eitaa logo
کانال حسینیه مجازی اباعبدالله الحسین ع
5.1هزار دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
14.9هزار ویدیو
785 فایل
کانال آموزش فرهنگ ایرانی اسلامی سیاسی اجتماعی وابسته به مرکز فرهنگی ونیکوکاری بیت المهدی عج کمک نقدی بشماره 6037697429548081 حسینیه مجازی
مشاهده در ایتا
دانلود
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 از نظر به کی میگن بچه زرنگ و با ذکاوت⁉️ 🎥 ببینید: اولین تیزر مجموعه «بچه زرنگ» منتشر شد 💢 به‌مناسبت سالگرد شهادت مجموعه مستندداستانی «بچه زرنگ» از شنبه ۱۰ دی هر شب ساعت ۲۱:۱۵ 🔰 داستان این سریال درباره ۸ تن از مشهد است که با روشی متفاوت به مناطق عملیاتی سوریه و عراق اعزام و در نهایت به شهادت رسیدند. # جان _ فدا https://eitaa.com/hosiniya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سه عامل اغتشاش در جامعه از نگاه امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه حجت الاسلام مهدوی_ارفع گوش بدید ونشر دهید 🏷 👇مرکز فرهنگی ونیکوکاری شهید مهدی محمد https://eitaa.com/hosiniya
33.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎐 | 🏷«روایت حاج قاسم از امدادهای حضرت فاطمه(س) در جبهه» ▫️شهید حاج قاسم سلیمانی: من قدرت او را، محبت مادری او را در هور دیدم. در قلب کانال ماهی دیدم. در وسط میدان مین دیدم. ▫️السَّلامُ عَلَيْكِ يا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذي خَلَقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً... 🎐 نشر دهید و همراه ما باشید👇 https://eitaa.com/hosiniya
🎐 🏷 سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: ▫️ با اطمینان میگویم، بعنوان یک فرزند شما؛ بعنوان یک سرباز مقام معظم رهبری و این ملت در این میدان عرض می‌کنم که هیچ تصمیمی از نظام بدون منافع ملی در هیچ کجا به مورد اجرا گذاشته نمی‌شود... 👈 مگر [اینکه] منافع ملی در صدر آن است 🎐 نشر دهید و همراه ما باشید 🏷 👇 https://eitaa.com/hosiniya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
: 📺 در هیچ حالی از توسل به حضرت زهراسلام‌الله‌علیها غافل نبود... 🔺️بنده مقابل این فرمانده نظامی خجالت می کشم... https://eitaa.com/hosiniya
•°•°• روزِحساب‌کتاب‌ڪہ‌برسھ.. بعضےازگُناهاټ‌روکہ‌بهت‌نِشوڹ‌‌میدڹ‌، مےبینےبراشوڹ‌‌استغفارنڪردۍ، اصݪاًیادٺ‌نبوده ! امّازیرِهࢪگُناهټ‌یہ‌استغفارنوشتہ‌شده.. اونجاسٺ‌کہ‌‌تازه‌میفهمۍ یکۍبہ‌‌جاټ‌توبه‌ڪرده.... یکےڪہ‌‌حواسش‌بھټ‌بوده..؟ یہ‌پدردݪسوز.. یکےمثلِ‌مهدے"عج" :)🌱 ─┅─═इई @hosiniya ईइ═─┅
‏وقتی شهر مسیحی نشینِ بیجی توسط همرزمان حاج قاسم آزاد شد، یک زن مسیحی روی دیوار کلیسا نوشت: مریم مقدس راحت بخواب که دیگر مسیح به صلیب کشیده نمی‌شود؛ چون فرزندان زهرا(س) رسیدند! - فردا جهان در دست فرزندانِ زهراست :) ─┅─═इई ❤ईइ═─┅─ ⊰ • ⃟♥️྅ ‏@hosiniya
