eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.4هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
آیتى از خداست معصومه لطف بی ‏انتهاست معصومه جلوه‏اى از جمال قرآنی       چهره‏اى حق نماست معصومه عطر باغ محمدى دارد زاده مصطفى است معصومه پرتوى از تلألوء زهرا گوهرى پربهاست معصومه ماه عفت نقاب آل كسا دختر مرتضى است معصومه اخترى در مدار شمس شموس یعنى اُخت الرضاست معصومه زائران! یک درِ بهشت اینجاست تربتش باصفا است معصومه در توسل به عترت و قرآن باب حاجات ماست معصومه از مدینه به قصد خطه‌ی طوس رهروى خسته‌پاست معصومه تا زیارت كند برادر خود فكر و ذكرش دعاست معصومه یا مگر اوست زینب دگرى كز برادر جدا است معصومه تا بدانى كه نیمه ره جان داد بنگر اكنون كجاست معصومه از وطن دور و از برادر دور حسرتش غم فزاست معصومه گر چه نشكسته سینه و پهلوش در دلش داغ‏هاست معصومه داغ زهرا و داغ اجدادش وارث كربلاست معصومه هر حسینیه بیت اوست "حسان" چون كه صاحب عزاست معصومه‏ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اى دختر و خواهر ولایت آیینه‌ی مادر ولایت بر ارض و سما ملیکه در قم آرامِ دلِ امام هفتم معصومه به کُنیه و به عصمت افتاده به خاک پایت عفت در کوى تو زنده، جان مرده بر خاک تو عرش سجده برده در قصر تو جبرئیل حاجب زُوّار تو را بهشت واجب گفتند و شنیده‌اند ز آغاز کز قم به جنان درى شود باز حاجت نبُوَد مرا برآن در قم باشدم از بهشت بهتر قم قبله‌ی خازن بهشت است اینجا سخن از بهشت، زشت است قم شهر مقدس قیام است قم خانه‌ی یازده امام است قم تربت پاک پیکر توست اینجا حرم مُطهَّر توست گر فاطمه دفن شد شبانه نَبْوَد ز حریم او نشانه  کى گفته نهان زماست آن قبر من یافته‌ام کجاست آن قبر آن قبر که در مدینه شد گُم پیدا شده در مدینه‌ی قم ... مریم به بَرَت اگر نشیند این منظره را، مسیح بیند سازد به سلام سَرو قد خم اول به تو، بعد از آن به مریم ... روزى که به قم قدم نهادى قم را شَرَفِ مدینه دادى آن روز قرار از مَلک رفت ذکر صلوات بر فلک رفت تابید چو موکبت ز صحرا شهر از تو شنید بوى زهرا در خاک رهت ز عجز و ناله مى‌ریخت سرشک، همچو لاله با گریه‌ی شوق و شاخه‌ی گل بُردند به ناقه‌ات توسل دل بود که بود، محفل تو غم گشت به دور محمل تو آن پیر که سید زمان بود رویش همه را چراغ جان بود گردید به گردِ کاروانت شد پاى برهنه ساربانت بردند تو را به گریه هودَج تا خانه موسى اِبن خزرَج ازشوق تو اى بتول دوم قم داد ندا به مردم قم کاى مردم قم به پاى خیزید از هر در و بام، گل بریزید آذین به بهشت قم ببندید ناموس خدا مرا پسندید :: قم شام نبود تا که در آن دشنام دهد کسى به مهمان قم شام نبود، تا که از سنگ گردد رخ میهمان ز خون رنگ قم کوفه نبود تا که خواهر بیند سر نى، سر برادر ... حاشا که قم این جفا پذیرد مهمان به خرابه جاى گیرد ... بستند به گرد میهمان صف قم با صلوات و شام با کف ... قم مهمان را عزیز خوانند کى دخت و را کنیز خوانند؟ ... «میثم» همه عمر آن چه را گفت در مدح و مصیبت شما گفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حرم امن تو کافی است هراسان شده را مثل شه راه بده آهوی گریان شده را دل سپردیم به آن معجزه‌ی چشمانت تا که آباد کنی خانه‌ی ویران شده را مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است خارج از دست خلیل است، گلستان شده را گندم ری به تنور کرمت پخته شود از تو داریم پس این مزرعه‌ی نان شده را هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است از طلا حرف نزن، نقره‌ی ایوان شده را گر قرار است جبینش به قدومت نرسد کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچید پخش کردند اگر قصه‌ی مهمان شده را شدنی نیست کرم داشته باشی، امّا دستگیری نکنی دست به دامان شده را پنجره ساخته‌ای دور ضریح کرمت تا ببندند به آن زلف پریشان شده را ما فقط ظاهری از اوج تو را می‌بینیم گذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز هم رو بر این در آوردم  بهر این آستان، سر آوردم  گفتم از پا فتاده‌ام، گفتند: رو بر این در بیاور؛ آوردم  چه جز آلودگی، به همراهم؟  در حریمی مطهر آوردم  باغ طاعت ز خشکسالی سوخت  شاخ بی برگ و بی بر آوردم  همه جا، تیربار و آتش بود  لاجرم، رو به سنگر آوردم  گر چه تر دامنم ز کرده، ولیک  اشک را دامنی تر آوردم  هر زمان زد هوای قم به سرم  گویی از شوق، پر در آوردم  بر حریمت که باب حاجات است  داورم داده، باور آوردم  از جوار رضا رسیده، سلام  از برادر به خواهر آوردم  دل نباشد درون سینه که من  با خود اسپند و مجمر آوردم  وز دل خون چکانِ خود، شب و روز  دیده‌ای خون فشان‌تر آوردم  دست، خالی‌ست لیک با شعرم  حب زهرا و حیدر آوردم  بیت بیت‌ام به یاد اهل البیت  یک سبد گلِ معطر آوردم  شعرم از سوز روز عاشوراست  بوی گل‌های پرپر آوردم  مورم و خوشه‌چین خرمنشان   توشه‌ای بهر محشر آوردم  ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تو مجموعه‌ی لطف‌ و جود و عطایی تو یک چشمه از جوشش هَل اَتایی تو دریاچه نه؛ بَحر بی انتهایی چه‌گویم‌ که‌هستی؟چه‌گویم‌ چه‌هایی؟ تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تو زهرا خصالی، تو زهرا جمالی تو زهرا مَآبی، تو زهرا جلالی تو زهرا سِرشتی، تو زهرا مثالی تو در دوره‌ی خویش خیرالنّسایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تویی راحت جان موسی بن جعفر تویی روح و ریحان موسی بن جعفر تویی یاس بُستان موسی بن جعفر تو بنت الامامی، تو بنت الهُدایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تو عَذراترین مریم اهل بیتی تو در هر دمی همدم اهل بیتی در اسرار حق، مَحرم اهل بیتی تو تندیس آن چارده مُقتدایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی هُمای بهشتی و عرش آشیانی که در عُشّ دین صاحب آستانی تو باب الرّضایی، تو بابُ الجَنانی بهشت خداوند در خاک مایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تو مانند کلثوم، زینب‌ترینی خدیجه وقار اَستی و بی‌قرینی وفادار مانند اُمّ البنینی تو منظومه‌ی جمع معصومه‌هایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی چه گویم؟ که بابا ثنای تو گفته ((فداها ابوها)) برای تو گفته به مدحت ولیّ خُدای تو گفته، که در حشر تو شافع شیعه‌هایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی در اطراف صحنت غُباریم بانو به درگاه‌تان خاکساریم بانو به لطفت در این شهر داریم بانو، عجب کاظمینی؛ عجب کربلایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تو نَفس نفیس اَنیس النّفوسی تو همشیره‌‌ی شخصِ شَمس الشّموسی درِ خانه‌ات از پی خاکبوسی رسیدند صدها چو شیخ بهایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی از این در چو بُردیم فیض دوچندان طمع‌کار گشتیم ما مستمندان به اقرار ما فرقه‌ی دردمندان تو با درد هر بینوا، آشنایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی اگرچه در این خاک کم غم ندیدم در این شوره زار آب زمزم ندیدم به من درد دادند و مرهم ندیدم ولی از قُمم نیست مِیل جُدایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی به این خسته حال مجاور نظر کن تو ای روح شعرم به شاعر نظر کن به من هم به عنوان زائر نظر کن تو رُخصت دهی می‌شوم نینوایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای بـه قـم آفتـــاب قلـب جهـان!        دخـت مـــوسی! سـلالـۀ قــــرآن! عمه و دخت و خواهر سه امام مـــــادر کـــــل عــــالـم امکــــان تــو بــه چشـــم ائمـه زهـــرایی بعـد زهـرا بـه قدر و عزت و شان زینـــب دوم بنــــــی الــــــزهـــرا عمـــۀ چــــــار حجــــت یـــــزدان هـــم وجـــودت کـــریمـۀ عتــرت هـــــم ولایـــت حقیـقت ایمــــان فیـض فیضیـه از کــرامت تـوست شهـر قـم از تو گشته مهد امان حـــــــرم یـــــــازده ولــــی خـدا حــرم تــوست ای سپهــر مکـان مـــدح تـــو ای ملیکـــۀ هستـی وصـــف تــــــو ای یگـــــانـۀ دوران نـه تـوان بـا هـزار دسـت نوشت نــه تـــوان گفت بــــا هــزار زبـان صحـن تـو مسجـد الرسول همه حـــرم امـن تــوست کعبــۀ جـان پـــدر و مـــــــادرم بـــــه قـربانت نـه، همــه جـــان عــالمت قربان کــــوثـر کــــوثـر رســـــول خـــدا عصــمـت عصــمـت الله منّــــــان قـــم جـــلال مدینـــه پیــدا کـرد تـــا نهـــــادی قــدم بـه دیـدۀ آن گشــت روز ورود تـــــــو در قـــم روز عیــــد کــــرامت و احســــان روز عیــد نـــــــزول رحمــت هـــا روز عفــــو و عنــــایـت و غفـــران اهـــل قـــم از بـــرای استقبــال همـه بـا دستـه گـل شدند روان مــرد و زن دور محملـت گشتنـد اشــک شوق همـه ز دیـده روان قـم دل از گلشن بهشت گرفت محملت بس که گشت گل باران همـه گفتنـد فــاطمه در حشــر پــای بنهــــاده  ای گنـــه کــاران حــرمت شیعیـــان قـم ز تـو کرد ستــم اهــــل شــــام را جبــران کاش زینب به قم سفر می‌کرد تــا نمی‌دیــد آن همـــه طغیــان اهــل قــم کـی بَـرَند مهمان را گـه بـه بـــزم شـراب و گه زندان جــای تــو بیـت مـــوسی خـزرج جــای زینـب بـــه گـوشۀ ویـــران دور تــو عـــالمان فقــه و اصــول دور او ابن سعد و شمر و سنان دور تو دسته‌های گل در دست دور او سنـگ بـــود و زخــم زبان ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
"این بارگاه قدس که از عرش برتر است آرامگاه دختر موسی بن جعفر است" جانم فدای گنبد زردش که سال هاست خورشید از تشعشع نورش، منّور است بر شانه‌های گرم حرم تکیه کرده است این دو مناره که به بلندای محشر است در چشم ما، زمرّد و درّ و عقیق و لعل گر چه رواق‌ها همه از سنگ مرمر است عطر مزار گم شده را پخش می‌کند قبری که عکس واضحی از قبر مادر است او خواهر امام رضا نه، که عشق اوست اصلاً بگو که دار و ندار برادر است از اشتیاق آمدنش سمت شهر طوس فهمیده‌ام امام رضا، جان خواهر است مثل برادرش شده، یعنی که پلک‌هاش زخمی ز فرط گریه بر آقای بی سر است با گریه خو گرفته کنارش دو چشم ما جایی که اشک دیده‌ی او روضه پرور است