eitaa logo
حسینیه مقتل
5.8هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
463 ویدیو
100 فایل
تماس با مدیر : @mostafapi1 حسینیه مقتل در تلگرام: https://t.me/hosenih_maghtal حسینیه مقتل در ایتا: eitaa.com/hosenih_maghtal 🔻 پیج حسینیه مقتل در اینستاگرام : https://www.instagram.com/payegahe_hoseinieh_maghtal
مشاهده در ایتا
دانلود
نقش باید بشود در همه جا چون دلِ من هر دری بسته شود جز در پر فیض #حسن ✅ @hosenih_maghtal
✅ @hosenih_maghtal
🔷حدیث ✅ @hosenih_maghtal
2.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#این_توسل_رد_خور_نداره... 🍃اگه از هیچ دعایی ، هیچ زیارتی و... جواب نگرفتید متوسل به عمه ام بشید. #شیخ_حسین_انصاریان ✅ @hosenih_maghtal
🍃هشام بن سالم نقل میکند : از امام صادق(ع) پرسيدم : كسي كه خودش به واسطۀ بيماري يا مشكلي نتواند به زيارت امام حسين (ع) برود و در عوض شخصي ديگر را روانه كند(هزينه‌هايش را بدهد) ، چه اجري دارد؟ 🍃امام صادق (ع) فرمودند : به ازاي هر درهمى كه خرج كند ، خداوند همانند كوه اُحد برايش حسنه مي‌نويسد و چندين برابر آنچه هزينه كرده را در همين دنيا به او برمي‌گرداند! و بلاهايى را كه فرود آمده تا به او برسد، از او مي‌گردانَد و از وى دور مي‌كند و مالش حفظ مي‌شود 📚كامل الزيارت، ص129
#و_سلاحه_البکاء 🍃بنا به روایت سلاح مومن بکاء هست ، حضرت رقیه(س) از این سلاح بهترین استفاده را در شام کرد و در نیمه های شب با این سلاح کاخ طاغوت اموی را ویران کرد ... @hosenih_maghtal
✅روضه امام حسن مجتبی  علیه السلام  (مقتل) 🔷جریان مسمومیت، شهادت و تشییع امام مجتبی علیه السلام 🔶جعده درخواست معاویه را عملی کرد و امام علیه السلام را مسموم ساخت. معاویه خوش خدمتی جعده را با پول پاسخ داد؛ اما هیچگاه او را به عقد یزید در نیاورد. پس از شهادت امام حسن علیه السلام جعده با مردی از آل طلحه ازدواج کرد و از او صاحب فرزندانی شد. از آن پس هرگاه بین فرزندانی از قریش و آن فرزندان گفتگویی در می گرفت؛ قریشی ها آنها را سرزنش کرده و آنها چنین خطاب می کردند: ▪️یَا بَنِی مُسِمَّهِ الْأَزْوَاجِ  ؛ ▪️ای فرزندان زنی که شوهران خود را مسموم می کند. (۱) 🔷شیخ مفید(ره) این دانشمند پرآوازه اسلامی در کتاب «الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد» خود که به «الارشاد» معروف است در فصل مربوط به شهادت امام حسن علیه السلام می نویسد:   🔶معاویه برای جَعده، دختر اشعث بن قیس پیغام فرستاد که: ▪️أَنِّی مُزَوِّجُکِ یَزِیدَ ابْنِی عَلَى أَنْ تَسُمِّیَ الْحَسَنَ ؛ ▪️من تو را به ازدواج پسرم یزید در می آورم به شرط آنکه [امام] حسن [علیه السلام] را مسموم کنی و او را به قتل رسانی. هزار درهم نیز برای او فرستاد. 