✨ *«بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ»*✨
🦋🏵 *ذڪرروزانه*🏵 🦋
تفسیر📗 هرروز أنس با قرآن مجید💚
*┄┅ﷻ❀موضوع❀ﷻ┅┄*
✍🏻 ياور مظلومان 📋
🍃🌹📖🌹🍃
*«بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ»*
«٦٠» ﺫَﻟِﻚَ ﻭَﻣَﻦْ ﻋَﺎﻗَﺐَ ﺑِﻤِﺜْﻞِ ﻣَﺎ ﻋُﻮﻗِﺐَ ﺑِﻪِ ﺛُﻢَّ ﺑُﻐِﻲَ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻟَﻴَﻨﺼُﺮَﻧَّﻪُ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻟَﻌَﻔُﻮٌّ ﻏَﻔُﻮﺭٌ
*┄┅🔹❀ حج/٦٠❀🔹┅┄*
(ﺁﺭﻱ،) ﻣﻄﻠﺐ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺳﺘﻢ ﺷﺪﻩ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻛﻨﺪ، ﻭﻟﻲ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻇﻠﻢ ﺷﻮﺩ، ﻗﻄﻌﺎً ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻱ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ، ﺍﻟﺒﺘّﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺨﺸﺎﻳﺸﮕﺮ ﻭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
📚🌺تفسیرنور🌺📚
🌺✍🏻ﻧﻜﺘﻪ ﻫﺎ
ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﻴﻢ: ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﻣﺤﺮم ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﭼﻮﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺟﻨﮓ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﻩ ﺭﺍ ﺣﺮﺍم ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻨﺪ، ﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﺠﻮم ﺑﺒﺮﻳﻢ ﺯﻳﺮﺍ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺩﻓﺎﻋﻲ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻨﺪ. ﻟﻜﻦ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﻫﺮ ﻣﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
🔷🔹ﭘﻴﺎم ﻫﺎ
١- ﺩﻓﺎﻉ، ﺣﻖّ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ. «ﻭ ﻣَﻦ ﻋﺎﻗﺐ ﺑﻤﺜﻞ ﻣﺎ ﻋُﻮﻗِﺐَ ﺑﻪ»
٢- ﻋﺪﺍﻟﺖ، ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻳﻚ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ. «ﺑﻤﺜﻞ ﻣﺎ ﻋُﻮﻗِﺐ»
٣- ﻳﺎﻭﺭ ﻣﻈﻠﻮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍﺳﺖ. «ﻟﻴﻨﺼُﺮَﻧّﻪ ﺍﻟﻠّﻪ»
٤- ﻳﺎﺭﻱ ﻣﻈﻠﻮم، ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﻧﺎﺑﻮﺩﻱ ﻇﺎﻟﻢ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻧﻴﺴﺖ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻈﻠﻮم ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻱ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ، ﻭﻟﻲ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﻇﺎﻟﻢ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻠﻲ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻔﻮ ﺍﻟﻬﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﺩ. «ﻟَﻴﻨﺼُﺮَﻧّﻪ ﺍﻟﻠّﻪ - ﻋﻔﻮٌّ ﻏَﻔﻮﺭ»
*┄••❀🔹 حدیث روز 🔹❀••┄*
💚پيامبر خدا صلى الله عليه و آله
مَن قُتِلَ دُونَ أهلِهِ ظُلما فهُو شَهيدٌ ، و مَن قُتِلَ دُونَ مالِهِ ظُلما فهُو شَهيدٌ ، و مَن قُتِلَ دُونَ جارِهِ ظُلما فهُو شَهيدٌ ، و مَن قُتِلَ في ذاتِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ فهُو شَهيدٌ
🍃🌺🍃
هركه در راه دفاع از خانواده خود به ستم كشته شود، شهيد است و هركه در راه دفاع از مال خود مظلومانه كشته شود، شهيد است، و هركه در راه دفاع از همسايه خود به ستم كشته شود، شهيد است، و هركه به خاطر خداوند عزّ و جلّ كشته شود، شهيد است
📚✍🏻كنز العمّال : 11237
⚜️🌹⚜️🌹⚜️🌹⚜️
🚩✋🏻 هرروزبه رسم ادب🤚🏻🚩
*اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائڪَ عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلے اولاد الحسين وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🌘🌗🌖🌕🌔🌓🌒
🗓️ امروز:شنبہ
☀️٠۷/آبانماه/١٤٠۱/٠٨
🌙۰۳/ربيع الثاني/١٤٤٤/٠٤
2022/10/Oct/29🌲
⚜️🌹⚜️🌹⚜️🌹⚜️
🔹👈ذڪــــــــــرروز📿
🕋 یا رب العالمین
اے پروردگار جهانیان
🍃🌸🍃🌷🍃🌸🍃
🔷🔸ذڪر روز شنبه موجب بے نیازے مے شود. ذڪر روز شنبه به اسم رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) است. روایت شده ڪه در این روز زیارت حضرت رسول الله(صلّىاللهعليهوآله) خوانده شود.
