eitaa logo
‌🇵🇸‌ حسینیهٔ دل‌‌
3.1هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
4هزار ویدیو
40 فایل
امام صادق علیه السّلام: هیچ چشمى نیست که براى ما بگرید، مگر اینکه برخوردار از نعمتِ نگاه به کوثر مى شود و از آن سیرابش مى کنند. [جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 554] 💠کانال اشعار مدح و مرثیه اهلبیت علیهم السلام ارتباط: @Raihanatoll_Nabii
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابر بهاره این همه باران نمی شود قلب شکسته این همه سوزان نمی شود از جانِ خود عزیزتران روی نیزه اند جانِ نمرده این همه بی جان نمی شود از آتشی که ریخته بر باغ اهل بیت نوری شکفته است که پنهان نمی شود پایی که بوسه‌گاه تمام فرشته هاست آخر حریف خار بیابان نمی شود از داغ گوشواره و معجر الی الابد دردی به جان ماست که درمان نمی شود تاریخ، شام تیره بسی دیده است و باز شامی شبیه شام غریبان نمی شود من اشک و داغ و خون دل و آه می شوم با کاروان سوگ تو همراه می شوم... 🏴 @hoseiniye_ye_del
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زینب چو دید پیکر آن شه به روی خاک از دل کشید ناله به صد آه سوزناک ای‌خفته‌خوش‌به‌بسترخون! دیده بازکن احوال ما ببین و سپس خوابِ ناز کن ای وارثِ سریرِ امامت! به پای خیز بر کشتگان بی‌کفنِ خود، نماز کن طفلانِ خود به ورطه‌ی بحر بلا نگر دستی به دست‌گیری ایشان، دراز کن برخیز، صبح شام شد، ای میر کاروان! ما را سوار، بر شترِ بی‌جهاز کن یا دستِ ما بگیروازاین دشتِ پُرهراس بار دگر روانه به سوی حجاز کن 🏴 🖤 @hoseiniye_ye_del
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تـا تـو بـودی، نفــسِ آینـه دلگـیر نبـود در دلم هیچ، به‌جزنقش‌تو تصویر نبود بی‌تو اما، نتوان‌گفت‌که‌برمن‌چه‌گذشت از دلم پرس که این‌گونه زمین‌گیر نبود آه از درد اسیـری که به همـراهیِ اشـک جـز صـدای جـرس و نالۀ زنجیـر نبـود با تو می‌خواستـم از کرب‌وبـلا برگـردم با تـو بودن، چه کنم، آه، که تقـدیر نبود گـرچه با اشک، مرا از تو جدا می‌کـردند رفتنم را تـو ببخشـای، کـه تقصیـر نبـود خواستـم جای گلو، بر بدنت بوسـه زنم بـه تنـت جـز اثـر بوسـۀ شمـشیـر، نبـود مـردمی عهـدشکستند کـه گـوش‌دلشان آن‌قَـدَرسنـگ، کـه امـیـدبـه تأثیـرنبــود لحظه‌ای‌کاش! پس از داغ،مرا میدیدی تـا ببینـی‌کـه چنین، خواهر‌تو پیـر نبود 🏴 🖤 @hoseiniye_ye_del
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مقتل نوشته روے تنت پا گذاشتند درزیردست‌وپا،زده‌اے‌دست‌وپا‌حسین مقتل نوشته پیڪر تو نرم گشته بود با هر نسیم جسم تو شد جابجا حسین مقتل نوشته حد حرم را چهل زراع رفته تن بدون سرت تا ڪجا حسین مقتل نوشته ضربه به پهلوے تو زدند حتما شبیه مادرتان بے هوا حسین مقتل نوشته راس تو را بد بریده اند چون از جلو بریده نشد از قفا حسین مقتل نوشته دست به گیسوے تو زدند یک عده گرگ هاے بد و بے حیا حسین مقتل نوشته دست توازمچ بریده شد باخنجرے شڪسته وباضربه‌هاحسین مقتل نوشته زیر گلو نحر گشته بود پهناے نیزه شد به گلوے تو جا حسین هر ضربه را براے رضاے خدا زدند شمشیر، نیزه، سنگ وحتے عصاحسین 🏴 🖤 @hoseiniye_ye_del
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی صابر خراسانی در وصف ظهر عاشورا 🥀 شمر فهمید که انگار علمدارت نیست چه عجولانه به گودال سرازیر شده دو قدم رفت به پایین و دوباره برگشت داد زد زود بیایید زمین گیر شده همه حیرت زده دیدند حسین ابن علی چقدر بعد علی اکبر خود پیر شده یک نفر از سر گودال اشاره می‌کرد، که غروب است ببرید دگر دیر شده 🏴 🖤 @hoseiniye_ye_del
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عالم مريد اوست كه پير مراد بود زين الموحدين شد و زين العباد بود با غصه ها قرين شد و يعقوب گريه شد از كربلا به روى دلش غم زياد بود با دست بسته در پى هجده سر به نى آواره بين كوفه و شام و بلاد بود تا لحظه ى شهادت او روضه اش فقط "يك جرعه آب بر لب عطشان نداد" بود يك لحظه هم ز خاطر آقا نمى رود زلفى كه روى نيزه در آغوش باد بود عارض بر او تبى شده و سد راه كرد عباس شاهد است كه مرد جهاد بود 🏴 🖤 @hoseiniye_ye_del
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آتش گرفت خیمه میسوخت پا به پایش خورشید شعله ور شد در آسمان برایش زنجیر می زدند و بزم عزا گرفتند ‌زنجیرهای بسته بر رویِ دست و پایش دستان عمه زینب(س) را بسته دید و بی شک هر آن از این مصیبت شد بیشتر عزایش در ازدحام شام و در تنگنایِ بازار در زیر دست و پا رفت در هر قدم عبایش یک روز داغ دید و یک عمر روضه خوان شد با لرزشی که افتاد از بغض، در صدایش میرفت سمت مسجد افتاد یادِ بابا از دست پیرمردی افتاد تا عصایش یادِ غروبِ گودال سر میگذاشت بر خاک آرام گریه میکرد با ذکرِ سجده هایش یادِ محاسنی که خون می چکید از آن یادِ تنی که پُر بود از زخم، جای-جایش لعنت به تیر و شمشیر، لعنت به ذات نیزه لعنت به خنجری که شد واردِ قفایش تصویرِ نعل تازه از خاطرش نمیرفت یک داغِ بیکران بود سوغاتِ کربلایش! 🏴 🖤 @hoseiniye_ye_del
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا