eitaa logo
•شهیدحاج‌حسین‌معزغلامی🇵🇸•
191 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
24 فایل
❤شهید حسین معزغلامی💛 ولادت:۱۳۷۳/۱/۶ شهادت:۱۳۹۶/۱/۴ محل شهادت :حماء سوریه سن:۲۳ مزار شهید:بهشت زهرا قطعه۵۰ردیف ۱۱ 💚این شهید بزرگوار مداح بودن کپی کاملا آزاد با ذکر صلوات♥️ جهت ارتباط گیری با خادمین کانال برادران: @hossein_ehenzi خواهران: @Gomnam72313
مشاهده در ایتا
دانلود
° ۱۰ مرتبه دعای (یادائم..) خوانده شود . ای خدای بلند مرتبه در همین شب مارا مورد بخشش خود قرار بده. ° 🌹🌹🌹🤲🏻🤲🏻🤲🏻 @hosein_moezgholami
4.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام السلام علیک یا اباالفضل العباس علیه السلام السلام علی علی ابن الحسین علیه السلام کسی که عشق تو دارد دگر چه کم دارد بدون عشق تو عالم کجا بها دارد •♡ @hosein_moezgholami
خوشبختی یعنی تو زندگیت امام حسین (علیه‌السلام) داری یه عکس تو بین الحرمین داری ،خوشحالی 🌹 ┅═══✿🍃🌹✿═══┅┄ 🕊کانال @hosein_moezgholami❤️ •⁦✨⁩⁩⃟⸾♥️⇜
1.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
• دلتنگ حرمتم به کی بگم؟ دردامو به تو نگم به کی بگم ؟ خسته از همه دوباره اومدم چی میشه به ما محل بدی یکم حسین عزیز دلمالبته که تاحالا خیلی محل دادید بهم که الان اینجا هم و قلبمون براتون میتپه.❤️ ° @hosein_moezgholami
•شهیدحاج‌حسین‌معزغلامی🇵🇸•
° ۱۰ مرتبه دعای (یادائم..) خوانده شود . ای خدای بلند مرتبه در همین شب مارا مورد بخشش خود قرار بده. #
• خاطره ای از شهید ردانی پور درباره دعای (یادائم...)🌹 هدیه به شهید ردانی پور ۵ صلوات. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم • @hosein_moezgholami
• همینجوری جمعه میشه و غافل میگذریم ... البته که خودم رو میگم . ان شاءالله که امسال بتونیم بندگی مون رو خیلی بیشتر کنیم و این فرصت هارو از دست ندیم 🤲🏻 ☘🌷 • @hosein_moezgholami
•شهیدحاج‌حسین‌معزغلامی🇵🇸•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابراهیم را دیدم ؛ خیلی ناراحت بود ؛ پرسیدم چیزی شده ؟ گفت: دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشا الله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی ها تیر اندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم. تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده… هوا که تاریک شد و ابراهیم حرکت کرد … و نیمه های شب برگشت ؛ آنهم خوشحال و سرحال …! مرتب داد میزد امدادگر ؛ امدادگر … سریع بیا، ما شاالله زنده است! بچه ها خوشحال شدند … مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب… ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فکر … رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟ با مکث گفت ماشالله وسط میدان مین افتاد؛ آنهم نزدیک سنگر عراقی ها … اما وقتی رفتم انجا نبود … کمی عقب تر پیدایش کردم و در مکانی امن!!! بعد ها ماشاالله ماجرا را اینگونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم… عراقی ها هم مطمئن بودند زنده نیستم. حال عجیبی داشتم … زیر لب فقط میگفتم: یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی هوا تاریک شده بود؛ جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد … و مرا به نقطه ای امن رساند. من دردی احساس نمیکردم. آن آقا کلی با من صحبت کرد؛ بعد فرمودند کسی میآید و شما را نجات میدهد. او دوست ماست! لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم. آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد ؛ خوشا به حالش… کتاب سلام بر ابراهیم صفحه 117 و 118