eitaa logo
‌🇵🇸‌ حسینیهٔ دل‌‌
3هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
4.7هزار ویدیو
43 فایل
امام صادق علیه السّلام: هیچ چشمى نیست که براى ما بگرید، مگر اینکه برخوردار از نعمتِ نگاه به کوثر مى شود و از آن سیرابش مى کنند. [جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 554] 💠کانال اشعار مدح و مرثیه اهلبیت علیهم السلام ارتباط: @Raihanatoll_Nabii
مشاهده در ایتا
دانلود
•○•🥀•○• امام صادق _علیہ السلام_ مےفرمایند: هرگاه شب اول محرم فرا می رسد، اول غروب و نزدیک به اذان مغرب ڪہ ماه نو در آسمان قرار می‌گیرد، مادرمان حضرت صدیقه طاهره _سلام اللہ علیها_ از عرش الهے و بهشت برین پیراهن خونین جدم حسین _علیه السلام_ را به آسمان اول می‌آورد و بہ سمت زمین تڪان می دهد… پیراهنی ڪہ آغشته به خون قلب و پیشانی و محاسن و حلقوم و نقطه نقطه ی وجود ایشان است.💔 وقتے ایشان پیراهن را بہ سمت زمین تڪان می‌دهند فریادے می‌زنند ڪہ صدای ایشان در تمام عالم می‌پیچد و بہ فریاد ایشان تمام ملائکه و سماواتیان به لرزه در می‌آیند و دل مومنین و محبان و عاشقان حسین _علیه السلام_ مثل ڪاسہ‌ی چینے در سینہ‌شان تڪہ تڪہ و پاره پاره می‌شود… ▪️آجرک الله یا صاحب الزمان… 💔 🏴 @hoseiniye_ye_del
بسمــ رب الحسینــــ ‌‌...🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله 🖤 به استعانتِ اشـکِ عَلَی الدَّوام ِ حسین شروع می‌کنم این ماه را به نام حسین 🏴 @hoseiniye_ye_del
در_کربلا_چه_گذشت روز اول 🥀 @hoseiniye_ye_del
2.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ورود_کاروان_به_کربلا...🖤 با نام کربـــــلا مستی شروع می‌شود از جام کربلا حیّ علی‌الحرم پیچیده در حسیـنیـه پیغــــام کربلا پیراهن حسین در اهتـــــزاز آمـــــده بر بــــام کربلا مُحرم شدند تا بر تـــن کنند جامه‌ی احـــــرام کربلا زینب به گریه گفت؛ ختــــم به‌خیـــــر باد سرانجام کربلا طوفان نهفته است... در این مسیــــر ظاهـــــراً آرام کربلا شعر از گروه ادبی 🥀 @hoseiniye_ye_del
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
29.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آماده شوید فصل ماتم آمد تا کرببلا قافله‌ی غم آمد با ناله و فریاد بگوئید به هم ای اهل عزا ماه محرم آمد 🏴 @hoseiniye_ye_del
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم بر مشام جان زدم، یک قطره از عطر حسینی سبقت از مُشک و گلاب و نافه و عنبر گرفتم عالم ذر، ذره‌ای از خاک پای حضرتش را از برای افتخار از حضرت داور گرفتم بر در دروازهٔ ساعات، یک ساعت نشستم تا سراغ حضرتش از زینب مضطر گرفتم زینبی دیدم، چه زینب؟ کاش مداحش بمیرد! من ز آه آتشینش، پای تا سر در گرفتم سر شکسته، دل پر از خون، دیده خون‌آلود اما حالتی دیدم که بر خود، حالتی دیگر گرفتم امّ لیلا رعشه بر اندام دیدم اوفتاده گفت من این رعشه از داغ علی‌اکبر گرفتم ناگه از بالای نِی فرمود شاه تشنه‌کامان سر به راه دوست دادم، زندگی از سر گرفتم اکبرم کشتند و عون و جعفر و عباس و قاسم تا خودم از تشنگی، آب از دم خنجر گرفتم گفت ساعی زین مصیبت از در دربار جانان حظّ آزادی برای اکبر و اصغر گرفتم (ساعی) 🏴 @hoseiniye_ye_del