آیت الله اراکی فرمودند:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت
پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه مولایم حسین است!
گفتم چطور؟
با اشک گفت:
آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید. ناگهان به خود گفتم
میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟
او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود!
از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (ع) آمد و گفت:
به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛
آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ.
باشد تا در قیامت جبران کنیم!
همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست
جواب عشق به مولایش امام حسین (ع) بود
السلام علی الحسین
🇮🇷💐
💐
💢 #صرفا_جهت_اطلاع
🌀 موضوع: سوگندنامه رئیس جمهوری
🍃🌻🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
🔻 من بعنوان رئیس جمهور در پیشگاه قرآن کریم و در برابر ملت ایران به خداوند قادر متعال سوگند یاد می کنم که پاسدار مذهب رسمی و نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی کشور باشم و همه استعداد و صلاحیت خویش را در راه ایفای مسئولیت هایی که بر عهده گرفته ام بکار گیرم و خود را وقف خدمت به مردم و اعتلای کشور. ترویج دین و اخلاق. پشتیبانی از حق و گسترش عدالت سازم و از هرگونه خودکامگی بپرهیزم و از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است. حمایت کنم.
🔺 در حراست از مرزها و استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور از هیچ اقدامی دریغ نورزم و با استعانت از خداوند و پیروی از پیامبر اسلام و ائمه اطهار (علیهم السلام) قدرتی را که ملت به عنوان امانتی مقدس به من سپرده است همچون امینی پارسا و فداکار نگاهدار باشم و آنرا به منتخب ملت پس از خود بسپارم»
▫️...و بالاخره رئیس جمهوری داریم که رهبر عزیزتر از جانمان را " امام خامنه ای" خطاب می کند !
#دولت_انقلابی
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝 راهی جز این برای ما نیست
⭕️ آغوش امام زمان همیشه برای پذیرش ما بازه...
‼️استفاده بانوان از عطر
🔷س 5514: آیا استفاده از #عطر برای #بانوان هنگام بيرون رفتن از خانه، حرام است؟
✅ج: اگر به گونه ای باشد که موجب #جلب_توجه_نامحرم می شود، باید از آن اجتناب شود.
#احكام_بانوان #احكام_حجاب_و_عفاف
#استفتائات مقام معظم رهبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤ #احـــــوالات_دل .........
👈 #به_وقت_دلتنگی
✍ جایت همیشه خالیست .........
❌اصلاحیه❌
💠 افتتاحیه دوره یاوران ولایت ۱۴۰۰
🎤پخش زنده مراسم با سخنرانی حاج حسین یکتا
⏰زمان شنبه ۱۶ مرداد ساعت ۱۷ در آپارات و روبیکا
👇 لینک پخش زنده در روبیکا 👇
https://rubika.ir/madresefeiz
👇لینک پخش زنده در آپارات👇
https://www.aparat.com/madresefeiz/live
✅ آیدی کانال ایتا و روبیکا یاوران ولایت
🆔@yavaranevelayat_1400
🌐 سایت مدرسه تربیت اسلامی فیض
🆔www.madresefeiz.com
4_5965529421740769834.mp3
28.72M
🌹روضه کامل خانم زینب
مداح اهل بیت عصمت وطهارت حاج جعفر ایمان نژاد
🔸پیامبر ﷺ فرمودند :
«أَكْثِرُوا الصَّلَاةَ عَلَيَّ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَلَيْلَةَ الْجُمُعَةِ؛ فَمَنْ صَلَّى عَلَيَّ صَلَاةً صَلَّى الله عَلَيْهِ عَشْرًا»
«در روز و شب جمعه بر من صلوات بفرستید ، و هر کس بر من صلوات بفرستد ، خداوند ۱۰ بار بر او صلوات میفرستد»
«أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّد»
زیارت نامه شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .🌹
شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
🌹
#کلام_بزرگان✨
میفرماد کھ :
وقتی نگاهتان به نامحرم می افتد ، بگویید :
《یا خیرَ حبیبٍ و محبوبٍ صَلِّ علی محمد و آله》
تا نقشی که در قلب تان از دیدن نامحرم ایجاد شده ، برطرف گردد.
#شیخ_رجبعلی_خیاط
حوزه بسیج دانش آموزی کوثر شهرستان تکاب
🌀 دوره مقدماتی سواد رسانه ای با محورهای؛ ▪️ تعریف رسانه ▪️نقشه هوایی رسانه ▪️ تفکر انتقادی ▪️ نظ
آخرین فرصت ثبت نام در دوره تا ساعت 23 امشب.
