eitaa logo
کانال حسینیه مجازی اباعبدالله الحسین ع
5.1هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.6هزار ویدیو
761 فایل
کانال آموزش فرهنگ ایرانی اسلامی سیاسی اجتماعی وابسته به مرکز فرهنگی ونیکوکاری بیت المهدی عج کمک نقدی بشماره 6037697429548081 حسینیه مجازی
مشاهده در ایتا
دانلود
پستهای پیشنهادی خود را که برای کانال های حسینیه مناسب میدانید در اینجا به اشتراک بذارید👇 https://eitaa.com/joinchat/1948581966C47016f6d85 گروه گپ خانوادگی حسینیه
خلاقیت های خانواده خودرا در اینجا به اشتراک بذارید👇 https://eitaa.com/joinchat/1948581966C47016f6d85 گروه گپ خانوادگی حسینیه
ذکر روزانہ 🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂 🌸🍂 🍂 🍃🌺احادیث روز جمعہ🌺🍃 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 پيامبر صلي الله عليه و آله : يَومُ الجُمُعَةِ سَيِّدُ الأيّامِ و أعظَمُ عِندَ اللّه ِ مِن يَومِ الأضحى و يَومِ الفِطرِ ؛ پيامبر صلي الله عليه و آله : روز جمعه مهتر روزها است و نزد خداوند از روز عيد قربان و عيدفطر ارجمندتر است . 📚✍🏻بحار الأنوار ، ج 89 ، ص 267 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 پيامبر صلي الله عليه و آله : فَاغتَسِلْ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ و لَو أنَّكَ تَشتَرِي الماءَ بِقوتِ يَومِكَ و تَطويهِ فَإنَّهُ لَيسَ شَيءٌ مِنَ التَّطَوُّعِ أعظَمَ مِنهُ ؛ پيامبر صلي الله عليه و آله : هر جمعه غسل كن ، حتّى اگر لازم شود براى تهيّه آب آن ، خوراك روزانه ات را بفروشى و گرسنه بمانى ؛ زيرا هيچ امر مستحبّى بالاتر از غسل جمعه نيست . 📚✍🏻 بحار الأنوار ، ج 81 ، ص 129 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 رسول اللّه صلى الله عليه و آله : يَومُ الجُمُعَةِ يَومُ عِبادَةٍ فَتَعَبَّدُوااللّه َ عز و جل فِيهِ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : روز جمعه ، روز عبادت است ، پس خداوند عزيز و ارجمند را در آن عبادت كنيد . 📚✍🏻الخصال : ج 2 ص 383 . 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 امام باقر عليه السلام : الخَيرُ وَالشَّرُّ يُضاعَفُ يَومَ الجُمُعَةِ ؛ امام باقر عليه السلام : خوبى و بدى در روز جمعه دو چندان مى شود . 📚✍🏻ثواب الأعمال ، ص 172 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 امام باقر عليه السلام : اَلصَّدَقَةُ يَومَ الجُمُعَةِ تُضاعَفُ لِفضَلِ يَومِ الجُمُعَةِ عَلى غَيرِهِ مِنَ الأيّامِ ؛ امام باقر عليه السلام : صدقه دادن در روز جمعه ، به دليل فضيلت جمعه بر روزهاى ديگر ، دو برابر مى شود . 📚✍🏻ثواب الأعمال ، ص 220 . 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 امام باقر عليه السلام : ما مِن شَى ءٍ يُعبَدُ اللّه ُ بِهِ يَومَ الجُمُعَةِ أحَبَّ إلَىَّ مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ ؛ امام باقر عليه السلام : هيچ عبادتى در روز جمعه نزد من دوست داشتنى تر از صلوات بر پيامبر و آل او نيست . 📚✍🏻وسائل الشيعه ، ج 7 ، ص 388 . 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 امام صادق عليه السلام : يَخرُجُ قائِمُنا أهَلَ البَيتِ يَومَ الجُمُعَةِ ؛ امام صادق عليه السلام : قائم ما ، خاندان پيامبر ، روز جمعه قيام مى كند . 📚✍🏻بحار الأنوار ، ج 52 ، ص 279 . 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 امام صادق عليه السلام : اُفٍّ لِلرَّجُلِ المُسلِمِ لايَفرُغُ نَفسَهُ فِي الاُسبُوعِ يَومَ الجُمُعَةِ لأَِمرِ دينِهِ ؛ امام صادق عليه السلام : اُفّ بر مسلمانى كه در روز جمعه هر هفته براى رسيدگى به كار دين خود ، دست از كار نمى كشد . 📚✍🏻الخصال ، ص 393 . 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 امام صادق عليه السلام : ما مِن عَمَلٍ يوَمَ الجُمُعَةِ أفضَلَ مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِهِ؛ امام صادق عليه السلام : در روز جمعه عملى برتر از صلوات بر محمّد و خاندان او عليهم السلام نيست . 📚✍🏻الخصال ، ص 394 . 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂 ڪـانال ذڪـر روزانہ أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ https://eitaa.com/hosiniya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه علاقه ام را به امام زمان بیشتر کنم؟ 🔵 دستورالعمل مشترک آیت الله بهجت و آیت الله اراکی رحمة الله 🎙 https://eitaa.com/hosiniya