خیلی شبیه حال رباب است حال او از بس به یاد خشکی لب‌های اصغر است زهر جفا چه‌ها که نکرده‌ست با دلش در این دقایقی که نفس‌های آخر است هر چند داغ دیده و هجران کشیده، باز شکر خدا که روی سرش، دست مَعجر است یک لحظه رو به جانب گودال کن ببین زینب هنوز خیره به رگ‌های حنجر است شلاّق و کعب نیزه و سیلی به یک طرف زخم زبان شمر ز هر چیز بدتر است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم سال‌ها منتظر روی برادر بودم روی قبرم بنویسید جدایی سخت است این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم سال‌ها می‌شود از پیرهنش بی خبرم روی قبرم بنویسید ندیده رفتم با تن خسته و با قد خمیده رفتم بنویسید همه دور و برم ریخته‌اند چقدر دسته‌ی گل روی سرم ریخته‌اند چقدر مردم این شهر ولایی خوبند که سرم را نشکستند، خدایی خوبند بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت ...من کجا، شام کجا، زینب بی یار کجا؟ من کجا، بام کجا، کوچه و بازار کجا؟ بنویسید که عشّاق همه مال هم‌اند هر کجا نیز که باشند به دنبال هم‌اند گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید... روی قبرش بنویسید برادر بوده سال‌ها منتظر دیدن خواهر بوده روی قبرش بنویسید که عطشان نشده بدنش پیش نگاه همه عریان نشده بنویسید کفن بود، خدایا شکرت هر چه هم بود، بدن بود، خدایا شکرت یار هم آن قَدَری داشت که غارت نشود در کنارش پسری داشت که غارت نشود او کجا، نیزه کجا، گودی گودال کجا؟ او کجا، نعل کجا، پیکر پامال کجا؟ * * بنویسید سری بر سر نی جا می‌کرد خواهری از جلوی خیمه تماشا می‌کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آقا سلام! خواهرتان روبراه نیست دور از تو کار هر شب او غیر آه نیست می‌خواست تا به طوس بیاید ولی نشد ور نه رفیق بی کسی‌ات نیمه‌راه نیست وقتی به قم رسید خرابه‌نشین نشد آسوده باش خواهر تو بی پناه نیست یک مرد هم نیامده نزدیک محملش شب را به آفتاب که اذن نگاه نیست اذنم بده به طعنه بگویم به شامیان در قم محب فاطمه بودن گناه نیست زینب کجا و محمل بی سایبان کجا بال و پر رقیه کجا ریسمان کجا زهر فراغ خورد ولی دست و پا نزد معصومه‌ات بجز تو کسی را صدا نزد مسموم شد ولی به هوای زیارتت با اهل خویش حرفی ازین ماجرا نزد می‌خواست تا شهیده شود مثل مادرش هرچند تازیانه به او بی حیا نزد از کوچه‌ای گذشت که نامحرمی نداشت اطراف او کسی سخن نابجا نزد آقا اجازه؟! فاطمه‌ی تو زمین نخورد اینجا کسی به ساحت او پشت پا نزد اصلاً به جان فاطمه سوگند یارضا اورا کسی برای رضای خدا نزد اذنم بده به طعنه بگویم مدینه را قم، امن بود، فاطمه را بی هوا نزد این کوچه‌ها کجا! غم آن کوچه‌ها کجا! زهرا کجا و سیلی آن بی حیا کجا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حاشا که راه عاشقی بی دردسر باشد حاشا که عاشق شام هجرش را سحر باشد سهمش پریشانی‌ست، حیرانی‌ست، ویرانی‌ست خواهر که از حال برادر بی خبر با شد این راه را با شوق دیدار تو طی کردم راضی مشو باغ امیدم بی ثمر باشد انگار تقدیرم فراق توست پس باید با نا امیدی چشم گریانم به در باشد دارم جواب نامه‌ات را می‌دهم اما با نامه‌ای که دستخطش چشم تر باشد تنها به اینجا آمدم اما خیالت تخت حاشا که در قم مردمان بدنظر باشد حتی اگر داغ تو را در طوس می‌دیدم دیگر نمی‌دیدم تنت بی بال و پر باشد