فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و جلس علي صدره ، وقبض علي شيبته المقدّسة ، وضربه بالسيف اثنتي عشرة ضربة، واحتزّ رأسه ...
مقتل خوانی شهید آیت الله سید محمد باقر حکیم
@hosenih_maghtal
🔹گفتند : کیسه های ما را باید از طلا و نقره پر کنید...
🔸گفت : مگر چه کردید...
😭گفتند ما ۱۰ نفر به اسبهایمان نعل تازه زدیم و بر پشت و سینه حسین تاختیم...
▪️نَحنُ رَضَضنَ الصَدر
▪️ما بودیم که استخوان های سینه اش را نرم کردیم...
✅ #نماز_زینب_کبری سلام الله علیها
🔹امام سجاد (ع) فرمود:
عمه ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب
و مستحب را اقامه می نمود و در بعضی منازل به خاطر
شدت گرسنگی و ضعف، نشسته ادای تکلیف می کرد.
--------------------------------------------------
✅متن عربی:
🔸«ان عمتی زینب کانت تؤدی صلواتها، من قیام الفرائض
و النوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام وفی بعض
منازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع والضعف»
--------------------------------------------------
📘#ریاحین الشریعه (پیشین)، ج 3، ص62
#حضرت_زینب علیه السلام
#شب_یازدهم
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
✅ @hosenih_maghtal
✅ #محبوب_دل_پدر
🔹سکینه در خاندانی بزرگ که خداوند مقامشان را رفعت بخشیده بود، رشد نمود. تمسّک به راه مستقیم الهی و تبعیّت از احکام حیات بخش قرآن، او را به کمال انسانیّت رسانید و سبب شد هم طراز عقیله بنی هاشم، زینب کبری علیها السلام از پیام آوران کربلا گردد؛ به طوری که دشمنان به شخصیّت با صلابتش معترفند و دوستداران اهل بیت علیهم السلام به وجودش مفتخر.
🔸اخلاق نیک و خصال پسندیده این بانوی نمونه، وی را در نظر پدر که مربّی صالح و کاملی بود، عزیز نمود و چون ستاره ای فروزان در آسمان خاندان امام درخشید و همه را شیفته رفتار شایسته خود کرد.
🔹امام حسین علیه السلام که آگاه به ضمیر انسان ها و معیار سنجش اعمال است، سکینه را با زیباترین لقب، یعنی «خیرة النّساء» خواند و با عنایتی خاص مقام و منزلت وی را در مواقف بسیار، بر دیگران آشکار نمود.
🔸دلبستگی و مهر امام نسبت به سکینه، در آخرین خداحافظی از خیمه ها، قابل توجّه و تأمّل است. وقتی آن حضرت نزدیک خیمه ها رسید، فرمود:
🔹 «ای زینب! ای امّ کلثوم! ای سکینه! علیکنّ منّی السّلام.»
🔸 چون اهل بیت صدایش را شنیدند، برای وداع گرداگرد امام حلقه زدند. علاقه فراوان سکینه به پدر، عنان اختیار را از کفش ربود، دست هایش را بر سر فرود آورد و گفت: پدرجان! آیا تن به مرگ داده ای که این گونه خدا حافظی می کنی؟ ما، بعد از تو به چه کسی پناهنده شویم؟
🔹 سخنان عاطفه برانگیز دختر، بر قلب پدر، سنگین آمد و از بی تابی فرزندش گریست و فرمود:
✳️ «ای نور دیده ام! چگونه تسلیم مرگ نشود کسی که یار و یاوری ندارد؟»
🔸 صحبت های امام برای سکینه که بوی فراق و تنهایی می داد، او را از جمع حاضر جدا کرد و در حالی که آرام آرام می گریست، به گوشه خیمه رفت! شاید قصدش این بود که قلب پدر را بیش از این غصّه دار نکند. امام حسین علیه السلام با مشاهده این وضع از اسب فرود آمد و سکینه را نزد خویش خواند و او را به سینه چسباند و اشک هایش را پاک نمود و فرمود:
✳️ «ای سکینه! بدان که بعد از من گریه زیادی در پیش خواهی داشت؛ اما تا هنگامی که جان در بدن دارم، با این اشکِ جانگدازت، دلم را آتش نزن! آن زمان که کشته شدم، تو که بهترین زنان هستی، سزاوارترین فرد به گریستن بر منی!»
