✅یاران و اصحاب امام
8⃣5⃣ #عمرو_بن_خالد_اسدي صيداوي
🔹«عمرو » فرزند «خالد» است كه چون «حبيب بن مظاهر» و نيز «قيس بن مسهر» از قبيله «بنياسد» بوده است. عمرو از مردان شريف اهل كوفه بوده است. او مردي دوستدار اهل بيت عليهمالسلام بود كه ✳️ پيش از آن در كوفه همراه «مسلم» قيام كرد تا اين كه اهل كوفه به سفير امام خيانت كردند. «عمرو» چارهاي جز رفتن به پناهگاهي امن نداشت؛ هنگامي كه خبر شهادت «قيس بن مسهر» به گوش او رسيد و مطلع شد كه اباعبدالله عليهالسلام به «حاجر» رسيده است، به آن سمت حركت كرد(۱).
🔸در اين سفر عدهاي چون «سعد» غلام او و «مجمع العائذي» و نيز پسرش، و «جابر بن حارث سلماني»(۲) و غلام «نافع بجلي» را به همراه داشت. راهنماي اينان «طرماح بن عدي طائي»(۳) بود. چون راهها همگي بسته بود، ✳️ آنها از بيراهه به سختي و با ترس و خوف گذاشتند، تا در «عذيب الهجانات» به خدمت امام رسيدند. پس از سلام و احوالپرسي اشعاري را خدمت آن حضرت خواندند .
امام فرمود :
▪️«ام و الله اني لارجوا ان يكون خيرا ما اراد الله بنا، قتلنا او ظفرنا؛
▪️آگاه باشيد، به خدا سوگند، اميد دارم هر چه خدا براي ما بخواهد خير در آن باشد، خواه كشته شويم يا پيروز شويم». 🔹ابومخنف ميگويد:
هنگامي كه چشم «حر » به اين مردان تازه وارد افتاد ، به امام حسين عليهالسلام گفت: اين گروهي را كه از اهل كوفه هستند از همراهان شما به شمار نميآورم. من اينها را دستگير ميكنم يا بازميگردانم.
✳️امام حسين عليهالسلام فرمود :
🔹«لامنعنهم مما امنع منه نفسي انما هولاء انصاري و اعواني و قد كنت اعطيتني الا تعرض لي بشيء حتي يأتيك كتاب ابنزياد؛
البته هر چه از خود دور ميكنم از ايشان نيز منع ميدارم. اينها همگي ياران و انصار من هستند، تو عهد كردي كه به هيچ وجه متعرض ما نشوي تا نامه ابنزياد به دستت برسد».
حر گفت: آري، اما اينها با شما نبودهاند.
✳️امام فرمود : «هم اصحابي، و هم بمنزلة من جاء معي، فان تممت علي ما كان بيني و بينك، و الا ناجزتك؛(۵ )
آنها ياران مناند، و به منزله كساني هستند كه همراه من آمدهاند، پس اگر به عهد خود وفا كردي با تو كاري ندارم، و گر نه تو را به جزاي رفتارت ميرسانم» در نهايت، حر از آنها دست برداشت(۵ ).
🔻عمرو بن خالد در كربلا
🔸«عمرو» قدم پيش نهاد و به امام حسين عليهالسلام عرض كرد :
«اي اباعبدالله! فدايت شوم. همتم بر اين است كه به دوستانم ملحق شوم، نفرت از تخلف دارم در حالي كه شما را تنها ميبينم كه همه اهل شما كشته شدهاند » ، آن حضرت فرمود : «پيش برو، كه ما هم به شما تا ساعتي ديگر ملحق خواهيم شد ». او حركت كرد(۶). «عمرو» با گروهي چون غلام خود «سعد»، «جابر بن حارث سلماني»، و «مجمع بن عبدالله العائذي»، كه از اهالي كوفه بودند، به ميدان آمدند و عرصه را بر اهل كوفه تنگ كردند. در اين درگيري دشمن، ياران حسين عليهالسلام را از يكديگر جدا كرد. پس از اين غافلگيري، آنها امام را خواندند و طلب كمك كردند. امام برادرش - قمر بنيهاشم - را براي كمك به آنها فرستاد.
