🔴 مشکل اصلی اهل کوفه
مرحوم آیتالله #خوشوقت
💢 مشکل اهل کوفه این بود که ایمانشان #ضعیف بود. حضرت را تا جایی دوست داشتند که برای خودشان ضرری نداشته باشد. آنها بیدین که نشدند؛ مثل خیلی از شیعیان امروز فقط ایمانشان ضعیف بود. بیچارهها حتی قلوبشان با امام حسین(ع) بود و با دشمنان او دشمن بودند، اما وقتی احساس کردند که خطری هست، عقب کشیدند.
⭕️ ابن زیاد تهدید کرد و گفت شما را میکُشم، دست میبُرم، پا میبُرم، در رفتند؛ ترسیدند. اگر کمی #ایمانشان قوی بود و نترسیده بودند، به میدان میآمدند و شهید میشدند؛ همانطور که امام حسین(ع) با افتخار میرود در دل خطر. کوفیان اما این باور را نداشتند. گفتند تا چرخ زندگیمان میچرخد، تا مزاحمت مالی و جانی در کار نیست، در کنار اهلبیت(ع) هستیم. به همین خاطر وقتی دیدند اگر به طرف امام حسین(ع) بروند کشته میشوند، نرفتند.
✅ @hosenih_maghtal
✅چگونگی ورود خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله و سلم به کوفه
به نقل از حذلم بن ستیر:
محرم سال۶۱ ه.ق وارد کوفه شدم، در هنگامی که زین العابدین علیه السلام با زنان خانوادهاش از کربلا باز میگشت وسربازان با آنان بودند و درمحاصرهشان داشتند و مردم برای تماشای آنها بیرون آمده بودند.
هنگامی که آنان را، سوار برشتران بیجهاز، وارد کردند، زنان کوفی به گریه و زاری پرداختند. شنیدم که زین العابدین علیه السلام باصدایی آهسته، ناشی از بیماری و درد یوغ، دست بسته به گردن می گوید:«هان! این زنان میگِریند.پس چه کسی ما را کشت؟!»
📚شهادت نامه امام حسین علیه السلام به نقل از الأمالی، مفید،ص۳۲۱،ح۸. الأمالی،طوسی:ص۹۱،ح۱۴۲.
✅ @hosenih_maghtal
✅خاندان پیامبر صلواتاللهعلیه در مجلس یزید
🔹علی بن الحسین زین العابدین علیهالسلام وزنان، در طناب، پیچیده شده بودند.
🔸زین العابدین علیهالسلام یزید را صدا زد و فرمود:
🔻《ای یزید! گمان میبری اگر پیامبر خدا صلواتالله علیه ما را طناب پیچ و عریان و بر شتران بی جهاز میدید، چه میکرد؟!》کسی میان مردم نماند، جز آنکه گریست.
📚شهادت نامه امام حسین علیه السلام ص۵۳۲
به نقل از تذکره الخواص ص۲۶۲
✅ @hosenih_maghtal
✅ #رسیدن_به_کوفه
🔹رسیدن اهل بیت علیهم السلام به شهر کوفه
🔸وقتی دختران امیرالمومنین علیه السلام را به شهر کوفه وارد کردند، مردم آن شهر برای تماشای اهل بیت گرد هم آمدند.
🔸امکلثوم بر آنان نهیب زد که:
▪️«ای اهل کوفه! آیا ازخدا وپیامبرش خجالت نمی کشید که این چنین به تماشای اهل بیتش آمدهاید؟»۱
🔹یکی از زنان کوفه که کاروان اسرا را به حالی دید که دشمن سنگدل را هم اندوهگین می کرد، از بالای بام پرسید:
▪️«مِن أیِّ الأُساری أنتنَّ» شما از اسیران کدام کشور و از کدام قبیله هستید؟
🔸درجواب گفتند:
▪️«نحن أُساری آل محمد صلیالله علیه وآله وسلم»۲
🔹ما از اسیران اهل بیت پیغمبریم.