🔹 لفظ جمع در اینجا، بیانگر این است که سکینه جزء بانوانی است که دلیلی واضح بر بالابودن مقامشان وجود دارد، مانند حضرت زهرا علیها السلام و زینب علیها السلام.(16)
✅ #کاروان_کربلا
🔹سکینه بلایای سنگین روز عاشورا را با دلی استوار و اراده ای پولادین تحمّل نمود. این توان، برخاسته از باطن پاک و توجّه کامل او به ذات احدیّت بود، همان گونه که امام حسین علیه السلام درباره اش فرموده:
✳️«دخترم، دائم محو جمال الهی است.»
🔸مطمئنّاً اگر امام بردباری او را محک نزده بود و به درجه ایمانش واقف نبود، او را همراه خویش به سفری پرحادثه نمی برد تا مبادا از آن حوادث دهشت بار روحش متزلزل شده و دینش دستخوش دگرگونی گردد.
🔹سکینه به مرتبه ای از یقین و رضای الهی رسیده بود که کشته شدن پدر و برادرها و عموها را دید، اما لب به شکایت نگشود و آن مصائب را لطف الهی دانست.
🔸وی نظاره گر وقایع عاشورا بود. او ندای کمک خواهی پدرش را که مظلومانه یار و یاور می طلبید، شنید و با تمام وجود، درد بی کسی مادر، خواهر، عمّه ها و زنان را چشید و با اینکه در اوان جوانی بود، سرپرستی دختران کوچکتر از خود را به عهده گرفت و به دلداری آنها پرداخت. با آنکه عطش تا عمق وجودش پنجه افکنده بود، دلیرانه مقاومت کرد و از بی آبی، شکوه ننمود.
🔹 او پس از شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام بالینش حاضر شد و با سوز دل، نوحه سرایی کرد و زمانی که پدرش عمود خیمه عباس علیه السلام را کشید، داغ سنگین این مصیبت را در خود مخفی نگه داشت تا دشمن خیال نکند فرزندان حسین علیه السلام مرعوب شده و شکیبایی را از دست داده اند. او به خدا دل بسته بود، با صبر قرین بود و از راه مستقیم الهی خارج نشد.
🔸سکینه از اوّلین افرادی است که از شهادت امام مطّلع گردید. وقتی اسب بی صاحب امام، با زین واژگون و شیهه زنان به سوی خیمه آمد، او به استقبالش رفت و با زبان حال، احوال پدر را جویا شد. او به این فکر می کرد که: آیا لحظه آخر به امام آب دادند یا خیر؟ بغضِ فروخورده اش یکباره به خروش تبدیل شد و فریاد برآورد که: واقتیلاه! واابتاه! واحسیناه! واحسناه! و واغربتاه!
🔹 زمانی که دشمن، او و دیگر زنان را به قتلگاه برد تا از کنار کشتگان عبور دهد، او ناگهان بر پیکر خونین پدر افتاد و او را به آغوش گرفت و طوری گریست که دوست و دشمن گریان شدند. عمر بن سعد فرمان داد با زور و تهدید دختر امام حسین علیه السلام را از بدن پدر جدا نموده و همراه بقیه مصیبت دیدگان به اسارت برند. سکینه می گوید:
🔸وقتی پیکر پدرم را در آغوش گرفتم، از حلقوم بریده اش این ندا را شنیدم که می گفت:
▪️شیعتی ما ان شربتم ماء
عذبٍ فاذکرونی
▪️او سمعتم بغریبٍ او شهیدٍ فاندبونی (17)
🔹 شیعیان من! هر زمان که آب گوارایی نوشیدید، مرا به یاد آورید و اگر سرگذشت غریب و شهیدی را شنیدید، بر من بگریید!
--------------------------------------------------
📘# 16. نفس المهموم، ص 160.
17. مصباح، کفعمی، ص 376.
#حضرت_زینب سلام الله علیها
#حضرت_سکینه سلام الله علیها
#شب_یازدهم
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
✅ @hosenih_maghtal
✅ #اسیری_حضرت_زینب سلام الله علیها
🔹از آیت الله سیبویه سئوال شد:
کدام یک از روضه هاست،که دل شمارو بیشتر می سوزونه؟
🔸فرمودند:(اسیری بی بی ،”صلّی الله علیک یا اباعبدالله”،
از مرحوم آقا شیخ جعفر شوشتری،رفع الله درجاته نقل شده،ایشان فرموده بودند دو مصیبت،دو غصه بود،که امام حسین و کشت،آقا رو از پا انداخت،
1⃣یکی غصه تشنگی بچه ها و
2⃣یکی غصه اسیری عیال بود،
🔸این دو مصیبت،واین که آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف،خون گریه می کنه،مال همین اسیری عمه شون حضرت زینب سلام الله علیهاست، اینم،بعضی ها می گن ،امام زمان ارواحنا فداه می گن:یا جدا،اگه اشک چشمم تمام بشود،خون گریه می کنم،
✳️من می گم،نه،امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از اول خون گریه می کنه،از اولش خونه.)