⭐💫⭐💫⭐💫⭐
لطفابانشر ذڪرروزانه درثواب آن شریک باشید...
🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
╰┅┅┅┅❀🍃🌼🍃❀┅┅┅┅╯
https://eitaa.com/hosiniya
حضرت خضر(ع) از انبیا ء الهی است . از فرمایش امام صادق علیه السلام چنین بر میآید که حضرت خضر را خدا به سوی قومش مبعوث فرموده بود و او مردم را به سوی توحید و اقرار به انبیاء و فرستادگان خدا و کتابهای او دعوت میکرد.
از معجزاتش این بود که روی هر زمین خشکی مینشست، زمین سبز و خرم میگشت و دلیل نامش، خضر(سبز) نیز همین است. زندگی او، از قبل از زمان موسی تا زمان حاضر، و ادامهٔ زندگیش تا آخر الزمان، مورد اتّفاق مسلمانان است. مجموعهٔ روایات، مؤیّد آن است که طولانیترین عمر را در میان فرزند آدم دارد.
گفتهاند حضرت خضر از اولاد سام بن نوح و پسرخالهٔ ذوالقرنین بود با این حال بنا به برداشتی نیز، دو نفر با نام خضر وجود داشتهاند، خضر اکبر که از اولاد سام بن نوح بوده و خضر ثانی که از انبیای بنی اسرائیل و مصاحب موسی بوده است.
امام صادق (ع) در مورد حضرت خضر(ع) :
از امام صادق (ع) آورده اند که اما آن بنده صالح خدا خضر؛ خداوند عمر او را نه به خاطر رسالتش طولانى گردانید و نه به خاطرکتابى که بدو نازل کند و نه به خاطر این که به وسیله او و شریعت او، شریعت پیامبران پیش از او را نسخ کند و نه به خاطر امامتى که بندگانش بدو اقتدا نمایند و نه به خاطر طاعتى که خدا بر او واجب ساخته بود؛ بلکه خداى جهان آفرین، بدان دلیل که اراده فرموده بود عمرگرامى قائم (ع) را در دوران غیبت او بسیار طولانى سازد و مى دانست که بندگانش بر طول عمر او ایراد واشکال خواهند نمود، به همین جهت عمر این بنده صالح خویش، حضرت خضر را طولانى ساخت که بدان استدلال شود و عمر قائم (ع) بدان تشبیه گردد. بدون تردید او زنده است وهم اکنون بیش از شش هزار سال از عمر شریفش مى گذرد.
علامه ى طباطبایى نیز از روایات استنباط مى کنند که ایشان پیامبر بوده اند :
لیکن روایات متعددى وجود دارد که این مرد عالم، پیامبر نبوده بلکه دانشمندى همچون ذوالقرنین و آصف بن برخیا بوده است. در تعدادی از روایات که از طرق شیعه و سنی رسیده آمده که حضرت خضر از آب حیات که واقع در ظلمات است نوشیده، چون وی در پیشاپیش لشکر ذو القرنین که در طلب آب حیات بود قرار داشت، حضرت خضر به آن رسید و ذو القرنین نرسید.و این روایات و امثال آن روایات آحادی است که قطع به صدورش نداریم.
