eitaa logo
حُوریه‌ .
1.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
750 ویدیو
3 فایل
ִֶָ و إِنّي قَد رأِيتُ الحُريَةَ في زِنزانَةِ قلبِك.🤍 ִֶָ «وَمَن‌آزادی‌رادرحصارِقَلبَـت‌احساس‌كردم.» ‌-. وقف‌صاحب‌الزمان .- -. درپی‌ رواج‌ فرهنگ‌ فورواردیم .-✔️ | مدیریت‌کانال‌‌ ‌| | @Noora_158 |
مشاهده در ایتا
دانلود
- سید رئیسی عزیز! ما که یادمون نمیره، وقتی که شب یلدا رفتی کنار سربازها و مهمون اونا شدی و بازم مسخره ات کردن و تو چیزی نگفتی .!
دختر فلسطینی اشک روی گونه هایش را با انگشتان یخ زده اش پاک می‌کند. خطاب به خبرنگار با بغض:« ما در آن خرابه زندگی می‌کنیم؛ خانه خودمان را اسرائیلی ها با بمب خراب کردند و برادرم هم زیر آوار شهید شد. بعد ما مجبور شدیم به این اینجا بیائیم. اینجا انسانیتی وجود نداره، آزادی ای وجود نداره. شب ها خیلی می‌ترسم؛ چند شب پیش، سرباز اسرائیلی می‌خواست من را به زور با خودش ببرد، پدرم مانع شد بعد...». بغض . . اشک . . قرمز شدن نوک بینی . . مقنعه را مرتب کردن . . ادامه می‌دهد:«به خدای محمد (ص) قسم می‌خورم، من و مادرم خودمان او را خاک کردیم». دختر با آرایش خلیجی، با لباس غیر متعارف، در یک رستوران شیک و مجلل خطاب به دوست پسرش:«کاش یخورده آزادی توی این مملکت بود». با دست راست چاقو بر می‌دارد و با دست چپ چنگال را، تکه ای از استیک «گوساله و پنیر» را داخل دهان می‌گذارد، در حال جویدن ادامه می‌دهد:«اینکه نمی‌تونم هررر جور دلم‌ می‌خواد برم تو‌ خیابون، یعنی آزادی نیست». [تحلیل هر دو سکانس با هم چیست؟!]
8.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
" تصاویری از وضعیت مترو نیویورک " [غرب نایس]
کاش مابینِ گذرنامه یِ صدها عاشق شب یلدا به منم اذنِ نجـف میدادی .
2.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- یاد آخرین یلدایی که کنارمان بودی بخیر آقا سید . .💔
هرشب ِعمرم به یادت اشک می‌ریزم ولی ؛ بعد ِحافظ‌خوانی ِشب‌های ِیلدا بیشتر ((:
حُوریه‌ .
- یاد آخرین یلدایی که کنارمان بودی بخیر آقا سید . .💔
شب یلدا که چیزی نیست ما شبی بلند تر از آن داشتیم مثل شبی که شما رفتید...🕊
حُوریه‌ .
شب یلدا که چیزی نیست ما شبی بلند تر از آن داشتیم مثل شبی که شما رفتید...🕊
یلدا ؟ ما امسال شب‌های طولانی‌‌مان یکی و دو تا نبود . . انگار، دل آدم بی‌قرار باشد، حال و هوای زمین و زمان به سامان نباشد، روز‌ها از تقویم قِل می‌خورند و بی‌ خانه و کاشانه می‌شوند . طولانی‌ترین شب سال ما، شب ۳۱ اردیبشهت بود ؛ همان وقتی که خودمان گوشه خانه بودیم دل‌هایمان جنگل ارسباران، لا‌به‌لای درخت‌ها، دنبال مردِ مردم می‌گشت . طولانی‌ترین شب سال شب ۷ام و ۱۵ام تیر بود وقتی نفر به نفر چشم انتظار برگه‌های سفید بودیم تا به وصیت پیر جماران عمل کنیم؛‌ [ نگذاریم کشور به دست نااهلان بیوفتد ] طولانی‌ترین شب سال، شب ۶ مهر بود . زمانی که آن‌وری‌ها هروله می‌کردند و ما چشم انتظار بودیم تا سید دوباره بیاید، خطبه بخواند، روح بدمد در جان پر التهاب ما . . طولانی‌ترین شب سال شب ۱۰ مهر بود زمانی که یک به یک موشک‌ها را نگاه می‌کردیم تا ببینیم عوض جان عزیزان ما بر سر کدام غاصب فرود می‌آید . القصه؛ ما شب‌های طولانی زیاد داشتیم. الان فقط قرار است یک دقیقه بیشتر، دلمان برای پاره‌های جانمان تنگ شود . همین ‌. ‌.
- اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج❤️‍🩹.