🔷زمانی که لحظه شهادت امام حسن علیه السلام نزدیک شد. آن حضرت برادرش حسین بن علی علیهما السلام را طلب کرد و در آن لحظات پایانی به او گفت: ▪️«یَا أَخِی إِنِّی مُفَارِقُکَ وَ لَاحِقٌ بِرَبِّی جَلَّ وَ عَزَّ وَ قَدْ سُقِیتُ السَّمَّ»؛ ▪️اى برادر! به زودى از تو جدا میشوم و به دیدار پروردگار خود، نائل میگردم. مرا مسموم کرده اند و امروز پاره جگرم در میان طشت افتاد؛ می دانم چه کسى این جفا را بر من کرده و این ظلم از کجا سرچشمه گرفته؛ من در پیشگاه خدا با وى دشمنى خواهم کرد؛ ولی سوگند به حقى که بر تو دارم از تو می خواهم که این پیشآمد و مرتکب آن را تعقیب مکن و منتظر قضای الهی درباره من باش. ▪️«فَإِذَا قَضَیْتُ فَغَمِّضْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی وَ احْمِلْنِی عَلَى سَرِیرِی إِلَى قَبْرِ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ ص لِأُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ رُدَّنِی إِلَى قَبْرِ جَدَّتِی فَاطِمَهَ بِنْتِ أَسَدٍ رَحْمَهُ اللَّهِ عَلَیْهَا فَادْفِنِّی هُنَاکَ»؛ 🔶هر گاه من از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان و غسل بده و کفن کن و بر تختخه ای (تابوتی) گذارده؛ کنار مزار جدم رسول خدا صلی الله علیه وآله ببر تا تجدید عهدى کنم. سپس مرا به سوی قبر جده ام فاطمه بنت اسد (مادر امیرالمومنین) منتقل کن و در آنجا به خاک بسپار. 🔻سپس فرمود: 🔷به زودى خواهى دید جمعى به این گمان که میخواهى مرا در کنار قبر جدم به خاک بسپاری براى جلوگیرى گرد هم میآیند و مقابلتان می ایستند. اکنون به تو سفارش میکنم براى خاطر خدا سعى کن در پاى جنازه من، خونی ریخته نشود. 🔶پس از آن درباره خانواده و فرزندانش و آنچه از او باقی می ماند به امام حسین علیه السلام وصیت کرد و نیز آنچه را که امیرالمومنین علیه السلام هنگام شهادت و انتقال امامت به امام حسن علیه السلام به او وصیت کرده بود به برادرش امام حسین علیه السلام وصیت نمود. 🔷بعد از آنکه امام حسن علیه السلام چشم از دنیا فرو بست؛ امام حسین علیه السلام ، برادر را غسل داد و کفن کرد و بر روى سریری گذارد تا طبق وصیتش براى آخرین وداع ، بدن مطهرش را کنار قبر مقدس رسول خدا ص ببرد. 🔶مروان و سایر بنی امیه که جزء دار و دسته او بودند یقین کردند که مردم مشایعت کننده قصد دارند بدن مطهر را در کنار رسول خدا صلی الله علیه وآله به خاک بسپارند. از این رو خود را مجهز به تجهیزات نبرد کردند و با اجتماع خود راه را بر کاروان عزادار بستند. ▪️فَلَمَّا تَوَجَّهَ بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ إِلَى قَبْرِ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِیُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً أَقْبَلُوا إِلَیْهِمْ فِی جَمْعِهِمْ وَ لَحِقَتْهُمْ عَائِشَهُ عَلَى بَغْلٍ وَ هِیَ تَقُولُ مَا لِی وَ لَکُمْ تُرِیدُونَ أَنْ تُدْخِلُوا بَیْتِی مَنْ لَا أُحِبُّ 🔷همینکه امام حسین علیه السلام بدن مبارک را به سوی مزار شریف حرکت دادند تا تجدید عهدی با جدش رسول خدا کرده باشد؛ طرف مقابل (پیروان سقیفه) در قالب جماعتی در مقابلشان صف آرایی کردند و مانع آنها شدند. 