دیگر نمی‌دیدم سرت در طشت زر باشد یا که لب خشکت اسیر چوبِ تر باشد آری تو هم هرگز نمی‌دیدی که ناموست با قاتلانت چند منزل همسفر باشد در ازدحام مردمان بدنظر باشد در زیر پای اسب‌ها دنبال سر باشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای سایه ی بالا سرِ خواهر، برادر! ای جانِ از جانِ خودم بهتر، برادر! خواهر همان احساس مادر بر برادر دارم برایت می‌شوم مادر، برادر! ای سوره! چشمی بر منِ آیه بیانداز یعنی نگاهی هم به همسایه بیانداز یك بارِ دیگر بر سرم سایه بیانداز بر خواهرانش سایه دارد هر برادر چیزی به غیر از چشم تر دارم؟ ندارم از گوشه ی زندان خبر دارم؟ ندارم اصلاً نمی‌دانم پدر دارم-ندارم دیدم كمالاتِ پدر را در برادر از جانب زُلفت صبایی می‌فرستی؟ با التماس من دعایی می‌فرستی؟ دارالشِفای من! دوایی می‌فرستی؟ افتاده‌ام در گوشه‌ی بستر، برادر! این جا مسیرِ كوچه‌ها خوب است، خوب است وقتی نگاهِ مردها خوب است، خوب است حالا كه احوالِ رضا خوب است، خوب است از بس فنا گردیده‌ام من در برادر در كوچه‌ها با حالِ بیمارم نبردند وقتی رسیدم، سمتِ بازارم نبردند این معجری را كه سرم دارم، نبردند این جا چه شأنی دارد این معجر، برادر! ای كاش مرغی را كسی بی پَر نبیند جسمِ برادر را كسی بی سر نبیند هر كس ببیند كاش كه خواهر نبیند افتاده روی تلِّ خاكستر، برادر نه تو جسارت دید‌ه‌ای، نه من جسارت نه تو اسارت دیده‌ای، نه من اسارت نه تو به غارت رفته‌ای، نه من به غارت پس ما دو تا قربانِ آن خواهر-برادر با نیزه‌ای تا شاه را از حال بردند یك یك تماماً رو سوی اموال بردند هر آن چه را كه بود در گودال بردند تسبیح، عبا، عمامه، انگشتر، برادر! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ ﺍﺯﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ جان بی تو به لب آمده، ﺍﯼ ﭘﺎﺭﻩ‌ی ﺟﺎﻧﻢ دلگیرم ازین شهر و روا نیست بمانم ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﯾﻌﻘﻮﺏ ﺍﮔﺮ ﺟﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺭﺿﺎ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ... ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﭘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺳﻔﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ، ﺑﻪ ﻗﻢ ﻫﻢ ﻧﻈﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﻤﺎﻥ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻢ ﯾﮏ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻣﺤﺮﻡ به‌خدا ﻫﺴﺖ ﺳﭙﺎﻫﻢ! ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺩّﻩﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻗﺪﻡ ﻣﺎﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﺮﺳﺪ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺗﺎ ﻃﻮﺱ، ﻏﻢ ﻣﺎﺳﺖ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﻋﺮﺍﻕ ﻋﺠﻢ ﻣﺎﺳﺖ ﺣﺎﻻ‌ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﭘﺪﺭﻡ، ﻗﻢ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺳﺖ... حاشا ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ ﺩﻟﺒﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺭﺿﺎ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﻡ ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺮﺳﻢ ﯾﺎﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﯿﺮﻡ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺠﺮﻩ‌ﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻫﻖ ﻫﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ﺑﺮ ﺣﺎﺷﯿﻪ‌ﯼ ﺑﺮﮒ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ... ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ‌ﯼ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻗﻢ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﺩﺭﯼ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﻤﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻣﻌﺼﻮﻣﻪﯼ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ نامحرم اگر هست در این کوچه غمی نیست اینجا زدن فاطمه‌ها حرف کمی نیست ﺑﯿﻦ ﻧﻈﺮ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻭ ﻫﻤﻬﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﺍﺛﺮ ﻫﻠﻬﻠﻪ ﺑﺎ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﻣﺎﺑﯿﻦ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ از مردم نامرد دراینجا اثری نیست در شهر قم از ضربه‌ی سیلی خبری نیست... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جود و کرامت از کرمش جاودان شده هر چه دخیل هست، به سویش روان شده جبریل هم اگر برسد در حریم او حس می‌کند که وارد صحن جنان شده او ظاهرش بتول، ولی باطنش علی است در پشت آن جمال، جلالی نهان شده از چه تمام فاطمه‌ها عمرشان کم است؟! دنیا چرا به "فاطمه " نا مهربان شده خواهر حریف هجر برادر نمی‌شود بیهوده نیست این‌همه قدش کمان شده با احترام آمد و با احترام رفت هر آنچه شأن اوست در اینجا همان شده دور و برش فرشته نگهبان معجرش پس ما فدای زینب بی‌پاسبان‌شده گاهی میان محمل نامحرمان شهر گاهی میان محمل بی سایبان شده شکر خدا مقام تو زخم زبان نخورد شکر خدا برادر تو خیزران نخورد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زدم چون ابرهایِ تشنه دیگر قیدِ تهران را گرفتم از کویر قم نشانِ شهر باران را رسیدم در حرم، دنیا به کامم باز شیرین شد زیارت‌نامه‌اش انداخت یادم طعمِ سوهان را زمستان هم بیایی گنبدش پُر نور می‌تابد چنان که می‌بری از خاطرت سرمای سوزان را از این اعجاز بالاتر؟! ببین علامه می‌سازد غبار سنگ‌فرشِ مرقدش طفل دبستان را اجابت در حریم قدسی‌اش قطعی‌ست ای زائر! فقط کافی‌ست بر لب آوری ذکرِ «رضاجان» را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلم سه‌شنبه شبی باز راهی قم شد کنار درب حرم، بین زائران گم شد نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد دوباره شیفته‌ی رنگ زرد گندم شد به یاد مشهد و باب الجواد افتادم سرود عاشقی‌ام "یا امام هشتم" شد به محض بردن نام امام آینه‌ها لبان آینه‌هایت پر از تبسّم شد سلام بر تو و بر خاندان اطهارت سرم به زیر قدوم تمام زوّارت :: از آب شور حرم، شوق و شور می‌گیرم وضو برای تشرّف به طور می‌گیرم ستاره‌ام، که در این آسمان ظلمانی از آفتاب حضور تو نور می‌گیرم چه قدر زائر عاشق! شبیه کودکی‌ام ضریح مرقدتان را به زور می‌گیرم چه افتخار عظیمی‌ست آمدی اینجا عجیب نیست که حسّ غرور می‌گیرم برای رد شدنم از پل صراط جزا ز دست لطف تو برگ عبور می‌گیرم سلام بر تو و بر خاندان اطهارت سرم به