطعا براي جامعه مفسدهانگيز است و تبعات دارد.
🔴آيا استفاده از اين ابزارهاي مختلف عليه بخش قابلتوجهي از جامعه، چه آثاري را بر دينگريزي و عدم اعتقاد و فاصلهگيري خانمها و آقايان و دختران جوان و زنان از اصل دين دارد. يعني دينگريزي الان يك دغدغه جدي است كه اگر اينگونه برخورد كرديم چه آثاري دارد. كمااينكه دلسوزان شريعت و نظام و مردم، زماني كه گشت ارشاد آن اقدامات را انجام ميداد از جنبه دينگريزي مردم به نقد موضوع ميپرداختند كه اقدام شما باعث دينگريزي است. اين يك دغدغه در ميان علما و انديشمندان ديني است
🔴آيا این قانون به رشد التزام به حجاب و محجبه بودن زنان و دختران كمك ميكند يا اينكه با توليد نوعي لجاجت اجتماعي، بر تعداد غيرمحجبهها در جامعه اضافه ميكند. پس دغدغه دو چيز است؛ دينگريزي و حجابگريزي. وقتي شما در قانون براي خانمهاي محجبه نوعي رانت شغلي و قضايي ايجاد كرديد، گفتيد مردم در خيابان اگر به خانمهاي غيرمحجبه توهين شود اينقدر مجازات دارد، اگر آن خانم محجبه باشد مجازاتش بيشتر است. در اين صورت نگاه مردم به موضوع حجاب به جاي اينكه يك نگاه ديني باشد، نگاهشان به حجاب يك موضوع سياسي ميشود. آنوقت بخشي از جامعه خانم محجبه را كه ميبينند نميگويند به حجاب اعتقاد دارند، ميگويند براي بهره بردن از بعضي منافع و رانتها محجبه شده. اين قضيه باعث ميشود حتي يك التزام عقيدتي توسط خانم محجبه هم مورد اتهام قرار بگيرد. فلهذا دينگريزي و حجابگريزي از دغدغههاي برخي بزرگان در حوزه علميه و برخي دينشناسان است و به همين خاطر برخي بزرگان علنا و برخي بزرگان به صورت خصوصي تذكر دادهاند
🔴 چرا مسير نوعي حرمتشكني نسبت به خودمان و اهانت به خودم را باز كنيم؟ وقتي ميدانم كه اينجا همدلي وجود ندارد، تقابل اجتماعي و سياسي وجود دارد، عرصه بينالمللي و تخصص من نيست اما وقتي در اين عرصه وجود دارد چه ضرورتي دارد چنين تقابلي را شكل بدهيم آن هم در اينكه جامعه تازه به يك آرامشي عادت ميكند. بخشهاي مختلف جامعه مثل هنرمندان و كارمندان را درگير كنيم. بخش عظيمي از اين قانون مبتني بر زيرآبزني است يعني اينكه هركس براي ديگري گزارش بدهد. رييس سازمان بايد دنبال كارمندان بيفتد. در اين مملكت كار ندارد؟ اين چه كاري است؟ همه به جان هم بيفتند و عليه هم گزارش بدهند ....
✍دکتر محسن برهانی
🔻 جهت مطالعه این مطلب در سایت به لینک زیر مراجعه فرمایید:
https://andishehma.com/9312-2/
@hooree🌹
♦️ ایلنا: ۶۰ درصد طلاق های استان فارس مربوط به کودک همسری است
🔹 کودک همسری زاییده فقر، فضای مجازی، تعصبات قومی و چشم و هم چشمی جوامع محلی مناطق کمتر توسعه یافته فارس است که باعث شده تا رویاهای دختران کم سن و سال این استان، در دالان های تاریک سُنت ها گم شود و ۶۰ درصد از طلاق های این استان را به دختران زیر ۱۸ سال اختصاص دهد.
جزئیات در👇👇
https://www.entekhab.ir/003XBH
@Entekhab_ir
@hooree🌹
🔺 امام جمعه قم: آرزوی بی حجابی در ایران را به گور خواهند برد
محمد سعیدی:
🔹۱۷ دی ماه روز اجرای توطئه استعماری کشف حجاب به وسیله رضاخان است. رضاخان در ستیز با فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی قانون کشف حجاب را وضع کرد، در کشور ما ایران حجاب و پوشش اسلامی پیش از آن که حکم الهی باشد در حد سنتی مربوط به فرهنگ ایران بوده و رضاخان با این کار عملا با دین و احکام الهی به مخالفت پرداخت.
🔹 امروز شاهد هستید دشمنان و اسلام ستیزان با شدت بیشتری در رسانههای خود این جهت را تعقیب میکنند. آنها نمیخواهند جوانان با حفظ حجاب و عفاف به قله پیشرفت صعود کنند، اما دشمنان بدانند با همت مردم و غیرت مسئولان این آرزو را به گور خواهند برد.
@khabarfouri
آرزوی مرگ امام جمعه قم برای مروجان بی حجابی و لعن و نفرین رئیس ستاد امر به معروف قم برای رفع فیلتر کنندگان، با چه مبنایی از دین ادعایی اینان سازگار است نمی دانم، اما این نکته اثبات شده است که چنین افرادی در لباس مروج یک دین، بیش از آنکه به دینداری مردم بیفزایند در خروج مردم از دین موفق بوده اند. همچنانکه سالهاست با این روش و بیان تبلیغی، گروه گروه مردم را از دین خارج کرده اند!
@hooree🌹
آیا مهاجرت امر سادهای است؟
« مهاجرت، شروع کردن همهچیز زندگی از ابتداست، همه چیز از نو، مانند کودکی که تازه میخواهد سخن گفتن، راه رفتن، غذا خوردن و ارتباط برقرار کردن را آغاز کند و این بسیار دشوار است ».
این جملهای است که بسیاری از ایرانیان مهاجر در توصیف مهاجرت از وطن به مقصد کشوری دیگر، آن را به زبان میآورند.
همه چیز را از نو شروع کردن کار بسیار سختی است، آن هم در جغرافیا و فرهنگ متفاوتی که بسیاری از عناصر ملموس و ناملموس آن با جغرافیا و فرهنگی که مهاجران
سالها در آن زندگی کرده و با آن خو گرفتهاند بسیار متفاوت است.
این تفاوت طیف وسیعی از عناصر را در بر میگیرد: زبان، دین و مذهب، قوانین، عرف، آداب و رسوم، خرده فرهنگ گروههای مختلف، حتی غذا و سبک غذایی که در ابتدا موضوع مهمی بنظر نمی رسد اما پس از چند روز اهمیت خود را به رخ مهاجران میکشد.
بخش دیگری از دشواری از نو شروع کردن زندگی مهاجران در سرزمینی دیگر، رفع نیازهای زیستی اولیه برای بقا و زنده ماندن است.
این افراد باید بتوانند به خوراک و سرپناه و لباس و دارو و درمان دسترسی داشته باشند و دسترسی به این موارد در ازای داشتن شغل و درآمد امکان پذیر است. و غالباً داشتن شغل و درآمد پایدار و کافی از مشکلات بسیار جدی و اساسی مهاجران بهویژه در آغاز رسیدن به مقصدی جدید است.
با افرادی که ظرف یک دههی گذشته از ایران مهاجرت کردهاند، گفتوگوی پراکنده و دوستانه ای داشتهام؛ از جمله طی گفتوگو با مهاجر ایرانی که شاعر و روزنامهنگار است به جمله قابل درنگی برخوردم:
« کشورها دو چهره دارند، یک چهرهی نمایشی برای جهان و یک چهرهی واقعی که برای مهاجران بیش از هرکسی عینیت مییابد.
از ویژگیهای این چهرهی واقعی و عینی، نگرش نامطلوب مردمان کشورها به اتباع مهاجران کشورهای دیگر به سرزمین خود است که ایشان را معمولا عناصر غیرخودی و تحمیلی محسوب میکنند ».
مهاجر دیگری که یک نویسنده و هنرمند ایرانی است و به اروپا مهاجرت کرده است از حس تعلیق و بیگانگی مهاجران در مقصد جدید زندگی، حس دشوار کسب هویت جدید شهروندی؛ سخن میگوید.
او میافزاید: در کنار این احساسات ناخوشایند، مهاجران با شرایط عینی دشواری یافتن شغل، دسترسی سخت و زمان بر به خدمات دارو و درمان، هزینههای بالای اجاره مسکن و تهیه غذایی ارزان و با کیفیت مطابق با ذائقه و سبک غذایی خود؛ در هر شبانه روز مواجه هستند.
در واقع مهاجران هر روز برای بقا و زنده ماندن درحال جنگ اند!
برخی مهاجران با داشتن تخصص و سرمایهی تحصیلی و اقتصادی بالا، به دلیل برچسب دائمی مهاجر بودن، به منزلت اجتماعی که در وطن خود داشتهاند دسترسی مجدد ندارند و یا با تأخر زمانی بدان دست مییابند. و این شکاف منزلتی یا نزول منزلت اجتماعی در جامعهی مقصد نسبت به وطن و جایی که از آن مهاجرت کردهاند؛ یکی از چالشهای مهم در دوران جدید زیست آنها پس از مهاجرت است.
دلتنگی برای خاطرات بجای مانده در وطن جایی که مهاجران در آنجا متولد شده و بزرگ شدهاند و دوری از خانواده و دوستان و آشنایان قدیمی، از مشکلات مشترک تقریباً همهی مهاجران است؛ حتی افرادی که ممکن است هیچ یک از کمبودها و چالش های ذکر شده در سطور بالا همچون شغل و مسکن و درآمد پایدار را نداشته باشند.
