فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ــــــــــ ـ ما فرزندانِ مکتبی هستیم کھ از دشمن امان نامه نمیگیریم ! ✌️🏻 🇮🇷
ء . #طوفان_الاقصی
.
.
گاهی یک عکس به اندازه یک داستان طولانی حرف دارد
پر از دلتنگی..
پر از افسوس..
و پر از حسرت:)💔
|#سردار_دلها #طوفان_الأقصی |
فلسطین قطعا آزاد خواهد شد
و به مردم بر خواهد گشت و در آنجا
دولت فلسطینی تشکیل خواهد شد
و در اینها هیچ تردیدی نیست . .
_امامخامنهای
دیدی..؟!
بعضیوقتاپوچمیشی..
خالیمیشی..
هیچحرفینداریبزنی..
ازعالموآدمخستهمیشی..
ازخودت...
ازگناهات..
دلتآغوشخدارومیخواد!
خودخداگفتهبیاپیشخودم
چیبهترازاین..؟!
رویائمههمحسابکنیم...
هیچوقتازمحضرشون...
دستخالیبرنمیگردیم!:)
| السلامعلیڪیارسولالله
| السلامعلیڪیاامیـرالمؤمنین
| السلامعلیڪیافاطمهالزهـرا
| السلامعلیڪیاحسـنِبنعلے
| السلامعلیڪیاحسـینِبنعلے
| السلامعلیڪیاعلےبنالحسین
| السلامعلیڪیامحمدبنعلے
| السلامعلیڪیاجعـفربنمحمـد
| السلامعلیڪیاموسےبنجعـفر
| السلامعلیڪیاعلےبنموسیالرضاالمرتضے
| السلامعلیڪیامحمدبنعلےِالجـواد
| السلامعلیڪیاعلےبنمحمـدالهادی
| السلامعلیڪیاحسنبنعلیِالعسـڪری
| السلامعلیڪیابقیهالله،یاصـاحبالزمان
| السلامعلیڪیازینبڪبری
| السلامعلیڪیاابوالفضلالعبـاس
| السلامعلیڪیافاطمهالمعصومه
''السلامعلیڪمورحمهاللهِوبرڪاته''
#روزتونبیگناه 🙂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ پشت پرده
🏠 خونه میخوای؟
🚗 ماشین میخوای؟
❣️ میخوای ازدواج کنی؟
هروقتفهمیدیدچہاتفاقیدارهبراتون
میفتہچشماتونروببندیدیہنفسعمیق
بڪشیدبگیدخدایامنمیدونم
اینبرنامہشماستفقط
کمکمڪنڪہازشبتونمعبورڪنم...シ!
اگه سیستم خدا اینجـوری بود که
وقتـی میگفتیم خدایا ببخشیـد....!
جواب میداد متاسفم نمیتونـم ببخشم
چـےکار میخواستیم بکنیم...؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ما دیده به راه دلبری مه روئیم
🎊با باده ناب دیده را می شوئیم
🌸در این شب پر شکوه با هر صلوات
🎊تبریک به صاحب الزمان میگوئیم
💫🎊ولادت با سعادت امام
حسن عسکری(ع) مبارک باد🎉 💐
نام و نام خانوادگی: شهید مصطفی صدر زاده با نام جهادی سید ابراهیم
تاریخ تولد: ۱۹ شهریور ۱۳۶۵
محل تولد: خوزستان، شوشتر
تاریخ شهادت: ۱ آبان ۱۳۹۴
محل شهادت: حلب سوریه
وضعیت تأهل: متأهل
تعداد فرزندان: دو فرزند
مصطفی صدر زاده متولد ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ در شهرستان شوشتر استان خوزستان در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پدرش پاسدار و جانباز جنگ تحمیلی و مادرش از خاندان جلیله سادات هستند.