🔸مردم کوفه به عنوان ترحم وتصدق نان و خرما و گردو برای کودکان و بچه های اهلبیت میآوردند که باز امکلثوم نهیب زد:
▪️ «إنَّ الصدقة علینا حرام». وی صدقات را از دست بچه ها میگرفت به زمین پرتاب میکرد ومیفرمود:
🔸«مگر نمیدانید صدقه برما فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حرام است؟!»۳
📚مقتل مقرم به نقل از
۱. الدمعة الساکبة،ص۳۶۴
۲. ابن نما،ص۸۴و لهوف،ص۸۱
۳. اسرار الشهادة،ص۴۷۷ و تظلم الزهراء،ص۱۵۰
✅ @hosenih_maghtal
✅اهانت عبیدالله بن زیاد به سر امام حسین (علیه السلام) در کوفه
📚 الأمالي للصدوق: ص ٢٢٩ ح ٢٤٢ ، روضة الواعظين: ص ٢١٠ ، بحار الأنوار: ج ٤٥ ص ١٥٤ ح ٣
🔸الأمالي للصدوق عن حاجب عبيد اللّه بن زياد : إنَّهُ لَمّا جيءَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام أمَرَ فَوُضِعَ بَينَ يَدَيهِ في طَستٍ مِن ذَهَبٍ ،
😭وجَعَلَ يَضرِبُ بِقَضيبٍ في يَدِهِ عَلى ثَناياهُ ، ويَقولُ :
😭لَقَد أسرَعَ الشَّيبُ إلَيكَ يا أبا عَبدِ اللّه ِ .
فَقالَ رَجُلٌ مِنَ القَومِ : مَه ! فَإِنّي رَأَيتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَلثِمُ حَيثُ تَضَعُ قَضيبَكَ . فَقالَ : يَومٌ بِيَومِ بَدرٍ.
🔹الأمالى، صدوق ـ به نقل از دربان عبيد اللّه بن زياد ـ : هنگامى كه سر حسين آورده شد ،
😭فرمان داد كه آن را جلويش در تشتى از طلا گذاشتند و با چوب دستى اش شروع به زدن بر دندان هاى او كرد و مى گفت :
😭اى ابا عبد اللّه ! زود پير شدى [و محاسنت سفيد گشت]!
🔸مردى از قوم [حاضر در مجلس]گفت : دستْ نگه دار كه من ديدم پيامبر صلى الله عليه و آله دهان بر جايى مى نهاد كه تو چوب دستى ات را گذاشته اى .
ابن زياد گفت : روزى در برابر روز بَدر !
✅ @hosenih_maghtal
✅چرخاندن سر مطهر امام حسین در کوچه های کوفه
📚البداية والنهاية، ابن کثیر، ج ٨ ص ١٩٠
🔸البداية والنهاية : ما قُتِلَ قَتيلٌ إلَا احتَزّوا رَأسَهُ وحَمَلوهُ إلَى ابنِ زِيادٍ ، ثُمَّ بَعَثَ بِهَا ابنُ زِيادٍ إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ إلَى الشّامِ
🔹البداية و النهاية : هيچ شهيدى كشته نشد ، جز آن كه سرش را جدا كردند و آن را نزد ابن زياد آوردند . او هم آنها را براى يزيد بن معاويه در شام فرستاد.
📚تذكرة الخواصّ، سبط ابن جوزی : ص ٢٥٩
🔸تذكرة الخواصّ : إنَّ ابنَ زِيادٍ نَصَبَ الرُّؤوسَ كُلَّها بِالكوفَةِ عَلَى الخَشَبِ ، وكانَت زِيادَةً عَلى سَبعينَ رَأسا ، وهِيَ أوَّلُ رُؤوسٍ نُصِبَت فِي الإِسلامِ بَعدَ رَأسِ مُسلِمِ بنِ عَقيلٍ بِالكوفَةِ .
🔸تذكرة الخواصّ : ابن زياد ، همه سرها را در كوفه بر چوب نهاد . سرها افزون بر هفتاد عدد بودند و در اسلام ، آنها نخستين سرها پس از سر مسلم بن عقيل بودند كه در كوفه نصب شدند.
