☘☘☘☘
🌸🍃حسین جان
به بام بر شده ام از سپیده ی تو بگویم
اذان به وقت گلوی بریده ی تو بگویم
اذان به وقت گلویی که قطعه قطعه غزل شد
غزل غزل شده ام تا قصیده ی تو بگویم
غزل غزل شده ام ای شهید عشق که چون گل
ز عاشقان گریبان دریده ی تو بگویم
هزار مرتبه آتش شدم نشد که غروبی
زخیمه های به آتش کشیده تو بگویم....
به بام برشده ام با عقیق، آینه، سبزه
مگر ز دیدن ماه ندیده ی تو بگویم
به بام بر شده ام تشنه ، با صدای بریده
اذان به وقت گلوی بریده ی تو بگویم
#سلام_اربابم
#علیرضا_قزوه
@hoseiniye_ye_del
╰─═ঊঈ🌸⚜💠⚜🌸ঊঈ═─
سید رضا نریمانی1529221875622.mp3
5.08M
☘
⏯ #شور احساسی
🌸دست خیر تو دستمو میگیره به جون حُر و زهیر تو
🌸بخدا قسم کی امام حسین ما میتونه بشه غیر تو
#سید_رضا_نریمانی
👌فوق زیبا
@hoseiniye_ye_del
مهدی رسولی.mp3
3.27M
☘
🔳 #سالروز_تخریب_بقیع
🌸نه سایه نه ایوون نه گنبد
🌸غریبی ز خاکت میباره
مهدی #رسولی
⏯ #واحد
👌فوق زیبا
@hoseiniye_ye_del
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘
🌸🍃امام حسن(ع)
عاقبتساختوسازِحَرَمتباعَجَماست
کارگرمیشوموصحنِتورامیسازیم
#حامد_جولازاده
@hoseiniye_ye_del
☘☘☘☘
🌸🍃امام حسین(ع)
هـواخـواهِ توأم دائـم هوايت را به سـر دارم
خيال انگيزي و شـبها خيـالت را به بر دارم
به ياد جمع شبهايي كه تا صبح از تو مي گفتم
هزار و يك شب است اُنس عجيبي با سحر دارم
به رغم آنچه مي گويند از فقـرم به هر مجلس
ببين سـرمايه دارم عالمم چون چشم تر دارم
چه مي گويند از قَهرِ تو زاهدها سر منبر؟
بـراي من كه از مِهر تو يك دنــيا خبر دارم
مرا گُمنام كن ، گُمنام تر از آن غُـلام تُــرك
كه من از ريشه با مشهور بودن دردسر دارم
همان اندازه كه ناممكن است از من بِبُرّي دل
محال است از تو حتّي قدر آني دست بردارم
اگر ديدي كه من با گريه بســتم كوله بارم را
به سويت"يا قتيلُ العّـبْرَة"باز عزم سفر دارم
بگو بارانِ تير آيد كه من بعد از نجف رفتن
شبيه شير فضّه در دفاع از تو جگـر دارم
جزايم را به محشر،حبس در كرببلا بنويس
كه من با ديدن ششْ گوشه حالي خوبتر دارم
#محمد_قاسمی
@hoseiniye_ye_del
╰─═ঊঈ🌸⚜💠⚜🌸ঊঈ═─
☘☘☘☘
🌸🍃یا امام رضا(ع)
هنوز مثل گذشته گدایتان هستم
هنوز سائل بی دست و پایتان هستم
هنوز مثل گذشته مرا به یادت هست؟
من آن غریبه نام آشنایتان هستم
منم همان که جوابش نموده بود طبیب
شفا گرفته ی دارالشفایتان هستم
همان گدای قدیمی و ساده که می گفت
فقط برای منی ،من برایتان هستم
اگرچه بال و پرم را گناه سوزانده
هنوز کفتر جلد هوایتان هستم
اگر شبیه گذشته مرا نمی خواهی
ولی شبیه گذشته فدایتان هستم
درون سینه برایت حرم بنا کردم
همیشه زائر صحن و سرایتان هستم
مگر نه اینکه گدا هم قدیمیش خوب است
هنوز مثل گذشته گدایتان هستم
#ایهاالرئوف
#یا_ضامن_آهو
#باز_هوای_حرمت_آرزوست
#مهدی_سلطانی
@hoseiniye_ye_del
╰─═ঊঈ🌸⚜💠⚜🌸ঊঈ═─
هدایت شده از حیدر محمدنژاد
4_205964598333932432.mp3
8.37M
☘
من از دیار حبیبم غریب افتادم
💠مناجات با امام زمان(عج)
#حاج_منصور_ارضی
@hoseiniye_ye_del
بنی فاطمه.mp3
3.22M
☘
⏯ #شور احساسی
🌸دلتنگی یعنی حال من ...
