eitaa logo
‌🇵🇸‌ حسینیهٔ دل‌‌
3هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
4.7هزار ویدیو
43 فایل
امام صادق علیه السّلام: هیچ چشمى نیست که براى ما بگرید، مگر اینکه برخوردار از نعمتِ نگاه به کوثر مى شود و از آن سیرابش مى کنند. [جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 554] 💠کانال اشعار مدح و مرثیه اهلبیت علیهم السلام ارتباط: @Raihanatoll_Nabii
مشاهده در ایتا
دانلود
یا صاحب الزمان(عج) آه دلم به آینه زنگار می زند پیراهن وصال تنش زار می زند دیگر چرا اجل !؟ به خدا که همین فراق عکس مرا به سینه ی دیوار می زند عمرم، جوانی ام، همه خرج گناه شد این گریه ها زیان مرا جار می زند حالم شبیه حالِ بد مجرمی ست که سیلی نخورده دست به اقرار می زند چشم انتظارِ روز ظهور تو نیستم دل،حرفِ عشق از سرِ اجبار می زند با اینکه رو به قبله شدم، دلخوشم هنوز گاهی سری طبیب به بیمار می زند
محمد عربی آبروی هر دو سراست ‏کسی که خاک درش نیست،خاک بر سر او
صلی الله علیک یا اباعبدالله(ع)_مرثیه هر نی فغان نای تو را در می آورد آوای ربنای تو را در می آورد با اینکه زنده ای! چه حریصانه نیزه دار دارد لباس های تو را در می آورد پا بر زمین مکش،که کمان دار ِسنگ دل می خندد و ادای تو را در می آورد دارد نگاه مات من از متن تیغ ها تفسیر بوریای تو را در می آورد در حیرتم که سنگ به من می خورد ولی بالای نی صدای تو را در می آورد زخم لبت هم اشک مرا در می آورد هم گریه ی خدای تو را در می آورد وقت نماز افسری از خورجین خویش عمامه و عبای تو را در می آورد
شفای هر مرضی گشت، خاک تربت دوست چه ها کند نظرش آنکه تربتش این است
گرانی میکند بر گونه ی سرخ تو شبنم هم به پاکیّ لب لعلت نباشد آب زمزم هم حنای این جهان رنگی ندارد‌ پیش چشمانم نیندازد تو را از چشم من رنگ دو عالم هم بدون لحظه ای تردید مینوشم به صد امید اگر باشد به جامی که تو دادی بدتر از سَم هم برای بوسه بر پایت چه راحت کرد کارم را به کار آید به درگاهت مرا این قامتِ خم هم کمِ ما را کرامت های تو جبران‌ کند آری زیاد آید به چشمانِ کریمان طاعتِ کم‌ هم مکن عاصی ز بار عشقِ مولا ،شانه را خالی که شانه بر کف پایش نهاده شخصِ خاتم هم
صلی الله علیک یا اباعبدالله(ع)_مرثیه ای سرت سعیِ صفای سنگ ها نیزه ات قبله نمای سنگ ها روی نی قرآن نمی خواندی اگر در نمی آمد صدای سنگ ها تا که پیدایت نمایم، شهر را گشته ام با ردّ پای سنگ ها می خورند و می خورند و می خورند وای از این اشتهای سنگ ها دشمنانت بی حیا هستند، لیک ای برادر کو حیای سنگ ها گاه آتش، گاه خاکستر زدند بر سرت از لا به لای سنگ ها لحظه ای بر دامنم بنشین خودم در مسیر بی هوای سنگ ها... ... هم سپر گردم برایت هم ز اشک می نهم مرهم به جای سنگ ها زخم می زد بر دلم زخم زبان لحظه لحظه، پا به پای سنگ ها
تنگ است دلم قـوت فـرياد کجائی؟
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رحیم پور ازغدی ، حجاب قانونی یا اجباری؟!!
با سری بر نی، دلی پرخون، سفر آغاز شد این سفر با کوله باری مختصر آغاز شد کربلا اما برای زینب از این پیش تر از شکاف فرق خونین پدر آغاز شد کربلا شاید که با تیری به تابوت حسن کربلا شاید که با خون جگر آغاز شد خیمه ای که سوخت، زینب را به حیرت وا نداشت کربلا از شعله های پشت در آغاز شد کربلا را دیده ای از چشم زینب؟ معجزه ست! وه! چه اعجازی که با شق القمر آغاز شد اربعین، زینب مجال گریه بر این داغ یافت پس محرم تازه در ماه صفر آغاز شد کربلا با داغ هفتاد و دو تن پایان گرفت کربلای دیگری با یک نفر آغاز شد هر که می گوید سرآغاز و سرانجامش چه شد ساده می گویم که سر انجام و سر آغاز شد
نشسته سایه‌ای از آفتاب بر رویش به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم؟ که باد از دل صحرا می‌آورد بویش کسی بزرگ‌تر از امتحان ابراهیم کسی چنان که به مذبح برید چاقویش نشسته است کنارش کسی که می‌گرید کسی که دست گرفته به روی پهلویش هزار مرتبه پرسیده‌ام زخود او کیست که این غریب نهاده‌ست سر به زانویش؟ کسی در آن طرف دشت‌ها نه معلوم است کجای حادثه افتاده است بازویش کسی که با لب خشک و ترک‌ترک شده‌اش نشسته تیر به زیر کمان ابرویش کسی‌ست وارث این دردها که چون کوه است عجب که کوه، زِ ماتم سپید شد مویش عجب که کوه شده چون نسیم سرگردان که عشق می‌کشد از هر طرف به هر سویش طلوع می‌کند اکنون به روی نیزه سری به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش
در چشم ما جاماندگان دنیا خرابه ست تا دختر جامانده ویرانه نشین است ما با رقیه عالمی داریم امسال در سینه ی ما آرزوی اربعین است