eitaa logo
کانال حسینیه مجازی اباعبدالله الحسین ع
5.1هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.6هزار ویدیو
761 فایل
کانال آموزش فرهنگ ایرانی اسلامی سیاسی اجتماعی وابسته به مرکز فرهنگی ونیکوکاری بیت المهدی عج کمک نقدی بشماره 6037697429548081 حسینیه مجازی
مشاهده در ایتا
دانلود
برای از بین بردن بوی نامطبوع یخچال به جای استفاده از بوگیر های شیمیایی از بوگیرهای طبیعی استفاده کنید و در قفسه های یخچال یک فنجان سرکه سفید مقطر، سودا، خاک ذغال، یک ظرف قهوه خشک شده و یک کاسه جو خام قرار دهید‎ ⛱🔥 https://eitaa.com/hosiniya🔥⛱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖شیوه دعاوتوسل(قسمت دوم) مورداستفاده اولیاء ومربیان درراستای دعوت نوجوانان به نماز 🆔 لینک کانال 👇 https://eitaa.com/hosiniya
51.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️حوصله‌ی خدا رو ندارم! ⚡️معشوق بی‌نهایتِ بی‌نیازی، که فرمانروای مقتدرِ روزی به نام «روز حسرت» است. - در این دنیا، وقت و بی‌وقت، اجازه می‌دهد به ملاقاتش برویم و سر روی زانوانش بگذاریم... - به انتظارمان می‌نشیند تا در آغوشمان بگیرد... - نیمه‌های شب، برای یک دیدار خصوصی دو نفره، به دنبالمان می‌آید... ولی ما، حوصله‌اش را نداریم! و... امان از «روز حسرت»❗️ روزی که حتی برای اهل بهشت نیز، همین نام را دارد! 🆔 لینک کانال 👇 https://eitaa.com/hosiniya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ℒℴνℯ❤️ ✍🏻 زیباترین متن عاشقانه دنیا تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم تو را به خاطر عطر نان گرم برای برفی که آب می شود دوست می دارم تو را برای دوست داشتن دوست می دارم تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم برای پشت کردن به آرزوهای محال به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم تو را برای دوست داشتن دوست می دارم تو را به خاطربوی لاله های وحشی به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان برای بنفشیِ بنفشه ها دوست می دارم تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم تورا برای لبخند تلخ لحظه ها پرواز شیرین خاطره ها دوست می دارم تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم تو را برای دوست داشتن دوست می دارم تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام … دوست می دارم تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام … دوست می دارم برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه تو را به خاطر دوست داشتن … دوست می دارم تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم … دوست می دارم … 📚 پل الووار ، ترجمه احمد شاملو
🌷🌷🌷 🌸روزی زﻥ ﻭﺷﻮﻫﺮﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﻍ ﻭﺣﺶ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻧﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﺟﻔﺘﺶ بازی ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.ﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﻭﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﻱ!! 🌸 ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻗﻔﺲ ﺷﯿﺮﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ، ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻧﺪﮐﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﻧﺪﮎ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ...زﻥ ﮔﻔﺖ :ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﯼ ﺍﻧﺪﻭﻫﺒﺎﺭﯼ! 🌸ﺷﻮﻫﺮﺵ با لبخندی ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺑﻄﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺷﯿﺮ ماده ﺑﯿﻨﺪﺍﺯ ﻭ ﺑﺒﯿﻦ ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﭼﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ؟! 🌸ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺯﻥ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺷﯿﺮ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ، ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﻓﻮﺭﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ، ﺑﺎ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﭙﺮ ﺍﻭ ﮐﺮﺩ. 🌸ﺍﻣﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ، ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻧﺮ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺩﻭﯾﺪ، ﺗﺎ ﺷﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺨﻮﺭﺩ!! 🌸ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ ﻭ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﯾﺒﺪ.️ 🌸ﺑﺮﺧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﺮﯾﺒﻨﺪ، هرگز ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻓﺮﯾﺐ ﻇﺎﻫﺮﻧﻤﺎﯾﯽ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ. 🌸ﺑﺮﺧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺑﺎﻃﻦ ﻭ ﻋﻤﻖ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ، ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﻫﻨﺮﻇﺎﻫﺮ ﺳﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ...
