بهمناسبت بیستم محرم سالروز دفن بدن مطهر و معطر #جناب_جون_بن_حُوَی_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
▪️علامه مجلسی روایتی را از امام باقر (ع) نقل کرده که بدن وی پس از ده روز از دفن شهدای کربلا پیدا شد درحالیکه بوی عطر از آن به مشام میرسید.
📚مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۲۳.
✔️نام او در زیارت الشهدا آمده است: «اَلسَّلَامُ عَلَی جَوْنٍ مَوْلَی أَبِیذَرٍّ الْغِفَارِی».
...جُون آمد کنارِ اربابش
رخصتش را گرفت اما نه
التماسش نمود، او فرمود:
زحمتت دادهایم حالا نه...
گفت خارم، وَ خار میدانم
پیش گُل رنگ و روی بد دارد
دست رد را مزن به سینهی این
رو سیاهی که بویِ بد دارد
حرفهای غلام آتش بود
از جگر بود، بر جگر میزد
روی پای حسین چشمش بود
داشت از شوق، بال و پر میزد
اندکی بعد غرقِ خونش بود
رویِ شن سر گذاشت، چشمش بست
هیچ کس را صدا نزد از شرم
انتظاری نداشت، چشمش بست
ناگهان بویِ سیب را فهمید
گفت وقتی شهادتینش را
باورش نیست اینکه میبیند
بر رُخِ خود، رُخِ حسیناش را
سر او روی دامن است اما
زخمهای دلش نمک خورده
بوسهای زد به چهرهاش ارباب
بوسهای با لبی تَرَک خورده...
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#اصحاب_امام_حسین_ع
#دیر_راهب
مانند حر و مثل حبیب و چنان زهیر
هرکس که ماند پای تو شد عاقبتبهخیر
وقتی که دستگیر دوعالم فقط تویی
حاشا اگر غلام تو مایل شود به غیر
در مسلک و مرام تو پیر و جوان یکیست
فرقی نمیکنند علیاکبر و بُریر
جهل از دو جبهه با تو به پیکار میشتافت
گاه از بنیامیه و گاه از بنیزبیر
قوم یهود نیز برای ادای دِین
گاهی گرفتهاند به لب ذکر یاشُبیر
دیگر شبیه امّوهبها ندیده است
چشم زمانه هرچه در آفاق کرده سِیر
حتی مسیح در غم تو گریه میکند
وقتی سر بریدهی تو میرسد به دِیْر
با هر سلام زائر کرببلا شدیم
این راه را رسانده به دستان ما سُدِیر
✍ #مجتبی_خرسندی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#جناب_حر_بن_یزید_ریاحی_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی
چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی
من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم
مرا به تیر نگاهی تو بیسپاه گرفتی
چگونه آب نگردم؟ که دست یخزدهام را
دویدی و نرسیده به خیمهگاه گرفتی!
چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود
حسین فاطمه! میگفتم اشتباه گرفتی
شنیدهام که تو نوحی! نه، مهربانتر از اویی
که حُرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی
نشاندهای به لبانت، چنان تبسم گرمی
که از دلِ نگرانم مجال آه گرفتی
چه کردهام، که سرم را گرفتهای تو به دامن؟
چه شد که دست مرا از میان راه گرفتی؟
به روی من تو چنان عاشقانه دست کشیدی
که شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی
✍ #قاسم_صرافان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#مناجات_با_خدا
#اصحاب_امام_حسین_ع
#جناب_حر_بن_یزید_ریاحی_ع
یارب تو جدا ز دست غیرم فرما
مجذوب حسین چون زهیرم فرما
در بند گناهم و اسیر نفسم
حُرّم کن و عاقبت به خیرم فرما
✍ #میثم_مومنی_نژاد
↳ @hosseinieh_net
↳ @dobeity_robaey
#جناب_حر_بن_یزید_ریاحی_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
سر را گرفت در دل چادر به دامنش
سر را گذاشت غرق تفکر به دامنش
"یا آتش محبت، یا آتش عذاب" *
او بود و شعله شعله تحیر به دامنش
دل کند از زمین که نماند الی الابد
در این مصاف، ننگ تکاثر به دامنش
آمد سوی حسین سرافکنده و خجل
میریخت اشکهاش چنان دُر به دامنش
او هم شهید شد که نماند اسیر مرگ
حالا حسین بود و سر حُر به دامنش
* إنّی وَاللّهِ اُخَیِّرُ نَفسی بَینَ الجَنَّهِ وَالنّارِ
✍ #سیدمحمدمهدی_شفیعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#اصحاب_امام_حسین_ع
وهب مسیح زمانش شد از عنایت تو
چه کیمیای عجیبیست در محبت تو
خدای عزّوجل بوده است مشتاقت
کشیده سرمه به چشمان عرش، تربت تو
مرا به دست کسی غیر "جُون" نسپاری
که روزیام بشود افتخار خدمت تو
خوشا کسی که لُهوف است نامهی عملش
که صفحه صفحه وجودش شده روایت تو
تمام زندگیام را به آه خواهم داد
که آه را بکُنم خرج در مصیبت تو
شبیه سدره، شده خلق قلب عشاقت
که کنده میشود از جا به یاد غربت تو
چگونه وقت ورودت به عرصهی محشر
سرم به روی تنم باشد از خجالت تو
به زیر چکمهی دشمن تلاش میکردی
مگر که حُر بشود شمر با شفاعت تو
چه باک از اینکه تنت روی خاک عریان ماند
حریر گریهی زهرا شدهست خلعت تو
✍ #محسن_حنیفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#جناب_زهیر_بن_قین_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
آیینه بود و عاقبت او به خیر شد
دل را سپرد دست حسین و «زهیر» شد
هر کس گره به حبل متین خورد شد زهیر
هر کس که از امام جدا شد، زبیر شد
بودند در رکاب علی عدهای ولی
شد عمرشان تباه که ختم به غیر شد
اما زهیر قصهاش از جنس دیگریاست
او همرکاب حر و حبیب و بریر شد
جنگید و پیش چشم امامش به خون نشست
این قصه با شهادت ختم به خیر شد
✍ #سیدمحمدمهدی_شفیعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#جناب_عابس_بن_شبیب_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
"ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد"
سفیدروییِ عالم نصیب عابس شد
شجاع و پر دل و جرأت، بلندبالا بود
همان که شیر سیاه سپاه مولا بود
نوشت نام خودش را که در سپاه حسین
دخیل بست دلش را به بارگاه حسین
قسم به حضرت خورشید راه را بلدم
چراغ روی حسین است و راه، راه حسین
قسم به او که جان من از اوست خواهم مرد
به یک اشارهی ابرو، به یک نگاه حسین
"حضور مجلس انس است و دوستان جمع اند"
به جان جون رسولان آسمان جمعاند
بهشت جا شده در لابلای انگشتش
چقدر دلنگرانم برای انگشتش
به چشم کوه که خود را چنین به خواب زده
غروب آمده یا اینکه آفتاب زده
حدیث معرفت و شرح عشق مشکل نیست
دلی که عاشق مولا نمیشود، دل نیست
به شوق اوست اگر من به صحنه آمدهام
به میهمانی آتش، برهنه آمدهام
بگو به هرچه که سنگ است عابس آماده است
زمان بارش تیر است، مجلس آماده است
تمام لشکر از آیین من خبر دارند
بگو به طبل بکوبند و نیزه بردارند
ببین که با تن زخمی چه باشکوه شدیم
شبیه سرو و صنوبر، شبیه کوه شدیم
ببین که مرگ چگونه اسیرمان شده است
بگو که زود بجنبند، دیرمان شده است
ببین که بیسپر و بیکلاه و بیزرهام
به دست تیر و کمان باز میشود گرهام
چگونه پر زدنم را بگو که سیر کنند
به تیر و نیزه مرا عاقبتبخیر کنند
✍ #احمد_علوی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#جناب_حبیب_بن_مظاهر_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
در دل من داغها از لالههاست
همچو نی در بند بندش نالههاست
با خیال لالهها صحرانورد
راه میپوید ولی با پای درد
میرود تا سرزمین عشق و خون
تا ببیند حالشان چون است، چون؟
بر مشامش میرسید از هر کنار
بوی درد و بوی عشق و بوی یار
گفت: ای در خون تپیده کیستی؟
تو حبیب ابن مظاهر نیستی؟!