📚الملهوف : أمَرَ ابنُ زِيادٍ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَطيفَ بِهِ في سِكَكِ الكوفَةِ ، ويَحِقُّ لي أن أتَمَثَّلَ هُنا أبياتا لِبَعضِ ذَوِي العُقولِ ، يَرثي بها قَتيلاً مِن آلِ الرَّسولِ صلى الله عليه و آله فَقالَ:
رَأسُ ابنِ بِنتِ مُحَمَّدٍ ووَصِيِّهِ
لِلنّاظِرينَ عَلى قَناةٍ يُرفَعُ
وَالمُسلِمونَ بِمَنظَرٍ وبِمَسمَعِ
لا مُنكِرٌ مِنهُم ولا مُتَفَجِّعُ
كُحِلَت بِمَنظَرِكَ العُيونُ عَمايَةً
وأصَمَّ رُزؤُكُ كُلَّ اُذُنٍ تَسمَعُ
أيقَظتَ أجفانا وكُنتَ لَها كَرىً
وأنَمتَ عَينا لَم تَكُن بِكَ تَهجُعُ
ما رَوضَةٌ إلّا تَمَنَّت أنَّها
لَكَ حُفرَةٌ ولِخَطِّ قَبرِكَ مَضجَعُ
🔹 الملهوف: ابن زياد، فرمان داد كه سر حسين عليه السلام را در كوچه هاى كوفه بچرخانند . سزاوار است كه به اشعار يكى از خردمندان ، تمثّل بجويم كه بر كُشته اى از خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله مرثيه خوانده است
▪️سر فرزند دختر محمّد و وصىّ او را
▪️براى تماشاگران، بر سر نيزه مى كنند
▪️و مسلمانان مى بينند و مى شنوند
▪️و هيچ يك، نه انكار مى كنند و نه به درد مى آيند .
▪️چشم ها با ديدن تو، سرمه كورى مى كشند
▪️و مصيبتت هر گوش شنوايى را كر مى كند .
▪️چشم هايى را دچار بى خوابى كردى كه مايه آرامش آنها بودى
▪️و چشم هايى را خواباندى كه از [هراس از]تو ، خواب نداشتند .
▪️هيچ بوستانى نيست ، جز آن كه آرزو دارد
▪️مدفن تو و آرامگاه پيكرت باشد
📚الإرشاد : ج ٢ ص ١١٨
🔸الإرشاد : لَمّا فَرَغَ القَومُ مِنَ التَّطوافِ بِهِ [أي بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ] بِالكوفَةِ ، رَدّوه إلى بابِ القَصرِ ، فَدَفَعَهُ ابنُ زِيادٍ إلى زَحرِ بنِ قَيسٍ ، ودَفَعَ إلَيهِ رُؤوسَ أصحابِهِ ، وسَرَّحَهُ إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ عَلَيهِم لَعائِنُ اللّه ِ ولَعنَةُ اللّاعِنينَ فِي السَّماواتِ وَالأَرَضينَ ، وأنفَذَ مَعَهُ أبا بُردَةَ بنَ عَوفٍ الأَزدِيَّ ، وطارِقَ بنَ أبي ظَبيانَ في جَماعَةٍ مِن أهلِ الكوفَةِ ، حَتّى وَرَدوا بِها عَلى يَزيدَ بِدِمَشقَ
🔹الإرشاد : هنگامى كه دشمنان از چرخاندن سر حسين عليه السلام در كوفه فراغت يافتند، آن را به درِ كاخ باز گرداندند و ابن زياد ، آن را به زَحر بن قيس سپرد و سرهاى ياران امام حسين عليه السلام را نيز به او سپرد و او را به سوى يزيد ـ كه لعنت هاى خدا و لعنت كنندگان در آسمان ها و زمين ها بر او و پدرش باد ـ فرستاد. ابو بُردة بن عوف اَزدى و طارق بن ابى ظبيان را نيز با گروهى از كوفيان ، همراه او روانه كرد ، تا آن كه با آن سرها در دمشق بر يزيد وارد شدند.
✅ @hosenih_maghtal
✅سرمطهر امام علیه السلام در مجلس ابن زیاد در کوفه
🔸و لَمّا وَصَلَ رأسُ الحسین علیه السلام و وَصَلَ ابنُ سعدٍ لَعَنَهُ اللهُ مِن غَدِ یومِ وُصُولِهِ ومَعَهُ بناتُ الحسینِ وأَهلُه، جَلَسَ ابنُ زیادٍ لِلناسِ فی قصْرِ الإِمارةِ وأذِنَ لِلناسِ إِذناً عامّاً، وأمَرَ بإِحضارِ الرأسِ فَوُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ،فَجَعَلَ یَنظُرُ إلیهِ ویتَبَسَّمُ و فی یدِهِ قَضیبٌ یَضرِبُ بهِ ثَنایاهُ، وکانَ الی جانِبِهِ زیدُ بنُ أرقَمَ صاحِبُ رسولِ الله ِ صلی الله علیه وآله وسلم و هُوَ شَیخٌ کَبیرٌ فلمَّا رَآهُ یَضْرِبُ بالقَضیبِ ثنایاهُ قال لَهُ: إرفَع قضیبَکَ عن هاتَیْنِ الشَّفَتَینِ، فَوَ اللهِ الذی لا إلهَ غیرُهُ لقَدْ رأیتُ شَفَتَیْ رسولِ اللهِ صلی الله علیه وآله و سلم علیهِما ما لا أحصیهِ کَثْرَةً تُقَبِّلُهُما؛ ثُمَّ انْتَحَبَ باکیاً.
