eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
326 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
یا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللّهُ الَّذی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ آنکه خوانده خداش مُمتَحَنَش چل نفر خسته‌اند از زدنش لگد دومی به پهلو خورد آه از ضربه‌ی کمرشکنش مقتل آورده است: مادر سوخت عالم آتش گرفت از این سخنش فاطمه بین شعله، گیر افتاد چنگ انداخت "در" به پیرهنش بی پناه است جان‌پناه علی میخ رفته به جنگ تن به تنش غرق خون است باغ سبزِ نبی له شده زیر چکمه‌ها چمنش فاطمه زیر دست و پا... کوشید نام حیدر نیفتد از دهنش وسط کوچه گوشواره شکست... این بلا را که دیده جز حسنش؟! به عیادت نیامده اَحَدی اُف به همسایه‌ها... به مرد و زنش خیره به خونِ بستر است حسین کُشته ما را نگاهِ بی کفنش :: دوره‌اش می‌کنند در گودال تک و تنها...به دور از وطنش نوکِ مسمار می‌شود نیزه... وای از وضعِ درهم بدنش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن شب میان هاله‌ای از ابر و دود رفت روشن‌ترین ستارهٔ صبح وجود رفت آن شب صدای گریهٔ باران بلند بود بر شانه‌های زخمی دریا، چو رود رفت روشن‌تر از زلالی نور آمد و چه حیف با چند یادگاری سرخ و کبود رفت بال و پری پس از شب طوفان نمانده بود! آخر چگونه نیمهٔ شب پر گشود، رفت؟ رحمی به قبر خاکی او هم نمی‌کنند این شد که مخفیانه و بی یادبود رفت مولا خوشی ندیده پس از او از این جهان می‌گفت بعد فاطمه‌ام هر چه بود رفت هرشب کنار تربت او ياس کوچکش دم می‌گرفت: مادر خوبم چه زود رفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از آنچه در دو جهان هست، بیشتر دارد فقط خداست که از کار او خبر دارد یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد عقیق سرخ از آتش نداشت واهمه‌ای کسی که کفو علی می‌شود، جگر دارد کمر به یاری تنهایی علی بسته میان کوچه اگر دست بر کمر دارد سَر علی به سلامت! چه باک از این سردرد محبت ولی‌الله دردسر دارد کسی که شهر سر سفره‌ی قنوتش بود چگونه دست به نفرینِ قوم بردارد؟! صدا زد: «اَشهَدُ اَنَّ عَلی وَلی‌ُالله» ولی دریغ! که این شهر، گوشِ کر دارد... کنیز بیتِ علی، خاک را طلا می‌کرد سقیفه را بِنِگر فکر سیم و زر دارد اگرچه باغ فدک نعمت فراوان داشت ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی در آن محله که بسیار رهگذر دارد... بگو به دشمن مولا، مرام ما این نیست زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد... بگو به شعله: چه وقت دخیل بستن بود؟ هنوز چادر او کار با بشر دارد... دهان تیغِ دو دم را عجیب می‌بندد وصیتی که علی از پیامبر دارد فدای محسن شش ماهه‌اش که زد فریاد: سپر ندارد اگر مادرم، پسر دارد به شعله سوخت پر و بال مادر، اما نه حسین هست، حسن هست، بال و پر دارد اگر خمیده علی، از نماز آیات است در آسمان غمش هاله بر قمر دارد شبانه گشت به دست ستاره‌ها تشییع که ماه، اُلفت دیرینه با سحر دارد میانِ شعله دعایش ظهور مهدی بود که آهِ سوختگان بیشتر اثر دارد 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اَلا انسیةالحورا! اَلا خیرالنسا! زهرا بخوانم با کدامین یا چه بنویسم تو را؟ زهرا! نه تنها حمد و توحیدی و والعصری و والشمسی تویی تو کوثر و تطهیر و فجر و إنّما، زهرا! تویی که چادرت چون سایه‌ای روی سر دنیاست -چرا پوشیده می‌گویم؟- تویی نور خدا! زهرا خوشا بر تو! محمد از نگاهت وام می‌گیرد علی با دیدنت آرام می‌گیرد، خوشا زهرا! چه می‌شد لایق "الجار ثم الدارِ" تو باشیم که ما بسیار محتاجیم "الغوثِ" تو را زهرا نیاوردیم ما هیزم، نخندیدیم بر اشکت دعایی کن برای ما! الا روح دعا زهرا * * نبوده روضه‌هایی بازتر از آن درِ بسته نبوده کربلایی مثل داغ کوچه‌ها زهرا علی می‌گفت: حالا که جهان قهر است با حیدر تو هم کم‌صحبتی با من! چرا زهرا؟ چرا زهرا؟ * * گره بسیار و ره دشوار؛ باکی و هلاکی نیست که هم مشکل‌گشا زهراست و هم رهنما زهرا نه... تشبیه رسایی نیست: ما و خاک پای او کجا ما بی سر و پایانِ سَردَرگُم، کجا زهرا؟ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مهدی که به دل غم فراوان دارد از غربت شیعه چشم گریان دارد امشب پسر فاطمه در کرببلا... همراه پدر شام غریبان دارد@hosseinieh_net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شعرخوانی مرحوم استاد (حرم امیرالمؤمنین سال ۱۴۰۰) از داغ تو من به خویشتن می‌پیچم این نُسخه‌ی دردی‌ست که من می‌پیچم تو دست مرا ز بند وا کردی و لیک من دستِ تو در بندِ کفن می‌پیچم ✍مرحوم @hosseinieh_net
چشمم شبیه ابر بهاران شده بیا آقا دوباره شام غریبان شده بیا بی تو برای مادرتان گریه می‌کنیم این نوکر تو خسته ز هجران شده بیا این گریه‌ها بهانه‌ی تطهیر من شده قلبم به لطف روضه پشیمان شده بیا یک سو غم فراق تو، یک سو غم علی امشب غمم به سینه دوچندان شده بیا حال و هوای ما همه چون خانه‌ی علی‌ست بنگر که نوکر تو پریشان شده بیا از داغ زخم سینه فقط سینه می‌زنیم سینه زن تو بی سر و سامان شده بیا ای کاش در بقیع روضه بخوانی برایمان آقا به حق مرقد ویران شده بیا آقا بنای مرقد زهرا به دست توست بنگر که خون شیعه خروشان شده بیا امشب شب زیارتی شاه کربلاست زهرا به زیر قبه پریشان شده بیا برپا شده کنار حرم روضه‌ی حسین ای وای! چشم فاطمه گریان شده بیا یک پیرهن برای حسینت نمانده است آقا به حق پیکر عریان شده بیا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این غریبی که ز دنیا رفته دنیای من است اینکه خوابیده است زیر خاک، زهرای من است بعد از این راحت بخوابید آی مردم! پر کشید اینکه خاموش است دیگر شمع شب‌های من است رفت جانم؛ مانده‌ام جسمم چگونه مانده است زنده ماندن بعد زهرایم معمای من است آرزویم خاک شد با او در این غربت، فقط رفتن از دنیای بی زهرا تمنای من است جای من در کوچه رفت و جای من دستش شکست خانه‌ی تاریک قبر همسرم، جای من است پیش چشمم ضربه‌ها چشمان او را تار کرد روضه خوانِ این مصیبت چشم بینای من است غربت من با جراحات تنش همدست شد نیمی از قد کمان فاطمه پای من است بعد از این من ماندم و یک خانه‌ی بی فاطمه تلخ‌تر از تلخی امروز فردای من است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آتشی داغ تو در سینۀ من روشن کرد باید از شعلۀ‌ آن تا به ابد شیون کرد قامت صبر مرا داغ تو در کوچه شکست ماجرای در و دیوار چه‌ها با من کرد مانده‌ام بر دل تو میخ در آتش زده است یا دل سوخته‌ات خون به دل آهن کرد؟ شمع چشمان کبودت ز غمم سوخت چنان که غریبی مرا بر همه کس روشن کرد جامۀ رزم به تن داشت علی، پیش از این بعد تو پیرهن صبر، دگر بر تن کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