گفت: آری من حبیبم، من حبیب
برده از خوان تجلیها نصیب
قدخمیده، روسیاهی موسپید
آمدم در کوی او با صد امید
در سرم افکند شور عشق را
تا به دل دیدم ظهور عشق را
بار عشقش را قامتم را راست کرد
در حق من آنچه را میخواست، کرد
نالهام را رخصت فریاد داد
دیده را بیپردهدیدن یاد داد
دیدم از عرش خدا تا فرش خاک
پر شده از نالههای سوزناک
گرچه ما پاکیم و از لاهوتیان
جان ما قربان این ناسوتیان
گوی سبقت میبرند این خاکیان
در عروج خویش از افلاکیان
عشق اینجا اوج پیدا میکند
قطره اینجا کار دریا میکند
خاکیان را میکند افلاک سیر
پاکخوی و پاکجوی و پاکسیر
فطرس از لطف تو بال و پر گرفت
کودک گهواره و کاری شگرف
رخصتی تا ترک این هستی کنیم
بشکنیم این شیشه تا مستی کنیم
ای دریغا ما و عشق و این محک
کار عشق است این، نیاید از ملک
چونکه او خوان تجلی چیده دید
آنچه را میخواست خود نادیده دید
گفت: با آن والی ملک وجود
حکمران عالم غیب و شهود:
تو حسینی، من حسینیمشربم
عشق پرورده است در این مکتبم
تو امیری، من غلام پیر تو
خار این گلزار و دامنگیر تو
از خدا در تو مظاهر دیدهام
من خدا را در تو ظاهر دیدهام
گر حبیبی تو، بگو من کیستم؟
تو حبیب عالمی، من نیستم
عاشقان را یک حبیب است و تویی
از میان بردار آخر این دویی
رخصتم ده تا به میدان رو کنم
رو به میدان لقای هو کنم
رخصتش داد آن حبیب عالمین
سرور و سرخیل مظلومان، حسین
کرد آن سرحلقهی اهل یقین
دست غیرت را برون از آستین
دید محشر را چو در بالای خون
زورق خود راند در دریای خون
در تنش یک باغ ِ خون گل کرده بود
در بهار او، جنون گل کرده بود
رفت و جان خود فدای دوست کرد
آن نکومرد آنچه را نیکوست کرد
نخل پیر کربلا از پا فتاد
سروها را سرفرازی یاد داد
زیر لب میگفت آندم با حبیب
یا حبیبی، یا حبیبی، یا حبیب
در غروب آفتاب عمر من
یافت فصل خون کتاب عمر من
در دل هر قطرهخون بحریست ژرف
کار عشق است این کاری بس شگرف
این کتاب از عشق تو شیرازه یافت
اعتباری بیش از اندازه یافت
دیدم آخر آنچه را نادیدنی است
راستی نادیدنیها دیدنی است
✍ #محمدعلی_مجاهدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#جناب_زهیر_بن_قین_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
یکباره از تعلق دنیا رها شدی
خاک تو پاک بود و چنین کیمیا شدی
در تو طلوع کرده یقین دوبارهای
از جنس نور بودی و محو خدا شدی
از بس که غرق چشمهٔ مهتاب شد دلت
دیدم تو را که قبلهٔ آئینهها شدی
حق را چه عاشقانه اجابت نمودهای
تو سربلند عرصهٔ قالوا بلی شدی
در چشمهات شوق شهادت چه دیدنیست
آئینهدار حضرت خون خدا شدی
یک مرتبه برای تو کم بود یا زهیر
هر چند با تمام وجودت فدا شدی
هرگز نخواستی بدن تو کفن شود
وقتی شهید بیکفن نینوا شدی
حتی سر تو از سر مولا جدا نشد
تا شام و کوفه همسفر نیزهها شدی
✍ #یوسف_رحیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#جناب_زهیر_بن_قین_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
زهیر باش دلم! تا به کربلا برسی
به کاروان شهیدانِ نینوا برسی
امام پیک فرستاده در پیات ... برخیز!
در انتظار جوابت نشسته... تا برسی
چه شام باشی و کوفه.. چه کربلا، ای دل!
مقیم عشق که باشی... به مقتدا برسی
زهیر باش! بزن خیمه در جوار امام
که عاشقانه به آن متن ماجرا برسی
مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش!
که در مقام ارادت به مدعّا برسی
تمام خاک جهان کربلاست... پس بشتاب
درست در وسط آتش بلا برسی...
زهیر باش دلم! با یزید نفس بجنگ!
که تا به اجر شهیدانِ نینوا برسی...
✍ #مریم_سقلاطونی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#جناب_سعید_عبدالله_حنفی_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
تیر میآمد ز هر سو، ایستاد امّا سعید
گفت درس عاشقی را این چنین با ما سعید
تیر میآمد ز هر سو بیمحابا میگرفت
تیرها را با سر و با قلب و دست و پا سعید
سینهاش آماج تیغ و نیزه بود، اما نبود
در دلش دردی به جز تنهایی مولا، سعید
تا نماز عشق در میدانِ خون برپا شود
داد جانش را هزاران بار بی پروا سعید
بر زمین افتاد؟ نه، کوچید سمت آسمان
با پرستوهای سرخ ظهر عاشورا سعید
در جواب این وفاداری، امامش مژده داد:
پیش روی من تویی در جنت الاعلی سعید
✍ #اعظم_سعادتمند
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#جناب_حبیب_بن_مظاهر_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
از جنس حیدر است رجزها که از بر است
با یا علی همیشه دهانش معطر است
در وصف او کتاب فراوان نوشتهاند
دیگر نوشتهاند که این مرد، دیگر است
در آسیاب کوفه نکردهست مو سفید
او پیرِ پای منبر اولاد حیدر است
بر دست اگر که نیزه بگیرند، سربلند
در دست اگر که تیغ بگیرند، او سر است
با سنگ و تیر و نیزه و شمشیر آمدند
حق داشتند، جبههیشان نابرابر است!
تیغ از غلاف خویش اگر در بیاورد
تنها خودش به منزلهی چند لشکر است
با تیغ در غلاف، به میدان قدم گذاشت
گفت آنکه پای پس کشد از مرد کمتر است
حاشا نفس نفس بزند پیر کارزار!
اینها نفس نفس که نه، ذکر مکرر است
وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست
دیدند شیر معرکه دیگر کبوتر است...
وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست
معلوم بود فکر لب خشک اصغر است
وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست
پیچید بوی سیب... وَ این بیت آخر است
✍ #محمدحسین_ملکیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#اصحاب_امام_حسین_ع
تا چراغ خیمهی ارباب روشن میشود
فرق بین بیعتِ اصحاب روشن میشود
عاقبت در دامن عشقِ حسینی، زاده شد
مثل «حر بن ریاحی» هرکسی آزاده شد
هم «حبیب» و هم «وهب» تا پای جان دارد حسین
عاشقانِ جانْ به کف، پیر و جوان دارد حسین
یاوری دیگر نمانده تا بیاید در خروش؟
بانگ هل من ناصر از گودال میآید به گوش
کاش من هم بودم آنجا، سر بهراهش میشدم
روسپید عشق چون «جونِ» سیاهش میشدم
✍ #سیده_تکتم_حسینی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#جناب_زهیر_بن_قین_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
پیک نور آمده از راه که حاشا نکنی
نکند امر گل فاطمه اجرا نکنی
دعوتت کرده پی یاری دین، خون خدا
زود برخیز دگر شاید و اما نکنی
بال پرواز نداری به سوی عالم قدس
بند تردید گر از پای دلت وا نکنی
راه فردوس گشودهست به روی تو حسین
نکند روی به فردوس ز دنیا نکنی
باخبر باش زهیرا که ضرر خواهی کرد
تاکه جان را به ره عشق، تو سودا نکنی
آن چنان دل زتو بردهست حسین بن علی
که به غیر از رخ او هیچ تماشا نکنی
پشت پا بر همهی دولت دنیا زدهای
تاکه یک لحظه دگر پشت به مولا نکنی
از کلامی که تو گفتی به امامت پیداست