آنجا تفاوت رنگ، دین و نژاد نداریم؛ زیر خاک همه یک شکل هستیم، کسی با خود زیبایی، زشتی، ثروت، مقام، غرور و خودشیفتگی رو از این دنیا نبرده ... بر چرخ فلک مناز كه كمرشكن است بر رنگ لباس مناز كه آخر كفن است مغرور مشو كه زندگی چند روز است در زير زمين شاه و گدا يک رقم است 🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظه تیراندازی نیروی امنیتی حرم شاهچراغ به تروریست داعشی 🔹۵ گلوله به سمت او شلیک کردم که ۳ گلوله به او برخورد کرد و به داخل حرم بازگشت اما تعادلش را از دست داده بود و نیروهای یگان ویژه او را دستگیر کردند ☫https://eitaa.com/hosiniya
بزرگی را گفتند راز همیشه شاد بودنت چیست؟!! گفت: دل بر آنچه نمی ماند نمی بندم؛ فردا یک راز است نگرانش نیستم؛ دیروز یک خاطره بود حسرتش را نمیخورم؛ و امروز یک هدیه است قدرش را میدانم؛ از فشار زندگی نمیترسم چون میدانم که فشار توده زغال سنگ را به الماس تبدیل میکند... میدانم خدای دیروز و امروز خدای فردا هم هست... ما اولین بار است که بندگی میکنیم ولی او قرنهاست که خدایی میکند... پس به او اعتماد دارم... برای داشتن اینچنین خدایی همیشه شادم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭┈─☆°~°☆─ 🥀🌾🕊 | ╰─┈➤
تا حالا شده از خودت بپرسی قیمت یک روز زندگی چقدره ...؟ تو که قیمت همه چیز و با پول می سنجی تا حالا شده از خدا بپرسی : قیمت یه دست سالم چنده؟ یه چشم بی عیب چقدر می ارزه؟ چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟! قیمت یه سلامتی فابریک چقدره؟ قیمت یک لیتر بارون قیمت یک ساعت روشنایی خورشید ... اینا چنده ..؟ بیا به جای غر زدن، خدا رو به خاطر تمام نعمت هایی که بی منت به ما ارزونی داده سپاس بگیم ...🌺🍂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭┈─☆❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 حکایت دریادلان نوشته : احمد گاموری ┅┅┅┅❀🕸❀┅┅┅┅ 🔻 قسمت یکم سال ۴۵ بود که توی خانواده‌ای مذهبی در بندر ماهشهر خوزستان به دنيا آمدم و شدم دومين فرزند خانواده. پدرم كارگر شیميايی رازی بود و بزرگ طايفه بندری كه بنيانگذار شهرستان معشور(ماهشهر فعلی) بودند و توی كل استان هم معروفیت داشتن. تعداد خانواده ما کم کم به ۹ نفر رسید. اونم تو خیابانی که همه اقوام همونجا ساکن بودند. یادم میاد روزای انقلاب رو که شهر حال عجيبی به خودش گرفته بود. بزرگترهاجلسات شبانه برگزار می كردند و برای انقلاب و آینده اون با حرارت زیادی برنامه ريزی می‌کردند. من هم در كنار پدر، برادر و عموهايم در تظاهرات ضد شاه شركت می كرديم و از فرار و گريز لذت می برديم. وقتی هم كه نيروهای شاه دنبال ما می‌كردند درب اكثر منازل بروی جوانان و تظاهر کننده‌ها باز می‌شد و همانجا می‌ماندیم تا منطقه امن بشود و برگردیم سر خونه زندگیمون. همون سال ۵۷ هم جشن پيروزی گرفتيم و توی خوشی خودمون بودیم که خلق عرب و بمب گذاريی ها و كشته و زخمی شدن خلق الله برگه جدیدی برای انقلابمون رو کرد. در کنار همه اینها منافقین هم بیکار ننشستن و باعث اذيت و آزار مردم شدند. در يكی از همين اعمال تروريستی دختر بچه ای به‌نام فاطمه طالقانی را در كانكس كتابخانه به آتش كشيدند و دل ما رو بدتر. ••• درست ۳۶ روز قبل از شروع جنگ و تجاوز عراق، در بسيج عضو شدم. یعنی ۲۵ مرداد ۵۹ اون زمان کل آموزش نظامی محدود می‌شد به باز و بسته کردن اسلحه قدیمی ام يك و ژ- ۳ كه آقا عبدالمطلب (آلبوغبيش) آموزشش رو می‌داد. بعد از این آموزش‌ها راهی مقر بسيج در