بدیهی است همهی اینها که اشاره شد در گروههای سنی، جنسی، طبقاتی و بنا بر علت و انگیزه مهاجرت؛ وضعیت و شرایط متفاوتی خواهد داشت.
مهاجرت امر پیچیده و سختی است که مهاجران را درگیر فرآیند زندگی در شرایط ناشناخته و متفاوت از فرهنگ و جغرافیایی که در آن جامعه پذیر و فرهنگ پذیر شده اند، روبرو ساخته و آنها را با چالشها و شرایط عینی و ذهنی دشواری برای بقا مواجه میکند.
✍فریبا نظری
@hooree🌹
🔻زلزله زنان را دوبار میکُشد
بررسی مسائلی که زنان پس از زلزله و دیگر حوادث طبیعی تجربه میکنند
🔹عصمت خانم را زنهای همسایه، زن گوشهگیری میشناسند که دو سال بعد از زلزله بم و فلجشدن، مردش رهایش کرد و رفت؛ مردی که خود داغدار پدر و مادر و برادرهایش بود و «دیگر زن فلج را نمیدانست باید کجای دلش بگذارد.» گوشه لب پایین عصمت خانم، زیر دندانهای یکی در میانش به کنایه گیر میکند وقتی میخواهد از مردش بگوید که سالی دو، سه بار به او سر میزند و از روزگار زن معلول و پنج دخترش که دوتایشان با دو بچه و مهر طلاق در شناسنامه به آن خانه کوچک که حالا بوی آبگوشت در آن پیچیده، برگشتهاند، خبر ندارد.
🔹بررسیهای بعد از وقوع زلزله بم کرمان نشان داد که 53 درصد قربانیان زن و 47 درصد مرد بودند. اگر همین عدد را برای شمار فوتیها در نظر بگیریم، این زلزله جان 18 هزار و 20 زن و 15 هزار و 980 مرد را گرفت. در مطالعهای با عنوان پدیده ازدواج اجباری زنان در فجایع طبیعی، پیامدهای اجتماعی فاجعه در زنان بازمانده زلزله بم که در سال 97 انجام شد، آمار فوتشدههای کلی زن در سال 82، 18 هزار و 333 نفر برآورده شد.
🔹در همان سال پژوهشی با عنوان بررسی آسیبپذیری اجتماعی زنان در حوادث طبیعی با تاکید بر زلزله ورزقان و اهر انجام شد که در آن به آمار قربانیان زلزله بم هم اشاره شد. براساس این بررسی، قبل از وقوع حادثه جمعیت زنان 48 درصد کمتر از مردان بود و مردان 52 درصد جمعیت بم را تشکیل میدادند. اما میزان مرگومیر زنان 57/6و مردان 42/4بود؛ یعنی بهازای هر 74 مرد، 100زن در این زلزله جانشان را از دست دادند.
🔹از آمار تفکیکی قربانیان زلزله منجیل و رودبار در سال 1369 خبر چندانی وجود ندارد، همینطور زلزله بوئینزهرا؛ هرچند آمارهای چندانی درباره تفکیک جنسیتی جانباختگان زلزله بوئینزهرا در سال 1381 وجود ندارد، اما گزارشهای منتشرشده درباره این حادثه اعلام کردهاند که بخش زیادی از جانباختگان این زلزله زنان و کودکان بودهاند؛ چون در زمان وقوع حادثه بسیاری از مردان در زمان پیشامد در تاکستانهای محلی سرگرم کار بودند.
🔹عالیه شکربیگی، جامعهشناس: در ادبیات مربوط به جنسیت و بلایای طبیعی، باید این موضوع وارد شود که مردان و زنان در برابر پدیدههایی مثل زلزله، تجربههای متفاوتی دارند. وقتی در جامعهای مثل ایران، زلزلهای رخ میدهد، بستر و ساحتی وجود دارد که در آن نابرابری دیده میشود؛ بسترهای نابرابری از خانواده تا جامعه و بالعکس جریان دارد و مضاف بر آن وقتی زلزله رخ میدهد، نابرابری خودش را بیشتر نشان میدهد. تحقیقات نشان میدهد پیامد فاجعه برای زنان شاغل، خانهدار و سرپرست خانوار بیشتر است و خشونت خودش را بیشتر نشان میدهد که خودش پیامدهای زیادی در عرصههای جهانی و بومی در کشورهای جهان دارد.
🔹شایسته کرمخانی، مددکار اجتماعی: پس از زلزله کرمانشاه مسئله ازدواج را هم داشتیم؛ یکی از زنان شرکتکننده در مصاحبه مربوط به این پژوهش گفته بود که مجبور شده است ازدواج کند، چون با این شرایط نمیتواند ادامه دهد. نحوه مقابله گروه دیگری از زنان هم سازش و سکوت بود، نوعی کنش منفعل یعنی هرکسی، هرچه بگوید سکوت میکند و از خود نارضایتی نشان نمیدهد. یکی از زنان مصاحبهشونده میگفت به من فقط یک گوشه جا و یک لقمه نان بدهند و کسی به من تعرض نکند، کافی است. گروه دیگری از زنان هم کنش فعال داشتند که قابلیتهایی در خود میدیدند یا سطح سواد بالایی داشتند.
🖌الناز محمدی | دبیر گروه جامعه
📌ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
@hammihanonline
@hooree 🌹
آیا شما هم احساس فشار و استرس میکنید؟
گاردین نوشت: در عصر حاضر، بسیاری از افراد همزمان با انجام کارهای مختلف، احساس فشار و استرس میکنند. از ایمیلهای کاری گرفته تا شبکههای اجتماعی و وظایف روزمره، همه این عوامل باعث میشوند افراد احساس کنند در برابر حجم زیادی از مسئولیتها ناتوان هستند.
لیندا بلر، روانشناس بالینی، معتقد است که بسیاری از افراد احساس فلج ذهنی دارند و نمیدانند باید چه کاری را اول انجام دهند. این احساس ناکارآمدی باعث تضعیف روحیه میشود و به دلیل حجم زیاد وظایف و حواسپرتی ناشی از فناوریهای دیجیتال تشدید میشود.
حتی کارشناسان نیز با فشارهای مشابهی روبرو هستند، از آمادهسازی برای مراسم خانوادگی گرفته تا مدیریت کارهای حرفهای. این موضوع نشان میدهد که احساس فشار بخشی از واقعیت زندگی مدرن است.
احساس فشار یا استرس شدید، یک تشخیص پزشکی نیست، بلکه میتواند برای هر فرد متفاوت باشد. بررسیهای جهانی نشان میدهد که دو سوم مردم نوعی از استرس را تجربه میکنند که بر زندگی روزمره آنها تأثیر میگذارد.
بلر اشاره میکند که افزایش فشارها نه تنها به دلیل مسئولیتهای جدی، بلکه به دلیل احساس نیاز به استفاده بهینه از زمان است. افراد احساس میکنند باید تمام فرصتها را غنیمت بشمارند، از یادگیری زبان جدید گرفته تا رسیدن به اهداف ورزشی.
طبق گفته فای بگتی، پزشک متخصص مغز و اعصاب، احساس فشار زمانی به وجود میآید که تقاضاها فراتر از ظرفیت فرد باشد. این فشار میتواند کوتاهمدت یا مزمن باشد و معمولاً ناشی از تلاش برای انجام همزمان چندین نقش و وظیفه است.
استفاده بیش از حد از تلفنهای هوشمند، هرچند به تنهایی دلیل اصلی فشار نیست، میتواند این احساس را تشدید کند. همچنین، دوران همهگیری کرونا باعث افزایش زمان استفاده از صفحهنمایش شد که به خستگی ذهنی و کاهش توانایی تصمیمگیری افراد منجر گردید.
استرس مزمن میتواند تأثیرات جدی بر سلامت جسمانی و ذهنی داشته باشد. مشکلاتی مانند کاهش تمرکز، ضعف حافظه، و حتی علائمی شبیه به زوال عقل ممکن است ناشی از استرس طولانیمدت باشد.
برای مدیریت احساس فشار، فعالیتهایی که انرژی ذهنی را بازیابی میکنند، مانند ورزش، وقت گذراندن با عزیزان یا استراحت کافی ضروری هستند. خواب باکیفیت نیز نقش مهمی در بهبود توانایی افراد برای اولویتبندی وظایف دارد.
در نهایت، باید انتظارات واقعبینانهای از خود داشته باشیم و از تفکرات غیرواقعی یا احساس "بایدها" اجتناب کنیم. انجام کوچکترین کار مفید میتواند به شکستن چرخه استرس کمک کند و افراد را به مسیر بهرهوری بازگرداند.
@DevelopmentSc
@hooree🌹
۳ دقیقه بیشتر وقت نمیگیرد...!
لطفاً این اینفوگرافیک خشکاله را بخوانید و عمل کنید..!🌿☘🌳🌼
متوسط تولید زباله هر ایرانی،۷۰۰ گرم در روز است که بین ۶۰تا۷۰درصد این حجم را زباله های تر (باقیمانده مواد غذایی،پوست میوه و سبزیها) تشکیل می دهند.😭
همین زباله های تر اگر داخل کیسه های پلاستیکی به محل دفن پسماندهای شهرداری بروند ،مایعی سمی بنام شیرابه تولید می کنند که هم در صورت جاری شدن و هم نفوذ به چشمه ها ،قناتها و آبهای زیر زمینی می توانند خطر آفرین باشند.😢
چند راه ساده برای رفع این مخاطرات وجود دارد :
۱) پوست میوهها (بدون هسته سخت، پوست پیاز و سیر) و باقیمانده سبزیجات را بصورت تازه به مصرف موجودات اهلی برسانیم و اگر خودمان هم نداریم به همسایه هایی که دارند بدهیم (بخصوص در روستاها).