جز شهادت زخداوند تمنا نکنی
ای گوارای وجود تو شهادت، نکند
روز محشر تو نگاهی به سوی ما نکنی
چون «وفایی» نتوان گفت ز اصحاب حسین
تا که رو جانب گلزار تولا نکنی
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#اصحاب_امام_حسین_ع
رواست سجده بر این عشق و اعتقاد کنیم
ز تک تک شهدای حسین یاد کنیم
درودشان که به زینب همه، امید شدند
به پای یوسف زهرا همه شهید شدند
یکی ز جبهۀ عشاق، ابنِ عِجلان بود
شهید دیگرِ راه حسین، نُعمان بود
چه سخت بود، دمی که مُجَمَّعِ ابن زیاد
به پیش دیدهی مولای خود ز پا افتاد
روان شد و رجزی خواند محکم و قرّاء
میان معرکۀ دشمنان ابوشَعثاء
بلند شد دم تکبیر در تمام محیط
چو کرد رزم نمایان یزید، ابن ثَبیط
جَبَلَّة بن علی، عُقبَةِ بن صَلت و حُلاس
نثار هر سۀ آنها درود باد و سپاس
ندیدهام شهدایی به این شکوه و مقام
به اَدهم بن اُمَیه درود باد و سلام
به قاسط بن زهیر و به مقسط بن زهیر
به بُشر و زاهِر و کَردوس و جون و اِبنِ عُمیر
به جُندَبِ بن حَجیر و به مسلم بن کَثیر
به نصر، ابنِ ابی نِیزَر و به ابنِ بشیر
به عَمروِ بن جُناده به قاسم بن حبیب
به عائِذِ بن مُجَمَّع، به عابسِ بن شبیب
به ابن مَغفل و بکر بن حَیّ و پس حَجاج
که خاک کرببلا شد برایشان معراج
به اِبنِ خالدِ صیداوی و انیس و اَنَس
به طائران غریبِ رها شده ز قفس
به سیف و سعد و حُباب بن عامر و مالک
که آب شد همه شمع وجودشان یک یک
همه به عشق علی سربه دار و میثمیاند
نترس مثل زهیر بن بُشرِ خَثعَمیاند
سپاه عشق به یکباره تیر باران شد
شبیه برگ خزانی سپاه یاران شد
میان گرد و غبار از جفا و جور عدو
غریب، نقش زمین شد غلام تُرکیِ او
دریغ و درد که عبدلَله بن عُروه به خاک
دو چشم بست غریبانه با تن صد چاک
به دستهای پر از خون و زخمهای عمیق
شهید راه حرم شد کَنانَة بن عَتیق
چه قُرَّةِ بن ابی قُرّهای! چه جنگی ساخت!
که شصت و شش نفر از دشمنان به خاک انداخت
⬇️
#جناب_اسلم_بن_عمرو_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
آزاده است، بندۀ آقای عالم است
سلمان خیمهگاه حسین است، «اَسلَم» است
چشمش به ماه روی حسین است روشن و
در راه او دل و قدمش، قرص و محکم است
در خیمهها به زخمِ دلِ تنگ کودکان
با شعر و قصهگویی و لبخند، مرهم است
وقت نبرد، چشم جهان ماتِ رزم اوست
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
از فرط زخم عاقبت افتاد از نفس
چشم انتظار دوست، در این آخرین دم است
ای روضهخوان! کنار تنش گریۀ حسین،
باران رحمت است، مگو اشک ماتم است
صورت به روی صورت خونین او گذاشت
آری در این جهان چه کسی مثل اَسلَم است؟
✍ #سیدمحمدمهدی_شفیعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#جناب_وهب_بن_عبدالله_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
هر چند داغ رفتن فرزند سنگین است
امّا اگر در راه ایمان بود، شیرین است
میخواستی پرپر ببینی لالۀ خود را
دیدی که تنها عامل خوشبختیاش این است
گفتی: «برو مادر که دلشادم کنی آری
از غربت مولا دلم بدجور غمگین است
فرزند پیغمبر چه تنها مانده، میبینی!