برای بچه‌ها نان پخته‌ام حالا به جای تو و خرما چیده‌ام از نخل‌های در عزای تو تو اینجا نیستی اما نگاهت هست، آهت هست صدای کیست در این خانه می‌پیچد؟ صدای تو هنوز انگار اینجایی و داری شعر می‌خوانی که می‌خوابند شب‌ها کودکان با لای لای تو تمام شهر را آباد کردی با دعاهایت و حالا شهر دیگر نیست محتاج دعای تو... نمی‌خواهند باران میهمان شهرشان باشد کسی اینجا نمی‌خواهد مرا، غیر از خدای تو سلامم را جوابی نیست، سرها در گریبان است غریب افتاده در دنیای مردم، آشنای تو تو رفتی، آن همه لبخند را هم با خودت بردی که هر شب اشک می‌ریزم به یاد خنده‌های تو بیا از من طلب کن بار دیگر آن اناری را که دنبالش تمام شهر را گشتم برای تو چگونه مجلس ختم تو را برپا کنم زهرا؟! تو پایانی نداری، ای شهادت ابتدای تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ بعد از این‌که دفن شد آن شب پیمبر در سکوت سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت شد غدیر خم شبیه رازهای سر به مُهر محو شد از خاطرات، آن حج آخر در سکوت کینه‌ها سر باز کرد و فتنه‌ها آغاز شد آتش آن کینه‌ها شد شعله‌ورتر در سکوت شهر، تنها در هجوم فتنه چشم خیره داشت لال بود و گنگ بود و بُهت‌آور در سکوت فتنۀ نَمرود شد آتش‌بیار معرکه هیزم آوردند مردم بار دیگر در سکوت سوخت میراث پیمبر در میان شعله‌ها بسته شد دستان حق؛ دستان حیدر در سکوت در میان بی‌تفاوت‌های بی‌اصل و نسب سوخت آیه آیه آیه قلب کوثر در سکوت دختر آیینه را در کوچه‌ها سیلی زدند شد شنیده آن صدای تلخ، بهتر در سکوت روزِ روشن در میان کوچه افتاد از نفس در میان هَجمه‌های شعله‌پرور در سکوت بین طوفان‌های بی‌غیرت، میانِ گرد و خاک پُربها شد چادر زهرای اطهر در سکوت :: در هجوم بی‌صدایی، یک نفر فریاد شد فاطمه در بین آن خوف و خطر فریاد شد از نفس افتاده بود، اما نفس‌ها را بُرید چون رسول‌الله آمد، چون پدر فریاد شد ذوالفقاری از کلام آورد و در آن معرکه پیش رفت و پیش رفت و بیشتر فریاد شد از محمد، از پدر تا گفت قدری گریه کرد گریه کرد و باز با چشمان تَر فریاد شد از کتاب‌الله ناطق گفت؛ از مولا علی رو به منبر کرد و با خون جگر فریاد شد بر سر این بی‌تفاوت مردمِ از حق گریز در میان صحن مسجد با تشر فریاد شد :: آه اما هر چه او فریاد شد، فریاد شد دید تنها عده‌ای را مات و مضطر در سکوت بعد از آن زهرای اطهر ذره ذره آب شد شد شبیه یک خیالِ گریه‌آور در سکوت در غریبی گوشۀ آن خانۀ ماتم‌زده ماند تا جان داد روزی بین بستر در سکوت غسل داد او را امیرالمؤمنین با اشک چشم زیر نور ماه، با چندین کبوتر در سکوت روی برگ لاله‌ها با خون دل باید نوشت نیمه‌شب تشییع شد آن یاسِ پرپر در سکوت از امیرالمؤمنین آن شب امانت را گرفت در میان قبر، دستانِ پیمبر در سکوت ناکجاآباد شد دنیای بعد از فاطمه بی‌نهایت شد غم ساقی کوثر در سکوت می‌رسد پایان این جریان به روز رستخیز می‌رسد وقتی سواره بین محشر در سکوت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