✳️با ورود حضرت ابوالفضل ع ياران حسين عليهالسلام نجات يافتند(۷ ).
🔻شهادت عمرو بن خالد
🔹پس از بازگشت از ميدان در حالي كه همه مجروح شده بودند، بار ديگر مورد حمله سهمگين دشمن قرار گرفتند. در اين محاصره، ديگر تاب مقاومت نداشتند و همگي به مقام شهادت نائل آمدند(۸).
پس از شهادت عمرو، حضرت عباس عليهالسلام به سوي امام حسين عليهالسلام بازگشت تا شهادت ياران را خبر دهد(۹). وقتي امام مطلع شدند بارها براي آنها از خداوند طلب رحمت نمود(۱۰ ).
«عمرو بن خالد الصيداوي» در زيارت ناحيه مقدسه نيز مورد سلام امام عليهالسلام است(۱۱).
✳️درسي كه ميتوان گرفت: «عباس بن علي» همانگونه كه حامي امام است، پاسدار ياران حسين عليهالسلام نيز هست. البته اين نكته منطقي است كه محبت به چيزي محبت به لوازم آن نيز خواهد بود .
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) #ابصار_العين ، ص ۱۱۵. ذخيرة الدارين، ص ۴۱۴
( ۲ ) برخي از منابع متأخر گزارشي كه براي جابر آمده اشتباها به جنادة بن حرث نسبت دادهاند، در صورتي كه جنادة بن حرث يكي ديگر از شهداي كربلاست، با توجه به گزارش طبري مبني بر شهادت جابر به همراه اين چند نفر (تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۶) و نيز گزارش ديگر طبري مبني بر آمدن چهار نفر از سوي كوفه (تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۰۴) به نظر ميرسد، منابعي كه خبر از همراهي جنادة با اين افراد دادهاند، دچار اشتباه شدهاند .
( ۳ ) برخي ميپنداشتند كه طرماح فرزند عدي، فرزند حاتم طايي است كه شهرت به جود داشت. اما حقيقت غير اين است. فرزندان عدي همگي قبل از او در ركاب علي عليهالسلام به فوز شهادت رسيدند و وقتي او را به نداشتن فرزند طعن ميزدند در پاسخ ميگفت: «و ددت ان لي الفا مثلهم لاقدمهم بين يدي علي الي الجنة؛ دوست داشتم كه براي
م هزار فرزند چون آنها بود كه همه را پيش روي امام علي عليهالسلام كه به بهشت ميفرستادم». ابصار العين، ص ۱۱۶
( ۴ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۰۴ -، ۴۰۵ و ۴۴۶
( ۵ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵ ص ۴۰۵
( ۶ ) «يا اباعبدالله! جعلت فداك، قد همت آن الحق باصحابك و كرهت ان التخلف فاراك وحيدا بين اهلك قتيلا! فقال له الحسين: تقدم فانا لاحقون بك عن ساعة». اللهوف، ۴۷؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲۳؛ خوارزمي، مقتل الحسين خوارزمي، ج ۲، ص ۲۴
( ۷ ) ابصار العين، ص ۱۱۶؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص۴۴۶
( ۸ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۶؛ مقتل الحسين مقرم؛ اللهوف، ص ۴۷؛ مقتل الحسين عليهالسلام خوارزمي ج ۲، ص ۳۴؛ بحارالانوار، ج ۴۵ ص ۲۳
( ۹ ) ابصار العين، ص ۱۱۵
( ۱۰ ) ابصار العين، ص ۱۱۶
( ۱۱ ) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۷۹
✅ @hosenih_maghtal
✅یاران و اصحاب امام
9⃣5⃣ #جنادة_بن_حرث مذحجي مرادي كوفي
🔹«جنادة » پسر «حرث» است كه او از مشاهير شيعه و از اهالي كوفه است(۱). او از صحابه اميرالمؤمنين عليهالسلام بود و در كوفه به همراهي مسلم دست به قيام زد. او دريافت امام حسين عليهالسلام تنها شده است. از كوفه به همراهي عدهاي چون «عمرو بن خالد صيداوي» به سوي امام عليهالسلام حركت كرد تا اين كه در «عذيب الهجانات» به امام ملحق شد. حر مانع الحاق آنها به امام شد، اما امام عليهالسلام آنها را از خود دانستند و با حر برخورد كردند(۲ ).