💠داستان واقعی و از یک قاضی مصری @hosiniya یک قاضی با ایمان مصری به نام محمد عریف در کتابی که خودش نوشته بود یک رویداد واقعی از خودش را تعریف میکند: 🔸️ 15 سال پیش وقتی وکیل دادگستری بودم یک روز صبح میرفتم سر کار و تا شب به خانه برنمی گشتم. جلو درب محل کارم یادم افتاد که چند برگه مهم را خانه جا گذاشتم و فورا سوار ماشینم شدم و به خانه برگشتم تا برگه ها را بردارم. @hosiniya وقتی وارد خانه شدم دیدم یک مرد غریبه با زنم همبستر شده و نمیدانستم چکار کنم. خودم وکیل بوم و قوانین را خوب میدانستم و اگر آن مرد را میکشتم هیچ شاهدی نداشتم. تصمیم گرفتم با مرد هیچ کاری نکنم و به او گفتم: از خانه من برو بیرون و من این کار را به خدا می سپارم. آن مرد هم رفت بیرون و کمی به من خندید. یعنی به عقل من میخندید که باهاش هیچ کاری نکردم. او رفت و به زنم گفتم: وسایلت را جمع کن تا تو را به خانه ی پدرت ببرم و از هم جدا می شویم. سوار ماشین شدیم و به راه افتادیم. @hosiniya خانه پدر زنم تو یک شهر دیگر بود و تو راه فقط به آن موضوع فکر می کردم و بغض گلویم را گرفته بود تا به آنجا رسیدیم. من کار خودم را به خدا سپرده بودم و نخواستم آبروی زنم را ببرم و به خانواده ی زنم گفتم: ما دیگر به درد هم نمیخوریم و میخواهیم از هم جدا شویم. خانواده ی زنم میگفتن: شما تا حالا با هم مشکل نداشتید و از این حرفها و من هم تاکید میکردم که به درد هم نمیخوریم و باید از هم جدا بشویم. وقتی از خانه می آمدم بیرون زنم به من گفت: واقعا درود بر شرفت تو خیلی بزرگی که آبرویم را نبردی من هم بهش گفتم: برو و توبه کن از کاری که کردی. خلاصه از هم جدا شدیم و مدتها فکرم درگیر آن قضیه بود و همیشه وقتی توی تلویزیون یا خیابان یا محل کارم کسی را می دیدم که میخندید یاد آن مرد می افتادم که موقع رفتن به من میخندید. @hosiniya بعد از مدتی دوباره ازدواج کردم و یک زن با تقوا ، با ایمان نصیبم شد سالها گذشت و بعد از 15 سال من قاضی دادگستری شدم. یک روز یک پرونده ی قتل آمد جلو دستم و مرد قاتل را داخل آوردند. به نظرم میرسید که آن مرد را جایی دیده ام و بعد از کلی فکر کردن یادم افتاد که همان مرد است که با زن قبلیم همبستر شده بود ولی او مرا نشناخت. بهش گفتم: ماجرا را برایم تعریف کن که چرا مرتکب قتل شدی؟ گفت: جناب قاضی رفتم خانه دیدم یک مرد غریبه با همسرم همبستر شده و نتوانستم جلو خودم را بگیرم و با چاقو کشتمش. گفتم: شاهد داری؟ گفت: نه @hosiniya گفتم: اگر راست میگویی پس چرا زنت را هم نکشتی؟ گفت: زنم زود از خانه فرار کرد. گفتم: نباید می کشتیش چون قانون میگوید که باید 3 شاهد ماجرا را می دیدند. گفت: جناب قاضی اگر این اتفاق برای شما می افتاد آن مرد را نمی کشتی؟ گفتم: نه ، در زمان خودش قاضی هم بوده که این اتفاق برایش افتاده و با مرد هیچ کاری نداشته. آن موقع بود که یادش افتاد من آن وکیل 15 سال پیش هستم که با زنم همبستر شده بود و باهاش کاری نکردم. گفتم: من آن روز کار خودم را به خدا سپردم و من الان با نوک خودکارم حکم اعدامت را صادر میکنم. @hosiniya و طبق قانون باید آن مرد اعدام میشد و من حکم اعدامش را صادر کردم. به در هر خانه ای بزنی فردا در خانه ات را میزنند! @hosiniya