محضر حضرت رضا صلوات بر غریبان آشنا صلوات جان عالم محمّد است و علی بر علی جان مصطفی صلوات نور وَالشّمس و وَالضّحی زهراست سوی وَالشّمس و وَالضّحی صلوات بر جمال حسن سلام خدا تا حسین است ناخدا صلوات ای که یک جمعه می‌رسی از راه بر قد و قامت شما صلوات ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با رفتنت زهرا دل حیدر گرفته داغ تو خون از دیدگانِ تَر گرفته ای سوره‌ی کوثر! ببین قرآن ناطق احیا کنار تربت کوثر گرفته خاک مصیبت از غمت بر سر بریزد دستی که «در» از قلعه‌ی خیبر گرفته از بس دل من سوخته در آتش غم خاک مزارت رنگ خاکستر گرفته بر سَردَر این باغ باید می‌نوشتند زین باغ، گل را ضربِ میخ «در» گرفته همراه با بُغضِ حسن، دیدم حسینت یک بار دیگر گریه را از سر گرفته بی مادری سخت است بهر دختر تو سجاده‌ات را زینبت در بَر گرفته همراه با طفلان معصومت «وفایی» هرشب سراغ تربت مادر گرفته ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو امروز زنده‌ام به هوایِ دعای تو همسایه‌ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دو سه تا بچه‌های تو خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه! فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو جایِ تمام شهر، خودم گریه می‌کنم از بسکه خالی است در این خانه جای تو زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم باشکوه بگیرم برای تو دیگر به تیغِ فتنه‌ی کوفه نیاز نیست خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن شب میان هاله‌ای از ابر و دود رفت روشن‌ترین ستارهٔ صبح وجود رفت آن شب صدای گریهٔ باران بلند بود بر شانه‌های زخمی دریا، چو رود رفت روشن‌تر از زلالی نور آمد و چه حیف با چند یادگاری سرخ و کبود رفت بال و پری برای پرستو نمانده بود! آخر چگونه نیمهٔ شب پر گشود، رفت؟ رحمی به قبر خاکی او هم نمی‌کنند این شد که مخفیانه و بی یادبود رفت مولا خوشی ندیده پس از او از این جهان می‌گفت بعد فاطمه‌ام هر چه بود رفت هرشب کنار تربت او ياس کوچکش دم می‌گرفت: مادر خوبم چه زود رفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای باخبر ز درد و غم بی‌شمار من! برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من رفتی ز دیدۀ من و، از دل نمی‌روی حس می‌کنم همیشه تویی در کنار من شیرینی حیات من! ای بَضعَةُ الرّسول! تلخ‌ست با غمت همه لیل و نهار من خیری پس از تو نیست در این زندگیّ و، من گِریَم از این‌که طول کشد روزگار من مردم ز گریه، غصّۀ خود حل کنند، لیک افتد ز گریه، غصّۀ دیگر به کار من خواهم ز کودکان تو پنهان گریستن اما غمت ربوده ز کف اختیار من این روزها ز خانه کم آیم برون، مگر کمتر به قتلگاه تو افتد گذار من ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بی‌تو چه کند مولا؟ یا فاطمة الزهرا افتاده علی از پا، یا فاطمة الزهرا وقت است که از رحمت، دستی ز علی گیری افتاده ز پا مولا، یا فاطمة الزهرا بعد از تو علی، از پای افتاد و به غم خو کرد با خانه‌نشینی‌ها، یا فاطمة الزهرا... چون محرم رازی نیست، با چاه سخن گوید تنهاست علی، تنها، یا فاطمة الزهرا... بر خرمن جانِ او، چون شعله شرر می‌زد می‌ریخت چو آب اسما، یا فاطمة الزهرا... هم وصف تو ناممکن، هم قدر تو نامعلوم هم قبر تو ناپیدا، یا فاطمة الزهرا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نوری که هیچ می‌نگرد ماهتاب را می‌پرورد به سایه‌ی خود آفتاب را زهراست کوثری که به آیات روشنش آب حیات می‌دهد ام‌الکتاب را همسایه‌ی قنوتش اگر ما نبوده‌ایم، خرج چه کرده آن نفس مستجاب را؟! زهرا که هست، غصه‌ی محشر برای چه! ای شیعه! دور کن زخود این اضطراب را حتی به قیمت پَر کاهی نمی‌خرند بی‌التفاتِ فاطمه کوهِ ثواب را روزی که چشم ام‌ابیها به خواب رفت از چشم بوتراب گرفتند خواب را بانو! کجاست قبر تو؟ باید به گور بُرد این پرسش همیشه بدونِ جواب را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شبی که آینه‌ام را به دستِ خاک سپردم هزار بار شکستم، هزار مرتبه مردم دو دست از سر حسرت به هم زدم که چگونه به دست خود گل خود را چنین به خاک سپردم؟ شد اشک غربت و گل کرد روی خاک مزارش هر آنچه داغ که دیدم، هر آنچه غصه که خوردم شب آمدم که بگریم تمام درد دلم را سحر به غربت خانه، جز اشک و آه نبردم بدون فاطمه سخت است زندگی، که پس از او برای آمدنِ روزِ مرگ، لحظه شمردم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای خوش آن‌روزی که ما، در خانه مادر داشتیم دیده از دیدار رخسارش، منور داشتیم هر کسی جسم عزیزش روز بر دارد، ولی، ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم! کاش آن‌روزی که تنها مادر ما را زدند ما یکی را در میان کوچه، یاور داشتیم! کاش محسن را نمی‏کشتند، تا ما غنچه‏‌ایی یادگار از آن گلِ رعنای پرپر داشتیم! کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم جای آغوشش به خاکِ تیره، بستر داشتیم! این در و دیوار می‏گرید به حال ما، که ما مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم! مادر ما، رفت از دنیا در آن‌حالی که ما گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم! (میثم) از دل می‏‌سراید شعرِ جان‌سوزش، بلی از عنایت ما به او چون لطف دیگر داشتیم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قرار من! چه کسی بعد تو قرار علی‌ست؟! پس از تو بانوی خانه! که خانه‌دار علی‌ست؟! تو جسم و جان منی، بین قبر خوابیدی و این مزار، مزار تو نه، مزار علی‌ست دلیل خیسی این خاک، اشک نیست فقط کمی هم از عرق رویِ شرمسار علی‌ست تو یاس بودی و در باغ، پرپرت کردند عجیب نیست اسیر خزان، بهار علی‌ست... پس از تو آنچه سپید است، گیسوی حسن است پس از تو آنچه سیاه است، روزگار علی‌ست غذای دیشب‌مان دست‌پخت زینب بود چنان تو و پدرت، دخترت کنار علی‌ست دری که سوخته، دارد هنوز می‌سوزد چرا که مستمع روضه‌های یار علی‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱تقدیم به روح ملکوتی و همه عقیله بنی‌هاشم(س) در پهنۀ آسمان چه دیده‌ست شهید؟ لبخند زده‌ست و پر کشیده‌ست شهید گفتیم که مرگ نقطۀ پایان است دیدیم به پایان نرسیده‌ست شهید@hosseinieh_net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀تقدیم به عمه سادات (ع) به نام قلب زلال مدافعان حرم به نام رزق حلال مدافعان حرم به نام شیر دلان سپاه عاشورا فدائیان بسیجی زینب کبری به زاهدان شب و شیرهای در میدان به فاتحان دمشق و یلان خان‌طومان به غیرت علویِ جوان ایرانی به خونِ ریخته‌ی اگرچه شاعرم؛ اما خودم که می‌دانم که غیر عشق، از این طایفه نمی‌دانم کدام طایفه؟ آن‌ها که در جوانی خود گذشته‌اند ز لذات زندگانی خود کدام طایفه؟ آن‌ها که بی‌قرار شدند ستاره‌های شب تار روزگار شدند کدام طایفه؟ آنان که نسل سلمانند به تارک بشریت، همیشه تابانند برای ما که از این قافله جدا ماندیم برای ما که از این عاشقانه جا ماندیم وصیت شهدا راه را نشان داده چراغ قبله‌نما را به دستمان داده قسم به بغض یتیمان، به آه مظلومان به خون پاک شهیدان جبهه‌ی ایمان به سینه‌های سپر در مقابل دشمن به رأس‌های شریف جدا شده از تن به و و سوگند به قلب شیعه‌ی ناب ولایتی سوگند اگر جهان به صف آیند، مرد میدانیم مطیعِ امرِ ولیِ فقیه می‌مانیم و تا ظهور، برای امیر می‌میریم اگر که امر نماید بمیر، می‌میریم به سر رسیدن این انتظار نزدیک است دهید مژده به یاران، بهار نزدیک است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از مجد و شکوه بی‌حدش حیرانم هر روز وَ اِنْ یَکادها می‌خوانم گیرم که هجوم دشمنان سیل‌آساست چون کوه کنار رهبرم می‌مانم@hosseinieh_net
امروز به غیر دل، در این صحرا نیست دل ریخته آن‌قَدَر که جای پا نیست گویید به عمروعاصیان، حیله بس است آیید و ببینید، علی تنها نیست!@hosseinieh_net
🥀تقدیم به شهید نامت همیشه ورد زبان است قهرمان داغت هنوز در دل و جان است قهرمان دارد غم تو شهرۀ آفاق می‌شود ابلیس از همین نگران است قهرمان در قلب کفر، نام تو را جار می‌زنیم اینجا که میهن خودمان است قهرمان! نزدیک قلّه باج به دشمن نمی‌دهیم این سرزمین شیردلان است قهرمان تا مکتب و مرام تو چشم و چراغ ماست این مرز و بوم، امن و امان است قهرمان ما ملت امام حسینیم تا ابد کاری بزرگ در جریان است قهرمان ✍ 📝 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر اُمّت عاشق و مقاوم صلوات بر منتظر حضرت قائم صلوات بر مالک اشتر و سپاه قدسش بر روح بلند حاج قاسم صلوات@hosseinieh_net
يا زينب اللهم نستودعك مرقد العقيلة زينب @hosseinieh_net
غروب بود و تنی چاک چاک در صحرا غروب بود و تنی روی خاک در صحرا غروب بود و روان خونِ پاک در صحرا غروب بود و شبی ترسناک در صحرا غروب بود و زمان هجوم و غارت بود غروب بود و شب اول اسارت بود بیا به روضه‌ی قبل از غروب برگردیم که زیر سُم نشده لاله کوب، برگردیم نبود روی تنش سنگ و چوب، برگردیم نداشت زخم و تنش بود خوب برگردیم نوشته‌اند مقاتل، دروغ باشد کاش بُرید خنجر قاتل، دروغ باشد کاش گمان کنیم که او هم زره به تن دارد گمان کنیم که یک کهنه پیرهن دارد که جای سالم و بی زخم در بدن دارد گمان کنیم که این کشته هم کفن دارد گمان کنیم که هرقدر غصه و غم هست کنار زینب کبری هنوز مَحرم هست چقدر روضه‌ی جانکاه کربلا دارد چقدر داغ جگرسوز نینوا دارد رسیده دشمن و چشمش