🔻شهادت جناده
🔸جنادة در روز عاشورا بر ساير شهدا پيشي گرفت و در حملهاي با عدهاي از ياران، صفوف اهل كوفه را از هم گسست. حضرت عباس بن علي عليهالسلام به ياري آنها شتافت و آنها از دست دشمن خلاصي يافتند؛ اما آنها مايل نبودند كه سالم برگردند و دشمن را نظاره كنند؛ اين بود كه همگي در يك محلي با دشمن درگير شدند و به شهادت رسيدند(۳). سلام خدا بر همه آنها باد. شيخ طوسي رحمه الله ايشان را از شهداي كربلا و صحابه امام حسين عليهالسلام دانستهاند(۴ ).
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) ابصار العين، ص ۱۴۴
( ۲ ) ابصار العين، ص ۱۴۴
( ۳ ) ابصار العين، ص ۱۴۴، گفتني است، اگر چه منابع متأخر همچنان كه گذشت گزارشي كه مربوط به جابر بن حارث است به جنادة نسبت دادهاند؛ با اين حال فضيل بن زبير و بلاذري وي را از شهداي كربلا دانستهاند. (تسمية من قتل مع الحسين عليهالسلام، ش ۶۸. انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۹۸ )
( ۴ ) رجال شيخ طوسي، ص ۷۴
🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺
0⃣6⃣ #سعد_مولي_عمرو_بن_خالد اسدي صيداوي
🔹«سعد » غلام «عمرو بن خالد صيداوي» بود. او مردي با شرافت و داراي همتي بلند بود كه «عمرو» را با عدهاي ديگر از ياران از كوفه تا رسيدن به امام حسين عليهالسلام همراهي كرد. «سعد» نيز چون «عمر» از اهالي كوفه بود .
🔻شهادت سعد
🔸«سعد » همراه با «عمرو» و ديگران كه همراه آمده بودند، وارد ميدان شد و به شهادت رسيد(۱). پيش از اين درباره نحوه شهادت مولاي سعد - عمرو - سخن گفتهايم كه تكرار آن پرهيز ميكنيم. سعد در زيارت ناحيه مقدسه با عنوان سعيد مورد سلام امام عليهالسلام واقع شده است(۲ ).
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) #ابصار_العين ، ص ۱۱۷؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص۴۴۶
( ۲ ) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۷۹
✅ @hosenih_maghtal
✅یاران و اصحاب امام
1⃣6⃣ #مسلم_ابن_عوسجه اسدي
🔹«مسلم » فرزند «عوسجه»، فرزند «سعد» پسر «ثعلبة بن دوران» است(۲). او از اهالي كوفه(۳) او از اصحاب حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام بوده است(۴).مسلم چون «حبيب بن مظاهر» از قبيله بنياسد بود. ✳️او مردي شريف، عابد و اهل مروت و سخاوت بود(۵).تاريخنويسان و سيرهنويسان گفتهاند مسلم بن عوسجه از كساني بود كه از كوفه به امام نامه نگاشت و سپس به امام وفادار ماند. او از زمره مرداني بود كه وقتي مسلم بن عقيل به كوفه وارد شد، از مردم براي او بيعت گرفت(۶). اگر چه در تاريخ از دوران پر بركت عمر ايشان به تفصيل سخني وجود ندارد، ولي بنابر زيارت ناحيه مقدسه، ✳️ او اول شهيدي است كه پيمان خويش با حسين عليهالسلام را به انجام رسانيد و در اين زيارتنامه امام معصوم عليهالسلام به پروردگار كعبه سوگند ياد كرده كه او از رستگاران است(۷ ).