🌸دلتنگی یعنی وبال من ...
🎤 #بنی #فاطمه
👌 فوق زیبا
🌷 #التماس_دعا
@hoseiniye_ye_del
☘☘☘☘
🌸🍃 زبانحال یک زائر بقیع
مینویسم کمی از لحنِ گرفتارِ بقیع
کمی از حالِ خودم ، ساحتِ خونبارِ بقیع
زائری خسته و سَرگشته و بیمارِ بقیع
میگذارد سَرِ خود را ، سَرِ دیوارِ بقیع
لَعنتُ اللّه به اولادِ ابوسفیان ها
شِمرها ، حرمله ها ، در همه ی دوران ها
خواست آرام بگیرد دلِ بارانیِ او
رنگِ اِحرام بگیرد دلِ بارانیِ او
زِ لبش کام بگیرد دلِ بارانیِ او
ختمِ انعام بگیرد دلِ بارانیِ او
چوبِ نامرد رسید و به سَرَش خورد ولی...
دست کوتاه نکرد از کَرَمِ خوانِ علی
باز هم رو به بقیع ، گریه کنان... بی تابی
دست بَر سینه ، دو تا چَشم ، پُر از بی خوابی
نه حَرَم ، گنبد و گلدسته ، نه حوضِ آبی
قبرِ اولادِ علی بود و شبی مهتابی
اشک میریخت ، به لب ذِکرِ ”حسن جانی” داشت
خاطراتی زِ سَفَرهای خراسانی داشت
ناگهان مرغِ دلش راهیِ مشهد شد و بعد...
از دَرِ "شیخِ طبرسی"ِ حَرَم رَد شد و بعد...
سخت ، مشغولِ «أَأَدْخُلْ به محمد؟» شد و بعد...
اشک ، بینِ حَرَم و چَشمِ تَرَش سَد شد و بعد...
السّلام حضرتِ سلطان ، به فدایت پدرم
سال ها در پِیِ این بارگهت دَر به دَرَم
اشک میریخت ، کمی دردِ دلش وا میکرد
وسطِ گریه ی خود ، طرحِ معمّا میکرد
زیرِ لب "آمدم ای شاه" که نجوا میکرد...
دلش آرام شد و خوب تماشا میکرد
چه حریمی و عجب صحن و سرایی آقا
تو مُلَقّب به غَریبُ الغُرَبایی آقا...؟
نوبتِ جامعه شد ، لحظه ی دیدار رسید
وقتِ دل دادنِ بَر حضرتِ دلدار رسید
راه را باز کن ای گُل ، به دَرَت خار رسید
باز هم زائرِ آلوده ی هر بار رسید...
بینِ این جامعه ی گرم ، دلش پَرپَر شد
بُرد نامِ حسن و... باز دو چشمش تَر شد
داشت اطرافِ حَرَم ، مرثیه خوانی میکرد
اشک ها از دلِ او خانه تکانی میکرد
وسطِ گریه کمی یادِ جوانی میکرد
پیشِ اربابِ خودش چربْ زبانی میکرد
دست دَر پنجره انداخت ، که آرام شود
مثلِ یک مرغِ نشسته به سَرِ بام شود...
آه... از خواب پرید و جگرش تیر کشید
چند تا صورتِ قبری که به تصویر کشید...
فکر او دستِ قضا بود ، به تقدیر کشید
خواب هایش همه انگار به تعبیر کشید
زیرِ لب گفت: «حسن جان به خداوند قسم،
میشوی صاحبِ یک گنبدِ زیبا و حَرَم...»
#هشتم_شوال
#سالگرد_تخریب_بقیع
#لعن_الله_علی_آل_سعود
#پوریا_باقری
@hoseiniye_ye_del
╰─═ঊঈ🌸⚜💠⚜🌸ঊঈ═─