7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 فیلم دیده نشده از دوربین مداربسته بیمارستانی که #حاج_قاسم سلیمانی پشت در اتاق عمل چشم انتظار عمل جراحی نوه دوست شهیدش بود.
✨️✨️✨️
https://eitaa.com/hosnkholgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*روی میز این داروخانه نوشته شده ، داروی مسکن قلب موجود است ، موثر و بدون عوارض ، مشتری پس خرید داروی خود درخواست داروی مسکن قلب هم می نماید و ببینید اقدام بسیار جالب داروخانه ای را*
قرآن کریم
مرد ثروتمندی که زن و فرزند نداشت، تمام کارگرانش را برای صرف شام دعوت کرد.
جلوی آنها یک جلد قرآن مجید و مقداری پول گذاشت و هنگامی که از صرف شام فارغ شدند از آنها پرسید قرآن را انتخاب میکنید یا پول را...؟!
اول از نگهبان شروع کرد و گفت یکی را انتخاب کنید:
نگهبان گفت آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم ،پس پول را میگیرم که فایدهی آن با توجه به وضعیت من بیشتر هست و پول را انتخاب کرد.
سپس از کشاورزی که پیش او کار میکرد خواست یکی را انتخاب کند:
کشاورز گفت زن من خیلی مریض است و نیاز به پول دارم تا او را معالجه کنم
اگر مریضی او نبود قطعا قرآن را انتخاب میکردم ولی فعلا پول را انتخاب میکنم.
سپس از آشپز پرسید که قرآن را انتخاب میکنید یا پول را؟
آشپز گفت من تلاوت قرآن را خیلی دوست دارم ولی من پیوسته مشغول کار هستم ، وقتی برای قرائت قرآن ندارم
بنابراین پول را بر میگزینم...
نوبت رسید به پسری که مسئول حیوانات بود. این پسر خیلی فقیر بود.
مرد ثروتمند گفت من یقین دارم که تو پول را انتخاب میکنی تا غذا بخری یا به جای این کفش پارهی خود کفش جدیدی بخری
پسر گفت: درست است که من نیاز دارم کفش نو بخرم یا اینکه مرغی بخرم و با مادرم میل کنم ؛ ولی من قرآن را انتخاب میکنم ، چرا که مادرم گفته است: یک کلمه از جانب خداوند تبارک و تعالی ارزشمندتر از هر چیز است و مزه و طعم آن از عسل هم شیرینتر است.
قرآن را برداشت ؛ بوسهای بر آن زد و آن را گشود تا بخواند ؛ بین آن دو پاکت دید:
در یکی از آنها ده برابر آن مبلغی بود که بر میز غذا وجود داشت.در دیگریوصیت نامهای بود که ایشان را وارث تمام اموال و دارایی مرد ثروتمند قلمداد میکرد.
مـــــــرد ثروتمند گفــــــت:
*هر کسی گمانش نسبت به خداوند خوب باشد خدا او را ناامید نمیکند.*
✅ گمان شما نسبت به پروردگار جهانیان چگونه است؟!؟
🔹آيه ۱۱۴ سوره مباركه «طه» رويگردانی و اعراض از ذكر و ياد خدا را عامل اصلی تنگدستی و سختی در زندگی انسان معرفی میكند:
*«وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى»*
پس تلاش کنیم از خدا و قرآن فاصلهنگیریم.
*سعی کن یه جوری زندگی کنی*
*که خدا یادت کنه نه بندهی خدا
#داستان
#تفکر
https://eitaa.com/hosnkholgh
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#صرفا-جهت_خنده
یه کم از این خانم شوهر داری یاد بگیر😂😂
https://eitaa.com/hosnkholgh
موقع ازدواج، آقای نبی لو ۲۳ سال داشت، من ۱۹ سال. همیشه می گفت، ما دیر ازدواج کردیم. خانم حیف نبود؟ این زندگی، به این خوبی رو، ما چهار سال زودتر می تونستیم شروع کنیم. چرا دیر ازدواج کردیم؟!
همیشه می گفتن وقتی انسان می تونه زندگی خوبی داشته باشه، چرا دیر؟!
بعد شاید باورتون نشه، دخترم مون که ۱۴ سالش بود، خود آقای نبی لو واسطه ازدواج دامادم با دخترم شدن ...
اصغر آقا یه طلبه ساده، از روستا های استان همدان بودن و پسر دایی بنده، که در قم در حال تحصیل بودن، یه روز در حرم، همسرم به ایشون گفته بودن، چرا شما ازدواج نمی کنی؟!
گفته بود، من شرایط ازدواج ندارم...
گفته بودن، حالا اگر من یه خانواده ای رو پیدا کنم که حاضر باشن با شرایطی که داری به شما دختر بدن، شما چکار می کنی؟!
ایشون گفته بود، اصلا محاله یه همچین چیزی... من یه طلبه ساده ام... هیچی ندارم... پدرم خوب یه کشاورزه... محاله کسی به من دختر بده...
گفته بودن، نه من یه خانواده ای رو می شناسم که شما رو می شناسن، من شما رو بهشون معرفی کردم...
برای من خیلی سخت بود. چون فامیل هم بودیم.. گفتم برای من وجهه خوبی نداره، بری و پیشنهاد بدی... آقای نبی لو می گفتن، نه روی شناختی که من از این جوون دارم، دوست ندارم همچین پسری رو از دست بدیم. بعد من می گفتم، اصلا، مگه دختر ما چقدر سن داره، که ما خودمون بخوایم اقدام کنیم برا ازدواجش؟! خلاصه ایشون تونست منو قانع کنه برای این کار ...
