📣📣📣📣📣📣📣📣📣
زمانی در عصر جاهلیت *فقر فرهنگی* موجب شده بود که پدرها از شنیدن خبر دختر دار شدن خود خشمگین شده و به دنبال راهی برای زنده به گور کردن این دردانههای بهشتی باشند ...
اکنون نیز پس از گذشت ۱۴۰۰ سال
در حالی که در اوج پیشرفت تکنولوژی قرار داریم،
شاهد پدر و مادرهایی هستیم که وقتی خبر فرزنددار شدنشان را می شنوند
به خاطر *فقر مالی* بغض کرده و مشت گره شده خود را بر زمین میکوبند و به فکر راهی برای پایان دادن به زندگی *شکوفههای نشکفته خود* هستند ...
اگر آن روز برای از بین بردن *فقر فرهنگی* مردم،
پیامبری برانگیخته شد و خون دلها خورد، امروز چه کسی پرچمدار مبارزه با *فقر مالی* مردم است؟
آری
برادرم،
خواهرم،
امروز من و تو میتوانیم گوشهای از این بار رسالت را بر دوش کشیم
و پا به میدان جهاد بگذاریم تا با حیات بخشی به این کودکان معصوم،
در آینده شاهد نسل حاج قاسم ها و حججی ها باشیم.
منتظرتان هستیم
آدرس کانال در پیامرسان بله👇
https://ble.ir/giveroflife
آدرس کانال در پیامرسان ایتا👇
https://eitaa.com/giveroflife
شماره کارت ویژه تامین مخارج *خوراک، پوشاک، سیسمونی، دارو، دکتر و سایر هزینه های مورد نیاز برای خانمهای باردار مستحق*
5022291076300993
به نام مهران سرمد
14.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬
انقلاب، در حالِ استفراغِ نُخالههاست💥!
و هرچه به لحظهی باشکوه ظهور، نزدیک تر میشویم؛ سرعت #غربال منافقین، نفوذیها، خواص ضعیف، و ... نیز بیشتر میشود!
#ترور ، درست در مقابل #غربال
حربهی دشمن در حذف مُهرههایِ مؤثر آخرالزمانیست!
از این فتنهها نباید هراسید که سراسر بشارتند!
#استاد_شجاعی
@ostad_shojae
*┄┅═✧❁﷽❁✧═┅*
*کارگر افغانی و اهل حساب و کتاب خمسی{از خواندن این داستان از خودم خجالت کشیدم }*
*"حجت الاسلام حدائق"🔽*
✍️یک شب در دفتر مسجدالنبی بودم. یک آقای افغانی وارد مسجد شد. یک پای این بندهی خدا لنگ میزد و روی زمین میکشید. آمد و روی صندلی نشست. روی صندلی هم که نشست، یکطرفه نشسته بود یعنی نمیتوانست درست بنشیند. در ذهن من آمد که این آقا، یک کمکی میخواهد. دفتر هم شلوغ بود. اشاره به او کردم که شما اول بیایید تا به کار شما رسیدگی کنم، چون ظاهراً، نشستن برای شما سخت است. گفت: اگر اجازه بدهید، من آخرین نفر میآیم و میخواهم کسی در دفتر نباشد. گفتم: هر جور مایل هستید.
حدود یک ساعت و خوردهای نشست تا دفتر خلوت شد. نشستن هم برایش زحمت بود یعنی بعد از یک مدت، بلند میشد و دوباره مینشست و همینطور ادامه داد. قیافه هم، قیافهی کارگری و خیلی هم ساده بود. همه که رفتند، نوبت به این آقا رسید.
آمد و گفت: من اهل مزارشریف افغانستان هستم. پدر و مادر پیری دارم که در افغانستان هستند. همسر و چهار فرزند هم دارم. هفت فرد تحت تکفل من است (اینها را که میگفت، من فکر کردم از من کمکی میخواهد).
گفت: دروازه اصفهان با چند نفر، یک اتاقی را کرایه کردهایم و محل خوابمان آنجاست. پای من هم که آسیب دیده، در جنگ با روسها تیر به نخاع من اصابت کرده و نخاع من آسیب دیده و پای من نیمهفلج شده است. آمدهام اینجا کار کنم و هفت سر عائله دارم در مزارشریف. کاری که از من برمیآید بساطفروشی و دستفروشی است. یک مقدار وسایل میآورم و مردم هم میخرند و از درآمد و عواید اینها برای خانواده در مزارشریف میفرستم (تا اینجا، احتمال من این بود که این بنده خدا، کمکی از ما میخواهد).
گفت: من آمدهام حساب خمسم را بکنم.
