eitaa logo
حُܢܚــࡅ߭ߊ
389 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
61 فایل
کانال عقیدتی روشنگری فرهنگی اجتماعی تربیتی پایگاه‌ خواهران شهیده‌اکبرزاده حوزه نرجس 💠 مکان:مسجد علی‌بن‌ابیطالب (علیه‌السلام) شهرستان کاشان بلوار قطب راوندی حکمت ۷۵ ارتباط با ادمین @Kazemi_sadat @karbalaei_F لطفا کانال ما را به دیگران معرفی کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
♻️ راهکارهای سم زدایی بدن ( ) ✍ اولین گام برای پاکسازی بدن اصلاح و و سپس می باشد. ✍تدابیر پاک‌سازی : ۱. عسل طبيعی: صبح و شب به اندازه يک قاشق مربا خوری ناشتا (حتما بعد از شستن دهان عسل خورده شود ) ۲. سالاد کاهو + سس مخصوص همراه با شام کاهو خون را تصفيه میکند و حرارت اضافی دستگاه گردش خون و خون را از بين ميبرد و اضافی بدن را میگیرد. همچنین باعث خواب آرام میشود. 🔸دستور سس سالاد : ۴ ق غ ماست محلی + ۴ ق غ زیتون + ۱ ق غ اب لیمو ترش تازه + فلفل سیاه + پونه یا نعنا و نمک طبیعی ۳. سرکه انگبین + ۲ ق غ خاکشیر ناشتا این دستور باعث پاکسازی مسیر لوله گوارشی خواهد شد . ۴.دستور نوره و حنا : حداقل هفته ای یکبار نوره را به بدن آغشته کرده ، و بعد از آن حنا را به مدت بیست دقیقه روی بدن بگذارید . ۵. آب جو طبی+ روغن بادام شیرین ۶.آب انار در فصلش و در غیر فصل :رب انار و یا شیره انار:( روزانه یک قاشق غذاخوری ) این دستور باعث تصفیه شدن خون ، از بین بردن غلظت خون و همچنین کاهش حرارت کبد می‌شود. ۷. سیب: خوردن سیب باعث پاک شدن معده ، و یک سم زدای قوی است ۸_ حجامت و فصد ٩_ تنقيه ، حقنه ، استفراغ عمدی ۱۰_استنشاق و سعود و بخورها ۱۱_خرمای عجوه که از نوع خرمای برنی می باشد. ۱۲_ترکیب انغوزه با داروی جامع ۱۳_از بین بردن عوامل ماورایی شاد و سلامت باشید 🌱🌺🌸
🔰سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با هزاران نفر از مردم قم به‌مناسبت گرامیداشت سالروز قیام ۱۹ دی 🆔@hosna_sh_a
آیت‌الله سید عبدالله فاطمی‌نیا(ره) عمده چیزی که برزخ را تاریک می کند، حرف زدن پشت سر مردم است؛ غیبت و تهمت و... و از آن طرف، یکی از چیزهایی که برزخ را روشن می کند، گره گشایی از کار مردم است 🆔@hosna_sh_a
به احترام پدرم نزدیک عملیات بود و موهای سرم بلند شده بود باید کوتاهش می‌کردم مانده بودم معطل توی آن برهوت که سلمانی از کجا پیدا کنم. تا اینکه خبردار شدم که یکی از پیرمردهای گردان یک ماشین سلمانی دارد و صلواتی مو‌ها را اصلاح می‌کند. رفتم سراغش دیدم کسی زیر دستش نیست طمع کردم و جلدی با چرب زبانی قربان صدقه اش رفتم و نشستم زیر دستش. اما کاش نمی‌نشستم. چشم تان روز بد نبیند با هر حرکت ماشین بی اختیار از زور درد از جا می‌پریدم. ماشین نگو تراکتور بگو. به جای بریدن موها، غلفتی از ریشه و پیاز می‌کندشان! از بار چهارم هر بار که از جا می‌پریدم با چشمان پر از اشک سلام می‌کردم. پیرمرد دو سه بار جواب سلامم را داد اما بار آخر کفری شد و گفت: «تو چت شده سلام می‌کنی؟ یکبار سلام می‌کنند.» گفتم: «راستش به پدرم سلام می‌کنم.» 😂😂 پیرمرد دست از کار کشید و با حیرت گفت: «چی؟ به پدرت سلام می‌کنی؟ کو پدرت؟» اشک چشمانم را گرفت و گفتم: «هر بار که شما با ماشین تان موهایم را می‌کنید، پدرم جلوی چشمم می‌آید و من به احترام بزرگ تر بودنش سلام می‌کنم!»😄 پیرمرد اول چیزی نگفت. اما بعد پس گردنی جانانه‌ای خرجم کرد و گفت: «بشکنه این دست که نمک نداره...» مجبوری نشستم وسیصد، چهارصد بار دیگر به آقا جانم سلام کردم تا کارم تمام شد. 🆔@hosna_sh_a
یک روز غروب سه نفر در سایه روی نیمکت پارکی نشسته بودند: یکی کور یکی کر یکی لال کور با چشم کر می دید کر با گوش لال می شنید و لال با اشاره می فهمید همدلی آخرین حکایت آدمی است هر سه با هم گُلی را بو می کردند