یه عکس زیبا
بعد از ۳۵ سال از یادگاران دفاع مقدس💥
#هویت_انقلابی
🔰از توهین رئیس قطار تا پاسخ فوقالعاده در #راهیان_نور
⭕️خاطره ارسالی یکی از دانشجویان #دانشگاه_فردوسی سال۹۷
♨️در حال بازگشت از #راهیان_نور بودیم
توی رستوران قطار با چند تا از بچهها داشتیم صحبت می کردیم رئیس قطار میز روبروی ما نشسته بود. بدون مقدمه سوال کرد از راهیان میاین؟ گفتیم: بله.
یک نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و گفت: حیف شما نیست که وقت خودتون رو برای یک مشت خاک حروم می کنید؟
"از غربی ها یاد بگیرید مرده پرست نیستند و پیشرفت کردن"
💢 صبح جریان رو به حاج آقای #راجی که همراهمون بود گفتیم . حاج آقا گفتن محل ندین.
نزدیک مشهد دقیقا پشت سر حاج آقا داشتم از رستوران قطار رد می شدم که حاج آقا چشمشون به رئیس قطار افتاد و فرمودن : شنیدم گفتین غربی ها مرده پرست نیستن درسته؟ پس اینهمه مجسمه از بزرگانشون توی میادینه چیه؟
بنده خدا که هول شده بود گفت: اونها بزرگان بودن و حاج آقا فرمودن : اینا هم بزرگان ما هستند..و راهشون رو کشیدن و رفتن. هنوز چند قدمی نرفته بودن که برگشتن و گفتن در انگلیس جای نشستن خواننده هاشون رو به صورت مجسمه در آوردن یعنی رد نشیمنگاهشون رو..
هم ما مونده بودیم که حاج آقا چی میگن و هم بنده خدا. حاج آقا داشتن میرفتن که رئیس قطار به ما گفت: شما این حرفها رو باور میکنید؟!!!
🔘 عصر رسیدم خونه، یک راست رفتم سراغ کامپیوتر، هر چی گشتم نبود، به حاج آقا پیام دادم و اسم گروهشون رو گرفتم. با کلی جستجو بلاخره پیدا کردم. درست همون چیزی بود که حاج آقا گفته بودن.
گروه انگلیسی راک " #بیتلز که محل نشستنشان در شهر پلیموث انگلستان موزه شده است.
💠 اندیشکده راهبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 مقابله جمهوری اسلامی با تحصیل زنان!
💢 اگر این نظام مانع پیشرفت #زنان نمیشد الان چه وضعیتی داشتیم؟؟!
🔹 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
💠 اندیشکده راهبردی سعداء
🌐 روش جدید جراحی قلب در شیراز
معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی شیراز به موفقیتآمیز بودن عمل جراحی با بهرهگیری از روش جدید برای جایگزین کردن دریچه سه لختی قلب بیمار در شیراز اشاره کرد و گفت: روش جایگزین کردن دریچه سه لختی، از مرحله ایده، طراحی، ساخت و اجرا به نام مرکز قلب شیراز و کشور ایران به ثبت جهانی میرسد.
بیشتر بخوانید
📆۱۴۰۱/۱۲/۱۱
#پزشکی
خبرهایخوش 👈 🇮🇷 @gooodnews_ir ♥️
11.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 جوان با غیرت ایرانی، وحید سعادت پور رفته برای دفاع از پایان نامه دکترا، سه ساعت دفاع کرده و همه آفرین گفته اند.
بعد که عکس #قاسم_سلیمانی را آورده و گفته پایان نامه را به تو (که نابود کننده تروریسم بودی) تقدیم میکنم، فورا مراسم دفاع را قطع کرده اند...
غرب نه با داعش مشکل دارد نه با گروه های غربگرای دیگر !
بگذارید آب پاکی را روی دست همه بریزم: غربگراها هم با داعش مشکلی ندارد.
آنها اما نابودگر داعش را نمی توانند تحمل کنند. این منطقه نباید #قهرمان داشته باشد...
پرچم بالاست🇮🇷✌️
@mrtahlilgar1
هدایت شده از تحلیل سیاسی و جنگ نرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فتنه ناکارآمدی دولت سیزدهم چگونه کلید خورده.!؟
پ.ن
صحبتهای اقای راجی که از فرمایشات رهبری
پرده بر میدارن شاید بعضیها که میگن سلبریتی کاری نمیکنن بفهمن چرا اینقدر دارن هجمه میارن به دولت بدون توجه به کارامدی و کارهایی که این دولت کرده
اخه مگه میشه فقط حمله کنی بدون ذره ای توجه به کاری که کرده؟
جز اینکه هدفمنده این حملات و هجمه ها
🇮🇷 تحلیل سیاسی و جنگ نرم
http://eitaa.com/joinchat/1560084480C6ad9c44032
هدایت شده از سعداء/حجت الاسلام راجی
🔰 کتاب #تبیین_با_تبیان منتشر میشود
♨️ سازمان دارالقرآن الکریم با همکاری اندیشکده راهبردی سعداء کتابی با رویکرد #جهاد_تبیین با آیات روشنگر قرآن کریم با محوریت ۳۰بحث تبیینی از ۳۰جزء قرآنکریم #به_زودی منتشر میکند.