سَلامٌ عَلَی آلِ یس سلام پدر مهربانم شما نـقطه‌ی پایانِ اضـطرابِ یه عالمی آقایِ غایـب از نظرِ نشـسته بَـر دل ..♥️!' ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❝ -'أَينَ‌صٰاحِبَنٰا ؟! ' -'أللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِکَ‌الفـَرَج..🤲🏼' https://eitaa.com/hosiniya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ✖️ چی شد که نوجوان‌هامون کف خیابون، به جمع آشوبگرا اضافه شدن؟ ✖️ چی شد که بعضی خانوما با اولین تکون فتنه‌ها، حجاب از سر برداشتند؟ 🔺حالا تکلیف ما در نوع رفتارمون با این افراد چیه؟ 🆔https://eitaa.com/hosiniya
قول میدم.mp3
1.2M
  💥قول میدم! - رزق و روزی‌مون خیلی کمه - زندگی‌مون بسختی میگذره نمیدونم دلیلش چیه؟! 🆔https://eitaa.com/hosiniya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
https://eitaa.com/hosiniya ‌‌‌‌🕊 🌄 عصـــر روز جــمــعــه 🌄🕊 ↩️ قرائت زیارت به نیت سلامتی و فرج صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف ✨بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ✨ 🌻🍃سَلامٌ عَلىٰ آلِ ياسين اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا داعیَ اللهِ وَ رَبّانیَّ آياتِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا بابَ اللهِ وَ دَيّانَ دينِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا خَليفَةَ اللهِ وَ ناصِرَ حَقِّه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا حُجَّةَ اللهِ وَ دَليلَ إرادَتِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا تالیَ كِتابِ اللهِ وَ تَرجُمانَه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ فی آناءِ لَیْلِکَ وَ اَطرافِ نَهارکَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا بَقيَّةَ اللهِ فِی اَرضِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا ميثاقَ اللهِ الَّذی أخَذَهُ وَ وكَّدَه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا وَعدَالله الَّذی ضَمِنَه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنصوبُ وَالْعِلمُ الْمَصبوب وَالْغَوثُ وَالرَّحمَةُ الواسِعَة وَعداً غَيرَ مَكذوب 🌻🍃اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حينَ تَقوم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حينَ تَقعُد اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حينَ تَقرَءُ وَ تُبَيِّن اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حينَ تُصَلّی وَ تَقنُت اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حينَ تَركَعُ وَ تَسجُد اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حينَ تُهَلِّلُ وَ تُكَبِّر اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حينَ تَحمَدُ وَ تَستَغفِر اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حينَ تُصبِحُ وَ تُمسی اَلسَّلامُ عَلَیْکَ فِی الَّليلِ إذا يَغشی وَالنَّهارِ إذا تَجَلّىٰ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أيُّهَا الإمامُ المَأمون اَلسَّلامُ عَلَیْکَ إيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأمول اَلسَّلامُ عَلَیْکَ بِجَوامِعِ السَّلام 🌻🍃اُشهِدُکَ يا مَولای أنّی اَشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ الله وَحدَهُ لا شَریکَ لَه وَ اَشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسولُه لا حَبيبَ إلاّ هُوَ وَ أهلُه وَ اُشهِدُکَ يا مَولای اَنَّ عَليّاً اَميرَ‌المُؤمِنينَ حُجَّتُه وَالْحَسَن حُجَّتُه وَالْحُسیْنَ حُجَّتُه وَ عَلیَّ بنَ الْحُسیْنِ حُجَّتُه وَ مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍّ حُجَّتُه وَ جَعفَر بنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُه وَ موسَی بنَ جَعفَرٍ حُجَّتُه وَ عَلیَّ بنَ موسی حُجَّتُه وَ مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍّ حُجَّتُه و عَلی بنَ مُحَمَد حُجَّتُه والحَسَن بنَ عَلیً حُجَّتُه وَ اَشهَدُ اَنَّکَ حُجَّةُ الله 🌻🍃اَنتُم الأوَّلُ وَالآخِر وَ أنَّ رَجعَتَكُم حَقٌّ لا رَیْبَ فيها يَومَ لا يَنفَعُ نَفساً ايمانُها لَم ‌تَكُن آمَنَت مِن قَبل اَو كَسَبَت فِی ايمانِها خَيراً وَ أنَّ الْمَوتَ حَقّ وَ أنَّ ناكِراً وَ نكيراَ حَقّ وَ اَشْهَدُ اَنَّ النَّشرَ حَقّ وَالبَعثَ حَقّ وَ اَن الصِّراطَ حَقّ وَالمِرصادَ حَقّ وَالميزانَ حَقّ وَالْحََشرَ حَقّ  وَالحِسابَ حَقّ وَالْجَنَّةَ وَالنّارَ حَقّ وَالوَعدَ وَالوَعيدَ بِهِما حَقّ 🌻🍃يا مَولایَ شَقِیَ مَن خالَفَكُم وَ سَعِدَ مَن أطاعَكُم فَاشْهَدْ عَلىٰ ما أشهَدتُکَ عَلَیْه وَ أنَا وَلیُّ لَکَ بَریءٌ مِن عَدُوِّک فَالحَقُّ ما رَضيتُمُوه وَالباطِلُ ما اَسخَطتُموه وَالْمَعروفُ ما أمَرتُم بِه وَالْمُنكَرُ ما نَهَيتُم عَنه فَنَفسی مُؤمِنَةٌ بِاللهِ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَ بِرَسولِهِ وَ بِاَميرِالمُؤمِنينَ وَ بِكُمْ يا مَولای أوَّلِكُمْ وَ آخِرِكُمْ وَ نُصرَتی مَعَدَّةٌ لَكُمْ وَ مَوَدَّتی خالِصَةٌ لَكُمْ آمينَ آمين 🌼فرج مولا صاحب الزمان صلوات🌼 اَلّلهمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمََدِ وَ آل مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُمْ 🍃اَللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِکَ الْـفَـرَج🍃 °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبڪـانال ذڪـر روزانہ https://eitaa.com/hosiniya ╰┅┅┅┅❀🍃🌼🍃❀┅┅┅┅╯
1_1719095923.mp3
3.37M
https://eitaa.com/hosiniya 【 زیــارت آل یـاسیــن 】 ◽️⇦ بـا نـوای 🎙حـاج مهـدی سمـاواتی 🍃🌸 اَللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِّـڪْ الْفَـرَج🌸🍃
1_1148873661.mp3
18.61M
❤️ به طاها به یاسین .. قسمت یک و دو کامل 🎤 علی فانی https://eitaa.com/hosiniya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 حکایت دریادلان نوشته : احمد گاموری ┅┅┅┅❀🕸❀┅┅┅┅ 🔻 قسمت دهم احمد! احمد! كجايی بابا؟ همه جا تاریک بود و فقط شعله های کمرنگی از قایق هایی که می سوختند به چشم می خورد. به سختی سیاهی هایی را می دیدم که روی آب بودند و گاهی تکان می خوردند و همین حرکت، تیر و ترکشهای دشمن را به آن سمت می کشید. نمی دانستم آن ها چه هستند؛ تکه های نیم سوخته قایق، گالن های سوختی که منفجر شده بودند یا اجساد مطهر بچه ها که جلیقه نجات تن شان بود و روی آب مانده بودند. بوی چوب و مهمات سوخته را دوست داشتم ولی گوشت سوخته هرگز!ِ به شش نفری فکر می کردم که همراهم بودند، و بهترین حالتی را که برایشان تصور می کردم داشتن وضعیتی شبیه به خودم بود. دعا می کردم اتفاقی برایشان نیفتاده باشد و مدام از خدا می خواستم که نیروی کمکی زودتر از راه برسد. هر قسمتی از دست یا پایم که با قشارها برخورد می كرد می برید و بشدت می سوخت و درد می کرد اما بعد از چند دقیقه کاملاً بی‌حس می شد و دیگر چیزی احساس نمی کردم. شاید به خاطر این بود که تا گردن داخل آب بودم. و آب شور خلیج فارس این خوبی را داشت که باعث می شد خونریزی زخم ها زوتر قطع شود. لحظه ای درخواب و بیداری احساس كردم پدر و برادرم كه جزء همرزمانم بودن و در اكثر عملیات ها سه نفره در كنار هم می جنگیدیم در این