۲) اگر می توانیم پوست میوهها و الباقی سبزیجات را در ظروف آبکش مانند در کنار حیاط یا بالکن خشک کنیم تا به خشکاله تبدیل شوند و بعد سر فرصت به دامداران و ....برسانیم.
اخیرا بعضی شهرداری ها و منجمله شهرداری ساوه طرح هایی برای خرید خشکاله و تفاله چای اجرا کردهاند...
۳)اگر باغچه داریم همین ها را در باغچه دفن کنیم تا تبدیل به کود کمپوست شود.
۴) حتی اگر خشکاله ها را نخواهیم به جایی دهیم ،میتوانیم در یک گوشه طبیعت رها یا چال کنیم تا تجزیه شوند ،بشرطی که منظره دیداری بدی ایجاد نکنند.
۵) کمکردن حجم زباله ها،باعث پایین آمدن هزینه های دفن و انتقال و جمع آوری شده و منافع ملی برای شهر و کشورمان دارد.....👏🍏👏
همشهری و هموطن عزیز...!
انتخاب با شماست.!
به زیستی با توجه به همین جزییات شروع می شود.☘🌿
بسم الله.
https://t.me/WWWSNGOIR/67720
@hooree🌹
پایان رادیکالیسم اسلامی؟
آنچه تاکنون از حاکمیت جدید سوریه به نمایش گذاشته شده، از ژست های الجولانی گرفته تا سیاست ورزیهای داخلی و خارجی، تصمیم سازیهای اجتماعی و اقتصادی و انتصابهای حکومتی، نوعی واقعیت اجتماعی را به تصویر میکشد که یک گروه رادیکال بنیادگرای اسلامی، به ظاهر پس از تجدیدنظر در بنیان های فکری خود به یک اسلامگرایی معتدل در قدرت تبدیل شده است.
توازن و اعتدالی که الجولانی تلاش کرده، حتی در ظاهر خویش نیز به نمایش بگذارد، پوشش رسمی دیپلماتیک مطابق عرف بینالمللی؛ اما با آرایشی در سر و صورت و دست ندادن با زنان که تابلویی از اسلام گرایی است.
این ژستهای جولانی و سیاستهای معتدلی که تاکنون پیش گرفته، نسخه و راه حل پیشنهادی انتهای کتاب «خدای مرده زاد» را به یاد می آورد، آنجا که اشاره دارد، در جهانی زندگی میکنیم که این واقعیت وجود دارد، هنوز «میلیونها مسلمان معتقدند که خدا شریعتی را بر آنان نازل کرده که حاکم بر کل امور انسانی است. شریعت اسلامی مثل شریعت راست کیش یهودی (هلاخا) میخواهد، کل زندگی را پوشش دهد» و سپس این سوال را مطرح میکند که «آیا بدیلی برای این قدرتمندترین الهیات سیاسی موعود باورانه زمان ما وجود دارد؟» و سپس پاسخ میدهد: «این بدیل را شاید بتوان در تجدید الهیات سیاسی معتدل، درون اسلام راست کیش پیدا کرد».
اگر باور نکنیم که الجولانی، خوابنما یا دچار انقلاب درونی شده، باید بپذیریم که با بالا گرفتن گرایشات اسلام گرایی سیاسی رادیکال سنی و همچنین تحرکات وسیع منطقهای اسلامگرایی شیعی موعود باورانه و نظامگریهای هر دو گروه، تلاش شده است، توصیههای نظری این چنینی متفکران سیاسی؛ مانند آنچه در بالا از یک اندیشمند سیاسی آمریکایی بدان اشاره شد، به راه حل عملی برای پایان دادن به خشونتها و نظامیگریهایی با گرایشات رادیکال اسلام گرایی سیاسی بدل شود.
از این روست، فردی از رهبری یک گروهی چون «جبهه النصره» و بعداً «تحریرالشام» که هنوز هم در لیست تروریستی «آمریکا» و «اتحادیه اروپا» است، با حفظ ظواهر فردی شریعت و همچنین ظواهر اجتماعی غیراجباری آن مانند برگزاری مناسک عبادی جمعی و تاکید بر رعایت حقوق بشر و حق اقلیتها، مذاهب، قومیتها و زنان با وجود باور به یک الهیات سیاسی؛ اما کاملاً با «دگردیسیهای معتدل در الهیات سیاسی اسلامی»، بر عرصه سیاست سوریه - جولانگه گروه های رادیکال اسلام گرای سیاسی شیعه و سنی- برکشیده میشود.
به نظر میرسد، از رویکردی اندیشهای نیز در کنار دیگر جنبههای ژئوپلیتیکی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قرار است، شاهد تحولی عظیم در سوریه باشیم. الگویی برای یک الهیات سیاسی معتدل و اسلامگرایی سیاسی توسعهگرا و متمایل به غرب، الگویی که هم پاسخی باشد، بر خواست و گرایشات میلیونها مسلمان با باور به اینکه اسلام، چنان شریعت کاملی است که باید قدرت سیاسی را نیز در دست داشته باشد و هم ممانعت از تبدیل شدن به حکومت اسلامی از نوع سنی آن مانند «امارت اسلامی طالبان» در «افغانستان» و نوع شیعی آن مانند «جمهوری اسلامی» در «ایران».
آیا چنین الگویی استقرار و استمرار خواهد یافت؟ آیا سوریه، پایان رادیکالیسم اسلامی خواهد بود؟
✍مرضیه حاجی هاشمی
@hooree🌹
دنیای مردانۀ مردانۀ مردانه
چرا زنان به شکلی وسیعی در تحقیقات اجتماعی نادیده گرفته میشوند؟
دهههاست که حکومتها دربارۀ لزوم کاهش یا از میان بردن نابرابری جنسیتی در جوامع سخن میگویند و گاهی دست به اقدامات و سیاستگذاریهای کوچک و بزرگ در این زمینه میزنند. اما در میان متخصصان نابرابری، توافقی وجود دارد که نابرابری جنسیتی در جوامع امروزی همچنان شدید و نگرانکننده است. کارولین کرادو پرز، محققی که در این زمینه پژوهش میکند، در کتاب زنان نامرئی به مشکلی بنیادین اشاره میکند که فهم ما از مسئله را تغییر میدهد: از نظر او، زنان به شکل گستردهای در «تحقیقات» نادیده گرفته میشوند.
🌸 مثالهای کرادو پرز انبوه و بهتآورند:
طراحان همهچیز، از فناوریهایی که استفاده میکنیم تا داروهایی که میخوریم و شهری که در آن زندگی میکنیم و قوانین و سیاستهایی که بر ما حکمفرماست، فقط مردان را در نظر داشتهاند.
برای نمونه، تابهحال دقت کردهاید که گوشیهای هوشمند امروزی برای استفادۀ یکدستی زنها زیادی بزرگاند؟ یا نرمافزار تشخیص صدا اغلب با صدای زیر زنانه مشکل پیدا میکند؟ نمونههایی مرگبارتر: زنان اگر درگیر تصادفات رانندگی شوند، به احتمال ۴۷% بیشتر از مردان دچار مصدومیت شدید میشوند.
⬅️علتش آن است که مهندسان ایمنی خودرو را معمولاً با آدمکهایی میآزمایند که الگوی بدنشان متناظر با «متوسط مردان» است: مرسومترین نسخۀ این آدمکها ۱۷۷ سانتیمتر قد و ۷۶ کیلوگرم وزن دارد و نسبت حجم عضلاتش نیز مردانه است.
❗️نکتهای شگفتآور و عصبانیکننده:
هنوز کمربند ایمنیای ساخته نشده است که برای استفادۀ زنان باردار مناسب باشد، در حالی که تصادفات خودرویی یکی از اصلیترین عوامل تلف شدن جنین در اثر حادثه برای مادر است.
زنان اغلب ترکیب هولناکی از سختیهای روزمره و خطرهای پنهان را تجربه میکنند.
مثلاً وقتی به تحقیقات پزشکی میرسیم، شکاف دادهها بسیار خطرناک و اعصابخُردکُن میشود. در آزمایشهای بالینی نسبت زنان بسیار پایین است، که یعنی شاید از داروهایی که به درد آنها میخورد بینصیب بمانند و داروهای نامناسب یا دُز نامناسب برایشان تجویز شود. در نتیجه، احتمال آنکه زنان به واکنشهای دارویی نامناسب دچار شوند بیشتر از مردان است.
❗️دانشمندان حتی تأثیر خاص بسیاری از داروهای موجود بر زنان را نمیدانند. این نکته، زنگ خطری جدی است.
مشکل کمبودِ دادهها و این حقیقت که روی بدن زنان به اندازۀ مردان مطالعه نشده است، وقتی وخیمتر میشود که پزشکان حرفهای درد زنان را جدی نمیگیرند و به رنج جسمی آنها برچسب بیثباتی روانی میزنند: عصبیبودن، جنون، بیعقلی. همین نکته غالباً در واکنش جامعه به ابراز خشم یا نقد زنان هم صادق است.
به گفتۀ کرادو پرز، اگر میخواهیم برطرفکردن این تبعیضها را آغاز کنیم و نگذاریم سوگیریهای قدیمی علیه زنان تثبیت شوند، ابتدا باید سهم بازنمایی زنان را افزایش دهیم. وقتی زنان به مناصبی جدی در عرصههای تجاری و سیاسی و دانشگاهی برسند، میتوانند شکافهای وسیع دادهها و خطاهای طراحی و بیعدالتیهای عمیقاً قوامیافتهای را تشخیص بدهند که از چشم تیمهای مردانهتر دور میماند. صدالبته که در این باب، حرفزدن ساده و عملکردن دشوار است. روایت زنان نامرئی از این سوگیریهای ساختاری، هشدارآمیز و البته الهامبخش است.