امام رضا(ع) درمورد حضرت خضر(ع) :
امام رضا(ع) مى فرماید:«حضرت خضر(ع) از آب حیات خورد،او زنده است وتا دمیده شدن صور از دنیا نمى رود، او پیش ما مى آید وبر ما سلام مى کند، ما صدایش را مى شنویم و خودش را نمى بینیم، او در مراسم حج شرکت مى کند وهمه مناسک را انجام مى دهد، در روز عرفه در سرزمین عرفات مى ایستد وبراى دعاى مؤمنان آمین مى گوید.
خداوند به وسیله او در زمان غیبت، از قائم ما رفع غربت مى کند و به وسیله او وحشتش را تبدیل به انس مى کند».
از این حدیث استفاده مى شودکه حضرت خضر(ع) جزء سى نفرى است که همواره در محضر حضرت بقیه الله (ع) هستند، ورتق وفتق امور به فرمان آن حضرت در دست آن هاست قرآن کریم طی آیات 60 تا 82 کهف دیدار حضرت موسی را با ایشان بیان می کند.او زنده است .
ماجرای حضرت موسی و حضرت خضر(ع)
هنگامی که فرعون و فرعونیان در دریای نیل غرق شده و به هلاکت رسیدند، بنیاسرائیل به رهبری حضرت موسی ـ علیه السلام ـ پس از سالها مبارزه، پیروز شدند و زمام امور رهبری به دست موسی ـ علیه السلام ـ افتاد.
او در یک اجتماع بسیار بزرگ (که میتوان آن را به عنوان جشن پیروزی نامید) در حضور بنیاسرائیل سخنرانی کرد، مجلس بسیار باشکوه بود، ناگاه یک نفر از موسی ـ علیه السلام ـ پرسید: «آیا کسی را میشناسی که نسبت به تو اعلم (عالمتر) باشد؟»
موسی ـ علیه السلام ـ در پاسخ گفت: نه.
و مطابق بعضی از روایات، پس از نزول تورات و سخن گفتن مستقیم خدا با موسی ـ علیه السلام ـ، موسی در ذهن خود به خودش گفت: «خداوند هیچکس را عالمتر از من نیافریده است.» در این هنگام خداوند به جبرئیل وحی کرد موسی را دریاب که در وادی هلاکت افتاده. (یعنی براثر حالتی شبیه خودخواهی، در سراشیبی نزول از مقامات عالیه معنوی قرار گرفته، به یاریش بشتاب تا اصلاح شود. جبرئیل به سراغ موسی آمد...)
خداوند هماندم به موسی ـ علیه السلام ـ وحی کرد: آری داناتر از تو عبد و بنده ما خضر ـ علیه السلام ـ است، او اکنون در تنگه دو دریا،[1] در کنار سنگی عظیم است.
موسی ـ علیه السلام ـ عرض کرد: «چگونه به حضور او نایل شوم؟»
خداوند فرمود: «یک عدد ماهی بگیر و در میان زنبیل خود بگذار، و به سوی آن تنگه دو دریا برو، در هر جا که آن ماهی را گم کردی، آن عالم در همانجا است.»[2]
موسی ـ علیه السلام ـ در جستجوی استاد
موسی ـ علیه السلام ـ که دانشدوست بود، گفت: من دست از جستجو برنمیدارم تا به محل آن تنگه دو دریا برسم، هرچند مدّت طولانی به راه خود ادامه دهم.
موسی دوست و همسفری برای خود انتخاب کرد که همان مرد رشید و ش
جاع و با ایمان بنیاسرائیل به نام یوشع بن نون بود، موسی یک عدد ماهی در میان زنبیل نهاد و اندکی زاد و توشه راه برداشت و همراه یوشع به سوی تنگه دو دریا حرکت کردند. هنگامی که به آنجا رسیدند در کنار صخرهای اندکی استراحت کردند، در همانجا موسی و یوشع، ماهیای را به همراه داشتند، فراموش کردند. بعد معلوم شد که ماهی براثر رسیدن قطرات آب به طور معجزهآسایی خود را در همان تنگه به دریا افکنده و ناپدید شده است.
