عادل رضایی, مداح کرمانی هم بین شهدا بود
استوریش هنوز رو صفحه ش هستش
اخرین مداحی صفحهش مربوط به فاطمیه س، چه نفسی داشته، چه سوزی داشته. خانم حضرت زهرا خریدش😭
@hosein_darabi
کانال حسین دارابی
تصويرى از شهيده مکرمه حسينى، امدادگر شهيد هلال احمر در حادثه گلزار شهداى كرمان @hosein_darabi
👆این شهید امدادگر مکرمه حسینی هستش
رد ترکشهای انفجار بر روی جدول و آسفالت
دلیل اصلی تعداد بالای شهدا و مجروحین همین است، ترکشهای زیاد که هرکدام شبیه گلوله عمل کرده است...
@hosein_darabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلزار شهدا، مزار حاج قاسم
امشب
مردم به این سادگی حاج قاسم و آرمانهایش را رها نمیکنند
@hosein_darabi
هدایت شده از کانال حمید کثیری
روایت از کرمان؛
روایت از یک شهر مقاوم؛
دکتر میگفت یک ترکش توی زانو داشت، یکی توی گردن. ازش پرسیدم درد داری؟ گفت الان نه!
با خانواده آمده بود برای مراسم سالگرد سردار. با همسر، پدر، مادر و عمهاش. خودش اینجا بود و مادرش در بیمارستانی دیگر. یک ترکش هم در زانوی مادر جا خوش کرده بود.
میگفت این جانبازی نشانهی قبولی زیارتش است. محکم حرف میزد مرضیهخانم؛ زنِ ۲۴ سالهی ایرانی ...
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
میگفت:«با مامان و بابا تو مسیر برگشتن بودیم؛ مامان خسته شد و نشست روی جدول خیابون.»
علیرضا که به اینجای حرفهاش رسید، مادر گریهاش گرفت و رفت بیرون. طاقت نیاورد...
پسرک چشمش راه گرفته به جایی نامعلوم و دارد توی ذهنش بازسازی میکند.
- «مسابقه گذاشتیم با بابام، دویدیم که برویم موکب برای مامان شربت بیاریم...»
مکث میکند. چشمش دارد همین چند ساعت پیش را میبیند!
- «... صدای انفجار اومد، موج زد، چشمهام بد جور سوخت، افتادم زمین...»
پاچهی شلوارش را آرام زد کنار. سوختگی و خراشیدگی خودش را نشان داد. همراه مادرش آمده بود بیمارستان. از پدرش اما حرفی نزد. رفتم بیرون تا حالی از پدر علیرضا بپرسم؛ اشک روی صورت زن میریخت پایین:
- «بابای علیرضا رو گم کردیم... علیرضا خبر نداره، بهش گفتم بابا جایی دیگه بستری هست!»
از پیش آنها میروم. بیرون از بیمارستان مسئول بخش را میبینم. علیرضا را بهش میشناسانم تا از پدرش خبری بگیرم؛
- بهشون گفتیم گم شده! چون الان موقعیتِ دادن خبر شهادت باباش نبود...!»😭
✍️ محمدحیدری
@hosein_darabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردم در محل انفجار شمع روشن کردن