لطفا هرکس در این دوره ثبت نام کردند لیست نفرات رو برای من ارسال کنند تا بعدا در صدور گواهی با مشکل مواجه نشوند.
حوزه بسیج دانش آموزی کوثر شهرستان تکاب
آخرین فرصت ثبت نام در دوره تا ساعت 23 امشب. لطفا هرکس در این دوره ثبت نام کردند لیست نفرات رو برای م
🔴 اطلاعیه آزمون هشتمین دوره تربیت مدرس سطح یک
📝 هم اکنون دوره هشتمین دوره تربیت مدرس سطح یک از طریق لینک زیر در دسترس می باشد:
🌐 Lms.nasraa.ir
⚠️ لطفا به نکات زیر دقت نمایید:
1️⃣ پس از مراجعه به لینک بالا، با کلیک بر روی گزینه یادگیری الکترونیکی وارد کاربری خود شوید و در لیست کلاس های خود اسم هشتمین دوره را انتخاب کنید. در انتهای لیست کلاس های دوره گزینه آزمون در زمان مقرر فعال می شود که می توانید در آزمون شرکت کنید.
2️⃣ مهلت شرکت در آزمون این دوره، از ١٧ام تا ٢٠ ام مرداد ماه می باشد.
3️⃣ تعداد سوالات آزمون ۳۰ سوال است.
4️⃣ زمان کل آزمون ۳۰ دقیقه می باشد.
5️⃣ نمره قبولی در آزمون ۶٠ به بالا از ۱۰۰ است.
6️⃣هر نفر در صورت عدم کسب حداقل 60 امتیاز می تواند یکبار دیگر نیز در آزمون شرکت کند.
7️⃣در آزمون مجدد با توجه به نمونه گیری تصادفی در گزینش سوالات، امکان مطرح شدن سوالات دیگری وجود دارد.
8️⃣ گواهینامه پس از اتمام مهلت آزمون به صورت آنلاین صادر و در پنل کاربری شما قابل دسترس می باشد.
9️⃣ دوره تکمیلی و پیشرفته برای افراد پذیرفته شده برگزار می گردد.
بدترینچیزیکہنمیذارهدلمونباروحانے
صافبشہ
نبودنشماستحاجے...💔
بہخاطراینقابکہدیگہهیچوقتتکرار
نمیشہ#حلالت_نمیکنیم !
✨﷽✨
🌼من به شما کمک میکنم تا خدا هم به من کمک کند!
✍سرایدار مدرسهای که شهید عباس بابایی در آن درس میخواند میگوید: کمردرد داشتم و نمیتوانستم کار مدرسه را خوب انجام دهم. مدیر مدرسه به من گفت: اگر اوضاعت همیشه این باشد، باید بروی بیرون. اگر من را بیرون میکردند، خیلی اوضاع زندگیام بدتر میشد. آن شب همهاش در این فکر بودم که اگر من را بیرون بیندازند، چه خاکی توی سرم کنم؟
فردا صبح که رفتم مدرسه، دیدم حیاط و کلاسها عین دسته گل شده و منبع آب هم پر است. از عیالم که برنمیآمد؛ چون توان این همه کار را نداشت. نفهمیدم کار کی بوده. فردا هم این قضیه تکرار شد. شب بعد نخوابیدم تا از قضیه سردربیاورم. صبح، یک پسربچه از دیوار پرید پایین و یکراست رفت سراغ جارو و خاکانداز. شناختمش. از بچههای مدرسهی خودمان بود. مرا که دید، ایستاد. سرش را پایین انداخت. با بغضی که در گلویم نشسته بود، گفتم: «پسرم! کی هستی؟» گفت: «عباس بابایی.» گفتم: «چرا این کارها را میکنی؟» گفت: «من به شما کمک میکنم تا خدا هم به من کمک کند.»