🔶عایشه هم سوار بر قاطری به جمع آنها ملحق شد؛ در حالی که می گفت: ✳️ما را با شما چه کار؟! می خواهید کسی را وارد خانه من کنید که محبتی (و ارادتی) نسبت به او ندارم؟ مروان که زمینه را برای عقده گشایی مناسب دید دهان باز کرد و گفت: ▪️ أَ یُدْفَنُ عُثْمَانُ فِی أَقْصَى الْمَدِینَهِ وَ یُدْفَنُ الْحَسَنُ مَعَ النَّبِیِّ؛ ▪️عثمان در دورترین نقطه مدینه دفن شود و حسن در کنار پیامبر؟! چنین چیزی نشدنی است. ✳️و بعد با جمله وَ أَنَا أَحْمِلُ السَّیْفَ؛ تشیع کنندگان را تهدید به جنگ و برخورد شدید کرد. 🔻نزدیک بود فتنه ای به پا شود که ابن عباس جلو رفت و خطاب به مروان گفت: ▪️ارْجِعْ یَا مَرْوَانُ مِ
نْ حَیْثُ جِئْتَ؛ ▪️برگرد به همان جایی که بودی؛ ما قصد نداریم این بدن مطهر را در کنار رسول خدا به خاک بسپاریم؛ تنها قصدمان این است که با زیارت دادن این بدن مبارک، تجدید عهدی با رسول خدا شده باشد و بعد از آن به سمت بقیع رفته و او را بنابر وصیت حضرتش در کنار قبر مادربزرگش فاطمه [بنت اسد] به خاک می سپاریم. ✳️مطمئن باش اگر وصیت کرده بود که بدن مطهرش را کنار رسول خدا دفن کنیم تو کوچکتر از آن بودی که بتوانی مانع ما شوی و لکن آن حضرت به خدا و رسولش و نیز حرمت قبر شریفش بیش از دیگران عالم است و می دانست که نباید خرابى در آن پدید آید، چنانچه این کار را دیگران کردند و بدون اذن آن حضرت صلی الله علیه وآله به خانه اش وارد شدند، ✳️سپس رو به عایشه کرد و گفت: ▪️وَا سَوْأَتَاهْ یَوْماً عَلَى بَغْلٍ وَ یَوْماً عَلَى جَمَلٍ تُرِیدِینَ أَنْ تُطْفِئِی نُورَ اللَّهِ وَ تُقَاتِلِینَ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ ارْجِعِی 🔷این چه رسوائى است؟ عایشه! روزى بر استر و روزى بر شتر! (اشاره به جنگ جمل) می خواهى نور خدا را خاموش کنى و با دوستان خدا بجنگى؟ بازگرد! از آنچه می ترسیدى خیالت راحت باشد که ما طبق وصیت، بدن مطهر را اینجا دفن نمی کنیم خوشحال باش که تو به هدفت رسیدى؛ ولی خدا هر گاه که باشد انتقام اهل بیت عصمت را از دشمنانشان خواهد گرفت. 🔶وَ قَالَ الْحُسَیْنُ وَ اللَّهِ لَوْ لَا عَهْدُ الْحَسَنِ إِلَیَّ بِحَقْنِ الدِّمَاءِ وَ أَنْ لَا أُهَرِیقَ فِی أَمْرِهِ مِحْجَمَهَ دَمٍ لَعَلِمْتُمْ کَیْفَ تَأْخُذُ سُیُوفُ اللَّهِ مِنْکُمْ مَأْخَذَهَا وَ قَدْ نَقَضْتُمُ الْعَهْدَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ وَ أَبْطَلْتُمْ مَا اشْتَرَطْنَا عَلَیْکُمْ لِأَنْفُسِنَا. 🔷امام حسین علیه السلام فرمود به خدا سوگند! اگر برادرم با من پیمان نبسته بود که در پاى جنازه او خونی ریخته نشود می دیدید که چگونه شمشیرهاى الهى از نیام بیرون مى آمد و دمار از روزگار شما درمی آوردند. شما همان روسیاهانی هستید که عهد میان ما و خودتان را شکستید و شرائط آن را باطل ساختید. آنگاه جنازه مظلوم امام مجتبى علیه السلام را به طرف بقیع برده و در کنار قبر جدهاش فاطمه بنت اسد به خاک سپردند. (۲) 📚منبع : ۱٫ الإرشاد ج۲ ص ۱۶ ۲٫ همان ص۱۷-  ۱۹ ✅ @hosenih_maghtal