فَقالَ لهُ ابنُ زیادٍ: أبکَی اللهُ عَیْنَیْکَ، أَ تَبکی لِفَتْحِ اللهِ؟ وَلَو لا أنَّکَ شَیْخٌ قَدْ خَرِفْتَ وَذَهَبَ عَقْلُکَ لَضَرَبْتُ عُنُقَکَ؛ فَنَهَضَ زیدُ بنُ أرقمَ مِن بینِ یَدَیْهِ وَصارَ إلی مَنْزِلِه.
🔹و هنگامی که سر مطهرحضرت را به کوفه رساندند، فردایش عمر سعد که خدا لعنتش کند وارد شد که همراه او دختران امام را آوردند ومقابل او نهادند و اوشروع کرد به نگاه کردن به سر مطهر وتبسم زدن، ودر دستش چوبی بود که باآن به دندان های پیشین حضرت ضربه می زد. زید بن ارقم یکی از اصحاب رسول خدا کنار ابن زیاد نشسته بود، او اکنون پیرمردی سالخورده شده بود، هنگامی که این صحنه را مشاهده کرد، با ناراحتی فریاد زد که: چوب خود را از این دولب دور کن، بخدایی که جز او خدایی نیست سوگند، بارها و بارها دیدم که رسول خدا لبان خودرابر دولب او میگذاشت و میبوسید. سپس بغض درگلویش شکست واشک ریخت. ابن زیاد به او چنین گفت: خدا چشمانت راگریان نگه دارد، آیا برای فتح و ظفری که نصیب ما شده ناراحتی وگریه میکنی؟اگر نبود که پیر شده ای وعقل از کفت رفته، گردنت را میزدم. پس زیدبن ارقم از مقابل او برخاست وبه منزلش رفت.
📚مقتل مفید ص۲۲۳
✅ @hosenih_maghtal
✅ #ام_حبیبه
🔹ام حبیبه زنی بود که در کودکی نابینا بود و همراه پدر خود برای شفا گرفتن به درب منزل امیرالمؤمنین علی (ع) رفت که به دست حضرت حسین(ع) شفا گرفت و بعد از آن کنیز این خانواده و همبازی حضرت زینب(س) شد.
🔸بعد از ماجرای کربلا که کاروان اسرا را به کوفه برده بودند. ام حبیبه به کنیز خود غذا میدهد که در میان اسرا پخش کند اما حضرت زینب(س) غذاهای توزیع شده میان اهل کاروان را میگیرد و به کنیز بر میگرداند و میگوید که ما صدقه خور نیستیم.
🔹ام حبیبه وقتی در جریان این واقعه قرار میگیرد متعجب میشود و خواستار این میشود که آن خانم را ببیند.
🔸در گفتگویی میان او حضرت زینب(س) او مطلع میشود که کاروان اسرا خاندان رسول خدا(ص) هستند که این چنین مورد بی حرمتی قرار گرفته اند...
-------------------------------------------------
🔹ام حبیبه خادمه زینب (س) در دوران حضور وی در کوفه، صدای ام کلثوم را که می شنود، می گوید:
🔸«غیر از اهل بیت پیامبر اکرم (ص) صدقه بر احدی حرام نمی باشد. اینان که هستند؟»
🔹زینب (س) نگاهی به ام حبیبه می کند و می فرماید:
«من الان از سرزمین کربلا می آیم. این گرد و غبار، گرد و غبار رنج کربلاست.»
اما، گویی ام حبیبه او را نمی شناسد.
🔸زینب (س) با سوز دل می فرماید: «ام حبیبه! منم، زینب، دختر علی (ع)، تو در این کوفه کنیز من بودی. چگونه است که مرا اینک نمی شناسی؟»
🔸ام حبیبه نگران و مضطرب سؤال می کند: «اگر تو زینب هستی، او هیچ گاه بدون برادرش حسین جایی نمی رفت، بگو حسینت کجاست؟»
🔹دل زینب (س) آتش می گیرد و می فرماید: «نگاه بر نوک نیزه رو به رویت بنما. آن، سر بریده حسین می باشد!»