شهید نبی لو به دامادم گفته بود، من با خانواده این دختر صحبت می کنم. اونها هم با دخترشون مطرح کنن، اگر بتونم موافقت همه شون رو بگیرم، حتما میام بهت میگم.
حالا من مونده بودم، چطوری این موضوع رو با دخترم مطرح کنیم. به همسرم گفتم، حالا چطور می خوای به طیبه بگی؟! گفت خانم، اونم راهش رو بلدم. من خودم یه جوری میگم.
ایشون نشستن شروع کردن به صحبت کردن با دخترم، که چقدر ازدواج خوبی داره، و چقدر باعث دوری از گناه میشه و اینکه اگر پسر مومن با تقوایی باشه و ... اینها رو توضیح داد برای دخترم، خیلی با بچه ها راحت بود.
بعد گفت حالا اگر من به عنوان پدرت، یه پسری رو معرفی کنم که تمامی این خصوصیاتی که گفتم، داشته باشه، تو چکار میکنی؟ نظرت چیه؟! دخترم بنده خدا همین جور مونده بود... همسرم به دخترم گفت: نه حالا نمی خوام جواب بدی، خوب فکرات رو بکن، بعد جواب بده...
من به عنوان پدر تو، خوشبختی تو رو می خوام. اگر یه روزی چنین پیشنهادی بدم، نظرم رو می پذیری؟!
بعد از مدتی مجدد موضوع رو با دخترم مطرح کردیم و دخترم هم موافقت کرد.
وقتی مجدد با پسر داییم مطرح کرده بودن، ایشون گفته بودن، من حتما باید این خانواده رو ببینم، پدرش رو ببینم، مادرش رو ببینم، رو چه حسابی با این شرایط من، حاضرن به من دختر بدن؟!
گفته بودن باشه من هماهنگ می کنم، بیا حرم، بگم پدرش هم بیاد، با هم صحبت کنید.
می گفت رفتیم نشستیم، اصغر آقا هم هی نگاه می کرد، با یه حالت نگرانی می گفتن نیومدن، نمی خواید یه تماس بگیرین، ببینید چرا نیومدن؟!
گفته بودن: الان من پدر اون دختر، چی می خوای بهش بگی؟!
خندید گفت: نه حالا بیان، من بهشون میگم.
گفته بودن، اومدن دیگه... من الان پدر اون دختری هستم که گفتم، من طیبه رو برای شما در نظر گرفتم.
دامادم تعریف می کنه که وقتی بابا این حرف رو زد، از یه طرف واقعا تو دلم یه همچین چیزی رو می خواستم و دوست داشتم چنین ازدواجی انجام بشه، همیشه می گفتم، کاش این دختر سه چهار سال بزرگ تر بود، من جراتش رو داشتم، که مطرح کنم. از اون طرف می گفتم، کاش زمین دهن باز می کرد من می رفتم داخلش، چقدر راحت بابا گفت، من پدر اون دخترم...
خلاصه با هم صحبت کرده بودن و آقای نبی لو گفته بودن از نظر من مسئله ای نیست. به لحاظ مالی هم حاضرم از حقوق خودم، یه کمکی به شما بکنم، ولی راستش رو بخواید، نمی خوام پسری مثل شما رو از دست بدم. من با خانواده هم صحبت کردم و هماهنگ هستند.
الحمدالله دختر من ۱۴ سالگی ازدواج کرده... تا به امروز، حتی یکبار هم نگفتم، کاش دوسال دیرتر این ازدواج انجام می شد. الحمدالله هم خودش تونسته عاقلانه با این موضوع برخورد کنه، هم خدا رو شکر، انتخابی که همسرم کرده بود، مناسب و شایسته بود. و تا به امروز هم واقعا خیلی راضی هستیم.
دخترم الان یه وقتایی که در فراق پدرش گریه می کنه، میگه، بابا دستت درد نکنه، واقعا عاقبت به خیری منو می خواستی...
🔹خاطره همسر شهید مدافع حرم #شهید_نبی_لو از واسطه گری برای ازدواج دختر ۱۴ ساله اش در مصاحبه با رادیو معارف
#
https://eitaa.com/hosnkholgh
اگه میدونستیم بعد ازدواج انقدر همهچی بهتره خب زودتر #ازدواج میکردیم:)))
✍️ناصر ریاضی
#توییت
https://eitaa.com/hosnkholgh
31.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برید یه گوشه بشینید
👆ببینید و یه دل سیر گریه کنید😭
«صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ وَ عَلیَ الْمُسْتَشْهِدِینَ بَینَ یَدَیکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهْ»
یا صاحب الزمان آجرک الله 😭
8.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امشب فاطمه بین الحرمین ☺️......
مگه میشه تو این بهشت بود و خوشحال نبود،حتی فاطمه هم فهمیده اینجا خیلی خاصه و سرشار از حس خوب بود😍😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طوفان الاقصی چگونه صهیونیستها را به فروپاشی نزدیک کرده؟
ویژهبرنامۀ ثریا را امشب ساعت ۲۳:۱۵ از شبکه یک ببینید
@Farsna
🛑📸فرق تراس با بالکن
🔹تراس جزء مشاعات محسوب میشه ولی بالکن خیر
🔹تراس روی متراژ آپارتمان قابل فروش نیست ولی بالکن روی متراژ قابل فروش هست
https://eitaa.com/hosnkholgh