✅منع دفن امام حسن علیه السلام در کنار پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و تیرباران بدن مبارک 🔷در کتاب مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانى مروانى در شرح حال امام حسن – علیه السّلام – از على بن طاهر بن زید روایت مى کند که وقتى خواستند امام حسن – علیه السّلام – را دفن کنند، عایشه سوار قاطرى شد و از بنى امیه و مروان حکم و سایر طرفداران ایشان کمک گرفت و مردم را بر علیه امام حسن علیه السلام می شوراند.  🔶عایشه گفت: به خدا سوگند تا مو در سر من هست، نمی گذارم حسن علیه السلام را در اینجا (کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و اله و اتاق حضرت زهرا سلام الله علیها) دفن کنید. و جنازه آن حضرت را تیرباران کردند تا آنکه هفتاد تیر از جنازه آن حضرت بیرون کشیدند.   🔷 در آنجا بود که ابن عباس گفت: روزى قاطر سوار و روزى شتر سوار است ! 🔶یعنی روزی سوار بر شتر می شود و به جنگ با مولا علی علیه السلام می رود و روزی بر قاطر سوار می شود و با جنازه حسن بن علی علیه السلام مقابله و جنگ می کند. 🔷مسعودى مى نویسد: آن روز عایشه سوار قاطر سفید و سیاهى بود. شاعر در همین خصوص مى گوید:تجملت تبغلت و لو عشت تفیلت /لک التسع من الثمن و فى الکل تصرفت 🔶یعنى : اى عایشه ! روزى سوار شتر شدى ، روز دیگرى هم قاطر سوارى کردى ، اگر بمانى ، سوار فیل هم خواهى شد! تو از هشت یک ارث خانه پیغمبر، یک نهم مى برى ، ولى همه را تصرف کردى . (یعنی با اینکه تنها مالک بخشی از خانه پیامبراکرم صلی الله علیه و اله هستی ولی در همه آن تصرف کردی و مانع دفن امام حسن علیه السلام در آن خانه شدی.) 📚منبع: 🔹مقاتل الطالبین،۷۴ ✳️برای مطالعه بیشتر در مورد این حادثه: ▪️منع عایشه از دفن کردن امام حسن علیه السلام: ▪️الطبقات ۸/۱۷۵، ▪️مختصر تاریخ دمشق، ابن عساکر ترجمه الامام الحسن علیه السلام، ▪️و انساب الاشراف، ترجمه الامام الحسن ۳/۶۱، ▪️مقاتل الطالبین ۷۴٫ ▪️عایشه سوار قاطر شد و با بنی هاشم مبارزه کرد تا جسد امام حسن علیه السلام دفن نشود: ▪️مجمع البحرین، الطریحی۱/۵۷۲، ▪️شرح اصول کافی، المازندرانی ۶/۱۶۷، ▪️الایضاح، ابن شاذان ۲۶۲، ▪️تاریخ الیعقوبی ۲/۲۲۵ … ✅ @hosenih_maghtal
بس که دندان زِ غمِ کوچه نهادم به جگر جگرم پاره شد و از دهنم ریخت بُرون.. #امام_حسن