موسی و همسفرش از آن محل گذشتند، طولانی بودن راه و سفر موجب خستگی و گرسنگی آنها گردید، در این هنگام موسی ـ علیه السلام ـ به خاطرش آمد که غذایی به همراه خود آوردهاند، به یوشع گفت: «غذای ما را بیاور که از این سفر سخت خسته شدهایم.»
یوشع گفت: آیا به خاطر داری هنگامی که ما به کنار آن صخره پناه بردیم، من در آنجا فراموش کردم که ماجرای ماهی را بازگو کنم، و این شیطان بود که یاد آن را از خاطر من ربود، و ماهی راهش را به طرز شگفتانگیز در دریا پیش گرفت و ناپدید شد.
و از آنجا که این موضوع به صورت نشانهای برای موسی ـ علیه السلام ـ در رابطه با پیدا کردن عالِم، بیان شده بود موسی ـ علیه السلام ـ مطلب را دریافت و گفت: این همان چیزی است که ما میخواستیم و به دنبال آن میگشتیم. در این هنگام از همانجا بازگشتند و به جستجوی آن عالِم پرداختند، وقتی که به تنگه رسیدند حضرت خضر ـ علیه السلام ـ را در آنجا دیدند.[3] پس از احوالپرسی، موسی ـ علیه السلام ـ به او گفت:
«آیا من از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده است و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزی؟»
خضر: تو هرگز نمیغتوانی همراه من صبر و تحمّل کنی، و چگونه میتوانی در مورد رموز و اسراری که به آن آگاهی نداری شکیبا باشی؟
موسی: به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت، و در هیچ کاری مخالفت فرمان تو را نخواهم کرد.
خضر: پس اگر میخواهی به دنبال من بیایی از هیچ چیز سوال نکن، تا خودم به موقع، آن را برای تو بازگو کنم.
موسی ـ علیه السلام ـ مجدّداً این تعهّد را داد که با صبر و تحمّل همراه استاد حرکت کند و به این ترتیب همراه خضر ـ علیه السلام ـ به راه افتاد.[4]
دیدار موسی از سه حادثه عجیب
موسی و یوشع و خضر ـ علیه السلام ـ با هم به کنار دریا آمدند و در آنجا سوار کشتی شدند آن کشتی پر از مسافر بود، در عین حال صاحبان کشتی آنها را سوار کردند. پس از آنکه کشتی مقداری حرکت کرد، خضر ـ علیه السلام ـ برخاست و گوشهای از کشتی را سوراخ کرد و آن قسمت را شکست و سپس آن قسمت ویران شده را با پارچه و گل محکم نمود که آب وارد کشتی نشود.
موسی ـ علیه السلام ـ وقتی این منظره نامناسب را که موجب خطر جان مسافران میشد دید، بسیار خشمگین شد و به خضر گفت: «آیا کشتی را سوراخ کردی که اهلش را غرق کنی، راستی چه کار بدی انجام دادی؟»
حضرت خضر ـ علیه السلام ـ گفت: «آیا نگفتم که تو نمیتوانی همراه من صبر و تحمّل کنی؟!»
موسی گفت: مرا به خاطر این فراموشکاری، بازخواست نکن و بر من به خاطر این اعتراض سخت نگیر.
از آنجا گذشتند و از کشتی پیاده شدند به راه خود ادامه دادند، در مسیر راه خضر ـ علیه السلام ـ کودکی را دید که همراه خردسالان بازی میکرد، خضر به سوی او حمله کرد و او را گرفت و کشت.
موسی ـ علیه السلام ـ با دیدن این منظره وحشتناک تاب نیاورد و با خشم به خضر ـ علیه السلام ـ گفت: «آیا انسان پاک را بیآنکه قتلی کرده باشد کشتی؟ به راستی کار زشتی انجام دادی.» حتّی موسی ـ علیه السلام ـ بر اثر شدّت ناراحتی به خضر ـ علیه السلام ـ حمله کرد و او را گرفت و به زمین کوبید که چرا این کار را کردی؟
خضر گفت: به تو نگفتم تو هرگز توانایی نداری با من صبر کنی؟
موسی ـ علیه السلام ـ گفت: اگر بعد از این از تو درباره چیزی سوال کنم، دیگر با من مصاحبت نکن، چرا که از ناحیه من معذور خواهی بود.