تا این را گفت، من تعجب کردم. آی شیرازیها! آی ایرانیها! خدا شاهد است که اگر این کارگر افغانی را سر پل صراط بیاورند، باید سر پایین بیندازیم؛ آدمِ نیمهفلج، آدمِ غریب، هفت سر عائله!
گفتم: شما چه داری؟
گفت: کلّ زندگی من در شیراز، 350هزار تومان هست. یک تشک، بالش، پتو و چهار تا ظرف، یک قابلمه، دو تا لیوان و .... (همه را حساب کرد) و حدود تقریباً 180هزار تومان پول دارم که با این پول، جنس خرید و فروش میکنم. 170 هزار تومان وسایل زندگیام است و 180هزار تومان سرمایهام هست و روی هم 350 هزار تومان.
گفتم: این وسایلهای زندگیات را که نمیخواهد حساب کنی، فقط سرمایهات را حساب میکنیم. گفت: نه، همه را حساب کنید. من تا حالا خمس نمیدادم، از الآن میخواهم همه را حساب کنید و پاک بشوم.
گفتم: خمس شما میشود 70هزار تومان. دیدم دست کرد در جیب شلوار کارگریای که پوشیده بود (الله اکبر)، 70 هزار تومان پولهای دستهکرده را روی میز گذاشت. گفتم: اینها از پولهای سرمایهات هست؟ گفت: بله.
گاهی اوقات میگوییم «خدا» ولی، «خدا» را به اندازهی پولمان هم قبول نداریم (در عمل).
رو به قبله میایستیم ولی بعضیهایمان، شعار میدهیم.
گفتم: آقای عزیز! گذران زندگیات را میخواهی چه کار کنی؟
گفت: مگر خدا ندارد که بدهد؟ مگر تا حالا خودم این هفت عائله را اداره میکردم که از این به بعد، نتوانم؟ همه را خدا دارد روزی میدهد.
(معرفت را ببینید!)
گفتم: دست به دست میکنم و خُرده خُرده خمست را بپرداز.
گفت: از کجا معلوم زنده بمانم و بتوانم بپردازم؟
یاد مرگ، جلوی غفلت را میگیرد. چرا بعضی، با اینکه چیزی ندارد، ولی همّت دریایی دارند و دل را به دریا میزنند؟ چون با خدا هستند.
---------------------------------------
✅ *" نشر این پیام صدقه جاریه است"*
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✨هرساله دهم آذر ماه، همزمان با سالروز شهادت آیت الله سیدحسن مدرس به نام روز مجلس نامگذاری گردید.
📑نهادی که با برآمدن از دل ملت به نماد مسلم و بیبدیل مردمسالاری دینی در جامعه اسلامی بدل گشته است.
نمادی که در طول بیش از یک قرن فعالیت خود بنا به فرموده رهبر فقید انقلاب اسلامی «خانه واقعی ملت» نام گرفته و همواره در راس امور نظام مقدس جمهوری اسلامی درخشیده است.
🛑شایسته است که نمایندگان محترم مجلس با مطالعه شخصیت اخلاقی، اجتماعی و سیاسی این مرد بزرگ، او را الگوی خود قرار دهند و در عمل از ویژگی های بارز اخلاقی و سیاسی و... تبعیت نمایند.
✅مدرس حتی در دورانی که نماینده مجلس بود، بسیار ساده می زیست، لباس او جامه ای کرباسین بود و همان غذایی را می خورد که مردم عادی می خوردند، در منزل محقری مسکن کرده بود و حصیری بیش زیر پا نداشت،
🔰به طوری که مورد اعتراض دوستان خود واقع می شد؛ ولی در جواب می گفت: «شخصیت انسان به لباس نیست؛ به فهم و اندیشه و آگاهی اوست. اگر من حرف حق خود را آزادانه بیان می کنم، برای این است که چیزی ندارم که از دست بدهم و از کسی هم چیزی نمی خواهم اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع را کم نمایید، آزاد می شوید».
•┈••••✾•🌸🍃🌺🍃🌸•✾•••┈•
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
راستی چه رازی هست که سربند یافاطمه الزهرا سلام الله علیها برپیشانی شهدا بسته میشود
دردپهلو،
یابازوی شکسته.
می دانی بوی فاطمیه می اید
دلم هوای مادرکرده
امان ازدل زهرا، امان ازدل علی
یافاطمه اشفعی لنا عندالله
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
📣📣📣
نماز للیة الدفن امشب هدیه به روح
*دانشمند هسته ای شهید محسن فخری زاده*
فرزند حسن
رکعت اول بعد از حمد آیة الکرسی
رکعت دوم بعد از حمد ۱۰ مرتبه سوره قدر