🔶مسلم بن عوسجه در كوفه
🔷مسلم بن عقيل در كوفه خروج كرده بود. او با مسلم بن عوسجه درباره يك چهارم قبيله «مذحج» و «اسد» پيمان بسته بود كه در جنگ با يزيد وي را كمك رساند . «ابنقبابل» بر «ابنزياد» شوريد تا اين كه او را در قصرش زنداني كنند، اما ابنزياد از راه مكر همه را متفرق ساخت. مسلم از منزل «مختار» خارج شد و به منزل «هاني» رفت. عبيدالله به دنبال كشف محل اختفاي مسلم بن عقيل برآمد . بنابر اين به «معقل» غلامش سه هزار درهم داد تا مسلم را بيابد. معقل به مسجد جامع وارد شد و به سوي مسلم بن عوسجه رفت. مسلم بن عوسجه در زاويه مسجد مشغول نماز بود. معقل به انتظار نشست تا نماز مسلم بن عوسجه پايان يافت. به او نزديك شد و بر او سلام داد و گفت :
🔸«اي بنده خدا من مردي از اهالي شام غلام ذيكلاع هستم كه خداوند به محبت اين بيت و محبت دوستانشان بر من منت گذاشته است. اراده كردهام كه با اين سه هزار درهم ملاقات كنم مردي از اهل بيت را كه خبردار شدهام به كوفه قدم نهاده است تا اين كه با فرزند رسول خدا بيعت كنم. اما كسي را نميشناسم كه مرا به او رهنمون شود. چندي قبل، در مسجد نشسته بودم كه كساني ميگفتند : اين مردي است كه به اهل بيت علمي دارد. پس من خدمت شما آمدم تا اين مال را از من بگيريد و مرا بر دوستتان راهنمايي كنيد تا با او بيعت كنم، و اگر ميخواهيد قبل از ديدارشان از من بيعت بگيريد ».
🔹مسلم بن عوسجه فرمود : «خداي را بر اين ملاقات شما سپاس ميگويم. آري، خوشحال ميشوم كه آن چه خواستهاي برآورده سازم تا كه به بركت آن، خداوند اهل بيت رسولش صلي الله عليه و آله و سلم را ياري كند. اما اين كه تو مرا نشناختهاي مرا ناراحت ميكند. پيش از آن، كه خوف اين دارم كه اقتدار اين طاغوت رشد يابد ».
🔸پس از آن قبل از او بيعت گرفت و او را قسمهاي بسيار داد كه خيرخواهي كند و اين سر را پوشيده بدارد. مسلم بن عوسجه به معقل گفت :
«با من چند روز رفت و آمد كن تا براي تو اجازه ملاقات گيرم ».معقل هم با مسلم رفت و آمد ميكرد تا اين كه براي او اجازه ملاقات گرفت و نزد مسلم بن عقيل آمد. معقل به عبيدالله بن زياد مخفيگاه مسلم بن عوسجه را نشان داد(۸).
🔸گفتهاند: بعد از دستگيري و شهادت مسلم بن عقيل و هاني، مسلم بن عوسجه مدتي مخفي شد و پس از آن با اهل و عيالش به سوي امام حسين عليهالسلام گريخت تا در كربلا به خمت امام رسيد و جان پاكش را در راه امام فدا كرد(۹ ).
✳️درسي كه ميتوان گرفت : اهل ايمان بايد از فريبكاري شياطين - چون ابنزياد - هميشه آگاه باشند تا گروهي خودفروخته - چون معقل - به اسرار آنها پي نبرند و در راه ريشهكن كردن اهل ايمان و رهبران آن به كار نگيرند. اي كاش مسلم بن عوسجه مخفيگاه مسلم بن عقيل را به مزدور ابنزياد نشان نميداد تا #مسلم_ابن_عقيل و #هاني شهيد نميشدند و خود از كار خويش شرمنده نميبود .
🔻در #شب_عاشورا
🔹شب عاشورا امام حسين ع اصحاب خود را گرد آورد و پس از اتمام حجت، بيعت خود را از گردن همه برداشت. بر اساس آن چه در زيارت ناحيه مقدسه آمده مسلم اين گونه امام را پاسخ داد:(۱۰) «ما شما را به كدامين عذر و بهانهاي رها كنيم؟ به خدا قسم، من از شما جدا نخواهم شد تا نيزهام را به سينه دشمن فرو كنم و تا هنگامي كه دسته شمشيرم به دستم است آنها را ميكشم، و زماني كه سلاح با خود ندارم نيز با سنگ ستيزه ميكنم تا با شما كشته شوم»(۱۱ ). سخنان مسلم بن عوسجه را ابومخنف به گزارش «ضحاك بن عبدالله همداني» مشرقي نيز نقل كرد است(۱۲ ).