🌸کرادو پرز مینویسد:
«اگر هر بار که حرفی کمابیش فمینیستی در توییتر زدهام و مردی عقلم را زیر سؤال بُرده است یک پوند میگرفتم، دیگر تا آخر عمر لازم نبود کار کنم»
✍سوفی مکبین
✍️مترجم: محمد معماریان
@Zane_Ruz_Channel
@hooree🌹
رقص، شادی و مقاومت ملی در برابر حکومت دینی
مجتبی نجفی
رقص به مثابه زبان، عنصر مقاومت ملی در برابر حکومت دینی بوده. فرقی ندارد کجا. از زندان تا ورزشگاه، از خیابان تا مدرسه هر جا که فقه عبوس ترشرو، انسان ایرانی را از شاد زیستن، منع کرد، رقص در قالب فرهنگ مبارزه در قلب زندگی روزمره به میدان آمد.
حتی وقتی که رقصنده ها با نیت از پیش تعیین شده نمیرقصیدند، رقص به مثابه عنصر مقاومت ظاهر شد چرا که این «کانتکست» است بعضا به کنش شهروند معنا میدهد. رقص هم میتواند یک واکنش طبیعی به فشار محیط باشد و هم میتواند یک کنش هدفمند در راستای به چالش کشیدن نظم ظالمانه. همچنانکه در دوران کرونا، رقص پزشکان و پرستاران برای حفظ ایستادگی و تداوم زندگی در برابر ویروس مرگ بود.
در دهه شصت رقص، زبان مقاومت در برابر محدود سازی بود. حکومت دینی با هنر و شادی مشکل داشت، برای همین رقص و شادی خود روش ایستادگی شد. زبان که به الفبا محدود نیست،هر آنچه که میتواند پیام انسان گرفتار در شرایط سخت را به مخاطبهای متعددش انتقال دهد در تعریف زبان میگنجد، برای همین رقص در شرایط تنگنا هم اعلام وجود است، هم ناقل این پیام که هنوز به رغم همه مصایب زنده ام. به عبارتی رقصیدن در جایی که حاکم، شاد زیستن را دوست ندارد و به خصوص در صدد استیلا بر بدن زن است، خود یک کنش مدنی با درجه ای بالا از ارزش ایستادگی است.
اگر رقص و هنر نبود، امروز پروژه حکومت دینی در قبرستانی کردن ایران جواب میداد. اما اگر حکومت در « زن، زندگی،آزادی» شکست خورد، به خاطر فرآیندی بود که از همان سالهای آغازین انقلاب در بطن جامعه شکل گرفت و با مقاومت مدنی تداوم یافت و اکنون گسترده شده.
از زندان تا خیابان، سوژه ایرانی در حال رقصیدن است، برای انتقال این پیام که روح جمعی جامعه را نمیتوانید نابود کنید و رقص و شادی در اوج بحران، هم خطابی به درون است که بایست و مقاومت کن و هم خطابی به بیرون که زنده ام و ایستادگی برای زندگی تداوم دارد.
https://t.me/modjtabanajafifrance/2435
@hooree🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤ عشق مادرانه
این ویدیو مربوط به حدود شصت سال پیش است و خانم فیلیس لوملی را نشان میدهد که با وجود معلولیت مادرزادی و نداشتن دست ازدواج کرد و صاحب هفت فرزند شد.
فیلیس نشان داد اگرچه معلولیت محدودیت میاورد، اما عشق میتواند، از دیوار بلند این محدودیتها عبور کند.
درباره خبر:
https://sabkeideal.com/?p=33529
@EveDaughters
@hooree🌹
این دنیا یک زندگی به مردم ایران بدهکار است
اینروزها حال مردم خوب نیست
نه فقط خوب نیست بلکه اصلا خوب نیست
با هر کی صحبت میکنم
گویی که طرف دنبال کسی بوده که حرف های تلنبار شده در دلش را بیرون بریزد.
یکی از گرانی و تورم مینالد
و دیگری از بیکاری فرزندان تحصیلکرده خود
و آن یکی از فرصتهای زندگی بر باد رفته.
قطعا این دنیا یک زندگی به مردم ایران از سال ۵۷ به بعد بدهکار است
مردم دچار هزار و یک گرفتاری شدهاند
نمیدانند تورم افسار گسیخته را تحمل کنند
یا مسئولین افسار پاره کرده را که با بیکفایتی خود هر روز بر مشکلاتشان میافزایند و هیچ درکی از شرایط مردم ندارند.
مگر میشود در این کشور زندگی کرد و زندگی روزمره مردم را ندید؟؟؟
مگر میشود در کوی و برزن تردد نمود و چهره غمزده شهر و دیار و مردمانش را ندید؟؟
مگر میشود چهرههای تکیده زنان و مردانی که برای گذران زندگی از صبح علی.الطلوع بیرون میزنند و پاسی از شب گذشته که به خانه برمی گردند رو ندید؟؟؟؟
پدران و مادران میدوند تا خود و فرزندانشان زنده بمانند
جوانان تحصیلکرده و جویای کار همه سرخورده و ناامید
ناامید از وضعیت خود و کشور
نه امیدی به بهبودی وضعیت خود دارند و نه امیدی به تغییر شرایط
حتی تغییر شرایط سوریه و سرنگونی دولت دیکتاتور بشار اسد هم یک چشم مردم را گربان و چشم دیگرشان را خوشحال نمود
چشم خوشحال فریاد میزد که عاقبت دیکتاتور همین است حتی اگر به میلیاردها دلار و تجهیزات هم توسط دیگران مسلح شوی باز عاقبت سرنگونیست.
وچشمگریان فریاد میزد :
آخر چرا ؟؟
چرا بایستی در سوریه اینهمه هزینه میکردیم ؟؟
چرا میبایستی هر روز به تعداد فقرای خود میافزودیم تا بشار بماند؟؟
چرا بایستی هر روز تحریم ها را علیه خود شدیدتر میکردیم تا دیکتاتوری در سوریه پابرجا باشد؟؟
چرا بایستی میلیاردها دلار روانه سوریه میشد و جمعهها از تریبون خود مردم را به خوردن اشکنه و بستن لنگ توصیه می نمودید؟؟
چرا؟؟؟
چرا لقمه از دهان مردم بیرون کشیدید تا بشار اسد و خانوادهاش آزرده خاطر نشوند؟؟
و چقدر وفاحت میخواهد که بعد از سرنگونی دیکتاتوری چون آسد بگویی او سقوط کرد چون به ما پشت نمود
یعنی این جرثومه فساد و دیکتاتوری اگر به اینان پشت نمیکرد همچنان دلارهای نفتی به سمت کشورش سرازیر میشد
و حالا دفاع از مظلوم را فهمیدیم.
این دنیا یک زندگی به مردم ایران بدهکار است
مردم ایران چهل و خوردهای سال است شب و روزشان با شعار و ایدیولوژی عدهای متوهم گذشته است
عدهای که تا چند سال پیش وعده برگزاری نماز در کاخ سفید میدادند و امروز شاهدیم که حتی زیارت حرم حضرت رقیه هم دیگر برایشان امکان ندارد.
عدهای که تا چند سال پیش از جبهه مقاومت میگفتند و برای این جبهه چه هزینههایی که نشد ولی امروز شاهدیم بعد از حذف سرشاخههای مقاومت حتی جرات کوچکترین حرکتی ندارند
عمر مردم ایران به پای ایدولوژی عدهای متوهم گذشت .
✍عبدالزهرا هشترودی، جانباز سبز
@hooree🌹
از کشف حجاب اجباری
تا وضع حجاب اجباری!
هفدهم دیماه سالیاد واقعه کشف حجاب در دوره پهلوی اول است. رویدادی که گویا با الهام از تجربه آتاتورک در ترکیه انجام گرفت و هیاهوی بسیاری پیرامون آن در ایران برپا شد.
موافقان و مخالفان حول درستی یا نادرستی آن صفآرایی کردند و مجادلات زیادی بر سر آن ایجاد شد.
حالا امروزه با گذشت بیش از هشتاد سال از آن رویداد دوباره با سخت گیریهای فزاینده درباره حفظ حجاب روبرو شدهایم و همین امر بازخوانی آن واقعه تاریخی را ضروریتر میسازد.
رضاشاه دولتی شبه مدرن بر پا کرد که قرار بود جامعه ایران را از سنت به سوی تجدد راهبری کند. دولتی که کوشید تا مظاهر سنت از قبیل مکتبخانهها، حوزههای علمیه، نظام قضایی شرعی، تعزیه و شبیهخوانی را از عرصه اجتماعی حذف، و نمادهای تجدد از جمله مدارس نوین، دانشگاه، و دادگستری مبتنی بر نظام قضایی مدنی و مدرن را جایگزین سازد.
همچنین رضاشاه کوشید تا برای تحقق یک دولت متمرکز به تاسیس ارتش ملی و اسکان اجباری عشایر اقدام نماید. تاسیس بوروکراسی هم برای سامانبخشیدن به امور مدیریتی این دولت نوپای شبه مدرن صورت گرفت. اما و هزار اما اجبار مردان به پوشیدن یونیفورم و کلاه رسمی و اجبار زنان به کشف حجاب حکایت از امری ظریفتر و پیچیدهتر داشت.