✅ @hosenih_maghtal
✅ #عبور_کاروان_از_قتلگاه
🔹هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند.
🔸قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمیکنم لحظهای را که زینب دختر فاطمه ـ سلامالله علیها ـ را بر کشته بر خاک افتاده برادرش حسین عبور دادند که از سوز دل مینالید...
🔹و امام سجاد ـ علیهالسلام ـ می فرماید:
✳️... من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینهام تنگ شد و به اندازهای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمهام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بیتابی نکنم.[7]
▪️(گویا اسرای کربلا را دوبار به قتلگاه میآورند، یک دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیام و به درخواست خود اسرا و یک بار هم در روز یازدهم محرم هنگام کوچ از کربلا و به دستور عمر سعد و این کار عمر سعد شاید به خاطر این بود که میخواست اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ با دیدن جنازههای عریان و زیر آفتاب مانده شکنجه روحی به اسرا داده باشد.)
🔸بعد از اینکه روز یازدهم محرم اسرا را از کربلا حرکت دادند به سوی کوفه به خاطر نزدیکی این دو به هم
✳️روز 12 محرم اسرا را وارد شهر کوفه نمودند
✳️گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازههای کوفه و بیرون شهر سپری کرده باشند
🔹در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد لعنت الله علیه امام حسین ـ علیهالسلام ـ و خارجی معرفی کردن آن حضرت مردم کوفه از این پیروزی خوشحال میشوند و جهت دیدن اسرا به کوچهها و محلهها روانه میشوند و با دیدن اسرا شادی میکنند.
🔸ولی با خطابههایی که امام سجاد ـ علیهالسلام ـ و خانم زینب ـ سلامالله علیها ـ و سایرین از اسرا ایراد میکند و خودشان را به کوفیان و مردم میشناسانند و به حق بودن قیام امام حسین ـ علیهالسلام ـ اذعان میکنند شادی کوفیان را به عزا تبدیل میکنند. در طول مدتی که در کوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حرکت میکردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در کجاوههای جا داده شده بودند و آنان که خیال میکردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شدهاند، جسارت و اهانت میکردند، عدهای هم از نسب اسرا سؤال میکردند با این وضع وارد دارالاماره میشوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد که حاکم کوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین،
😭این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوبدستی به سر مبارک میزد و خود را پیروز میدان قلمداد میکرد و کشته شدن امام حسین ـ علیهالسلام ـ را خواست خدا قلمداد مینمود.[8] ولی با جوابهای که از جانب خانم زینب و امام سجاد ـ علیهالسلام ـ میشنید بیشتر رسوا میشد.
📚[7] . شیخ عباس، نفس المهموم، ص 492 و حسین نفس مطمئنه، محمدعلی عالمی، انتشارات هاد، چاپ اول، 1372، ص 306.
[8] . ابن مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه وقعة الطف، سید علی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنیالزهرا، چاپ اول، ص 361، و ترجمه نفسالمهموم، پیشین، ص 519.
✅ @hosenih_maghtal
✅ #چرخاندن_سر_مطهر امام حسین در کوچه های کوفه
📚البداية والنهاية، ابن کثیر، ج ٨ ص ١٩٠
🔸البداية والنهاية : ما قُتِلَ قَتيلٌ إلَا احتَزّوا رَأسَهُ وحَمَلوهُ إلَى ابنِ زِيادٍ ، ثُمَّ بَعَثَ بِهَا ابنُ زِيادٍ إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ إلَى الشّامِ
🔹هيچ شهيدى كشته نشد ، جز آن كه سرش را جدا كردند و آن را نزد ابن زياد آوردند . او هم آنها را براى يزيد بن معاويه در شام فرستاد.
📚تذكرة الخواصّ، سبط ابن جوزی : ص ٢٥٩
🔸تذكرة الخواصّ : إنَّ ابنَ زِيادٍ نَصَبَ الرُّؤوسَ كُلَّها بِالكوفَةِ عَلَى الخَشَبِ ، وكانَت زِيادَةً عَلى سَبعينَ رَأسا ، وهِيَ أوَّلُ رُؤوسٍ نُصِبَت فِي الإِسلامِ بَعدَ رَأسِ مُسلِمِ بنِ عَقيلٍ بِالكوفَةِ .