✳️درسي كه ميتوان گرفت : وفاداران راه حق،نبايد در اعلان وفاداري خود دريغ ورزند، بلكه هر گاه خطر، رهبر و امام را تهديد ميكند، بايد با او تجديد بيعت و ميثاق نمايند تا موجب اطمينان خاطر او و ديگر ياران اسلام شود. همانند مسلم بن عوسجه كه اولين مرد بيعتكننده با امام عليهالسلام بود .
🔻در #روز_عاشورا
✳️مرحوم شيخ مفيد گزارش فرمود: هنگامي كه امام حسين عليهالسلام نيهايي را در خ
ندق پشت خيمهگاه آتش زد، شمر از جلوي امام ميگذشت. فرياد زد:
▪️«اي حسين ! آيا به آتش قبل از روز قيامت عجله كردهاي؟»
امام حسين عليهالسلام به او فرمود:
▪️«اي پسر بزچران! تو براي ورود به آتش سزاوارتري»(۱۳).
🔹در اين هنگام مسلم بن عوسجه تيري در كمان نهاد تا او را هدف گيرد. امام حسين عليهالسلام او را از اين كار منع فرمود. مسلم گفت: «اين فاسق از دشمنان خداوند و بزرگ ستمگران است. اينك خداوند شما را بر او مسلط كرده است». امام فرمود: «به او تيراندازي مكن كه خوش ندارم شروع كننده جنگ باشم»(۱۴ ).
✳️درسي كه ميتوان گرفت : سخن مسلم بن عوسجه درست بود فرصتي به دست آمده بود تا كه شمر كه خود از ائمه كفر است، كشته شود؛ اما امام نميخواهد شروع كننده نبردباشد. از اينجا روشن است كه رفتار امام تنها از اصول الهي سرچشمه ميگيرد. البته ميتوان گفت كه اين برخود گوياي آن است كه عمل امام، جهاد ابتدايي نيست؛ بلكه نوعي دفاع، دعوت به خير، يا گونهاي از امر به معروف و نهي از منكر است .
🔻شهادت و سفارش مسلم به حبيب
در روز عاشورا، پس از اين كه ياران حسين عليهالسلام يكي پس از ديگري وارد ميدان جهاد شدند و عرصه را بر سپاه شام تنگ كردند، فرمانده تيراندازان «عمرو بن حجاج» به يارانش نهيب زد: «آيا شما ميدانيد با چه كساني در جنگ هستيد؟ اگر اينها را سنگباران نكنيد همه شما را هلاك خواهند كرد» با شنيدن سخن او، عمر سعد آن را تصديق كرد(۱۵). ابومخنف ميگويد: درگيري سخت شده بود. جبهه راست سپاه ابنسعد به طرف چپ سپاه حسين عليهالسلام حملهور شد(۱۶). حمله آنها به طرف فرات كشيده شد و ساعتي حالت اضطراب و تزلزل ادامه يافت. مسلم بن عوسجه از جنگاوران طرف چپ سپاه امام بود. كشتار شديدي كه مثلش شنيده نشده رخ داده بود. مسلم با آن گروه به سختي درگير شده بود . پيوسته در بين آن جمع، شمشير ميزد. آري «مسلم بن عبدالله ضبائي» و «عبدالرحمن بن ابيخشكاره بجلي» هر دو به «مسلم» حملهور شده و هر دو در كشتن او شراكت داشتند. غبار عظيمي اطرافشان را فراگرفته بود. همين كه گرد و غبار فرونشست، مسلم به زمين افتاده مشاهده ميشد.