زیگموند باومن جامعهشناس شهیر پستمدرن با ابداع مفهوم دولتباغبانی برای دولتمدرن، از عزم این دولت برای نظم بخشیدن به بینظمیها و وجود ارادهای برای رام کردن وحشیگریها از منظر مدرنیته سخن میگوید. براین اساس دولت مدرن میکوشد تا شهروندانی بهنجار و مطیع تربیت کند که قادر باشند نقش عملگی را برای آن ایفا نمایند.
بنابراین رضاشاه با درک موقعیت پیرامونیایران در نظام جهانی و لزوم جبران عقبماندگی ایرانیان نسبت به جهان پیشرفته کوشید تا سختافزارهایی از جمله بوروکراسی و دانشگاه را وارد نماید.
همچنین از جنبه نرمافزاری سعی کرد تا انسانی تراز نوین خلق نماید که به برنامه تجدد باور داشته و به اندازه کافی مطیع و رام باشد.
فاطمه صادقی در کتاب کشف حجاب به خوبی نشان میدهد که حتی هنر عکاسی هم در این دوران در خدمت آفرینش سوژههایی جدید (آلتوسر) کاربرد مییابد.
به باور صادقی فیگور زنان کشفحجاب کرده در مقابل دوربین و سپس انتشار گسترده این تصاویر در محافل رسمی و غیررسمی جامعه نشان از خلق سوژههایی نوین برای پیشبرد برنامههای تجدد داشت.
نکته مهمتر اینکه افراد جای گرفته در قالبی فرمال، خود نیز کوشیدند تا انتظارات دیگران از خود (دولت) را برآورده سازند و بهنجار شوند. به عبارت دیگر سوژهها تلاش داشتند تا این انتظارات را درونی ساخته و به انسانی نوین تبدیل شوند و این البته نقطه خطرناک عملکرد دولت مدرن در سراسر جهان و البته در ایران دوران رضاشاه بود.
با مرور جامعه شناسانه پروژه کشف حجاب اجباری اکنون چگونه میتوان درباره برنامه وضع حجاب اجباری داوری کرد؟
واقعیت ایناست که ناسازگاری پروژه اخیر با تغییرات اجتماعی و تحولات جهانی بهقدری آشکار است که نمیتوان انتظار داشت به هدف بهنجارسازی در راستای خلق انسانی در تراز جمهوری اسلامی منجر شود.
برنامهای که اکنون صرفا به مثابه اعاده حیثیت حکومت در قبال تخطی آشکار شهروندان از خطوط قرمزش تلقی شده و میکوشد حتی به قیمت افزایش شکافهای اجتماعی و گسترش نارضایتیهای عمومی آب رفته را به جوی بازگرداند.
ارادهای که بهرغم تحمیل هزینههای بسیار به جامعه و نظام سیاسی پیشاپیش محکوم به شکست است.
✍مهران صولتی
@hooree🌹
🔺️نوجوانان در صف جراحی زیبایی؛ زور پول به اخلاق پزشکی میچربد
🔹تب جراحیهای زیبایی به قدری فراگیر شده که این تصور در افراد وجود دارد که نباید به هیچ وجه از قطار پرسرعت عملهای زیبایی جا بمانند و حتی شده به صورت قسطی و چک و سفته عمل زیبایی انجام دهند
🔹تبلیغات فریبنده باعث شده تا سن جراحی زیبایی در کشورمان به ۱۴ سال برسد! ابراهیم رزمپا عضو هیئت مدیره انجمن علمی راینولوژی ایران میگوید نکته مهم این است که در گذشته سن مورد تأیید برای انجام عمل جراحی ۱۸ سالگی بود؛ اما امروزه به لحاظ علمی این سن کاهش یافته و دختران از ۱۴ سالگی و پسران پس از ۱۶ سالگی شرایط عمل را دارند./مهر
@hooree🌹
آیا دینداری نسلهای مختلف با یکدیگر متفاوت است؟
◽️« اگر از یک الهیدان بپرسید که آیا گزینش در دین ورزی روا است یا خیر؟ طبیعتا پاسخ او منفی است. چرا که شما وقتی قرار است دیندار باشید، باید به تمام مجموعه دین معتقد و ملتزم باشید. به تعبیر قرآنی نوئمن" نوئمن ببعض و نکفر ببعض" نباشیم و کل پک را یکجا دریافت کنیم. اما اگر از یک دین شناس به عنوان کسی که از بیرون به دین نگاه میکند و دین را به مثابه یک پدیده بررسی میکند، یپرسید قطعا خواهد گفت که دینداری اشکال مختلفی دارد و ما دیندارانی داریم که برایشان مناسک برجسته و دیندارانی داریم که برایشان شریعت برجسته است. همچنین همه آنها گونههای مختلف دینداریست و همه ادیان نیز به همین شکل است.
◽️ مثلا یک مسیحی در روزهای یکشنبه به کلیسا برود و ارتباط وجودی خاصی با عیسی مسیح بگیرد اما اعتقادی به خواندن همیشگی انجیل نداشته باشد و تنها ارتباط معنوی و وجودی برای او حائز اهمیت باشد. بنابراین من فکر میکنم در طول تاریخ و حتی در میان اندیشمندان نیز میبینیم که هرکدام یک بخشی از دین برایشان برجستهتر است. مثلا فقها، عرفا، متکلمین، مفسرین و فیلسوفان هر کدام یک بخش از دین برایشان پررنگتر است. انگار که ذات بشر یک نوع گزینشگری دارد و حتی در روایتگریمان از زندگی و دین، گزینشگری داریم. اما به هرحال پاسخ الهیاتی به این پرسش این است که نمیشود یک بخش از دین را پیش ببریم و بخش دیگرش را نخواهیم. هر چند این مسئله محقق شده ولی تنها به ما مربوط نیست و در تمام جهان مطرح است و معنویتهای جدید در این فضا شکل گرفته است.»
◽️بنابراین شاید بتوان گفت دینداری در دهههای مختلف و در طول تاریخ متفاوت و دستخوش تغییر میشود. چرا که اگر دینداری را امری دو سویه بدانیم که یک سمت آن امر قدسی و الوهی است و سمت دیگرش انسان زمینیای است که در بافت جامعه زندگی میکند که دغدغههای او در دهههای مختلف، متفاوت است. در برآیند تلفیق امر الوهی و انسان زمینی که دینداری را شکل میدهد، بسیار طبیعی است آن سمتی که در دهههای مختلف تغییر میکند به دنبال آن شکل دینداری نیز تغییر کند. دغدغه انسانهای امروزی با آدمهای عصرهای گذشته متفاوت است و برای همین نیز هست که دینداری شکلهای مختلفی به خود بگیرد.
✍️ وحید سهرابی فر
📌 ادامه اینجا
@sokhanranihaa
@hooree🌹
مراقبت از مراقبت!
✅ چند سال پیش یکی از استادان مشهور صداوسیما در مصاحبهای پیرامون فرزندآوری گفته بود: «هم اکنون برخی خانم ها میگویند بچهدار نمیشویم برای اینکه هیکلمون به هم میخوره. ای مردهشور ببره هیکلت رو . مگه هیکلت رو میخوای ببری آخرت؟ تو این هیکل رو می خوای چه کار؟ غیر از اینه که می خوای ببری تو قبر یا اینکه میخوای هیکلت رو ببری تو خیابون نشون بدی. استفاده هیکلت برای شوهرته و البته شوهرت برای توئه و برای بچه آوردن.»
✅دیشب به بهانه صحبت درباره کتاب ما ایوب نبودیم بحثی شد پیرامون اینکه باید از مراقبت مراقبت کنیم. مراقبت کنیم مبادا مقدس شود، مبادا فرا-برود به عبادت، مبادا منحصر به زنان بشود، مبادا مراقبتکنندگان فقط در پیشگاه خداوند دیده شوند و از رادار جامعه حذف شوند، مبادا با رنجشان تنها بمانند، مبادا نگاه سانتیمانتال به مراقبت باعث شود هرگونه پاداشی برای آن به جهان دیگر موکول شود، مبادا همه مراقبتها به سرنوشت مراقبت مادرانه دچار شوند ...
✅ صحبتهایمان تا امروز و در مجاز با دوستان دیگر ادامه پیدا کرد. درباره اینکه علاوه بر همه ملاحظات، وقتی میخواهیم درباره سختیهای مراقبت صحبت کنیم، زبانمان قفل میشود؟ چرا فکر میکنیم فرد تیمارگر دیگر نباید به خودش و بهروزی خودش فکر کند؟ چرا برایمان جا افتاده که «اَجرمان زایل میشود» اگر از رنج و تنها ماندن بگوییم؟ چرا حتی وقتی قرار است گفتمانی پیرامون مفهوم گستردهای مانند پرواداری/دگرپروایی/ مراقبت شکل بگیرد باز هم فرمان ذهنمان میکشد به سمت سانتیمانتالیسم و عرفان و نمیتوانیم با صدای بلند از اهمیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و حتی معرفتی مراقبت و مراقبتکنندگان و مراقبتشوندگان بگوییم؟
✅ نه فقط جامعه که ذهن خودمان سرکوب را در ما درونی کرده است. ما زبانی نداریم که از اهمیت و حق سلامت و بهروزی مراقبتکننده بگوییم و باعث تحقیرهایی از جنس تحقیر استاد نشود. همین مادری را ببینید: ما برای هم از سختیها و احساسات متناقض و حتی منفی بارداری، زایمان، شیردهی، فرزندپروری، رفتن فرزندان از خانه و تنهایی و احساس پوچی بعد از آن میگوییم، ولی زبان مناسبی برای بیان آن نداریم. دستمان خالی است. فکر و فرهنگ و سیاستگذاری و عرف و حتی خود زبان به ما کمک نمیکنند برای بیان اینکه چقدر سخت است وقتی، از خود بیمارستان تا جامعه، به ما این حس را میدهند که خودمان مهم نیستیم. که صرفاً ابزاریم. که خیلی وقتها با شکم پارهشده و تازهدوخته تنها میمانیم (به قول دوستم فاطمه وقتی بیشترین نیاز روحی و جسمی به مراقبت را داریم با مسئولیت مراقبت از موجودی تماماً وابسته تنها میمانیم)، که در دوران اوج سلامت جسم و باردهی ذهن با ما مانند کالای مصرفی برخورد میشود و بعد دورانداخته میشویم. آن وقت که دیر شده و چیزی نمییابیم که به آن بیاویزیم. اما اگر جور دیگری حرف بزنیم / بخواهیم یا به درد خیابان میخوریم یا خاک...