✅ جسارت شامیان به امام حسن علیه السلام 🔷أَنَّ شَامِيّاً رَآهُ رَاكِباً فَجَعَلَ يَلْعَنُهُ وَ الْحَسَنُ لَا يَرُدّ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ وَ ضَحِكَ وَ قَالَ أَيُّهَا الشَّيْخُ أَظُنُّكَ غَرِيباً وَ لَعَلَّكَ شُبِّهْتَ فَلَوِ اسْتَعْتَبْتَنَا أَعْتَبْنَاكَ وَ لَوْ سَأَلْتَنَا أَعْطَيْنَاكَ وَ لَوْ اسْتَرْشَدْتَنَا أَرْشَدْنَاكَ وَ لَوْ اسْتَحْمَلْتَنَا حَمَّلْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ جَائِعاً أَشْبَعْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ عُرْيَاناً كَسَوْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ مُحْتَاجاً أَغْنَيْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ طَرِيداً آوَيْنَاكَ وَ إِنْ كَانَ لَكَ حَاجَةٌ قَضَيْنَاهَا لَكَ فَلَوْ حَرَّكْتَ رَحْلَكَ إِلَيْنَا وَ كُنْتَ ضَيْفَنَا إِلَى وَقْتِ ارْتِحَالِكَ كَانَ أَعْوَدَ عَلَيْكَ لِأَنَّ لَنَا مَوْضِعاً رَحْباً وَ جَاهاً عَرِيضاً وَ مَالًا كَبِيراً فَلَمَّا سَمِعَ الرَّجُلُ كَلَامَهُ بَكَى ثُمَّ قَالَ أَشْهَدُ أَنَّكَ خَلِيفَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالاتِهِ» وَ كُنْتَ أَنْتَ وَ أَبُوكَ أَبْغَضَ خَلْقِ اللَّهِ إِلَيَّ وَ الْآنَ أَنْتَ أَحَبُّ خَلْقِ اللَّهِ إِلَيَّ وَ حَوَّلَ رَحْلَهُ إِلَيْهِ وَ كَانَ ضَيْفَهُ إِلَى أَنِ ارْتَحَلَ وَ صَارَ مُعْتَقِداً لِمَحَبَّتِهِم. ✳️ترجمه: 🔶مردی شامی امام حسن علیه السلام را دید در حالی که آن حضرت سوار بر مرکب بود. مقابل آن حضرت ایستاد و شروع به ناسزا گفتن نمود. حضرت سکوت نمود و پاسخ او را نداد. وقتی آن مرد مسافر دشنام گویی خویش را به پایان برد، حضرت به او سلام نموده و لبخندی بر لب آورد و چنین سخن آغاز نمود: ای پیرمرد! به گمانم غریبی! گویا دچار اشتباهی شده ای! اکنون اگر از ما رضایت و حلالیت بطلبی تو را عفو خواهیم نمود؛ اگر چیزی بخواهی عطایت می کنیم؛ اگر طالب رشد و هدایت باشی ارشادت می کنیم؛ اگر مرکبی بخواهی آن را به تو می بخشیم؛ اگر گرسنه هستی غذایت می دهیم؛ اگر برهنه باشی تو را می پوشانیم؛ اگر حاجتمندی حاجتت را روا می سازیم؛ اگر از وطن رانده شده باشی پناهت می دهیم؛ اگر نیازی داشته باشی نیازت را برآورده می سازیم؛ اکنون بهتر است وسایلت را به خانه ی ما بیاوری و تا پایان سفرت با ما زندگی کنی، زیرا منزل ما وسیع است و اسباب رفاه و آسایش در آن فراهم می باشد... وقتی آن مرد شامی جملات مهر آمیز امام را شنید شروع به گریستن کرد و گفت: شهادت می دهم تو خلیفه ی خدا بر زمین هستی و حقیقتا خداوند بهتر می داند رسالت خود را در کدام خاندان قرار دهد. پیش از این تو و پدرت مبغوض ترین خلق خدا در نزد من بودید اما از این پس کسی را بیشتر از شما دوست نمی دارم. آن مرد اسباب و وسایل خویش را به منزل امام برد و تا زمانی که در مدینه بود مهمان آن حضرت بود و از معتقدین به محبت این خاندان شد. 📚منبع: مناقب آل أبي طالب، ابن شهرآشوب، ج4، ص: 19 ✅ @hosenih_maghtal