✅ @hosenih_maghtal
✅ #از_کوفه_تا_شام
🔹روانه کردن خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله به شام
🔸الامالی_صدوق به نقل از دربان ابن زیاد_:
🔹عبیدالله بن زیاد،فرمان داد تا اسیران و سر حسین علیهالسلام را به شام ببرند.
🔸گروهی از آنان که با آن کاروان رفته اند برایم گفتند که شب ها تاصبح،صدای نوحه گری جنیان را برحسین علیهالسلام میشنیدند.
📚شهادت نامه امام حسین علیهالسلام ص۵۰۰ به نقل از:
▪️الامالیصدوق ص۲۳۰ح۲۴۲
▪️روضهالواعظین:ص۲۱۰.
✅ @hosenih_maghtal
✅ #از_کوفه_تا_شام
🔹عبیدالله بن زیاد،پس از روانه کردن سر حسین علیهالسلام فرمان داد که زنان و کودکان او را آماده کنند و فرمان داد تا علیبنالحسین علیهالسلام را تا گردن در بند کنند.
🔸آنگاه،آنان را با مُجفِربنثعلبهعائذی و شمربنذیالجوشن، در پی سر ، روانه کرد.
🔹آنان رفتند تا به حاملان سر رسیدند و علیبنالحسینعلیهالسلام در راه، کلمهای با آنان سخن نگفت تا به شام رسیدند.
📚شهادت نامه امام حسینعلیه السلام ص۵۰۲
▪️به نقل از الارشاد:ج۲ص۲۴۵.الاعلام الوری: ج۱ ص۴۳۷.
✅ @hosenih_maghtal
✅ #سختی_های_سفر_شام
🔹به نقل از حباببنموسی، از امام صادق علیهالسلام ، از پدرش امام باقر علیه السلام، از امامسجاد علیهالسلام :
🔸ما را از کوفه به سوی یزیدبنمعاویه بردند. راه های کوفه، پر از مردم گریان بود و بیشترِ شب گذشته بود؛ ولی از فراوانی مردم، نتوانسته بودند ما را عبور دهند.
🔹باخود گفتم: اینان، همانها هستند که ما را کشتند و اکنون میگِریند.
📚شهادت نامه امام حسینعلیهالسلام ص۵۱۱
▪️به نقل از الطبقات الکبری(الطبقه الخامسه من الصحابه): ج۱ ص۵۰۱ح۴۶۳
✅ @hosenih_maghtal
🔹ای کاش مادرم مرا نمی زاد
🔸داستان درد دل امام سجاد نیز ظاهراً از جمله تحریف هایی است که به روایت کربلا وارد شده است. از نظر برخی عاشوراپژوهان این جمله ای کاش مادرم مرا نمی زاد خفّت آور، دون شأن امام و گفتار ایشان است.
خبر خفت آور و ذلت باری را زبانزد عوام ساخته اند به این مضمون که روزی کسی از امام سجاد پرسید: در فاجعه عاشورا و پس از آن که در مسیر کوفه و شام و دشت و صحرا، اسیر دست دشمن بودی و این همه مصایب گوناگون دیدی، سخت تر از همه کدام مصیبت بود؟!
حضرت جواب داد: الشّام! الشّام! الشّام! سخت تر از همه، مصایبی بود که در شام و دمشق دیدم. سپس از زبان امام می گویند که برای نمونه گفت: دست و پایم بسته بود، که چشمم به مادر محمدباقر (امام باقر ) افتاد. دیدم که بیچاره در بد محذوری است، روی ناقه بی کجاوه و بی جهاز، هم باید خود را نگاه دارد، هم باید فرزند خردسالش را در بغل، حفظ کند و این همه را نمی تواند؛ می خواهد صورتش را از نامحرمان بپوشاند، کودک از آغوشش می افتد و می خواهد فرزندش را نگاه دارد، رویش باز می شود! از شدت ناراحتی نزدیک بود بمیرم؛ وضع را چنان وخیم دیدم که گفتم: ای کاش مادرم مرا نمی زاد!
