کاروان از کربلا بازگشته بود
زنی که میگفتند مادرِ چهار پسر بوده
فقط سراغِ حسینش را میگرفت...💔
#امالبنین
#تاسوعا 🥀
@hoseiniye_ye_del
چند خط روضه ...
وقتى وارد خيمه گاه ميشى
اولين خيمه براى عمو عباس هست
یعنی هرکسی میخواسته بره سمت خیمهها
اول باید از علمدار اذن میگرفته.
وای از اون لحظهایی
که علم به زمین افتاد !
تا روز عاشورا
از قبیلهی بنیهاشم
هیچ زنی اسیر نشده بود
تا وقتی که عباس زمین خورد
و دستی برای بلند شدن از زمین نداشت!
اسارت زینب از اونجا شروع شد
روزی که حضرت امالبنین
با امام علی(ع) ازدواج کرد
هنگامی که به درب خانه حضرت رسید
به فرزندان حضرت علی(ع) عرض کرد
ای آقایانم، من اینجا نزد شما
خدمتکاری هستم که آمدهام
تا خدمتگذاری کنم…
پس آیا مرا به این شرط می پذیرید؟
که اگر نپذیرید من به خانه خود باز میگردم
پس حسنین(ع) و حضرت زینب(س)
در مقابل این سخن فرمودند
شما عزیز و بزرگوار هستید
حضرت عباس مادری داشته
که محبت به فرزندان حضرت زهرا رو
به بچه های خودش مقدم میدونسته
بعد توقع دارید بلند قامتش
خودشو اینجوری فدای امام حسین نکنه؟
بعد از اینکه حضرت امالبنین
از بچه ها اذن میگیره
و وارد خانهی امام علی میشه
خطاب به مولا میگه
لطفا منو فاطمه صدا نزنید
نمیخوام بچه های حضرت زهرا
بخاطر اسم من رنجی ببینن
و یاد مظلومییت مادرشون بیوفتن... 💔
از اونجا به بعد بجای فاطمه
اسمِ مادر عمو عباسمون
امالبنین میشه
یعنی مادرِ پسرها 🥀
بعد از واقعه کربلا
وقتی کاروان برمیگرده کربلا
حضرت امالبنین میاد جلو
و از بشیر نمیپرسه
که پسرای من کجان!
نمیپرسه چرا عباس نیست !
اولین سوالش این بوده …
حسین من کجاست؟
چرا نمیبینمش !؟💔
حضرت ام البنین وقتی که
متوجه میشه هر چهار فرزندش
همراه امام حسین(ع)شهید شدن!
میفرماید ای کاش فرزندانم
و تمامی آنچه در زمین است
فدای حسین میشد...
ایشون هر روز به قبرستان بقیع می رفته
و یه گوشهایی مینشسته
و برای بچههاش عزاداری میکرده
هنگامی که زنان مدینه
ام البنین(س) خطابش میکردن
میگفت دیگه منو ام البنین صدا نزنید
دیگه منو مادر شیران شکاری ندونید... 💔