عملیات هم باهم بودیم، صدایم می زند احمد احمد كجایی بابا، كه برادرم محمد با صدای لرزان و بلند فریاد می زد بابا بابا احمد اینجاست، تا به خودم آمدم سرم رفت زیر آب و متوجه شدم كه خستگی و خواب بر من غلبه كرده و در این دریای پهناور جز من و خدا و ماهیان دریا و این بعثی های نامرد كسی دیگر نیست. به فكر فرو رفتم و مروری بر جوانانی كه در عملیات های قبلي به درجه رفیع شهادت نایل آمده بودند می كردم. شهید خاكی كه بعد از تشیع جنازه اش در سن ۱۵ سالگی اولین اعزامم به محور ماهشهر-آبادآن بود و شهید همرزمم داریوش زنگنه كه هر دو ما مخابرات محور آبادآن-ماهشهر بودیم و در عملیات های بعدی شهید شد، یا شهید محمود رئیس قنواتی كه درعملیات فتح المبین فرمانده گردان ما بود، شهید همرزم عبدالرضا سعادت كه در خط كوشك، خمپاره بدن شریفش را تكه تكه كرد و هر قطعه از بدنش را از گوشه ای جمع كردیم. خدایا چه بگویم، از شهید سهراب گرگیان كه هنگام تحویل خط میسان روی زانوی خودم به شهادت رسید. صدای غرش شناوری را از دور می شنیدم. صدای قایق های خودمان كه به یقین نبود چون خیلی یغور و وحشتناك بود. همین طور نزدیك و نزدیك تر می شد تا متوجه شدم یك ناوچه نیروی دریایی عراقی است كه از شانس بدَم طنابش را دقیقاً جایی كه من ایستاده بودم، بستند، و چند نفر هلهله كنان بالای اسكله رفتند و تعدادی هم به استقبال شان آمدند و شروع به یزله عربی و تیراندازی كردند من هر لحظه انتظار این را می كشیدم كه الآن من را ببنند و به سمتم تیراندازی كنند ،چهار، پنج نارنجك دستی كه همراه داشتم و در جلیقه نظامیم بود را آرام آماده كردم كه درصورت لزوم ابتكار عمل را به دست بگیرم، اما دقایقی نگذشته بود كه با عجله سوار شدند و حركت كردند، و من هم نفس راحتی كشیدم، نمی دانم این هم بگویم یا نه گلاب به روتون تا صبح چند بار این نامردها قضای حاجت شون را بر سر من خالی می كردند، كه آرزو می كردم با تیربار دوشكا بزننم اما این كار را نكنند. تكلیفی نداشتم و خود را به دست خدا سپرده بودم، اما باور بفرمایید كه برای منی كه درسن نوجوانی بودم این همه امتحان سخت بود، در بلاتكلیفی كامل بسر می بردم. از یه طرف یورش تك به تك قایق های رزمی خودمان امید به دلم می داد و با دور شدن یاس! ازاین طرف هم كه ناخداگاه مورد هجوم سلاح های جور واجور دشمن، از نارنجك دستی بگیر تا تیر بی هدف و سخت تر توالت بالای سرم كه كارد به این شكم های گنده بخوره كه خلاصی نداشتم و متاسفانه جایی امن تر از اینجا هم پیدا نكردم... •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• ادامه دارد https://eitaa.com/hosiniya
🍂 🔻 حکایت دریادلان نوشته : احمد گاموری ┅┅┅┅❀🕸❀┅┅┅┅ 🔻 قسمت یازدهم دو راهی اسارت و شهادت نزدیک صبح بود و نگاه من سمت جبهه خودی. نه به مجروح شدن فکر می کردم و نه به شهادت. اسارت که اصلاً به ذهنم خطور نمی كرد، انتظار رسیدن بچه ها را می کشیدم و با هر صدایی امیدی در دلم جان می گرفت ولی خیلی زود به یأس تبدیل می شد و همچنان خبری از حضور بچه ها و انجام عملیات نبود. قایق هایی که در حال سوختن بودند، خاموش شده و سر و صداها کمتر شده بود، نه امکان وضو گرفتن بود و نه تیمم کردن. در همان حالت، نیت کردم و نماز صبح را بجای آوردم، دلچسب ترین نمازی كه تا حال خوانده بودم. فقط گردن و چشم‌هایم را به نیت ركوع و سجده تكان می دادم. زمانی که جبهه بودم بعد از نمازهای روزانه ای که به جماعت می خواندم بچه ها یک صدا می گفتند: اللهم ارزقنا توفیق الشهادة. و این شده بود دعای هر روزه من بعد از تمام نمازها. اما آن لحظه این را نمی خواستم و هر چه کردم نتوانستم با خودم کنار بیایم و این جمله را بگویم. فقط می خواستم عملیات انجام شود. با اینکه شرایط سخت بود ولی زمان، عکس همیشه به سرعت می گذشت. هوا روشن شده بود و دیگر هیچ صدایی نمی آمد. کم کم سیاهی های شبِ پیش را که از هر کدام تصویری در ذهنم مجسم کرده بودم