📚 برگرفته از کتاب «ظرافتهای اخلاقی شهدا»
#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
27.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نحوه ثبت نام در مدرسه فیض
#زندگی_به_سبک_شهید_بابایی
🌷وقتی نبود و مأموریت بود و مدتها میشد که من و بچّهها نمیدیدمش، دلم میگرفت. توی خیابان زنها و مردها را میدیدم که دست در دست هم راه میروند، غصّهام میشد. زن، شوهر میخواهد بالای سرش باشد. بهش میگفتم: «تو اصلاً میخواستی این کاره بشوی چرا آمدی مرا گرفتی؟» میگفت: «پس ما باید بیزن میماندیم؟» میگفتم: «اگر سر تو نخواهم نق بزنم پس باید سر چه کسی بزنم؟» میگفت: «اشکال ندارد ولی کاری نکن اجر زحمت هایت را کم کنی، اصلاً پشت پردهی همهی این کارهای من، بودن توست که قدمهایم را محکمتر میکند.» نمیگذاشت اخمم باقی بماند. کاری میکرد که بخندم و آن وقت همهی مشکلاتم تمام میشد.
رادی:همسر شهید
🌷از ساختمان عملیات که اومدیم بیرون، راننده منتظر ما بود اما عباس بهش گفت: «ما پیاده می یایم. شما بقیه بچه ها رو برسون.» دنبالش راه افتادم. جلوتر که رفتیم صدای جمعیت عزادار شنیده می شد. عباس گفت: «بریم طرف دسته عزادار.» به خودم اومدم که دیدیم عباس کنارم نیست. پشت سر من نشسته بود روی زمین، داشت پوتین ها و جوراب هاشو در می آورد. بند پوتین هاشو بهم گره زد و آویزونشون کرد به گردنش!
🌷شده بود حُر امام حسین (ع). رفت وسط جمعیت شروع کرد به نوحه خواندن. جمعیت هم سینه زنان و زنجیر زنان راه افتاد به طرف مسجد پایگاه. تا اون روز فرمانده پایگاهی رو ندیده بودم این طوری عزاداری کنه. پای برهنه بین سربازان و پرسنل، بدون اینکه کسی بشناسدش....!
راوی: سرهنگ خلبان فضل الله نیا
🌷من معمولا چند النگوی طلا در دست داشتم و عباس هر وقت النگوهای طلا را می دید ناراحت می شد و می گفت: ممکن است زنان یا دخترانی باشند که این طلاها را در دست تو ببینند و توان خرید آن را نداشته باشند؛ آنگاه طلاهای تو آنان را به حسرت وامی دارد و در نتیجه تو مرتکب گناه بزرگی می شوی. این کار یعنی فخر فروشی. می گفت: در جامعه ما فقیر زیاد است؛ مگر حضرت زینب (ع) النگو به دست می کردند و یا...
🌷حقیقت این است که روحیه زنانه و علاقه ای که به طلا داشتم باعث شده بود نتوانم از آنها دل بکنم؛ تا اینکه یک روز بیمار بودم و النگوها در دستم بود. عباس به عیادتم آمده بود. عباس را که دیدم، دستم را در زیر بالش پنهان کردم تا النگوها را نبیند. او گفت: چرا بالش را از زیر سرت برداشته ای و روی دستت گذاشته ای؟...چیزی نگفتم و فقط لبخندی زدم. او بالش رابرداشت و ناگهان متوجه النگوهای من شد و نگاه معنی داری به من کرد. از این که به سفارش او توجهی نکرده بودم، خجالت کشیدم. بعد از شهادت عباس به یاد گفته های او در آن روزها افتادم و تمام طلاهایم را به رزمندگان اسلام هدیه کردم...
-راوی: خانم زهرا بابایی, خواهر شهید
🌷زمانیکه در قرارگاه رعد بودیم، گاهی بچه ها هنگام رفتن به حمام، لباس های چرک خود را کنار حمام می گذاشتند تا بعداً بشویند. بارها پیش آمده بود که وقتی برای شستن لباس هایشان رفته بودند آنها را شسته و پهن شده می یافتند و با تعجب از اینکه چه کسی این کار را انجام داده در شگفت می ماندند!
🌷سرانجام یک روز معما حل شد و شخصى خبر آورد؛ آن کسی که به دنبالش می بودید؛ کسی جز تیمسار بابایی، فرمانده قرارگاه نیست. از آن پس بچه ها از بیم آنکه مبادا زحمت شستن لباسهای شان بر دوش جناب بابایی بیفتد یا آنها را پنهان می کردند یا زود می شستند و دیگر لباس چرک در حمام وجود نداشت.
#سالگرد شهادت 15 مرداد روزعید قربان
🌹خاطراتى از امیر سرلشگر خلبلن, شهيد خلبان عباس بابايى
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصر_کاوه