مگر حیا دارد برای روضه‌ی زینب بمیر، جا دارد غروب بود و مقاتل که روضه خوان بودند محارم حرمش بین ناکسان بودند امام، ظهر به نی بود و آیه بر لب داشت امام عصر دهم بین خیمه‌ها تب داشت اگرچه دختر حیدر غمی معذّب داشت هوای معجر خود را همیشه زینب داشت تمام دخترکان را سوار محمل کرد برای رفتن خود گریه کرد و دل دل کرد نداشت محرمی و مثل شمع سوسو زد به نیزه‌ی سر عباس خواهری رو زد گمان کنیم که چون دست را به پهلو زد برای خواهر ارباب، ناقه زانو زد گذشت کرببلا، روضه‌ها نگشته تمام هنوز مانده مصیبت، امان، امان از شام ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتي كه خون پيروز بر شمشير باشد كِي نامِ عاشق بي نثارِ خون بماند همراهِ موسي بودن اينجا افتخار است امّا برايِ آنكه با هارون بماند گفتي كه در زَقُّومِ خود صَهيون بميرد گرم از طراوت شاخه‌ي زيتون بماند ما در تبِ غَزّه خروشي تازه ديديم از انقلابِ سرخِ تو آوازه ديديم غزّه زمينش، آسمانش، كوچه راهش مردان، زنان و كودكانِ بي پناهش هِيهات مِنَ الذِلّهِ مي‌گويند آري راهِ شرف را در تو مي‌جويند آري آنجا كه ديدي با سپاهش آمده حُر مي‌ريخت از لب‌هاي تو اندرز چون دُرّ شكرِ خدا گفتي و مردم را شكايت خواندي در آنجا از پيمبر اين روايت ديديد اگر كه جائري بر مَسند آمد ديديد اگر مصداقِ ظلمِ بي حد آمد فرقي نمي‌داند حلالي از حرامي اسلام را ديگر نمانده غيرِ نامي آنجا اگر گرمِ سكوتِ خويش بوديد تنها به فكرِ كسبِ قوتِ خويش بوديد حق است، حق را كه شما را كور سازد همراهِ آن بيدادگر محشور سازد اي خونِ تو احياگرِ همگاميِ ما سرچشمه ي بيداري اسلاميِ ما اي عَطرِ تو جاري به لبخندِ بسيجي نامت هميشه نقشِ سربندِ بسيجي ** با من بگو داغِ تو با دل‌ها چها كرد هجرانِ تو با زينبِ كبري چها كرد شوقِ تو عاشق را به صحرا مي‌كِشاند زينب جدائي از تو را كِي مي‌تواند؟ با آنكه آتش خيمه در خيمه به پا بود زينب سراسيمه ميانِ خيمه‌ها بود تا در پسِ آتش عزيزي جا نماند در خيمه زين العابدين تنها نماند هر خيمه بر تن داشت چون پيراهن آتش هر كودكي را بود دامن دامن آتش اموالِ زهرا را به غارت بُرد دشمن آن بهترين‌ها را اسارت بُرد دشمن زيور اگر در دستِ مادر بود، بردند خلخال اگر در پاي دختر بود، بردند دشمن به زَعمِ خود سرودِ فتح مي‌خواند بر پيكرِ پاكِ شهيدان اسب مي‌راند هر هِق هِقي هر ناله‌اي فرياد گشته مژده رباب! آبِ فرات آزاد گشته آري كجا يادِ گلِ پرپر نباشي يادِ لبِ خشكِ علي اصغر نباشي آري كجا از دل غمِ ديرين رود باز آبِ خوشي از اين گلو پائين رود باز خواهر به دنبالِ برادر بود آنجا در جستجويِ جسمِ بي سر بود آنجا ناگاه شيري ديد در زنجير پنهان جسمي به زيرِ نيزه و شمشير پنهان بر نيزه و شمشيرها وقتي گُذر كرد صدبار از جانِ خودش صَرفِ نظر كرد سبطِ نبي را غرقِ در خون ديد آنجا زخم از ستاره بر تن افزون ديد آنجا مي‌گفت شرحِ ماجراها را گزيده لب‌هاي زينب رويِ رگ‌هاي بريده وقتِ وداع آمد وداعِ جان چه سخت است بر خواهرِ تو صبر در هجران چه سخت است بايد تو را با كشته‌ها تنها گذارد جسمِ تو را بر خاكِ صحرا واگذارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e