شناسایی می کردم. تصوراتم خیلی هم بی ربط نبود و اصلا ً در آن فضا غیر از آن تصوری نمی رفت. نگاهی به اطراف انداختم و پله های اسکله را دیدم که فقط پنج - شش متر با من فاصله دارد. حسرت می خوردم که اگر عملیات ادامه پیدا می کرد، به راحتی می توانستم به بالای اسکله برسم. در حال بررسی موقعیت اسکله بودم که صدایی توجهم را جلب کرد. هر چه سرک کشیدم چیزی ندیدم. دقایقی گذشت و صحبت کردن عراقی ها و بعد از آن صدای روشن شدن قایق به گوشم رسید. گویا آن ها هم متوجه صدا شده بودند. به همین خاطر چند نفر از سربازها را با دو قایق برای چک و پاکسازی اطراف اسکله فرستادند. صدای قایق ها دور می شد و من امیدوار. اما طولی نکشید که به سمت من آمدند. متوجه شدم که چند نفر از بچه ها در کنار یکی دیگر از پایه های اسکله؛ که حدود هفتصد - هشتصد متر با من فاصله داشت؛ مخفی شده بودند و سر و صدای شان عراقی ها را به آن سمت کشیده بود. سربازها بعد از دستگیری آنها، همه پایه های اسکله را بازرسی کردند تا این که به من رسیدند. دوتا قایق که داخل هر کدام شان سه - چهار نفر سرباز عراقی نشسته بود، به من نزدیک شدند. چند نفر هم روی اسکله ایستاده بودند که یکی از آن ها با صدای بلند و به حالت دستوری گفت: بیا بالا! و مدام با دست اشاره می کرد که بروم بالا. خوزستانی بودم و تا حدودی با زبان عربی آشنایی داشتم. متوجه صحبتش می شدم. اما نمی خواستم بدانند که كمی عربی بلدم. خودم را به آن راه زدم و شانه هایم را بالا انداختم. نمیدانم چرا؛ ولی شاید هنوز هم امید نجات داشتم. سربازهایی که داخل قایق بودند به خاطر پایه هایی که اطراف من بود نمی توانستند جلو بیایند. همه اسلحه های شان را به سمت من گرفته بودند و با شلیك هوایی و اشاره، پلکان را به من نشان دادند و گفتند: برو بالا. پنج - شش متر فاصله را شنا کردم و به پلکان رسیدم. آب دریا جزر شده و تا عرشه اسکله حدود بیست و پنج متر فاصله بود. روی پله را سیم خاردار کشیده بودند. و من که دست و پایم زخمی بود به سختی می توانستم بالا بروم. بعضی از زخم ها با کشیدن روی سیم های خاردار دوباره سر باز می کرد و شروع می کرد به خونریزی. چند نفر از نرده های لبه اسکله به سمت پایین آویزان شده بودند و به من نگاه می کردند. بالا که رسیدم جماعتی بیست - سی نفره انتظارم را می کشیدند. •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• ادامه دارد https://eitaa.com/hosiniya
🍂 🔻 حکایت دریادلان نوشته : احمد گاموری ┅┅┅┅❀🕸❀┅┅┅┅ 🔻 قسمت دوازدهم گام در آبراه اسارت! پایم را که روی اسکله گذاشتم چند نفر از سربازها که فاصله ای با من نداشتند به رویم اسلحه کشیدند. دستشان روی ماشه بود و آماده شلیک بودند که ناگهان جوانی عراقی که درجه اش از بقیه بالاتر بود و گمان کردم که فرمانده آنها است، با پا زد زیر اسلحه یکی از آنها و به عربی عراقی؛ که من زیاد متوجه نمی شدم و فقط معنای بعضی از کلمات آن را می دانستم؛ به او چیزی گفت که بقیه هم دیگر عکس العملی نشان ندادند. بعد یکی از سربازها مرا بازرسی بدنی کرد. زیر جلیقه نجات بادگیر پوشیده بودم که جلوی آن جیب داشت و همیشه مُهر نمازم را داخل آن می گذاشتم. یادم آمد که چند روز قبل یک طناب سبز رنگ هم داخل جیبم گذاشته بودم که اگر عراقی اسیر کردم دست هایش را با آن ببندم. با خودم گفتم: بند نصیب خودم شد! سرباز عراقی بادگیر را از تنم درآورد و زیپ جیبش را باز کرد. مُهر، گِل شده و چیزی از آن باقی نمانده بود. ولی طناب را بیرون آورد و با تعجب و عصبانیت پرسید این چیه؟ با اشاره گفتم: نذر کردم و از امامزاده آن را برداشتم. مطمئن بودم که متوجه نشد چه گفتم. چیزی نگفت و آن را روی زمین انداخت. یک خشاب و چهار - پنج عدد نارنجک هم داخل جلیقه نظامی ام بود که همه را برداشت. فرمانده عراقی با دست پشت گردنم را گرفت و مرا به لبه اسکله برد و سرم را رو به پایین و به سمت آب فشار می داد و می گفت: شوف، شوف. او اجساد بچه ها و لاشه های قایق ها وتجهیزاتی که روی آب بودند به من نشان می داد و به عربی جمله ای گفت. برداشت من از حالات او این بود که می گوید ببین چه بلایی سر شما آوردیم، و من تنها چیزی که گفتم این بود: الحرب حرب، یعنی جنگ همین است. فقط دو- سه ثانیه توانستم پایین را ببینم و در همان زمان کم توانستم محمدحسن فدعمی را که داخل قایق افتاده بود، شناسایی کنم. اجساد دیگری هم بودند ولی بیشتر آن ها یا سوخته یا برعکس[دمر] افتاده بودند و صورت شان مشخص نبود. بدن و قسمتی از صورت فدعمی سوخته بود ولی او مشخصه ای داشت که در هر صورت می توانستم او را بشناسم. او هیکل درشتی داشت و شب قبل از عملیات، ریش و موهای سرش را کامل تراشیده بود. بچه ها با او شوخی می کردند و چون چینی ها کم مو هستند به او می گفتند: نماینده چین. اگر زمان مدِّ آب دریا بود، اجساد بچه ها به سمت ایران می رفت اما از این بابت بخت با ما یار نبود و آن ها به سمت خاک عراق کشیده شده بودند. بعدها شنیدم که عراقی ها به اجساد شهدای ایرانی که روی آب بوده است، وزنه های بتونی سنگین می بستند تا به زیر آب کشیده شوند و بالا نیایند. شاید یکی از دلایلی که برخی از بچه های ما هنوز مفقودالاثر هستند همین باشد. یکی از سربازها بلافاصله دست های مرا با سیم تلفن از پشت بست و با پارچه ای هم چشم هایم را بستند. یک نفر مرا از پشت هل می داد و من به سمت جلو می رفتم. بعد ازچند دقیقه که راه رفتم لباسم را از پشت کشید. ایستادم. چشم هایم را باز کردند. دیدم آن چند نفری که قبل از من دستگیر شده بودند، آن جا نشسته و داشتند صبحانه می خورند. مرا به سمت آن ها بردند. از آن هفت نفر، سه نفر را می شناختم. نعمت الله بهزادیان ، سیدرضا موسوی و یدالله نوری که از بچه های گردان ما بودند. اما با بقیه آشنایی نداشتم. داخل سفره، نان و پنیرهای زرد رنگ قالبی بود. سرباز عراقی تا به سمت من آمد که دست هایم را باز کند، هلیكوپتری روی اسکله نشست. فرمانده آمد سمت ما و پرسید: های، شنوا (اين چيه؟) گفتم: طیاره.(هلیکوپتر یا هواپیما) گفت: انت عُربی؟(تو عربی؟) گفتم: لا، انا مال مدینة ماهشهر!(ماهشهریم) همین صحبت چند ثانیه ای و لباس ورزشی زرد رنگی که از برادرم گرفته بودم و آن روز تنم بود، باعث شد که بعد از شش ماه که این فرمانده عراقی اسیر نیروهای ایران شده بود و بچه ها عکس ما را برای شناسایی به او نشان داده بودند، او مرا بشناسد... •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• ادامه دارد 🍂https://eitaa.com/hosiniya
خانم‌ها و آقایان بخوانند: 🔴 چوب‌ کبریت‌های زندگی 💠 بسیاری از اشیاء کوچک در شرایط عادی، ضایعات به حساب می‌آیند و حتّی در سطل زباله انداخته می‌شوند. مثل یک میخ کوچک، سوزن سرم، یک چوب کبریت، پیچ و مهره ریز و ده‌ها چیز بی‌ارزش دیگر که کسی تلاش جدّی برای نگهداری آنها نمی‌کند. امّا گاه در شرایط سخت و همین اشیاء بی‌ارزش نقش حیاتی ایفا می‌کنند. سوزن سرم جان یک بیمار و چوب کبریتی جان انسانی را از سرما نجات می‌دهد. 💠 در زندگی مشترک، گاه یک رفتار یا جمله کوچک و به ظاهر ناچیز، آبی بر روی آتش دعوا و تشنّج است و از فتنه‌ای بزرگ جلوگیری می‌کند. هر رفتار و جمله‌ی ساده‌ای که بتواند همسر را از لجبازی، عصبانیّت و جدل دور کند گوهری ارزشمند است. 💠 برای نمونه برخی رفتارها و جملات ساده و کوچک را که در حال عصبانیّت همسر کارگشاست ذکر می‌کنیم: 🔅بوسیدن پیشانی همسر 🔅 مالش مهربانانه‌ی شانه‌های همسر 🔅سکوتِ متواضعانه به هنگام عصبانیت شدید وی 🔅آوردن آب قند برای او 🔅لبخند زدن با ژست پذیرش نظر او 🔅 جملات کوتاه مثل: - "خودتو اذیت نکن" - "حق با توست" - "ارزششو نداره خودتو ناراحت نکن" - "درکت می‌کنم" - "منو ببخش اگر‌ ناراحتت کردم" - "طاقت دیدن ناراحتیتو ندارم" - "بیا فراموشش کنیم" - "چشم هر چی تو بگی عزیزم" - "تو جون بخواه عزیزم" - "روی حرفات فکر می‌کنم" - "از دستم راضی باش" و صدها رفتار کوچک و جمله‌ی کوتاه و ساده‌ که در بزنگاه‌ها شما را از خطر سردی روابط نجات می‌‌دهد. 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶 https://eitaa.com/hosiniya