زیر قدوم تمام زوّارت :: نسیم مرقدتان عطر کوچه‌باغ بهشت بَرَد ز خاطره‌ها غصّه‌ی فراق بهشت رواق‌های حریمت بهشت نور و بلور بلند گنبد نورانی‌ات، چراغ بهشت مدام روز قیامت پی تو می‌گردم نمی‌روم به جهنّم، و یا سراغ بهشت شکسته باد دو پایم، اگر که روز حساب بدون تو بگذارم قدم به باغ بهشت سلام بر تو و بر خاندان اطهارت سرم به زیر قدوم تمام زوّارت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمدی و بهشت را با خود به دل این کویر آوردی کوثرانه قدم زدی در شهر خیرهای کثیر آوردی آمدی و مشام هر کوچه پر شده از شمیم احساست یادگاری مادرت زهراست عطر نام تو، نفحۀ یاست به لب مردمان غمدیده با حضورت تبسم آوردی آمدی با فرشتگان از راه آسمان را سوی قم آوردی با تو بوی بهشت پیچیده دم به دم در فضای بیت النور آسمان آمده به پابوسی آمده تا حرای بیت النور خاطر آسمانی‌ات انگار گاه گاهی غبار غم دارد بغض‌های شکستۀ ناگاه چشم‌هایی که باز می‌بارد چشم‌هایت دو چشمه کوثر شد یاد داری وداع آخر را دل خواهر چگونه تاب آورد حسرت دیدن برادر را؟ آمدی از مدینه تا ایران راه را بر همه نشان دادی تو شهید ولایتی بانو در هوای امام، جان دادی کوچه‌های مدینه هم دیدند بانویی یک‌تنه قیامت کرد از امام غریب خود آن روز آه تا پای جان، حمایت کرد تربتش بی‌نشانه است اما می‌رسد عطر و نفحۀ یاسش از کنار ضریح بانویی که شد آیینه‌دار احساسش به هوای زیارتش هر بار آمدم دلشکسته تا اینجا گفته‌ام رو به صحن آیینه: السلامُ علیکِ یا زهرا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
محملت خوش خرام می‌آمد با شُکوه تمام می‌آمد محملت بود و خیل استقبال کم محلی نشد زبانم لال! قم نگاهش لبالب از شرم است شامِ ویران که نیست! خونگرم است پاکی و حُجب، باورِ چشمش قدم میهمان سرِ چشمش تا توان داشت، احترام گذاشت هرچه گُل داشت، روی بام گذاشت دمِ قم گرم! سربلند شدیم از دعایِ تو بهره‌مند شدیم چادرت ذره‌ای غبار ندید آفتابی به نی، سوار ندید با مَحارم به قم رسیدی شکر سرِ دروازه‌ای ندیدی شکر گوشه‌ی معجرت نمور نبود خبرِ داغی از تنور نبود قم کجا! کوفه‌ی خراب کجا! تو کجا! زینب و رباب کجا! ساربان محملت عجول نراند چادرت زیرِ پای شمر نماند چه بگویم؟ رسیده جان بر لب! ای امان از غریبیِ زینب دلش از دستِ روزگار گرفت گوشه‌ی دامنش به خار گرفت به پَرِ چادرش شرار افتاد صبرِ ایوب از عیار افتاد وای از تشنگیِ شب‌بوهاش وای از هق هق النگوهاش عمه‌ات اشک ارغوان را دید خنده‌ی نحس خیزران را دید کوفه را بی عصایِ پیری رفت خاک عالم سرم! اسیری رفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اعجاز این ضریح که همواره بی حد است چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است@hosseinieh_net
خدارا شکر طشت زر ندیدی برادر را بدون سر ندیدی اگر چه در فراقش گریه کردی ولی بر حنجرش خنجر ندیدی@dobeity_robaey