✍مریم نصر
@kherad_jensi
@hooree🌹
پیام های مهم معدل 10 دانش آموزان
مدیران آموزش و پروروش از فاجعۀ معدل 10 دانش آموزان در کل کشور سخن گفته اند...
درست است که فاجعه است..!
اما این فاجعه پیام های مهمی با خود دارد که به برخی از آن ها به شرح زیر اشاره می شود :
1.بی انگیزگی شدید دانش آموزان برای درس خواندن..!!
تمام شواهد نشان از این دارد که کسر قابل توجهی از دانش آموزان دیگر هیچ انگیزه ای برای درس خواندن ندارند
و این بی انگیزگی البته دلایل فراوان دارد که یکی از مهم ترین دلایل را نداشتن امید و آینده ای روشن برای فردای خود می دانند...
2. برخی فکر کرده اند که دانش آموزان بی سواد شده اند و برای همین است که نمرات درسی شان پایین آمده است و در نتیجه معدل شان 10 می شود..
سخنی کاملا اشتباه و خلاف واقعیت است..
چرا که از قضا دانش آموزان به دلیل دسترسی به شبکه های مجازی و در اختیار داشتن انبوهی از اطلاعات گوناگون بسی بیش از برنامه های درسی آموزش و پرورش پیش رو تر اَند ..
و همین پیشرو بودن آنان است که هیچ کدام از برنامه های درسی مدارس را قبول ندارند و در نتیجه درس های مورد نظر را نیز نمی خوانند، یعنی لزومی نمی بینند که بخوانند.
3.بسیاری از کتاب های درسی ای که آموزش و پرورش تهیه می کند و در اختیار دانش آموران قرار می دهد فرسنگ ها با دانش و هوش آنان فاصله دارد..
و از سوی دیگر هیچ سنخیت و تطابقی با نیازهای واقعی و امروزین دانش آموزان در جامعه هم ندارند...
در این صورت چگونه می توان از دانش آموزان درخواست داشت که این کتاب های عقب مانده که در نهایت کج سلیقگی تهیه و تدوین شده اند را بخوانند؟!!
4.عقب ماندگی نظام آموزشی کشور از شتاب تغییرات و تحولات نسل جدید امری کاملاً آشکار و روشن است که نیازی به هیچ توضیحی ندارد...
ضمن این که نظام آموزش و پرورش کشور همچنان با نگاه ایدئولوژیک و گذشته نگرانه برنامه های آموزشی را تدوین می کند که نه تنها هیچ کدام از نیازهای دانش آموزان را برطرف نمی کند..
بلکه برای زیست کنونی شان هیچ فایده ای هم ندارد.
لذا چه توجیهی دیگری باقی می ماند که دانش آموزان درس بخوانند و نمرات و معدل شان زیاد شود؟!!
✍محمدباقر تاج الدین
📚https://t.me/+F_UAApSmgJM5Njk0
@hooree🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه مقامها و کاسبیها را بردارید و بروید،
اما وطن را برای ما بگذارید
لطفی بو شناق خواننده تونسی
جانا سخن از زبان ما میگوئی!
آنها که میخواهند از "بهشت غربت" بازگردند اجازه نمی یابند؛
آنها که میخواهند بمانند، ممنوعالقلم، ممنوعالخواندن، ممنوعالتصویر، ممنوعالماندن و... می شوند.
تحمل این همه محنتها، محدودیت ها و... برآمده از "حُبوطن" است و عشق به میهن و سرزمین ایران.
در این شرایط، خواندن و شنیدن چنین شعرها و ترانهها، چه شوری در دل برمیانگیزد و چه حالی از انسان میگیرد و چه،آرزوهایی را زنده میسازد؛
آنگاه که "لطفی بو شناق"ها برای "وطن" می خوانند و از "ویرانیها و خرابیها، از مصیبتها و بلاها، ..."یی میگویند که حاکمان بر ملت تحمیل میکنند!
آنگاه، تنها آرزو و خواسته این می شود که ترا به خدا بیش از این میهن، ایرانزمین، را ویران نکنید.
"هرچه میخواهید بر دارید و ببرید، ولی وطن را برای ما بگذارید؛
همه مقامها و کاسبیها را بردارید و بروید،
اما وطن را برای ما بگذارید!
✍عیسی سحرخیز
@hooree🌹
🖊 نام خیابانهای اصلی شهر، بزرگراهها و اتوبانها را با کدام معیار انتخاب میکنند؟ و اساسا بهتر است نامگذاری خیابانها بر چه اساس و ایدههایی باشد؟ این پرسش، تنها یکی از پرسشهایی است که در باب تنظیم شهر پرسیده میشود و البته پرسش مهمی است. اهمیت نامگذاری خیابانهای اصلی و پرکاربرد بزرگراهها را میتوان از زوایای مختلف، مانند روان.شناسی و جامعهشناسی شهر بررسی کرد. اما در این جا از منظر سیاست به این موضوع مهم پرداخته میشود.
اما قبل از آن، بیان این نکته ضرورت دارد که اگر به نقشهی خیابانهای اصلی و پر تردد و یا بزرگراهها و اتوبانهای تهران نظری اجمالی بیندازیم، متوجه میشویم که اکثریت بالای این خیابانها و بزرگراهها، اولا به نام روحانیان و بعد از آن به نام سرداران جنگ و نظامیان است. و اگر از استثنائاتی مانند خیابان شریعتی و یا اتوبان جلال احمد و چند نام دیگر که بگذریم، نام هایی فراوانی از آیتاللهها و روحانیان را خواهیم دید که شهر را گویی در تصرف خویش درآورده اند و تقریبا نامی از سایر نخبگان و سرآمدان، متفکران، روشنفکران، ادیبان، ریاضیدانان و نامداران حوزههای علوم تجربی مانند فیزیکدانها، شیمیدان ها در میان نیست. علاوه بر این، نامی از بانوان هم به چشم نمیخورد.
در یک کلام، با یک شمارش اجمالی در مییابیم، خیابانهای تهران در تصرف نام روحانیان و نظامیان است.
✅ انبوهی از نام روحانیان و نظامیان بر شاهراههای اصلی شهر، سبب شده است که هر یک از شهروندان که صبح از منزل بیرون میآیند تا پایان روز که به خانه برمیگردد، با نام دهها روحانی و نظامی برخورد کنند و یا حتی نامشان را بر زبان بیاورند. اما آیا چینین سیاستی به نفع روحانیان و نظامیان تمام شده است؟
🔻 آثار و تبعات سیاست نامگذاری کنونی:
❗️۱. اولا نشان میدهد که در نامگذاریها، تبعیضی آشکار مرتکب شدهاند. شهر، محل تردد و زندگی همهی شهروندان است. شهروندانی با رویکردها، ارزشها و جهتگیریهای متفاوت و متکثر. اما نام خیابانها این تکثر و تنوع شهروندان را نمایندگی نمیکند. به سخن دیگر، شعروند احساس میکند در حوزهی نامگذاریها با "بیعدالتی توزیعی" مواجه است. بیعدالتی که چهرهی ظاهری شهر را از ریخت "تکثر و تنوع" انداخته است.
احساس تبعیض و بیعدالتی، اولین نتیجهی چنین روندی است.
"شهر انحصارگرا"، شهری است که هویت آن، صرفا از یک منبع و مرجع تامین میشود. شهری که تمام بازیگران و کنشگران را به نفع یک و یا دو بازیگر نادیده گرفته و شهر را در انحصار یک قشر قرار میدهد. اولین چیزی که آشکارا نشان میدهد که شهر در اختیار و انحصار چه گروهی است، نامهایی است که بر خیابانها و میادین اصلی و پر تردد، بزرگراهها، اتوبانها، و سایر فضاهای عمومی شهر نقش بسته است. "شهر" با همین نامها هویت مییابد. هویتی که شهر را در انحصار خویش درآورده است.
❗️۲. بی عدالتی در نامگذاری خیابانها سبب میشود که شهروندان متفاوت با جریان رسمی حاکم، نسبت به شهر و زیست_ مکان خود، احساس بیگانگی کنند. زیرا اولین چیزی که با آن روبرو می شوند نام خیابان های شهر است.
حس بیگانگی از آن رو تشدید میشود که گویی تصمصمگیران و حاکمان در قدرت، غیر از دو قشر یاد شده، سایر اقشار و افراد و شهروندان را به رسمیت نمیشناسند. در ذهنیت شهروندان این نکته رشد میکند که شهر را این دو گروه تصاحب کردهاند. شهری که از آنِ همگان است و نامها نیز باید از همین تکثر و تنوع پیروی نماید. اما هنگامی که "شهر" فقط یک قشر خاص را بازنمایی میکند، ساکنان آن شهر، از منظر روانشناختی، از این هویتِ برساختهی حاکمان، فاصله میگیرند. تا جایی که خود را غریبهای در شهر مییابند. نتیجهی چنین سیاستی، این است که شهروند، حس "در خانهی خود بودن" ندارد. به تعبیری دیگر، حس میکند خانهاش را تصاحب کردهاند.