مسأله‌ای درباره ازدواج از رساله‌ی آیت‌الله سیستانی: مسأله 2477 ـ اگر دیانت و اخلاق خواستگار مورد رضایت باشد، بهتر آن است که رد نشود؛ از پیامبر اکرم (صلی‌اللّه علیه وآله) روایت شده که: هرگاه خواستگاری برای دختر شما آمد که اخلاق و دیانت او مورد رضایت شما بود، دختر را به ازدواج او درآورید، اگر چنین نکنید فتنه و فساد بزرگی در زمین بپا خواهد شد. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 پ.ن: دوستان، توجه داشته باشید که این صرفا یک توصیه نیست. بلکه یک حکم شرعی است. یعنی تبعیت از آن واجب است. حال این حکم را با روش خودمان بسنجیم و ببینیم رفتارمان چقدر با آن منطبق بوده است. و اگر خدای نکرده رفتار و روش‌مان تا کنون با آن مغایرت داشته، خودمان قضاوت کنیم که در برپایی فتنه و فساد در روی زمین چقدر نقش داشته‌ایم. این حکم را برای پدر و مادرهایی که دختر دم‌بخت دارند بفرستید. حتی شاید بتوان این حکم را به دختری که می‌خواهیم برای ازدواج پسرمان درنظر بگیریم هم تعمیم بدهیم. پس لطفا آن را برای خانواده‌های پسردار هم بفرستید. 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶 https://eitaa.com/hosiniya
منتظــــر یعنــــے....mp3
5.78M
🌿 روز "دوست ‌داشتن" و "دوست‌ داشته ‌شدن" ‌است! همان روزی که باید تمام کاستی‌هایِ هفته را برای آن‌که "دوستش داریم" جبران کنیم... را هدر ندهیم، حیف است، را خوش نمی‌آید... خدا را هم.. https://eitaa.com/hosiniya
📚 چرا علائم ؟ 🍂 وقتی فصل پاییز از راه می رسد برگ های درختان طلایی می شود و آرام آرام میریزد. این نشانه ای است برای آغاز فصل پاییز اما خود فصل پاییز نیست بلکه پیام آور آغاز این فصل می باشد و هیچ نقشی در به وقوع پیوستنِ پاییز ندارد. زردیِ رُخ علامت بیماریست اما علت بیماری، «رنگ رُخ» نیست. نشانه های ظهور هم پیام آور ظهور هستند و هیچ نقشی در به وقوع پیوستن این امر الهی ندارند و فقط جنبه ی تابلوی راهنما و نشان دهنده مسیر را دارند به عبارتی دیگر علائم هیچ نقشی در نزدیک کردنِ ظهور ندارند؛ بلکه فقط علامتِ نزدیک شدنِ ظهورند. برای وقوع امر ظهور باید شرایط را فراهم کنیم نه اینکه بدنبال وقوع نشانه ها باشیم. https://eitaa.com/hosiniya
حتی با ۵۰ قَسم هم نپذیر که آبروی مسلمانی را ببری! 🌱مردی خدمت امام موسی (ع) آمد و عرضه داشت: فدایت شوم، از یکی از برادران دینی کاری نقل کردند که ناپسند بود ، از خودش پرسیدم انکار کرد در حالی که جمعی از افراد موثق و قابل اعتماد این مطلب را از او نقل کردند! 🌱حضرت امام موسی کاظم علیه السلام فرمود: گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن .. 🍂حتی اگر پنجاه نفر قسم خوردند که او کاری کرده و او بگوید نکرده ام از او قبول کن و از آنها نپذیر! 📌هرگز چیزی که مایه عیب وننگ اوست و شخصیتش را از بین می برد در جامعه منتشر نکن که از آنها خواهی بودکه خدا در موردشان فرموده: "کسانی که دوست دارند ها در میان مؤمنان پخش شود عذاب دردناکی در دنیا و آخرت دارند" 🍂حسن ختام این مطلب، حدیثی تکان دهنده از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمودند: 📌هر کس گناه و کار زشتی را نشر دهد، همانند کسی است که آن کار را در آغاز انجام داده است. 📙 منابع: ۱.کافی ۲. به نقل از تفسیر راهنما. ۳. بحارالأنوار https://eitaa.com/hosiniya
