eitaa logo
حسینیه تخصصی کودک و نوجوان
527 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
901 ویدیو
39 فایل
🔻کانالهای رسمی حجت‌الاسلام محرابی ، فعال فرهنگی در حوزه کودک و نوجوان : ✅ عمو محرابی @amoomehrabi ✅حسینیه تخصصی کودک و نوجوان @hoseinieh_koodakvanojavan راه ارتباطی با عمو محرابی: @ali_mehrabi1358
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 لوح | درس مقدس 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «این خاطراتی که از این عزیزان منتشر میشود، این حوادث بسیار پُرشکوهی که امروز به قلم رزمندگان و بعضاً شهدای ما بر صفحه‌ی کاغذ نقش بسته و در اختیار همه است، برای ما درس است.» ۱۳۷۰/۱۱/۳۰ 💻 @khamenei_ir | #دفاع_مقدس
🌷 لوح | گنجینه‌های جنگ رهبر انقلاب اسلامی: «این رزمندگانی که خاطراتشان را مینویسند یا کسانی که خاطره‌ی پدرها، مادرها، همسرهای شهدا را ثبت میکنند، اینها دارند در واقع جلوی یک ضایعه خسارت‌بار را میگیرند؛ دارند این گنجینه‌های پُرارزش و بی‌بدیل را احیا میکنند.» ۹۷/۷/۴ 💻 @khamenei_ir | #دفاع_مقدس
باسمه تعالی. هفته دفاع مقدس یادآور حماسه مردان بزرگ و غیور رزمندگان ۸ سال دفاع مقدس عرصه جهاد و شهادت و شهداء گرامی باد. 🔺دفاع مقدس از نشانه‌های عزم راسخ در دفاع از آرمان‌های انقلاب اسلامی است دفاع مقدس، برای همیشه همچون نگینی بر تارک تاریخ حماسه، ایثار و آزادگی ایران می‌درخشد و نشانه‌ای از عزم راسخ و بی‌پایان ایرانیان در دفاع از آرمان‌های بلند انقلاب، تقویت وحدت و همبستگی ملی و حفظ استقلال کشور در مقابله با تهدیدات دشمنان نظام است.
هدایت شده از ایران آنلاین ✌️
⭕️ به مناسبت آسمانی شدن مادر شهید همت؛ / ننه! جنگ کی تموم میشه؟ ♨️ دکتر بعد از معاینه گفت: «بچه از بین رفته و تلف شده». مقداری هم قرص و کپسول نوشت و گفت: «اگه با این، بچه سقط نشد، حتماً بیاریدش تا عملش کنم» ...اینها را حاجیه خانم می‌گوید؛ نصرت همت. بانویی که ۳۰ شهریور ۹۹ یعنی درست یک روز مانده به چله‌ی جنگ، رفت تا شاید بعد از ۳۷ سال، پسرش را یک بار دیگر در آغوش بگیرد؛ پسری که ماجرای تولدش را اینگونه روایت می‌کند: 🔻«پاییز سال ۱۳۳۳ بود که با همسرم و جمعی از دوستان، قصد زیارت امام حسین (ع) را کردیم و راهی کربلا شدیم. آن موقع ابراهیم را باردار بودم. خیلی‌ها مرا از این سفر منع می‌کردند اما به خدا توکل کردم و به شوق زیارت اباعبدالله (ع) راهی کربلا شدم. با اتوبوس تا کرمانشاه آمدیم و از آنجا به مرز خسروی رفتیم. راه بسیار سخت و طاقت‌فرسایی بود، با جاده‌های خاکی و ماشین‌های قراضه. 💢 صبح روز بعد، مأموران مرزی عراق اجازه دادند که حرکت کنیم. هوا بسیار گرم بود و راه هم پر از دست‌انداز. از طرفی گرد و غباری که داخل ماشین می‌پیچید، کم‌کم حال مرا دگرگون کرد. تمام روز در راه بودیم و بالاخره پیش از مغرب به کربلا رسیدیم. چشم‌هایم سیاهی می‌رفت و حالم به کلی بد شده بود. با زحمت مرا پیش یک دکتر بردند. 