🔹ابن زياد ، همه سرها را در كوفه بر چوب نهاد . سرها افزون بر هفتاد عدد بودند و در اسلام ، آنها نخستين سرها پس از سر مسلم بن عقيل بودند كه در كوفه نصب شدند.
📚الملهوف :
🔸أمَرَ ابنُ زِيادٍ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَطيفَ بِهِ في سِكَكِ الكوفَةِ ، ويَحِقُّ لي أن أتَمَثَّلَ هُنا أبياتا لِبَعضِ ذَوِي العُقولِ ، يَرثي بها قَتيلاً مِن آلِ الرَّسولِ صلى الله عليه و آله فَقالَ:
رَأسُ ابنِ بِنتِ مُحَمَّدٍ ووَصِيِّهِ
لِلنّاظِرينَ عَلى قَناةٍ يُرفَعُ
وَالمُسلِمونَ بِمَنظَرٍ وبِمَسمَعِ
لا مُنكِرٌ مِنهُم ولا مُتَفَجِّعُ
كُحِلَت بِمَنظَرِكَ العُيونُ عَمايَةً
وأصَمَّ رُزؤُكُ كُلَّ اُذُنٍ تَسمَعُ
أيقَظتَ أجفانا وكُنتَ لَها كَرىً
وأنَمتَ عَينا لَم تَكُن بِكَ تَهجُعُ
ما رَوضَةٌ إلّا تَمَنَّت أنَّها
لَكَ حُفرَةٌ ولِخَطِّ قَبرِكَ مَضجَعُ
🔹الملهوف: ابن زياد، فرمان داد كه سر حسين عليه السلام را در كوچه هاى كوفه بچرخانند . سزاوار است كه به اشعار يكى از خردمندان ، تمثّل بجويم كه بر كُشته اى از خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله مرثيه خوانده است
سر فرزند دختر محمّد و وصىّ او را
براى تماشاگران، بر سر نيزه مى كنند
و مسلمانان مى بينند و مى شنوند
و هيچ يك، نه انكار مى كنند و نه به درد مى آيند .
چشم ها با ديدن تو، سرمه كورى مى كشند
و مصيبتت هر گوش شنوايى را كر مى كند .
چشم هايى را دچار بى خوابى كردى كه مايه آرامش آنها بودى
و چشم هايى را خواباندى كه از [هراس از]تو ، خواب نداشتند .
هيچ بوستانى نيست ، جز آن كه آرزو دارد
مدفن تو و آرامگاه پيكرت باشد
📚 الإرشاد : ج ٢ ص ١١٨
🔸الإرشاد : لَمّا فَرَغَ القَومُ مِنَ التَّطوافِ بِهِ [أي بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ] بِالكوفَةِ ، رَدّوه إلى بابِ القَصرِ ، فَدَفَعَهُ ابنُ زِيادٍ إلى زَحرِ بنِ قَيسٍ ، ودَفَعَ إلَيهِ رُؤوسَ أصحابِهِ ، وسَرَّحَهُ إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ عَلَيهِم لَعائِنُ اللّه ِ ولَعنَةُ اللّاعِنينَ فِي السَّماواتِ وَالأَرَضينَ ، وأنفَذَ مَعَهُ أبا بُردَةَ بنَ عَوفٍ الأَزدِيَّ ، وطارِقَ بنَ أبي ظَبيانَ في جَماعَةٍ مِن أهلِ الكوفَةِ ، حَتّى وَرَدوا بِها عَلى يَزيدَ بِدِمَشقَ
🔹هنگامى كه دشمنان از چرخاندن سر حسين عليه السلام در كوفه فراغت يافتند، آن را به درِ كاخ باز گرداندند و ابن زياد ، آن را به زَحر بن قيس سپرد و سرهاى ياران امام حسين عليه السلام را نيز به او سپرد و او را به سوى يزيد ـ كه لعنت هاى خدا و لعنت كنندگان در آسمان ها و زمين ها بر او و پدرش باد ـ فرستاد. ابو بُردة بن عوف اَزدى و طارق بن ابى ظبيان را نيز با گروهى از كوفيان ، همراه او روانه كرد ، تا آن كه با آن سرها در دمشق بر يزيد وارد شدند
✅ @hosenih_maghtal