✳️حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام به سوي او آمدند. هنوز رمقي از حيات داشت كه امام به او فرمود :
😭«اي مسلم! خداي تو را رحمت كند، آري برخي از آنها شهيد شدند و بعضي ديگر در انتظار شهادت به سر ميبرند. در حالي كه (قضاي الهي) تغييرپذير نيست»(۱۷).پس از آن امام به او نزديك شدند و سپس
«حبيب بن مظاهر» به مسلم نزديك شد و گفت: «اي مسلم! رحلت تو بر من ناگوار است. تو را به بهشت مژده ميدهم». «مسلم» با صدايي بيرمق و ضعيف پاسخ داد: «تو را به خير بشارت ميدهم» حبيب ادامه داد: «اگر نبود جز اين كه من خود در همین لحظه پاي جاي گام تو مينهم دوست داشتم كه به آن چه بر تو مهم است مرا وصيت كني تا آن را به انجام رسانم»(۱۸).
😭مسلم در حالي كه به امام اشاره ميكرد، گفت: «تو را به اين مرد سفارش ميكنم، تلاش كن تا در ركاب او جان ببازي».
آري، اين بيان او اشارهاي به يكي از اسرار غيبي بود كه مسلم از امام علي عليهالسلام آموخته بود؛(۱۹) يا بشارتي بود كه در آخرين لحظات عمر به چشم تيزبين خود ميديد. حبيب گفت: «به پروردگار كعبه همين گونه رفتار خواهم كرد»(۲۰). در زيارت ناحيه كساني چون «عبدالله الضبايي» و «عبدالله بن خشكاره البجلي» كه در قتل «مسلم» شركت داشتهاند، مورد لعن امام قرار گرفتهاند(۲۱ ).
✳️درسي كه ميتوان گرفت : ياران امام تنها خود راه مستقيم الهي را طي نميكردند، بلكه ديگران را به سوي اين مسير سوق ميدادند. دعوت مسلم از حبيب به سوي امام حسين عليهالسلام و بيان ظريف حبيب در اعلان وفاداري، گوياي اين حقيقت است كه اصحاب امام به تعارف يا دلخوش كردن اين و آن چندان اعتنا نداشتند. رضوان خداوند بر همه آنها باد .
🔻پس از شهادت
🔹ناگهان «عمرو بن حجاج» فرمانده جناح راست سپاه «ابنسعد» و سربازانش فرياد برآوردند: «مسلم بن عوسجه» را كشتيم.
😭هنوز چيزي از شهادت «مسلم بن عوسجه » نگذشته بود كه كنيز مسلم بن عوسجه از خيمهگاه حسيني عليهالسلام بيرون دويد و فرياد زد:
😭«اي آقاي من اي پسر عوسجه»(۲۲) «شبث بن ربعي» كه خود فرمانده پيادهنظام سپاه ابنسعد بود فرياد برآورد: «مادرانتان به عزايتان نشيند. شما خود را به كشتن چون مسلم بن عوسجهاي خوشحال ميكنيد؟ آگاه باشيد به خدايي كه به او اسلام آوردهام و تسليم او هستم، او را در چه جايگاههاي خوبي در بين مسلمين ديدهام. اين خبر (كشتن مسلم بن عوسجه) چه فخر و مباهاتي دارد؟ در حالي كه به خاطر دارم در روز سلق آذربايجان ديدهام كه او شركت كرده بود و پيش از اين كه آتش جنگ خاموش گردد، شش تن از مشركان را از پاي در آورده بود. آيا چون شمايي چون او را ميكشيد و خوشحالي ميكنيد؟!»(۲۳)
درسي كه ميتوان گرفت: از برخورد
🔹برخي از انسانها، چون «شبث» درمييابيم همه يارا
ن يزيد در يك مرحله و مرتبه ضلالت و گمراهي نيستند؛ گويا گاه طينت و فطرت خدادادي، آنها را به گفتاري حقگونه وادار ميكرده است؛ اما اين نيرو آن قدر توان نداشت كه بتواند آنان را در صف اولياي خدا قرار دهد. وظيفه مسلمانان مجاهد در برخورد با افراد نادان و جاهل صد چندان است و براي ارشاد اين گروه بايد از هر راه ممكن - چنان كه روش امام و يارانشان همين گونه بود - بهره برد. ديگر بار كه فطرت «شبث» او را قدري تكان داده، شامگاه عاشورا بود. آن هنگام كه «شمر» به آتش كشيدن خيمهها را فرمان داد، «شبث» مخالفت كرد. ولي چگونه او هرگز نميتواند خود را از اين منجلاب ضلالت برهاند؟ آيا رياستطلبي و اين كه مسئوليت پيادهنظام سپاه را داشت، او را از حق باز داشته است؟ يا عامل انحرافش را بايد در جاي ديگر جست و جو كرد؟ چرا وقتي امام نام افرادي كه به او نامه نوشتهاند را در اولين خطبه روز عاشوراء در برابر جمع يزيديان برخواند: «اي شبث بن ربعي، حجاز بن ابجر، قيس بن اشعث و زيد بن حارث، مگر شما به من ننوشتيد كه اي حسين! به سوي ما بيا كه در اين سرزمين درختانمان سبز است و ثمر داده است، حال كه آمدهام بر من اين گونه لشكركشي كردهايد؟» در پاسخ امام همه به دروغ گفتند ما نامهاي ننوشتهايم(۲۴). اما چرا «شبث» شهامت راستگويي نداشت؟ آري، پس از آن دروغ شبث احساس راحتي نميكند. بنابراين، او در تلاش برميآيد تا وجدان ناآرام خويش را آرام كند. او به سخن آمد و گفت : «آيا شما به حكم پسر عمويت كوتاه نميآيي؟ آنها آن چه شما خوش داري برآورده ميكنند و هيچ بدي از آنها به شما نخواهد رسيد» امام ميفرمايند : «تو برادر برادرت هستي، آيا ميخواهي كه بنيهاشم از تو بيش از انتقام خون مسلم بن عقيل طلب كنند؟» برادر «شبث» پيش از آن، در كوفه دست خود را به خون مسلم آلوده ساخته بود.
✳️در قرآن مجيد آمده است :
▪️«ثم كان عاقبة الذين أساءوا السوءي أن كذبوا بآيات الله )( ۲۵ ) ؛
▪️آنها كه بديهاي مكرر انجام ميدهند، سرانجام آيات خداوند را تكذيب ميكنند».
او پيش از اين به وعدههاي ابنزياد دل خوش ميداشت و عهد و پيمان با حسين را به فراموشي سپرده، و در قتل مسلم شريك شده، و راه بازگشت را بر خود مسدود كرده است .
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۵
( ۲ ) براي مطالعه بيشتر در باب انساب جناب مسلم ر. ك: سماوي، ابصار العين، ص ۱۰۷
( ۳ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۱۷۷
( ۴ ) رجال شيخ طوسي، ص ۸۰
( ۵ ) ابصار العين، ص ۱۰۷
( ۶ ) ابصار العين، ص ۱۰۸
( ۷ ) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۷۶ - ۷۷
( ۸ ) الاخبار الطوال، ص ۲۳۵؛ الكامل في التاريخ، ج ۲، ص۵۳۷؛ الارشاد، ج ۲، ص ۴۵؛ مقاتل الطالبيين، ص ۹۷
( ۹ ) ابصار العين، ص ۱۰۹
( ۱۰ ) «انحن نخلي عنك و بما نعتذر الي الله تعالي في اداء حقك؟ اما و الله لا افارقك حتي اطعن في صدورهم برمحي و اضرب بسيفي ما ثبت قائمه بيدي و لو لم يكن معي سلاح اقاتلهم به لقذفتهم بالحجارة دونك حتي اموت معك». تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۱۹
( ۱۱ ) ناگفته نماند كه مسلم بن عوسجه پس از اهل بيت امام اولين صحابي امام بود كه اين گونه پاسخ داد ولي از اهل بيت عليهمالسلام اولين كسي كه به نطق آمد عباس بن علي عليهالسلام بود كه در برابر جمع گفت: «چرا اين گونه كنيم ما شما را تنها بگذاريم تا بعد از شما باقي بمانيم هرگز! خداوند ما را به اين شيوه نبيند». تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۱۹
( ۱۲ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۱۹؛ الكامل في التاريخ، ج ۲، ص ۵۵۹؛ الارشاد، ج ۲، ص ۹۲
( ۱۳ ) «يابن راعية المعزي، انت اولي بها صليا». تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۲۴؛ ابصار العين، ص ۱۰۹
( ۱۴ ) «لا ترمه فاني اكراه ان ابدأهم في القتال». #ابصار_العين ، ص ۱۰۹، و در كتاب الارشاد، ج ۲، ص ۹۶ با اندك اختلاف در برخي از كلمات
( ۱۵ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۵؛ الكامل في التاريخ، ج ۲، ص ۵۶۵
( ۱۶ ) پيش از اين گفتهايم كه سمت راست سپاه ابنسعد كه «عمرو بن حجاج زبيدي » فرماندهي ميكرد، و طرف چپ سپاه امام عليهالسلام را «زهير بن قين» رضي الله عنه فرماندهي ميكرد .