وصف او را نتوان گفت به صد منظومه گفته معصوم به او فاطمه‌ی معصومه@dobeity_robaey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکایک سر شکست آن روز، اما عهد و پیمان نه غم دین بود در اندیشه‌ی مردم، غم نان نه شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر پریشان کرد جمع یکدل ما را، پشیمان نه سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پُر شد که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه یکی فریاد می‌زد شرمتان باد آی دژخیمان! به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه یکی فریاد سر می‌داد بر پیکر سری دارم که آن را می‌سپارم دست تیغ و بر گریبان نه برای او که کشتن را صلاح خویش می‌داند تفاوت می‌کند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه! کلاه پهلوی هم کم کم افتاد از سر مردم نرفت اما سر آن‌ها کلاه زورگویان، نه! گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم نخواهد شد ولی این‌بار جمع ما پریشان، نه! به جمهوری اسلامی ایران گفته‌ایم "آری" به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران: "نه" کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد اگرچه قدرت ما می‌شود تحریم، کتمان نه دفاعِ از حرم یعنی: قرار جنگ اگر باشد زمین کارزار ما تلاویو است، تهران نه! 📝 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مرگ از چشم شما، نیستی و نابودی‌ست مرگ را لشکر کرار، به بازی گیرند پیش محبوب، به خون غلت‌زنان، می‌رقصند زنده‌گانِ نفَس عشق، مگر می‌میرند؟ هر که افتاد، به پا خاست ز خونش، سروی این عَلم رفت، از این دوش، به دوشی دیگر دُور، در حلقه‌ی مستان، به تسلسل آمد جام بگرفت سواری، به خروشی دیگر فتح، «آن»ی ست، در آن سوی «متی نصرالله» نصر با ماست، ببین: ما همه نصرالله‌یم اُحدی هست، ولی شور اَحد، در رگ ماست خیبری، با مدد از شیر خدا می‌خواهیم مست یاریم، اگر گفت: بمان، می‌مانیم حکم اگر داد، نفس تا برسد، می‌جنگیم ما غیوریم، ولی قلب صبوری داریم مالکیم، اذن ز مولا برسد می‌جنگیم می‌رسد قصه به مو، کار ولی دست خداست شادی حرمله‌‌ها، مرحله‌ای کوتاه است آن چه می‌ماند و باقی‌ست، فقط وجه الله آن چه بالاست، فقط پرچم حزب الله‌ است با "ولی" باش، که در پیچ و خم گردنه‌ها مرزِ بین شرف و بی‌شرفی، باریک است دلْ قوی دار، که هنگامه‌ی غربال رسید شب نریزد به دلت شک، که سحر نزدیک است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
✅انگشتر مردانه ❤ ⚖وزن: ۱۵.۱۰ گرم 💍سایز: ۶۴ 🖋حکاکی: یا ابا عبدالله سلام الله علیه (خط درجه۱ با امضای هنری جواد) توسط استاد برجسته «جواد آفتابی»❤️ 😍همراه با جعبه کادویی😍 ❌ضمانت مرجوعی تا۳روز❌ 🚀 ارسال رایگان (پست پیشتاز) به سراسر کشور 💫 برای استعلام قیمت در 👇 https://eitaa.com/joinchat/127467707C01d6e87e2e
نه تنها در وداع تو جدا شد جان من از من که می‌آمد صدای ناله‌های پنج‌تن از من از آن‌جایی که وابسته‌ست جان من به جان تو جدا کردند سر از تو؛ جدا کردند تن از من میان معرکه هم زخم، هم جان‌باختن از تو میان خیمه‌ها هم سوختن، هم ساختن از من تو زیر خنجرش بودی و محکوم تماشا من گلوی زیر خنجر از تو؛ دست و پا زدن از من دلم خوش بود با پیراهنت آن‌هم به غارت رفت پس از تو رَخت بَر بسته‌ست شوقِ زیستن از من غریبم آن‌چنان در سرزمین مادری بی تو که می‌پرسد نشانی‌های زینب را وطن از من "ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق" کسی نشنید جز "توصیف زیبایی" سخن از من از آن بُت‌خانه‌ها چیزی نماند آن‌جا که بر می‌خاست طنین تیشه‌ی پیغمبرانِ بُت‌شکن از من منم حُسنِ خِتام باشکوهِ داستان تو پس از این اسوه می‌سازند اساطیر کهن از من ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e