وضع اقتصادی بهتر، لزوما منجر به فرزندآوری بیشتر نخواهد شد... از نظر جمعیت شناسان، نه تنها ربطی میان توان مالی پایین و تعداد فرزندان کمتر وجود ندارد؛ بلکه این نسبت، برعکس هم هست ؛ یعنی در میان کشورهای مختلف جهان، در کشورهایی که سطح اقتصادی پایینی دارند، زاد و ولد، بیشتر است و کشورهایی که از نظر سطح درآمد خانواده بالا هستند، تعداد فرزندان کمتری دارند. در میان تمام قارّه ها، آفرقا - که فقیرترین کشورها را دارد - بیشترین، و اروپا هم کمترین آمار زاد و ولد را داراست. آفریقا با میانه سنی بیست سال ، جوان ترین و اروپا با میانه سنی چهل سال ، پیرترین قاره است. اصلا بدون اینکه کاری به آمار جهانی داشته باشیم، خوب است خود شما نگاهی به اطرافیانتان انداخته، به این پرسش پاسخ دهید: "چه تعداد از اطرافیان شما که از نظر مالی مشکلی ندارند، فرزند بیشتری دارند؟" شما چند نفر را می شناسید که بدون آن که بخواهند روش مصرف خود را تغییر دهند، می توانند فرزندان بیشتری داشته باشند؟ اشتباه است فکر کنیم، اگر پول یک خانواده زیاد شود، بچه های آن خانواده هم زیاد خواهد شد. وقتی نگاه درستی به فرزندآوری نباشد، پول های زیاد، خرج ‌تجملات می شود. 📚استاد عباسی ولدی 📚ایران، جوان بمان https://eitaa.com/hosiniya
Kodam_Ahkam.mp3
2.52M
🎧 👈 احکامی که لازم داریم، باید یاد بگیریم 💠 در هر شغلی هستیم، احکام اون را باید یاد بگیریم https://eitaa.com/hosiniya
base.apk
12.05M
👌سلام، گوشیتون رو توی سی ثانیه به قلم قرآنی تبدیل کنید! 📚برنامه ی «قلم قرآنی هُدی» رو از فایل بالا نصب کنید و از قرائت قرآن با صفحه ی عثمان طه با صوت ۳۰ قاری بین المللی لذت ببرید. علاوه بر اون از تفسیر المیزان، نمونه، نور، و تفسیر روایی برهان هم میتونید استفاده کنید. ضمن اینکه ترجمه ی گویا هم داره و امکانات دیگه ای که باید خودتون تجربه کنید. برای نصب فقط کافیست فایل بالا را نصب کنید التماس دعا https://eitaa.com/hosiniya
‍ ✅ ✍ وقتی میگویند مصرف بکنید درطب سنتی برای کمخونی مفیداست حتما علتی دارد ❤️علت چیست ؟ 1⃣شیره آهن زیادی دارد که غلظت خون ایجاد میکند . 2⃣شیره خون را زیاد کرده وخون رقیق میشود. 3⃣شیره خون و گلبول سفید رافعال میکند. وقتی باهم خورده شود خونی جبران میشود. ، شیره و شیره به اندازه هم دریک مخلوط کنید. سرش که بسته باشد وداخل یخچال نگه داری کنید، این تا دو ماندگاری دارد. این معجون مقوی رو هر 8 ساعت برای بچه ها یک مرباخوری و برای یک قاشق غذاخوری تا دو هفته میل کنید تا معجزه آن را در درمان کم خونی بی حالی، بی حسی بدن و حال خواب آلودگی دایم ببینید. حتی برای افراد هم خوب است. چون چاق کننده نیست و فوری جذب بدن میشود ولی قرص آهن بدون عوارض نیست و ظرف 24 ساعت از بدن دفع میشود . https://eitaa.com/hosiniya
🎾 🔖 مزاج شلغم گرم و تر است و غذاییت دارد؛ یعنی موجب رشد بدن می‌شود، شخص را سیر می‌کند و می‌تواند جای وعده غذای اصلی را بگیرد ⬅️ کسانی که دنبال رژیم‌های لاغری هستند می‌توانند از آن بهره ببرند و آن را جایگزین برنج، نان و گوشت کنند 🎾 اصولا مواد غذایی که گرم و تر رو به اعتدال هستند، برای همه مزاج‌ها قابل استفاده بوده و مزاج شخص را به هم نمی‌زند 🎾 به صورت پخته  برای رفع به کار می‌رود؛ همچنین لینت بخش است و برای یبوست مفید است 🎾 نرم کننده گلو و حنجره است و در فصول سرد که گرفتگی و التهاب حلق و حنجره شایع‌تر است، بسیار کمک کننده می‌باشد 🎾 و مقوی قوای جنسی بوده، هچنین مدر (ادرارآور)می‌باشد؛ ⬅️ لذا موجب شستشوی مجاری ادراری شده و برای کسانی که مشکلاتی چون سنگ‌های کلیه و مثانه دارند نیز می‌تواند مفید باشد https://eitaa.com/hosiniya
✅سم زدایی کبد و روده ها ✍اگر همیشه دهانتــــــــــان بوی بد میدهد یا مدفوع یا گاز معده شما بدبو است، این علامت می‌تواند نشان دهد که کبد و روده شما در حال مبارزه برای دفع حجم بالایی از سموم هستند. اگر حس می‌کنید مدت زمان زیادی است که نفخ یا تورم دارید، احساس گرسنگی ندارید و بوی بد بدن شما همیشگی شده است، حتما نیاز دارید به بدن خود در دفع و خارج کردن سموم ذخیره شده کمک کنید. خار مریم، روغن زیتون و آب لیمو یک سم‌زدایی کامل را می‌توانند انجام دهند و کبد شما را به شیوه مؤثر از وجود سموم عاری کند. https://eitaa.com/hosiniya