✍علی زمانیان
@sokhanranihaa
@hooree🌹
زنان قدرتمند صفویه
خیرالنساء زنی که عثمانی را شکست داد
نزهت احمدی استاد تاریخ دانشگاه اصفهان در نشستی با عنوان زنان در عصر صفوی که به مناسبت روز زن در شهر کتاب بهار اصفهان برگزار شد خبر از نوشتن کتابی جدید درباره زنان صفوی داد.
او با اشاره به اینکه زنان صفوی شبیه زنان عثمانی یا قاجار یا زنان دورههای پیش از خود نیستند، گفت: مدارکی پیدا کردم که نشان از اولین حضور زنان قدرتمند در این دوره دارد.او گفت این زنان در عرصه سیاسی نظامی مانند جنگ چالدران حضور داشته اند.
احمدی با اشاره به دو همسر شاه اسماعیل گفت :آنها لباس رزم پوشیده و به جنگ میروند و این یعنی آنها مهارتهای رزمی داشتهاند و شمشیرزنی و سوارکاری بلد بودند.
او افزود :هردو زن اسیر میشوند اما یکی از آنها موفق میشود با بخشیدن گوشوارهای که همراه داشته آزاد شود اما دومی اسیر عثمانی میشود و تا پایان عمر همانجا می ماند.
این استاد تاریخ دانشگاه اصفهان با اشاره به اینکه منابع تاریخی ما درباره این زنان سکوت کردهاند گفت :یکی از دلایلش این بوده که ناموس شاه دست بیگانه افتاده بوده و این موضوعی نبوده که بشود درباره اش حرف زد. او افزود این اسناد و مکتوبات عثمانی بوده که ما را از این ماجراها مطلع کرده است.
او به پری خان خانم دختر شاه طهماسب اشاره کرد که در مقام یک زن قدرتمند مستقیما نقش مشاور شاه را داشته و اواخر عمر شاه طهماسب عملا قدرت را در دست داشته است و حتی حکم ملک الشعرایی محتشم کاشانی را با خط خودش صادر کرده است.
احمدی با اشاره به دعوای جانشینی شاه طهماسب گفت که پری خان خانم تصور میکرد با شاه شدن محمد خدابنده یکی از برادرانش که سالها محصور و تقریبا هم نابینا بوده همچنان میتواند قدرت را در پشت صحنه در دست داشته باشد. او افزود حتی این احتمال و شایعه هم وجود دارد که به نام خودش سکه ضرب کرده گرچه هنوز مستندی برایش یافت نشده است.
احمدی در ادامه گفت :اما وقتی محمد خدابنده پشت دروازههای قزوین اتراق میکند تا همه از جمله پری خان خانم برای دستبوسی نزدش بروند، پری خان خانم بازداشت میشود و بعد هم فرمان قتلش صادر میشود.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه در این واقعه رد پای یک زن قدرتمند دیگر یعنی همانا خیرالنسا، همسر محمد خدابنده دیده میشود گفت: برخی منابع این ماجرا را به دعوای زنانه خواهر شوهر و زنبرادر فرو کاستهاند درحالیکه ماجرای جنگ قدرت در جریان بوده و قضیه پیچیده تر و مهمتر از این حرف هاست.
احمدی با اشاره به اینکه با شاه شدن محمد خدابنده، خیرالنسا مستقیما قدرت را به دست میگیرد، گفت :او زنی ساختار شکن است و شروع به عزل و نصب امرا و قزلباشها میکند،و همین نقش آشکار خیرالنسا در عرصه قدرت به مذاق جامعه مردان آن زمان خوش نمیآید.
او افزود :حضور این زن در قدرت مقارن با جنگهای ایران و عثمانی است و او هم در یکی از این جنگها شرکت میکند که منجر به پیروزی ایران میشود و حتی موفق میشود یکی از شخصیت های مهم و نزدیک به پادشاه عثمانی یعنی عادل گرایخان را به اسارت بگیرند.
این استاد تاریخ دانشگاه اصفهان گفت اما همان حربه همیشگی که همواره در طول تاریخ برای سرکوب و کنار زدن زنان به کار برده میشده اینجا هم علیه خیرالنسا استفاده میشود و شایعه میکنند که خیرالنسا با عادل گرایخان رابطه دارد و به شاه پیام میدهند که زن تو مانع ماست و از پایتخت دورش کن. خیرالنسا مقاومت میکند و میگوید :من نمیروم و حتی اگر من را بکشند هم بالاخره یکی از پسرانم به قدرت میرسد و انتقامم را میگیرد و در نهایت خیرالنسا را در کاخ خفه میکنند.
احمدی درباره زنان در عصر شاه عباس هم گفت، سنت وقف در این دوره باعث شده ما در جای جای شهر شاهد اماکن زیادی باشیم که به نام واقف آن که یک زن است ثبت شده است. او با اشاره به اشتغال زنان در این دوره گفت: من در اسناد وقف یک شفاخانه دیدم که نوشته بود یک جراحه و دو پرستار زن استخدام کنید، همچنین کتابی پیدا کردم که زنی کاتب نوشته بوده و در انتهای کتاب آورده بود : اگر بد خط بود ایراد نگیرید دستی برگهواره و دستی بر قلم داشتهام.
او با اشاره به اینکه تاریخ ما مذکر است گفت که پیدا کردن ردی از هویت زنان در تاریخ بسیار سخت است و مورخ باید مانند کارآگاه با دقت کنکاش کند و حتی گاهی بین سطور را بخواند و ببیند تا چیزی را که پنهان شده پیدا کند.
https://ir-women.com/20488
@hooree 🌹
یک پدیده اجتماعی جدید؛
طلاقهایی نانوشته که جایی ثبت نمیشوند!
همانطور که تعداد ازدواجها کم و تعداد طلاقها افزایش پیدا میکند، تعداد ازدواجهایی که به طلاقهای نانوشته ختم میشود هم رو به افزایش است و با یک بررسی مختصر در اطراف هر فردی میتوان اقلا دو، سه زوج را نام برد که در چنین شرایطی زندگی میکنند.
شرایط بد اقتصادی، بیاعتمادی به آینده و ناتوانی از پیشبینی و پیشرفت مسیر زندگی شخصی و خانوادگی میتواند بر سرد شدن روابط عاطفی و از هم پاشیدن زندگیهای مشترک موثر باشد.
وقتی زندگی دچار رکود است و تنها تلاش ممکن دست و پا زدن برای سر پا باقی ماندن است، خیلی بعید نیست که آدمها به این جمعبندی برسند که اگر تنهایی دست و پا بزنند، اقلا مسئولیت کمتری به دوش آنها خواهد بود.
البته روانشناسان همچنان اعتقاد دارند که هر قدر هم که شرایط زندگی سخت و طاقتفرسا باشد، در بسیاری اوقات میتوان کاری برای نجات دادن زندگیهای مشترک انجام داد.
✍فاطمه کریمخان
متن کامل
https://www.etemadonline.com/fa/tiny/news-693789
@hooree🌹
انسان و چرخۀ محرومیت از زندگی
انسان است و زندگی اَش و اگر زندگی از انسان گرفته شود یعنی همه چیز از وی ستانده شد. می توان ادعا کرد که بزرگ ترین و مهم ترین هدیه به انسان همان "زندگی" است. البته «زندگیِ ارزشمند، خوش و خوب» که اگر غیر از این باشد فقط زنده بودن و روز را به شب و شب را به روز رساندن است، یعنی زیستن در چرخه ای بیهوده، بی معنا، تکراری و ملال آور!!! ممکن است کسر قابل توجهی از انسان ها به دلایل گوناگون از یک «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» محروم باشند.
محروم شدن انسان ها از یک «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» می تواند هم به دستِ خود انسان ها اتفاق بیفتد، دانسته و ندانسته (عامل فردی) و هم به دست نهادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر جامعه ای (عامل اجتماعی و ساختاری).
مسأله را می توان این گونه صورتبندی کرد: انسان ها به دلایلِ فردی یعنی عدم به کار گیری اراده، بی توجهی به توانمندی های فردی خویش، فقدان کوشش های ضروری، فقدان دانش و آگاهی، نخواستن، دچار روزمرگی و روزمرّهگی شدن، عادت های نادرست، تقلید و پیروی کورکورانه، همرنگی با جماعت، غرق شدن در دنیای خواسته های رنگارنگ و متنوع، طمع ورزی و زیاده خواهی، شهرت طلبی، قدرت طلبی و گم کردن خودِ واقعی و حقیقی شان «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» را نیز ببازند (موانع فردی).
اما همین انسان ها ممکن است به دلیل فقدان نهادها و ساختارهای کارآمد و قوی در جامعه ای که در آن زندگی می کنند گرفتار چرخه ای معیوب و باطل شوند که فرصت داشتن «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» از آنان ستانده شود (موانع اجتماعی و ساختاری).
ادعای نوشتار حاضر این است که اگر در یک طرفِ قضیه انسان ها به مثابه کنشگران فعال و خلّاق از توانمندی های فردی خویش برای برخورداری از یک «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» استفاده نکنند و ضرورت دارد که به نقد و اصلاح اساسی وضعِ خویش بپردازند، اما در طرف دیگر ماجرا این ساختارها و نهادهای ناکارآمد جامعه هستند که به عنوان مقصر دوم بروز چنین وضع ناگواری باید مورد نقد و البته اصلاح اساسی قرار گیرند.