مصطفی ۱۱ ساله بود که از اهواز به همراه خانواده به استان مازندران و پس از دو سال به شهرستان شهریار استان تهران نقل مکان و در آنجا ساکن گردید.
ایشان دوران نوجوانی خود را با شرکت در مساجد و هیئتهای مذهبی، انجام کارهای فرهنگی و عضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کردند. در دوران جوانی درحوزه علمیه به فراگیری علوم دینی پرداخت، سپس در دانشگاه دانشجوی رشته ادیان و عرفان شدند، همزمان مشغول جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار و برپایی کلاسها و اردوهای فرهنگی و نظامی و جلسات سخنرانی و... برای آنان بودند.
نتیجه ازدواج ایشان در سال ۸۶، دختری به نام فاطمه و پسری به نام محمدعلی است.
مصطفی صدر زاده در سال ۹۲ برای دفاع از دین و حرم بیبی زینب (س) با نام جهادی سید ابراهیم، داوطلبانه به سوریه عزیمت و به علت رشادت در جنگ با دشمنان دین، فرماندهی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد، سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن در درگیری با داعش، ظهر روز تاسوعا مقارن با ۱ آبان ۹۴ در عملیات محرم در حومه حلب سوریه به آرزوی خود، یعنی شهادت در راه خدا رسید و به دیدار معبود شتافت و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت.
مصطفی نذر حضرت عباس بود
مادر شهید صدرزاده در دیداری که با رهبر معظم انقلاب اسلامی داشتند از نذر حضرت عباس(ع) روایت کرد و گفت: مصطفی تقریبا ۳ سالش بود که در روز تاسوعا در روضه نشسته بودم که مصطفی جلو در با موتور تصادف کرد و گفتند که از دنیا رفته است. من همینطور که جلوی کتیبه های حضرت عباس(ع) نشسته بودم، گفتم یا حضرت ابوالفضل فرزندم را نذرتان کردم، نگهش دارید تا سرباز شما باشد.
مصطفی در آن حادثه که قبل از اذان ظهر روز تاسوعا پیش آمده بود، زنده ماند و سالها بعد در روز تاسوعای سال ۹۴ دقایقی قبل از اذان ظهر به شهادت رسید. رهبر معظم انقلاب پس از شنیدن این روایت فرمودند: این موارد باید در تاریخ ثبت شود و عظمت زیادی دارد.
مرا قاسم خطاب کن
شهید سیدمصطفی صدرزاده در آغاز وصیت نامه خود به دوستان و آشنایان به پیروی از فرامین رهبری سفارش می کند و در ادامه اشاره دارد که مبارزه با دشمن آرزوی بنده بود و فقط خدا میداند که چقدر برای آن ضجه زدم و التماس کردم و ممکن است بعضی ها به شما طعنه بزنند اما اهمیت ندهید من به راهی که رفتم یقین دارم. این شهادت لطف و هدیه خدا بوده و مردم عزیز ایران یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم و چقدر بچه های ما یتیم شدند، زن ها بیوه، مادرها مجنون و پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود.
او در ادامه وصیت نامه از غربت حضرت زینب(س) می نویسد: بیبی زینب آن زمانی که شما در شام غریب بودید گذشت، دیگر به احدی اجازه نمیدهیم به شما و به سلاله حسین(ع) بیاحترامی کنند. دیگر دوران مظلومیت شیعه تمام شده. بیبیجان انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم بیبی عزیزم مرا قاسم خطاب کن روی خون ناقابل من هم حساب کن.
شهید صدرزاده نکاتی به دوستان در امور فرهنگی سفارش میکند: وقتی کار فرهنگی را شروع می کنید با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم، وقتی که کارتان می گیرد و دورتان شلوغ می شود تازه اول مبارزه است زیرا شیطان به سراغتان می آید اگر فکر کرده اید که شیطان می گذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کنید، هرگز، اگر می خواهید کارتان برکت پیدا کند به خانواده شهدا سر بزنید، زندگی نامه شهدا را بخوانید سعی کنید در روحیه خود شهادت طلبی را پرورش دهید، سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می کند و راه درست را نشانتان می دهد، دعای ندبه و هیئت چهارشنبه را محکم بچسبید، خودسازی دغدغه اصلی شما باشد.