از آنجا حرکت کردند تا اینکه شب به قریهای به نام ناصره رسیدند، آنها از مردم آنجا غذا و آب خواستند، مردم ناصره، غذایی به آنها ندادند و آنها را مهمان خود ننمودند، در این هنگام خضر ـ علیه السلام ـ به دیواری که در حال ویران شدن بود نگاه کرد و به موسی ـ علیه السلام ـ گفت: به اذن خدا برخیز تا این دیوار را تعمیر و استوار کنیم تا خراب نشود. خضر ـ علیه السلام ـ مشغول تعمیر شد.
موسی ـ علیه السلام ـ که خسته و کوفته و گرسنه بود، و از همه مهمتر احساس میکرد شخصیت والای او و استادش به خاطر عمل نامناسب اهل آن آبادی سخت جریحهدار شده و در عین حال خضر ـ علیه السلام ـ به تعمیر دیوار آن آبادی میپردازد، بار دیگر تعهّد خود را به کلّی فراموش کرد و زبان به اعتراض گشود، اما اعتراضی سبکتر و ملایمتر از گذشته، گفت: «میخواستی در مقابل این کار اجرتی بگیری؟» اینجا بود که خضر ـ علیه السلام ـ به موسی ـ علیه السلام ـ گفت:
«هذا فِراقُ بَینِی وَ بَینِکَ...؛ اینک وقت جدایی من و تو است، اما به زودی را
ز آنچه را که نتوانستی بر آن صبر کنی، برای تو بازگو میکنم.»[5]
موسی ـ علیه السلام ـ سخنی نگفت، و دریافت که نمیتواند همراه خضر ـ علیه السلام ـ باشد و دربرابر کارهای عجیب او صبر و تحمّل داشته باشد.
توضیحات خضر ـ علیه السلام ـ در مورد سه حادثه عجیب
حضرت خضر ـ علیه السلام ـ راز سه حادثه شگفتانگیز فوق را برای موسی ـ علیه السلام ـ چنین توضیح داد:
اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار میکردند، و من خواستم آن را معیوب کنم و به این وسیله آن کشتی را از غصب ستمگر زمان برهانم. چرا که پشت سرشان پادشاه ستمگری بود که هر کشتی سالمی را به زور میگرفت. معیوب کردن من، برای نگهداری کشتی برای صاحبانش بود.
و امّا آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد، از این رو خواستیم که پروردگارشان به جای او فرزندی پاکسرشت و با محبّت به آن دو بدهد.[6]
و امّا آن دیوار از آنِ دو نوجوان یتیم در آن شهر بود، گنجی متعلّق به آن یتیمان در زیر دیوار وجد داشت، و پدرشان مرد صالحی بود، و پروردگار تو میخواست آنها به حدّ بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند. این رحمتی از پروردگار تو بود، من آن کارها را انجام دادم تا زیر دیوار محفوظ بماند و آن گنج خارج نشود و به دست بیگانه نیفتد، من این کارها را خودسرانه انجام ندادم. این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها تحمّل کنی.[7]
موسی ـ علیه السلام ـ از توضیحات حضرت خضر ـ علیه السلام ـ قانع شد.
توصیه خضر ـ علیه السلام ـ و نوشته لوح گنج
هنگام جدایی خضر ـ علیه السلام ـ از موسی ـ علیه السلام ـ، موسی به او گفت: مرا سفارش و موعظه کن، خضر مطالبی فرمود از جمله گفت: «از سه چیز بپرهیز و دوری کن: 1. لجاجت 2. و از راه رفتن بیهدف و بدون نیاز 3. و از خنده بدون تعجّب، خطاهایت را بیاد بیاور و از تجسّس در خطاهای مردم پرهیز کن.»
https://eitaa.com/hosiniya
🌹ترتیل وترجمه
❤️صفحه۱۹۶
❤️قرآن مجید
https://eitaa.com/hosiniya
🌹ترتیل وترجمه
❤️صفحه ۱۹۷
❤️قرآن مجید
https://eitaa.com/hosiniya