( ۱۷ ) «رحمك الله يا مسلم، فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا». احزاب، آيه ۲۳
( ۱۸ ) الارشاد، ج ۲، ص ۱۰۳-۱۰۴
( ۱۹ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۸۸
( ۲۰ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۵؛ الكامل في التاريخ، ج ۲، ص ۵۶۵؛ مقتل الحسين مقرم، ص ۲۹۷
( ۲۱ ) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۷۶-۷۷
( ۲۲ ) «صرع فخرجت صائحة واسيداه يابن عوسجاه» ابصار العين، ص ۱۱۰، مقصد ۲
( ۲۳ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۶؛ الكامل في التاريخ، ج ۲، ص ۵۶۵-۵۶۶
( ۲۴ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۸۰
( ۲۵ ) روم، آيه ۱۰
✅ @hosenih_maghtal
📚 نکاتی پیرامون زندگی امام جواد علیه السلام
👈حضرت جواد(ع) امام نهم شیعیان است. نام آن حضرت، محمد و کنیه اش؛ ابو جعفر و ابو علی است. لقب های ایشان عبارت است از: مختار، متوکّل، متّقى، زکىّ، تقى، مُنتَجَب، مرتضى، قانِع، جواد و عالِم.
👈پدرش امام رضا(ع) و مادرش به نام سَبیکه نوبیّه (منطقه ای در سودان) آفریقا بود و در رمضان و یا رجب سال 195هـ.ق در مدینه متولد شد.
🔻همسران امام جواد(ع)
1⃣ همسر امام جواد(ع)، سمانه مغربیه نام داشت. البته نام های حویث، غزاله مغربیه و مدنب نیز برای او در منابع اسلامی ذکر شده است.
2⃣ مأمون خلیفه عباسی برای رهایى از یک سلسله تنگناها و شرایط دشوار سیاسى زمان خود، تصمیم گرفت ولایت عهدی را بر امام هشتم تحمیل کند و نیز با تظاهر به مهربانى و دوستى نسبت به امام جواد(ع) تصمیم گرفت دختر خود را به ایشان تزویج نماید تا استفاده اى که از تحمیل ولیعهدى بر امام رضا(ع) در نظر داشت از این وصلت نیز به دست آورد. بر اساس همین طرح بود که پس از شهادت امام رضا(ع) دختر مأمون «امّ فضل » به همسرى امام جواد(ع) درآورده شد و امام از او فرزندی نداشته است.
🔻فرزندان
👈در منابع اسلامی دیدگاه های مختلفی نسبت به تعداد و نام فرزندان امام جواد(ع) بیان شده است؛ همان طور که شیخ طبرسی می گوید: امام جواد(ع) دو پسر و سه دختر از خود به جاى گذارد که یکى از آنان حضرت هادى(ع) است و دومى هم به نام موسى و دختران آن جناب هم حکیمه، خدیجه و ام کلثوم نام داشته اند، بعضى نیز گفته اند وى دو دختر به نام فاطمه و امامه داشته است. اما آنچه همه منابع درباره اش اتفاق نظر دارند، این است که دو فرزند؛ امام هادی(ع) و موسی مبرقع جزو فرزندان امام جواد(ع) هستند.
📚استاد شیخ حسین انصاریان
✅ @hoseinih_maghtal