يكی از منازل تصرفی شدیم تا اعزام بشیم. يك شب كه من و پسر عمه ام مشغول پاك كردن شعارهای منافقين توی يكی از كوچه ها (معروف به دره قاسملو) بودیم با گروهی از منافقين درگير شديم و بلافاصله نيروهای مراقب به مقر گزارش درگيری را دادند و در اسرع وقت به كمك ما آمدند و درگيری سختی صورت گرفت و صدای تيرندازی به هوا رفت. نهايتا جمعی رو دستگير کردیم و.. كم كم زمزمه های جنگ شنيده شد و بچه های عمليات سپاه بندر ماهشهر به خطوط مرزی اعزام شدند و جهت كنترل اوضاع در منطقه هويزه و هورالعظيم مستقر شدند. هورالعظيم حدود صد كيلومتر طول دارد كه يك سرش از چزابه شروع و سر ديگر به طلائيه ختم می شود كه همین دو محور، محور حمله بعثی‌ها به سمت اهواز بود. وضعيت شهرهای آبادان و خرمشهر هم بحرانی بود و امكان جابجايی مردم با وسيله نقليه وجود نداشت. مردم با پای پياده از جاده آبادان به سمت ماهشهر که حدود ۸۰ کیلومتر می‌شد با پیرمردها و پیرزن‌ها و کودکان در هوای گرم حركت كردند تا در مناطق امن‌تری پناه بگيرند كه خود اين، حكايت ها دارد. اون روزها می‌شنیدیم که در چند مرحله مورد حمله جنگنده های عراقی قرار گرفتند و حتی هليكوپتر عراقی بالای سر مردم می‌آمد و با تيربار زن و بچه بی پناه را هدف قرار می‌داد. وقتی مهاجرين به شهر رسيدند، مورد استقبال قرار گرفتند. بخشی از اين ها در كمپی كه متعلق به شركت ايران - ژاپن بود اسكان داده شدند و بخشی هم در شهر سربندر و تعداد زيادی وارد ماهشهر شدند و مورد استقبال مردم قرار گرفتند. مردم شهر تصمیم گرفته بودن بخشی از اتاق های خود را در اختيار آنها كه تا ديروز در ناز و نعمت زندگی می كردند قرار دهند تا سر و سامانی بگیرند. ما هم از دو اتاقی كه داشتيم یکی را با تمام لوازمش در اختيار يك خانواده پنچ نفره قراردادیم و بيش از هشت ماه در كنار هم و بر سر يك سفره زندگی می‌كرديم. بعضی هم که تا همين الآن در شهرستان ماهشهر، سربندر، شهرك طالقانی، شهرک شهيد چمران و بقيه نقاط ماندگار شدند. •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• ادامه دارد https://eitaa.com/hosiniya
🍂 🔻 حکایت دریادلان نوشته : احمد گاموری ┅┅┅┅❀🕸❀┅┅┅┅ 🔻 قسمت دوم ما و مهاجران جنگی سال ۵۹، بندر ماهشهر همزمان دو گروه رو پذيرا شد. يكی مهاجرین شهرهای جنگزده و ديگری داوطلبانی كه از شهرها و استان های همجوار برای كمك به مناطق جنگی آمده بودند. خصوصاً تعداد زيادی از جوون‌هان برومند استان كهگيلويه که با سلاح های برنوی قدیمی خودشون آمدند و توی مدارس و مساجد ساکن شدند تا ترتیب اعزام فراهم بشود. اون‌روزا جاده آبادان-ماهشهر به دست بعثی‌ها افتاده بود و تنها مسير كمك رسانی به شهر آبادان كه حالا در محاصره دشمن قرار داشت قطع شده بود. خب بايد فكری برای فرستادن آذوقه، مهمات و اعزام نيرو به آبادان می‌شد. اين جوری كه نمی شد بچه های رزمنده و بخشی از مردم در محاصره دشمن باشند و كاری نكرد. بنا به پيشنهاد فرمانده سپاه پاسداران ماهشهر و فرماندار وقت كه فكر كنم مهندس هوشنگ گلابكش بود تدبيری انديشيده شد كه از طريق دريا اين پشتيبانی‌ها انجام شود. خب تعداد شناورهای نيروی دريايی ارتش، هم كم بود و هم بايد ماموريت های ديگری رو انجام می دادند. فرمانده سپاه بندر ماهشهر (سردار آقاجری) پيشنهاد استفاده از لنج های ماهيگيری رو داد و در يك فراخوان تعداد زيادی از جان بركف ها كه متاسفانه ازشون اسمی نيست، داوطلب شدن تا اين ماموريت رو انجام بدن که اين خودش یک حماسه ديگری بود كه توسط مردم بندر