🔻دکتر پس از معاینه گفت: «بچه از بین رفته و تلف شده». مقداری هم قرص و کپسول نوشت و گفت: «اگه با این، بچه سقط نشد، حتماً بیاریدش تا عملش کنم». 🔸حرف‌های دکتر مثل پتکی توی سرم کوبیده شد. خیلی ناراحت و دل‌شکسته شده بودم. علی‌اکبر (همسرم) خانه‌ای نزدیک حرم اجاره کرده بود و من ۱۵ روز تمام کنج خانه، توی رختخواب افتاده بودم. لب به هیچ قرص و کپسولی هم نمی‌زدم. پیش خودم گفتم: «این همه راه اومدی تا اینجا که امام حسین (ع) رو زیارت کنی، حالا اگه قرار باشه بچه رو هم از دست بدی، مردن یا موندن چه اهمیتی داره؟» ⭕️ به علی‌اکبر گفتم که می‌خواهم بروم حرم. اما او مخالفت کرد و گفت: «حال تو مساعد نیست، بیشتر استراحت کن تا به سلامتی کامل برسی». هرچه او اصرار کرد، فایده نداشت. 🔴 دیگر دلم بدجوری هوای حرم را کرده بود و طاقت در خانه ماندن نداشتم. بالاخره علی‌اکبر مرا به حرم برد. تا نیمه‌های شب آنجا بودیم. آقا را با دلی شکسته صدا زدم و از او شفاعت خواستم. حسابی با امام حسین (ع) درد دل کردم و به او گفتم: «آقا، من شفامو از شما می‌خوام. به دکتر هم کاری ندارم. من به شوق دیدار و زیارت شما رنج این راه رو به جون خریدم. حالا از شما توقع یه گوشه چشمی دارم». 🔻بعد هم به رواق کوچک ابراهیم رفتیم و لحظاتی را هم در آنجا سپری کردیم. حسابی سبک شدم و به منزل برگشتیم. خسته شده بودم و خوابم گرفته بود. خوابیدم. در خواب خانمی را دیدم که لباس عربی به تن داشت و مثل همه مردم زیارت می‌کرد. آن خانم بلندبالا که بچه‌ای روی دستش بود، به طرف من آمد و بچه را به من سپرد و گفت: «این بچه رو بذار لای چادرت و به هیچکس هم نده. برش دار و برو». من آن بچه را توی چادرم پنهان کردم و آمدم. 🔴 همان موقع از خواب پریدم. گریه امانم را بریده بود. از شدت خوشحالی زار می‌زدم. خواب را که برای مادر علی‌اکبر تعریف کردم، گفت: «این خواب یه نشونه‌ست». بعد گفت: «خیالتون راحت باشه که بچه سالمه. فقط نیت کن اگه بچه پسر بود، اسمشو بذاری محمد ابراهیم». از روز بعد دیگر اصلاً درد و ناراحتی نداشتم. هیچکس باور نمی‌کرد. همان روز دوباره پیش دکتر رفتیم. دکتر پس از معاینه با تعجب تمام گفت: «امکان نداره؛ حتماً معجزه‌ای شده!» ما عربی بلد نبودیم و حرف‌های دکتر را یکی از دوستانمان برایمان ترجمه می‌کرد. 🔻دکتر پرسید: «شما کجا رفتین دوا درمون کردین؟ این کار کدوم طبیبه؟ الان باید مادر و بچه، هر دو از بین رفته باشن، یا حداقل بچه تلف شده باشه! شما چیکار کردین؟» علی‌اکبر گفت: «ما رفتیم پیش دکتر اصلی». دکتر وقتی شنید که عنایت آقا امام حسین (ع) است، تمام پولی را که بابت ویزیت و نسخه به او داده بودیم، به ما بازگرداند و مقداری هم داروی تقویتی برایم نوشت و گفت: «خیلی مواظب خودتون باشین». وقتی مطمئن شدم که بچه سالم است، از علی‌اکبر خواستم که در کربلا بمانیم. ♨️ رفتن و دل کندن از آنجا با توجه به مسائلی که پیش آمده بود، خیلی سخت بود. چند بار جوازمان را تمدید کردیم و بعد از چهار ماه به ایران برگشتیم. نیمه بهمن بود که سرخوش از سفر کربلا، رسیدیم به شهرضا. دوازدهم فروردین ۱۳۳۴ پسرمان به دنیا آمد.» @iran_onlin_ir