یک لشکر دلسنگ گرداگرد آیینهست»
او رفت و مسلخ را به خون خویش آذین بست
حالا ببین فرزند تو قربانی دین است
حالا ببین جسم جوان تازهدامادت
جای حنا از خون سرخ خویش رنگین است
✍ #سیدمحمدجواد_شرافت
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#جناب_عابس_بن_شبیب_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
هرکه میداند بگوید، من نمیدانم چه شد
مست بودم مست، پیراهن نمیدانم چه شد
من فقط یادم میآید گفت: وقت رفتن است
دیگر از آنجا به بعد اصلاً نمیدانم چه شد
آنچنان از شوق او سرتابهپا رفتن شدم
در شتاب رفتنم توسن نمیدانم چه شد
روبهروی خود نمیدیدم به جز آغوش دوست
در میان دشمنان، دشمن نمیدانم چه شد
سنگباران بود و من یکسر رجز بودم، رجز
ناله از من دور شد، شیون نمیدانم چه شد
من نمیدانم چه میگویید، شاید بر تنم
از خجالت آب شد جوشن، نمیدانم چه شد
مرده بودم، بانگ هل من ناصرش اعجاز کرد
ناگهان برخواستم، مردن نمیدانم چه شد
پا به پای او سرم بر نیزه شد از اشتیاق
دست و پا گم کرده بودم، تن نمیدانم چه شد
ناگهان خاکستری شد روزگار آسمان
در تنور آن چهرۀ روشن نمیدانم چه شد
صورت من غرق خون بود و نمیدیدم درست
خیزران در دست اهریمن نمیدانم چه شد
::
وصف معراج جنونش کار شاعر نیست، نیست
از خودش باید بپرسی، من نمیدانم چه شد
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#جناب_حبیب_بن_مظاهر_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
هر که از بیراهه راهی میشود گمراه نیست
هیچکس مثل حبیب از این مسیر آگاه نیست
ماندهها باید لَچَک بر سر کنند از این به بعد
جای مردان در میان کوفۀ اشباه نیست
از سلیمانها میآید نامه، اما هر کسی
اهل بسم اللّه باشد مردِ بسم اللّه نیست
دست و پا گیر است گاهی اسب و شمشیر و زره
دوست وقتی جان بخواهد جای هیچ اکراه نیست
گفت: «هَل مِن ناصِر» آنک خون به رگها بازگشت
جان به عالم میدهد این روضهها، جانکاه نیست
شاعر از گودال خون حرفی مزن، چیزی مگو!
آخر آنجا روضهای جانسوزتر از آه نیست
::
در طریق اربعین با چشم حیرت دیدهام
«عالمی سرگشتهاند و هیچکس گمراه نیست»
دست در دست ضریحش، زیر لب گفتم به خود
هست خرما بر نخیل و دست ما کوتاه نیست
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#جناب_حبیب_بن_مظاهر_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
دست در دستِ باد میریزد
به روی شانه گیسوان سپید
موج در موج میتراود نور
از دو چشمش، دو چشمۀ خورشید
همدم روزگار دلتنگی
آشنای قدیمی مولا
دل او از ازل گره خورده
به سر زلف سیدالشهدا
ساحل چشمهای بارانیست
با نگاهی صمیمی و مأنوس
مثل عباس، کاشف الکرب است
چشمهایش شبیه اقیانوس
وسعت دشت نینوا آن شب
گرمِ نجوای عاشقانۀ او
پیر روشندل سپاه حسین
بیرق کربلا به شانۀ او
موعد جان فشاندنی شیرین
تشنۀ كوثر شهادت بود
میخروشید و لشکر دشمن
مُتحیّر از آن شهامت بود
سنگها گرم سجدهای خونین
بین محراب سرخ ابرویش
زخم تیر و جراحت شمشیر
لاله لاله دمیده بر رویش
لحظهای بعد ناگهان دیدند
پیش چشمانِ سرخِ عاشورا
دست در دست کوفیان میگشت
سرِ خونین سیدالقُرّا
از لبِ تشنۀ امام غریب
داشت أمن یجیب میبارید
میشکست و از عمق چشمانش
آه! «أین الحبیب» میبارید
✍ #یوسف_رحیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اصحاب_امام_حسین_ع
با عزت و احترام گفتند: حسین
مردان همه یککلام گفتند: حسین
روزی که تمام دشت گفتند: یزید
«هفتاد و دو بامرام» گفتند: حسین
✍ #احمد_علوی
↳ @hosseinieh_net
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#شب_عاشورا
#اصحاب_امام_حسین_ع
یاران حسین با خطر میمانند
امثال حبیب، بیشتر می مانند
این بار چراغ خیمه خاموش شود
از مدعیان چند نفر میمانند
✍ #محمدحسین_ملکیان
↳ @dobeity_robaey
شعرا و ذاکرین گرامی
🔹از آنجاییکه متأسفانه به روضهی #دیر_راهب در اشعار کمتر پرداخته میشود، لذا وظیفه خود دانستیم با اشعار نسبتاً قدیمی، مقداری این خلأ را در صحن حسینیه جبران کنیم.