به دیگر سخن، اگر از یک سو انسان مسئول زندگی و سرنوشت خویش است، اما از سوی دیگر این نهادها و ساختارهای جامعهاَند که چنین مسئولیت مهمی بر عهده شان است و نتوانسته اند یا نخواسته اند فرصت های داشتنِ «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» را برای انسان های جامعه فراهم کنند.
اگر بخواهیم این مسأله را دربارۀ ایرانیان و جامعۀ ایرانی مورد تبیین قرار دهیم واقعیت این است که هم به لحاظ فردی (در سطح خُرد) و هم به لحاظ ساختاری (در سطح کلان) جای تأمّل و بررسی دارد.
نشانه های فراوانی وجود دارد که ناکارآمدی ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و به طور کلی ناکارآمدی نظام حکمرانی در ایران، ایرانیان را از دست یابی به یک «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» محروم کرده است.
در واقع، ایرانیان اکنون در "چرخۀ محرومیت" از داشتنِ «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» قرار دارند و این یکی از بنیادی ترین مسائل در ایرانِ کنونی است. دچار شدن در این "چرخۀ محرومیت" در بسیاری از بخش ها و عرصه های زندگی روزانۀ ایرانیان کاملاً مشهود است.
فقدان برخورداری از کیفیت زندگی، بهداشت و درمان نامناسب، آب و هوای ناسالم، امکانات و خدمات تفریحی و فراغتی و ورزشی ناکافی، زندگی ناشاد، عدم برخورداری از سلامت جسم و روان و سلامت اجتماعی، تغذیۀ نامناسب، فرصت های شغلی اندک، درآمد ناکافی، قدرتِ خریدِ پایین، نداشتن مسکن مناسب، عدم برخورداری از آموزش و مهارت های زندگی مطلوب، محدودیت در آزادی های مدنی و اجتماعی، نظام اداری ناکارآمد، افزایش ناامیدی، کمبود آرامش (افزایش استرس و اضطراب)، ناپایداری زیست محیطی، ناتوانی در تأمین نیازهای پایه، نداشتن توانمندی لازم برای غلبه بر مشکلات، فقدان دسترسی به فرصت های عادلانه و برخی محرومیت های دیگر.
سخن پایانی این که زندگی گوهر گرانبها و نایابی است که برای هر انسانی فقط یک بار روی می دهد و اگر این فرصت طلایی از دست برود یعنی باختِ به تمام معنا.
براین اساس هر نهاد و ساختاری که بخواهد زندگی انسان را به چالش بکشد و وی را از داشتن چنین زندگی ای محروم سازد ستم بزرگی در حق انسان روا داشته است. همۀ امور و پدیده ها ضرورت دارد که در خدمت انسان برای برخورداری از «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» باشند و نه بالعکس.
فلسفه، علوم، ادبیات، هنر، عرفان، دین، ایدئولوژی، سیاست، فرهنگ، اقتصاد، فناوری ها و خلاصه همه چیز برای انسان است و در خدمت انسان و زندگیِ انسان به هیچ وجه نباید قربانی این امور شود.
✍محمدباقر تاج الدین
@hooree🌹
❤️ رویارویی زنان با بحران کمآبی: رنج زیستهای که مضاعف شده است
من تجربهی زیستهی مردم با بحران آب را دیده و آن را تجربه کرده بودم و دیگر میدانستم که کمآبی از بزرگترین تهدیدها برای زندگی مردم در ایران است اما این را که چنین بحرانی زندگی برخی از افراد از جمله زنان را بیشتر از بقیه تحتتأثیر قرار داده دیگر با پوست و استخوانم میفهمیدم.
زنانی که در رویارویی با تبعیضهای متعدد حتی در دست و پنجه نرم کردن با بحران آب هم بیش از بقیه تحت فشار هستند و در ابتداییترین امور زندگی روزمره بار اضافی بر دوش کشیدهاند.
🌸زنان و افزایش بار مسئولیتهای خانگی
اولین اتفاقی که میافتد این است که بحران آب آشامیدنی باعث افزایش بار مسئولیتهای خانگی برای زنان میشود چون زنان اغلب مسئولیت تأمین آب خانواده را بر عهده دارند، خیلی وقتها برای تأمین آب آشامیدنی، مجبور میشوند به چشمهها یا منابع آب دورتر بروند، که این خودش وقت زیادی از آنها میگیرد. این روند ممکن است به مشکلات جسمی مثل خستگی و دردهای مفصلی منجر شود و باعث شود زنان وقت کمتری برای بقیه فعالیتها از جمله مراقبت از بچهها یا کارهای دیگر داشته باشند.
زحمت مدیریت آب آشامیدنی هم همیشه با زنها بوده
من یادم هست چطور زنها بچهها را با چادر به پشتشان میبستند و از تانکرها آب میآوردند. حتی همان آب تصفیه شده هم بهداشتی نبود چون هربار یکی از شهر دیگری به گمیشان میرفت بعد که برمیگشت بیماری روده میگرفت. همین حالا هم بیماریهای زنان و مثانه در این شهر زیاد است اما امکانات پزشکی کافی نیست چون شهر کلا خیلی محروم نگه داشته شده.
⬅️در واقع بحران آب از دو نظر به زنها آسیب زده. یکی اینکه مدیریت بحران آب کلا با زنها هست و این کار بهخودیخود سخت است. اما به خاطر بحران اقتصادی و کوچ بیشتر مردها، کلا مدیریت امور زندگی و خانواده به دوش زنها افتاده و زنها علاوه بر ذخیره آب و کارهای روزمره که با سختی انجام میشود در خانه سوزن دوزی هم میکنند و درآمد کمی هم از این طریق دارند.
در واقع اقتصاد شهر نابودست و این زندگی زنها را بهمراتب سختتر کرده است.
وقتی آب نیست این زنها هستند که ظرفهای بزرگ را از آب تانکر پر میکنند، دبههای آب مورد نیاز آشپزخانه را جدا میکنند و میبرند، و خب دوباره همان آب را باید برای خوردن بجوشانند چون اصلا بهداشتی نیست.
عموما نمیتوانند از ماشین لباسشویی استفاده کنند مگر اینکه شانس بیاورند یک ساعتهایی از نیمهشب مثلا آب وصل شود و بتوانند یکی دو ساعتی لباسشویی را راه بیندازند.
⬅️در گمیشان، این زنها هستند که از صبح که بیدار میشوند تا شب باید مشکل کمآبی را مدیریت کنند و یکی از بدترین موقعیتها وقتی پیش میآید که یک زن نوزاد داشته باشد.
✍الهه امیری
@Zane_Ruz_Channel
@hooree🌹
وقتى زيبايى"صنعت"مي شود
به كودكانمان ياد نمي دهيم، دائم نمي گوييم كه شايسته اند و دوست داشتنى
وقتى بزك دوزك و لاغرى آنوركسيك و فك زاويه دار و خط هاى شكم ميشود ملاك "خواستنى" بودن
وقتى مديا و مجلات و تحسين ها اكثرا درباره القاى سليقه اى خاص از زيبا بودن است،همین می شود كه كودكانمان، نوجوانان مان اكثرا در خلوتشان احساس " زيبا نبودن" دارند
و بديهي است كه تيغ جراحان لاغرى براى معده نازنين مردان و زنان " خارج از سايز" تيز مي شود
البته كه صدها رژيم عجيب غريب و قرص هاى لاغرى با فرمولهاى خطرناك و ... به خورد مردمان " زشت" ميرود
به جرم اين كه بازوى خانومه شبيه بالشه و غبغب آقائه بيرونه
به من اعتماد كنيد كه " زيبايى" امروز صنعتي است درآمد زا با صدها ميليارد دلار گردش مالى
كه نه فهمى از زيبايى و تقارن دارند نه مفهوم عظيم انسان را فهميده اند
وودى آلن، شانس آورد قبل از اين هجمه سرمايه دارى به مقوله تعريف زيبايى، بازيگر و كارگردانى در سطح جهانى شد
وگرنه به خاطر قيافه دفورمه اش و پذيرفته نشدنش در دنيا راهى نداشت جز افسردگى و طردشدگى
يقين بداريم سهروردى و ملاصدرا و مولوى و يك تاريخ مشاهير ما دغدغه شان را چيزى بهتر از دور كمر و چروك زير چشم و ... قرار دادند كه لياقت خلق زيباترين مفاهيم انسانى را يافتند
✍دكتر شيرى
https://t.me/Hrman11
@hooree🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسبت صعنت مد و فشن و آلودگی محیط زیست
➕وقتی داشتم برای این پست تحقیق میکردم، یه جایی خوندم برای اینکه درک کنین حجم این لباسها چقدر زیاده تصور کنین هر یک ثانیه یک تریلی بزرگ پر از لباس داره لباسها رو توی یه صحرا خالی میکنه. هر یک ثانیه!
➕چندتا از راههای دغدغهمندتر لباس خریدن:
●خرید از برندهایی که میدونیم فست فشن نیستن، مثل برندهای ایرانی و کسب و کارهای کوچیکتر
●خرید لباس استوک
●خرید لباس تاناکورا و دست دوم
●هوشیارانهتر خرید کردن و استفاده بیشتر از لباسهایی که توی کمدامون داریم و...
➕ما به عنوان مصرفکننده، قدرت زیادی در تغییر این رویه داریم. قدرت خودمون رو دست کم نگیریم. فکر کنین که خودتون همین امسال چندتا لباسی خریدین که واقعا بهشون نیازی نداشتین؟ +++
@zistboommedia
@hooree🌹