⭕️ مناسبت: ماه مبارک رمضان
✅ مخاطب: عموم مردم / جلسات جزء خوانی قرآن کریم / مبلغین
♦️ موضوع: تبیین با تبیان (۳۰ بحث تبیینی از ۳۰ جزء قرآن کریم)
🔹 برگرفته از مباحث #حجت_الاسلام_راجی
💢 تعداد جلسات: ۳۰جلسه (جزء محور)
🔻 تعداد صفحات: ۴۰۸صفحه
🔴 منتظر اطلاعیه بعدی برای چگونگی تهیه کتاب باشید
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir
13.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاجزانه تقاضا مندم برای رضای خدا فقط ۴ دقیقه وقت بگذارید
ومنصفانه قضاوت کنید
درود برانسانهای منصف
❤️🍃بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃❤️
✅داستان عجیب یکی از بچه هایی که برای جشن تکلیف مهمان حضرت آقا بودن
🦋داستان زهرا فرزند شهید مدافع حرم عبد المهدی کاظمی🦋
✍عبد المهدی قبل رفتنش بهم گفت وقتی من شهید شدم اگه رفتی دیدن رهبرم به ایشون بگو عبد المهدی گفت آقا جون یه جان نا قابل بیشتر نداشتم اینم دادم در راه #اطاعت از شما ....
🦋همش تو ذهنم بود و منتظر که کی نوبت ما میشه و مشرف به دیدار اقا میشیم....
چند سال گذشت و خبری نشد،ولی این خواسته عبد المهدی از ذهنم پاک نمیشد ..
یه روز یکی از دوستام زنگ زد گفت عازم حرم اربابم ،عازم نینوا...🕌
دلم پر کشید سمت حرم ،،بغضی گلو گیر داشتم
اشکم جاری بود همونجا گفتم اقا جان خودت کمک کن من بتونم خواسته عبد المهدی رو انجام بدم....
🦋یه نامه نوشتم کتبا از اقا امام حسین ع طلب کمک کردم و لیاقت حضور محضر آقا رو ازشون خواستم تا بگم حرف شهیدمو ...
نامه رو دادم دوستم و گفتم بندازش تو شیش گوشه ی ارباب💔
دوستم رفت و نامه رو انداخت و برگشت
خیلی از اون ماجرا نگذشته بود که باهامون تماس گرفتن و گفتن اماده بشین برای دیدار با رهبر انقلاب👌
شوکه شده بودم،،خوشحال ،،متعجب ،،راضی
ولی استرس داشتم ،، ذوق داشتم
لحظه شماری میکردم واسه اونروز...
به بچه هام گفتم و اماده شده بودیم واسه رفتن دل تو دل هیچ کدوممون نبود ،،اخه بچه ها همیشه حسرت این #دیدار رو داشتن ...
آرزوشون بود و الان اون ارزو براورده شده بود
حس غریبی بود
سر از پا نمیشناختیم مخصوصا #زهرا
ولی شب رفتنمون به دیدار ...
🦋 #زهرا دختر کوچیکه چشمش مشکل پیدا کرد
قرمز شد ،،چرک کرد،،آب و چرک شدید از چشمش سرازیر بود ...
همونجا تو مسیر بردمنون بیمارستان پانسمان و دارو ..
ولی افاقه نکرد ،،هیچ دارویی اثر نداشت
چشمش بد تر و بد تر شد و به شدت باد کرده بود
حتی دل نگاه کردن به چشمشم نداشتم
مونده بودم چرا...چرا امشب...چرا اینجا..چرا اینجوری شد....
🦋خلاصه با همین چشم مجروح حاضر شدیم تو اتاق مخصوص دیدار با #رهبر
نشستیم #آقا تشریف اوردن نشستن
بچه ها همشون رفتن نزدیک با اقا حرف زدن ایشون بغلشون کرد...
همه رفتن جز #زهرا😓
هر چقدر بهش اصرار کردم که پاشو برو جلو
نرفت...
گفت روم نمیشه با این صورت برم جلو #آقا
جلو بقیه😭❤️
نرفت تا اینکه .....
✅ادامه دارد.....