التماس دعای فراوان🙂🤝
سلام
شهیدی که روز تاسوعا شهید شد و یارش حضرت عباس بود
خوب..یه پسر پنج و شش ساله ای روز تاسوعا داشت با دوستاش بازی میکرد یهو موتور بهش میزنه،پسره میفته..مادرش تو هیئت بوده یه نفر به مادرش خبر میده خانوم صدرزاده کجایی که پسرت مرد!!
یعنی چی!!
به مادر یه دفعه بیان بگن پسرت مرد..بدو بدو میاد بالا سرش میگه حضرت عباس امروز روز تاسوعا هست،پسرمو نذر تو میکنم.
میگذره..حال پسرشم خوب میشه
اون پسر وقتی 18/19 سالش میشه به مادرش میگه:مامان میخوام یه هیئت بزنم
مادرش میگه:افرین چقدر خوب...حالا اسم هیئتت چیه؟؟
میگه:هیئت حضرت عباس
مادره تا میشنوه گریه اش میگیره
گریه میکنه..🥺
پسر میگه چرا داری گریه میکنی ؟؟
_یادته وقتی بچه بودی روز تاسوعا موتور بهت زد داشتی میمردی من تو رو نذر حضرت عباس کردم!!💔
اونجا مصطفی به مرور زمان بیشتر عاشق حضرت عباس میشه🙂
حالا میگذره بحث جنگ و داعش پیش میاد..ایران نمیزاره مصطفی بره سوریه..هرکاری میکنه نمیتونه عازم بشه..میره مشهد! خودشو افغانی جا میزنه به عنوان افغانستانی فاطمیون میره سوریه...زبون افغانی هم خوب بلد بود ..میره اونجا فرمانده میشه...
حالا یه مدتی میشه همسر شهید مصطفی صدرزاده باردار میشه
این ور اون ور متوجه میشه بچه قرار نیست زنده بمونه اگرم زنده بمونه سالم به دنیا نمیاد...به مصطفی میگه نمیشه باید بچه مون و سقط کنیم..مصطفی میگه نه..!
یه مدت میگذره مصطفی خواب میبینه..خواب میبینه یه نفر اومده به خوابش یه تیکه گوشت میندازه جلوش مصطفی میگه این چیه؟
_میگه بچته!
مصطفی میگه نه! من بچه مو اینجوری نمیخوام یا بهم ندید یا میدید سالم بدید
بهش میگن: باشه ما بچه ات رو سالم میدیم به شرط اینکه بچتون رو برای ما فدا کنید..بچت واسه شما نیست واسه ما هست!
مصطفی بیدار میشه این خواب و به همسرش تعریف میکنه میگه ..از الان باید اجازه بدی بچت شهید بشه..
پسرش سالم به دنیا اومد
انشاالله که اخر عاقبتش شهادت بشه❤️
میگذره...مصطفی خواب حضرت زهرا رو میبینه میگه ببین اسم گروه شما فاطمیون هست اسم منه. اقا شما یه عملیات فردا پس فردا دارید توی اون عملیات حاضر باش برو!
یه عملیاتم داریم روز تاسوعا..روز تاسوعای پسرم حسین! اون روز خودم فرمانده ای میکنم
بله...روز تاسوعا شهید میشه
مادرش از خواب پا میشه
شوهرش و بیدار میکنه میگه یادته چند سال پیش مصطفی لبه مرگ بود من نذر حضرت عباس کردم شوهرش میگه اره الان مصطفی سوریه است این حرفا چیه
ولی مادرش میگه این تاسوعا فرق میکنه!