👈 ویبنار آنلاین و رایگان یک قدم تا دانشگاه ..... ویژه انتخاب رشته کنکور سراسری سال ۱۳۹۹.... ✅ با حضور اساتید برجسته استان زمان : چهارشنبه ۲مهر ۱۳۹۹ ساعت: ۱۲ الی ۱۵
🔰 گستره کارهای شهیدسلیمانی شگفت‌آور است و در آینده آشکار خواهد شد 🔻 رهبر انقلاب، در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس: 🔹️ دفاع مقدس سرمایه های انسانی ما را ارتقا داد. خوشبختانه از عناصر حاضر در دفاع مقدس افراد بیشماری بعدها، امروز، دیروز و انشاءالله در آینده در بخش های مختلف گوناگون کشور مشغول خدمتگزاری بودند و هستند که یک نمونه اش شهید عزیز ما بود شهید سلیمانی که در عرصه دیپلماسی و بین المللی و در منطقه یک فعالیت شگفت آوری داشت. واقعا هنوز ملت عزیز ایران از گستره کار شهید سلیمانی مطلع نیستند. یک چیزهایی آگاهند اما ریزه کاریهای کار او خیلی بیش از این حرفهاست. که حالا شاید ان شاءالله در آینده به تدریج آشکار بشود. این یک سرمایه انسانی بود که در جنگ درست شد یعنی پایه گذاری امثال قاسم سلیمانی ها در جنگ و در دوران دفاع مقدس گذاشته شد. ۹۹/۶/۳۱
هفته دفاع مقدس گرامی باد. «ما قوی هستیم»
🔰 لوح | ۴۰ سال دفاع مقدس ▫رهبر انقلاب‌اسلامی: «در دفاع مقدّس برای حضور مردمی یک مدل‌سازی جدیدی انجام گرفت. هر کسی توانست در یک شبکه‌ی زنده، کارآمد، داوطلبانه و پُرشور جای خودش را پیدا کند. امروز هم اگر همّت بکنیم و با نگاه درست به مردم و مسائل نگاه کنیم، میتوانیم از این مدل استفاده کنیم.» ۹۹/۶/۳۱
✅عصر بود که از شناسایی اومد. انگار با خاک حمام کرده بود! از غذا پرسید؛ نداشتیم! یکی از بچه‌ها تندی رفت از شهر چند سیخ کوبیده گرفت. کوبیده‌ها رو که دید، گفت: "این چیه؟" بشقاب رو زد کنار و گفت: "هر چی بسیجی‌ها خوردن از همون بیار. نیست؟ نون خشک بیار!" 👈کاش برخی مسئولان اقتصادی امروز، ذره‌ای از شرافت فرماندهان دفاع مقدس رو به ارث برده بودن... #شهید_حسن_باقری #درس_اخلاق
باسمه تعالی ■ایام حُزن و اندوه اهل بیت علیهم السلام و شهادت 《حضرت رقیه سلام الله علیها》 دختر سه ساله 《حضرت امام حسین علیه السلام》 تسلیت باد.
⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫ اصلا رقیه نه ، مثلا دختر خودت ؛ یک شب میان کوچه بماند ، چه میشود ؟😔 اصلا بدون کفش ، توی بیابان ، پیاده نه ! در راه خانه تشنه بماند ، چه میشود ؟😞 دزدی از او به سیلی و شلاق و فحش ، نه ! تنها به زور گوشواره بگیرد ، چه میشود ؟😣 گیریم خیمه نه ، خانه و یا سرپناه ، نه ! یک شعله پیرهنش را بگیرد ، چه میشود ؟🔥 در بین شهر ، توی شلوغی همیشه، نه ! یک شب که نیستی، بهانه بگیرد ، چه میشود ؟😢 اصلا پدر ، عمو و برادر نه ، جوجه‌ای ... تشنه مقابل چشمش بمیرد ، چه میشود ؟😟 دست گناهکار مرا روز رستخیز یک دختر سه ساله بگیرد چه میشود ؟ :)💔 الحسین🖤 🌹شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها را تسلیت عرض میکنیم 🌹