💚قسمت آخر :
🦋تا اینکه باهامون تماس گرفتن و گفتن زهرا دعوته برای مراسم جشن تکلیف در حسینه امام خدمت حضرت #آقا😍
باورم نمیشد ،گفتم ولی زهرا هنوز تکلیف نشده
گفتن اشکال نداره ایشونم دعوته😇
بالاخره روز موعود فرا رسید،بار سفر بستیم و راهی تهران شدیم ولی همش تو دلم میگفتم
آخرش این مثل اون دیدار خصوصی نمیشه ها...
زهرا نمیتونه اونجا پیش حضرت آقا بره،شلوغه
آیا کدوم صف جاش بشه ...بین این همه دختر..
تو دلم داشتم همچنان حسرت میخوردم و چرتکه مینداختم ک چه ضرری کرد که اونروز نرفت تو بغل #آقا ...
رسیدیم تهران رفتیم سمت حسینیه ...
وارد شدیم و زهرا با مسئولین رفت داخل و منم خب اجازه ورود نداشتم
منتظرش موندم...
مراسم شروع شد ...
تلفن همراهم زنگ خورد..
علو بفرمایید
+ سلام خوبی،کجایی
سلام خوبم شما خوبی
راستش قسمت شده اومدیم دیدار #آقا ولی از دور 😊
+چرا از دور ،زهرا کجاس الان
زهرا با بقیه دخترا تو مراسم جشن تکلیفه
ما بین حمعیت نمیدونم کجا نشسته
+چی میگی دور کجا بود ،زهرا الان پشت سر #آقا
وارد حسینیه شد ،خودم دیدمش😕
چی؟!زهرا،،غیر ممکنه
+خودم دیدم الان شات میفرستم
یکی از فامیلامون بود،باورم نمیشد ،اخه چه طوری
عکسشو فرستاد دیدم زهرا با قاب عکس پدرش پشت سر #آقاس ..😍
مراسم ک تموم شد ،پرسیدم زهرا چی شد تعریف کن،،،
گفت ما رو بردن سالن ،بعد یه آقایی اومد منو صدا کرد ،گفت فرزند شهید #عبدالمهدی_کاظمی کیه؟
دستمو بردم بالا اومدن منو بردن گفتن خود آقا باهات کار دارن رفتیم تو یه اتاق #آقا اومدن بغلم کردن حرف زدیم😇
بعدم با عکس بابایی پشت سر حصرت #آقا وارد سالن شدیم با چند تا دیگه از بچه های شهدا😊
تنم یخ کرده بود
نفسم تو سینم محبوس شده بود..
از این اتفاق معجزه وار....
از وصیت شوهرم ....
از چشم مریض زهرا...
از تلفن حضرت آقا....
از جشن تکلیف....
با تمام وجودم زنده بودن شهدا و نائب صاحب الزمان بودن حضرت #آقا و معنا و مفهوم ولایت فقیه مطلقه رو حس میکردم و کامل میفهمیدمش........
💚.ارواح طیبه شهدا صلوات .💚
💚قسمت دوم
🦋تا اینکه جلسه تمام شد و رفتیم خونه...
از فردای اونروز #زهرا اخلاقش عوص شد
بد اخلاقی میکرد،لج میکرد،مدرسه نرفت
همش گریه و گریه و گریه....
که چرا من نرفتم تو بغل آقا 😔
چرا من نرفتم جلو و دست آقا رو ببوسم
چرا من محروم شدم😭
🦋منم حرفشو قبول داشتم بدای همین چیزی نمیگفتم فقط غصه میخوردم ک چرا اینطوری شد
چند وقتی گذشت و طول کشید تا آروم بشه
یه روز تو خونه نشستته بودیم ک تلفن خونه زنگ زد....
+الو بفرمایید:
-سلام از دفتر حضرت آقا هستم
+بله،چی ؟
-از دفتر حصرت آقا مزاحم شدم با زهرا خانوم کار دارم
😳
🍃باورم نمیشد ،گیج شده بودم ،یعنی چی ...
گفتم بله بفرمایید
🍃گفتن گوشی رو بدین به زهرا خانوم حضرت آقا باهاش کاردارن‼️‼️
🔹من هاج و واج و بهت زده یه نگاه به تلفن یه نگاه به زهرا گفتم باهات کار دارن ،حضرت آقان
اشک از چشمام بی اراده جاری بود
#خودحضرتآقابودن،خودخودشون😭
❤️الو #زهرا جان ،آقاجون سلام .....
با زهرا صحبت کردن و بهش گفتن به زودی به دیدن من میای آماده سفر شو😍
#زهرا سر از پا نمیشناخت،،اشک شوق تو چشماش
حلقه زده بود از خوشحالی نمیدونست باید چیکار کنه ..😇
🔹ولی خب کی ،کجا ،چه طوری،برام هنوز باورکردنی نبود‼️
🍃تا اینکه .....
✅ادامه دارد....