اون موقع ها کسانی که مشگل داشتن تو محرم متوسل شده بودن به حضرت عباس
یکی خواب حضرت عباس و میبینه میگه اقا چرا تو سراغ نماینده من نمیری؟
بنده خدا میگه خوب نماینده ات کیه!؟
حضرت عباس یه عکس بهش نشون میده میگه این نماینده منه ..
فردا همون شخص میره تو گوگل میچرخه ...یه دفعه میبینه( شهیدی که عاشق حضرت عباس بود و حاجت شهادتش رو حضرت عباس میده و روز تاسوعا شهید میشه) شخص تعجب میکنه میزنه یه عکس بالا میاد دقیقا همون عکسی که حضرت عباس نشونش داد..بله نماینده حضرت عباس مصطفاس..
حالا بزارید یه چیز بگم..مادرش میگه همرزمای پسرم یه روز اومدن خونمون گفتم بگین مصطفی چه جوری شهید شد...بیسیم چی گفت دوم ماه محرم بود یه خمپاره زدن کنار مصطفی منم سری خبر دادم که سید ابراهیم شهید شد(اونجا اسمش رو سید ابراهیم صدا میکردن)مصطفی صدام رو شنید سری دست بلند کرد گفت نه هنوز زوده ان شاالله تاسوعا..بله تاسوعا
میگه روز عاشورا هوا خیلی گرم بود حتی مصطفی لباسش رو هم در اورد
میگفت مصطفی رجز خوانی میکرد...میگفت مامسلمونیم،کتابمون یکی هست،پیامبرمون یکی هست...با صدای بلند پاسخ توهینشون و میداد که..یه تیر از پهلو به قلبش زدن..
میگفت...قمقمه مصطفی پر از اب بود ولی لب های خشکش مارو یاد تشنه های کربلا می انداخت..اون لب به اب نزد.. مادرش پرسید ساعت چند شهید شد؟
_ده دقیقه الی یک ربع قبل از اذان ظهر..یعنی دقیقا همون روزی که من پسرم رو نذر عمویم عباس کردم..
مادرش میگه داشتم یه فیلم از مرتضی پسرم و مصطفی میدیدم که تاحالا به این حرف مصطفی توجه نکرده بودم
مرتضی میگفت از مشهد رفتی سمت سوریه اگر شهید شدی همون جا خاکت نکنند
گفت: نه من شهریارمیخوابم زیر قبر شهید اسماعیل شقاقی ..دقیقا همون جا بود..
مادرش میگفت یک روز رفتم سر مزار پایین مزار نشستم به مصطفی گفتم
مصطفی میدونی از وقتی با بزرگا نشست و برخواست میکنی با من کاری نداری؟
میگه شب خواب دیدم
خواب دیدم مصطفی بغلم کرد و گفت مامان من هرشب زیر پات میخوابم
مادرش میگه یک روز پدر مصطفی اومد پیشم گفت مصطفی به خوابم نمیاد منم دلداریش دادم و گفتم حتما چون دارو مصرف میکنی متوجه نمیشی.یک روز رفتم کنار عکس مصطفی وایسادم گفتم پسرم پدرت رو دریاب مواظبش باش
شب مصطفی اومد به خوابم دیدم داره پدرش رو ماساژ میده گفت مادر من هر شب پدر را ماساژ میدم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فلسطین که کشور و مرز ما نیست.
پس چرا ما میخوایم ازش دفاع کنیم؟
پاسخ جالب حاج حسین یکتا
امام حسینم
جانم
من بازم کربلا میخوام دلم برات تنگ شده 😞🙂
•┈••✾••┈•🩵•┈••✾••┈•
#بیو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادتونه شرکت انیمیشنسازی والتدیزنی
دو میلیون دلار به اسرائیل کمک کرد تا این بلارو سر کودکان بیاره!
_به طرح پیراهن دختره توجه کنید🙂_
#طوفان_الاقصی
#غزه