ماهشهر خلق شد. بعد از اون تصمیم، مسير اسكله ماهشهر تا بندر چويبده آبادان كه سه روز راه بود، راه افتاد و انتقال نيرو و آذوقه از این طریق شروع شد. مردم بندر ماهشهر هم در پشتيبانی جبهه كم نگذاشتند و از لحاظ نيروی رزمنده تا كمك های مردمی سنگ تمام گذاشتند و خود را درگير جنگ کردند. تنها بيمارستان شهرستان كه به اسم بيمارستان آريا بود (شهدا) تمام و كمال درخدمت جنگ بود و مجروحين را با هليكوپتر به باند ناحيه صنعتی شركت نفت منتقل می كردند و با تعدادی آمبولانس و وانت كه باز بطور داوطلب اومده بودن مجروحین را به بيمارستان انتقال می دادند و بعضی‌ها هم با هليكوپتر به اهواز يا استان های ديگه منتقل می شدند. یادم میاد اون روزها روی ماشین های سپاه و بسيج سيستم صوتی نصب می‌شد و تو خیابون ها چرخ می زدند و كمك های مردمی رو جمع می كردند. نيازها هم ملحفه بود و پتو و دارو. مردم با دل و جون همه چی رو هديه می كردند. صف های طولانی اهدای خون حکایت دیگه ای داشت. ملت جلوی بيمارستان صف می کشیدند و تا چشم کار می کرد ادامه داشت و دائم به اونها اضافه می‌شد. بارها به این فکر می‌کردم که با چه زبانی می شه از اين مردم تشكر كرد. هم خانه هايشان را در اختيار مهاجرين گذاشته بودند و هم فرزنداشون رو راهی جبهه می‌كردند و هم نيازهای اوليه خود را برای جبهه می دادند و از هیچ چیزی دریغ نمی کردن. من هم مثل بقیه، توی مقری به‌نام خانه كوشا كه تو زمان شاه مديرعامل شركت شيمیايی رازی بود و بخاطر تخلفاتش تو زندان، منزلش تصرف شده بود و در اختيار نيروهای انقلاب بود مشغول شده بودم. بچه‌های نابی هم در منطقه بودند مثل سردار شهيد ناصر بهبهانی نيا و سردار شهيد محمدعلی صالحی و سردار دكتر حاج امير حيات مقدم که همه‌شون برای ما روحیه آفرین بودند. •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• ادامه دارد https://eitaa.com/hosiniya
به این 5 دلیل شما گوشی تان را بیشتر از همسرتان دوست دارید 1️⃣ زمان زیادی را با گوشی خود می گذرانید 2️⃣ صبح قبل از اینکه به کسی سلام کنید، اول گوشی خود را چک می‌کنید 3️⃣ برای گوشی خود هدیه بیشتری میگیرید(قاب، محافظ، هدفون و لوازم جانبی دیگر) ولی برای همسرتان هدیه ای نمیگیرید 4️⃣ هیچوقت یادتان نمی رود گوشی خود را شارژ کنید اما سالگرد خود را فراموش می کنید 5️⃣ ممکن است همسرتان رو به رو تان نشسته باشد و سعی دارد با شما گفت و گو کند اما شما مشغول کار با گوشی هستید
🌸خانوم ها خیلی دوست دارن که همسرشون ، ازشون به موقع حمایت و پشتیبانی کنند❗️ برای اینکه به همسرتون همچین کاری رو یاد بدین باید بهش نشون بدین اگر کوچکترین حمایتی کرد چه حس خوبی به شما دست میده و قدردانی کنید همیشه به همسرجان بگین وقتی برام فلان کار رو میکنی حس میکنم تنها نیستم و خیالم از بودن کنارت راحته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍😋 📍چیا میخوایم: ⁦☑️⁩سیب زمینی»۳عدد متوسط🥔 ⁦☑️⁩کره»۲۰گرم🧈 ⁦☑️⁩شیر»۱/۵لیوان🥛 ⁦☑️⁩سینه مرغ»یک عدد کوچک یا فیله مرغ»۳عدد بزرگ🍗 ⁦☑️⁩قارچ»۱۰عدد(بیشتر هم باشه اشکالی ندارد)🍄 ⁦☑️⁩آرد»دو ق غ🍚 ⁦☑️⁩نمک،فلفل،آویشن،پاپریکا یا پودر سیر🧂 ⁦☑️⁩پنیر پیتزا»به مقدار لازم . https://eitaa.com/hosiniya
♦️اینستاگرام دچار مشکل جهانی شد 🔹اینستاگرام مشکل عدم دسترسی به اکانت ها را تایید کرد و خبر داد که در حال رفع مشکل است. 🔹امروز برخی کاربران با پیام ساسپند شدن حساب خود مواجه شده اند و برخی نیز گزارش دادند که حساب کاربری آنها لاگ اوت شده است./