...همیشه دنبال سند و مدرکی برای این خبر می گشتم تا شاید در کتابی ببینم و از چگونگی متن و سند، یا لااقل از کتابی که آن را نوشته باشد، اطلاع پیدا کنم، اما در طول نزدیک به سی سال که با انواع کتاب های مربوط به عاشورا و زندگی امامان معصوم آشنا هستم، هرگز این خبر را در کتابی که لااقل بشود اسمش را آورد، ندیدم
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/114/5931/60890/%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%B4%D8%A8%D9%87%D9%87-%DB%8C%D8%A7-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%BA
✅ @hosenih_maghtal
✅ #عبور_کاروان_از_قتلگاه
🔹هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند.
🔸قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمیکنم لحظهای را که زینب دختر فاطمه ـ سلامالله علیها ـ را بر کشته بر خاک افتاده برادرش حسین عبور دادند که از سوز دل مینالید...
🔹و امام سجاد ـ علیهالسلام ـ می فرماید:
✳️... من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینهام تنگ شد و به اندازهای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمهام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بیتابی نکنم.[7]
▪️(گویا اسرای کربلا را دوبار به قتلگاه میآورند، یک دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیام و به درخواست خود اسرا و یک بار هم در روز یازدهم محرم هنگام کوچ از کربلا و به دستور عمر سعد و این کار عمر سعد شاید به خاطر این بود که میخواست اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ با دیدن جنازههای عریان و زیر آفتاب مانده شکنجه روحی به اسرا داده باشد.)
🔸بعد از اینکه روز یازدهم محرم اسرا را از کربلا حرکت دادند به سوی کوفه به خاطر نزدیکی این دو به هم
✳️روز 12 محرم اسرا را وارد شهر کوفه نمودند
✳️گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازههای کوفه و بیرون شهر سپری کرده باشند
🔹در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد لعنت الله علیه امام حسین ـ علیهالسلام ـ و خارجی معرفی کردن آن حضرت مردم کوفه از این پیروزی خوشحال میشوند و جهت دیدن اسرا به کوچهها و محلهها روانه میشوند و با دیدن اسرا شادی میکنند.
🔸ولی با خطابههایی که امام سجاد ـ علیهالسلام ـ و خانم زینب ـ سلامالله علیها ـ و سایرین از اسرا ایراد میکند و خودشان را به کوفیان و مردم میشناسانند و به حق بودن قیام امام حسین ـ علیهالسلام ـ اذعان میکنند شادی کوفیان را به عزا تبدیل میکنند. در طول مدتی که در کوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حرکت میکردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در کجاوههای جا داده شده بودند و آنان که خیال میکردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شدهاند، جسارت و اهانت میکردند، عدهای هم از نسب اسرا سؤال میکردند با این وضع وارد دارالاماره میشوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد که حاکم کوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین،
😭این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوبدستی به سر مبارک میزد و خود را پیروز میدان قلمداد میکرد و کشته شدن امام حسین ـ علیهالسلام ـ را خواست خدا قلمداد مینمود.[8] ولی با جوابهای که از جانب خانم زینب و امام سجاد ـ علیهالسلام ـ میشنید بیشتر رسوا میشد.
📚[7] . شیخ عباس، نفس المهموم، ص 492 و حسین نفس مطمئنه، محمدعلی عالمی، انتشارات هاد، چاپ اول، 1372، ص 306.
[8] . ابن مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه وقعة الطف، سید علی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنیالزهرا، چاپ اول، ص 361، و ترجمه نفسالمهموم، پیشین، ص 519.
✅ @hosenih_maghtal
✅ #اسیری_حضرت_زینب سلام الله علیها
🔹از آیت الله سیبویه سئوال شد:
کدام یک از روضه هاست،که دل شمارو بیشتر می سوزونه؟
🔸فرمودند:(اسیری بی بی ،”صلّی الله علیک یا اباعبدالله”،
از مرحوم آقا شیخ جعفر شوشتری،رفع الله درجاته نقل شده،ایشان فرموده بودند دو مصیبت،دو غصه بود،که امام حسین و کشت،آقا رو از پا انداخت،
1⃣یکی غصه تشنگی بچه ها و
2⃣یکی غصه اسیری عیال بود،
🔸این دو مصیبت،واین که آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف،خون گریه می کنه،مال همین اسیری عمه شون حضرت زینب سلام الله علیهاست، اینم،بعضی ها می گن ،امام زمان ارواحنا فداه می گن:یا جدا،اگه اشک چشمم تمام بشود،خون گریه می کنم،
✳️من می گم،نه،امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از اول خون گریه می کنه،از اولش خونه.)
✅ @hosenih_maghtal