✔️الحمدلله با توجه به اینکه اشعار زیادی در مصیبات قتلگاه، شهدای بنی هاشم(ع)، شام، کوفه، اربعین و... سروده شده، به شاعران محترم #پیشنهاد میکنیم در کنار سرودههای مورد نیاز، به مصیبتهایی از قبیل #شام_غریبان، #روز_یازدهم، #دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا، #تنور_خولی، #دیر_راهب، #خطبه_امام_سجاد_ع ، #خطبه_حضرت_زینب_س ، #حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع ، #بازگشت_کاروان_اهل_بیت_ع_به_مدینه، #اصحاب_امام_حسین_ع و... بپردازند.
📎از خداوند متعال توفيقات روز افزون و نفس و قلم بابرکت برای همه مادحین و شعرای گرامی خواستاریم.
🏴کارگروه حسینیه🏴
↳ @hosseinieh_net
#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_حسین_ع_شهادت
#اصحاب_امام_حسین_ع
باز #شب_جمعه و موکب نعم الحبیب
نام تو بردم وزید از نفسم بوی سیب
شور به پا کرده در هیأت انصار عشق
روضۀ هل من معین، نالۀ أمن یجیب
عشق، نفسگیر شد سینهزنت پیر شد
زود بیا - دیر شد - بر سر نعش حبیب
مهلت ما سررسید لحظۀ آخر رسید
تا نفسی مانده أوصیکَ بِهذا الغریب
«گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق»
میشنوی نوحهای در غم شیب الخضیب:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
::
آتش عشق است و نیست حرفِ صغیر و کبیر
در طلبت هستیام سوخت أَجِر یا مُجیر
پیر و جوان میرسند سینهزنان میرسند
به کربلا با دَمِ «ای که به عشقت اسیر...»
شور جوانیست این، سوز نهانیست این
تپیده در خاک و خون به پای نعم الامیر
راز رشید من است کاش شهیدت شود
شیر من از کودکی با غم تو خورده شیر
رفت گلم؛ والسلام سایۀ تو مستدام
ای دل من در خیام شورِ دمادم بگیر:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
::
خستهام از این قفس ناله زنم در قنوت
أغثنی یا مُخرِجَ یونُسَ مِن بطنِ حوت
یار، مرا میخرد دل ز قفس میپرد
عشق، مرا میبرد تا ملکوت از قنوت
عمر من از کودکی سر شده با این امید
میشوم آیا شهید؟ با تو و در پیش روت؟
قصۀ ما تازه نیست... این زره اندازه نیست...
کاش بلندم کند دست تو بعد از سقوط
ذکر مصیبات یار خاصه دمِ احتضار
میدهدم شستشو به جای غسل و هنوط
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
::
نور خدا را ببین در سحرِ کوه طور
سوز مناجات کیست؟ یَبعثُ مَن فی القبور
گرم نماز شباند دلخوشی زینباند
محفل یاران عشق هیأت اصحاب نور
دشت، سراسر سکوت وجه خدا در قنوت
إنَّ لک فی النهار... آه از آن نفخ صور
ناشئةُالیل هم تشنۀ ترتیل توست
إنَّ لک فی النهار... آه که یوم النّشور...
إنَّ لک فی النهار... رأس تو بر روی نی
إنَّ لک فی النهار... رأس تو کنج تنور
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
::
عرش خدا ولوله ارض و سما در قیام
«وای حسین کشته شد» روضه همین والسلام
ماه محرم کجاست؟ صاحب این دم کجاست؟
سینهزنان را ببین در عطش انتقام
روضه به آخر رسید گریه ولی ناتمام
نالۀ جانسوز کیست از حرمت صبح و شام؟
و أهلُکَ کالعَبید و صُفِّدوا فی الحدید
باید از اینجا به بعد روضه بخواند امام
«تا تو شدی کشته ما بیسر و سامان شدیم»
غلغله شد در حرم ولوله شد در خیام
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
::
اول دلتنگی است تازه شب آخری
چه کردی ای روضهخوان چه کردی ای منبری
«ای که به عشقت دچار»... «عجب گلی روزگار»...
بر لب ما سالهاست که میکند دلبری
«عشرت عالم فروخت» هر که دمی دید سوخت
رأس تو را در تنور خونی و خاکستری
«جان یارالی جان حسین حامی قرآن حسین»
میکُشدم داغ تو... خاصه اگر آذری...
با تو اگر سرنوشت برد مرا در بهشت
باز بسوزاندم این دو دمِ کوثری:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
✍ #حسن_بیاتانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e