eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
416 ویدیو
30 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
به این طریق خدایی کسی کجا بکند که ما خطا بنماییم او عطا بکند نه بندگی نه رفاقت نه عاشقی کردیم برای کار نکرده چه لطف ها بکند @hosenih همیشه بر همه باریده و ندیدم من برای رحمت خود خوب و بد سوا بکند در انتظار گدا نیست تا که در بزند به هر کجا که گدا هست سفره وا بکند برای آن که به معراج بنده را ببرد میان  کرببلا عرش را بنا بکند تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که قبل بندگی ات او به تو عطا بکند منی که همت توبه  ندیده ام در خویش مگر خدا زگناهان مرا جدا بکند مگر به حق علی و به حق آل علی به این امید نگاهی به سوی ما بکند @hosenih چه فرق میکند آن کس که معرفت دارد علی علی بکند یا خدا خدا بکند چه می شود که بمیرم کنارشش گوشه عجب خیال خوشی کرده ام خدا بکند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در حالا که مهمان تو در ماه صیامم بر تشنه کام کربلا اول سلامم مانند طفلی که زبان تازه گشوده است با اشک روضه وا شود بر توبه کامم @hosenih با بسم رب الکربلا روزه گرفتم با روضه داری روزه‌داری شد مقامم یعنی که مهمانی تو بزم حسین است بوی محرمم می‌دهد ماه صیامم مهمان نوازی می کند او از غلامش آن که به مهمانی نکردند احترامش رحمی به نوزاد و جوان او نکردند رحمی به طفل نیمه جان او نکردند هر جا که گریه کرد خندیدند بر او شش ماهه ای آورد خندیدند بر او تشنه شدم تا آب دیدم گریه کردم یاد لبش آهی کشیدم گریه کردم وقتی هلال ماه را دیدم به چشمم گویا سری بر نیزه ها دیدم به چشمم ماهی که زلفش آسمان را تار میکرد زخم جبینش خواهرش را زار میکرد قرآن که خواندم روضه ای دیگر به پا شد هر آیه‌ی آن روضه‌ی تشت طلا شد با خیزران زد بر لبش قرآن نخواند تا پرتوِ خورشیدی اش پنهان بماند یارب عنایت کن به حق کشته اشک در کاسه‌ی چشمم بریز اشک مدامم گرچه رفیق نیمه راهش بودم اما حق رفاقت را به من کرده تمامم با آنکه بد بودم ولی رزق مرا داد نانی به غیر از نان او باشد حرامم @hosenih حتی نیاورده به رویم رو سیاهم باز آبرو داده میان خاص و عامم شرمنده ام شرمنده‌ی روی حسینم پیش مرام و لطف او من بی مرامم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خطا کارم اما خدایا ببخش من بینوا را خدایا ببخش تو را جان زهرا خدایا ببخش ببخشم خدایا خدایا ببخش @hosenih اگر که همه توبه هایم شکست اگر رشته بندگی ام گسست شدم پیش تو بی سر و پا و پست ببخشم خدایا خدایا ببخش اگر روسیاهم اگر که بدم اگر جز درت درب دیگر زدم گنهکارم اما ببین آمدم ببخشم خدایا خدایاببخش همه خلوتم پر شد از جرم اگر نماند آبرویی برایم دگر از این بنده غافلت درگذر ببخشم خدایا خدایا ببخش من آنم که ترد از تو او را رواست که پیمان شکن را فراقت سزاست هرآنچه رسد گرچه از تو به جاست ببخشم خدایا خدایا ببخش عطا کرده ای و خطا کرده ام وفا کرده ای و جفا کرده ام به جبران لطفت چه ها کرده ام ببخشم خدایا خدایا ببخش اگر اعتباری ندارم دگر در این جمعیت آبرویم مبر سوا یا نکن یا که در هم بخر ببخشم خدایا خدایا ببخش @hosenih تورا جان آن کشته ی اشک و آه تورا جان آن بی کس قتلگاه تورا جان آن خواهر بی پناه ببخشم خدایا خدایا ببخش شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مقصود عشق حس شعوری خدایی است احساس اولین قدم آشنایی است عشقی که ابتدای ازل ابتدای اوست عشقی که مرز نقطه بی انتهایی است عاشق ز خویش هیچ ندارد به غیر عشق دعوی چشم آینه بی ادعایی است ننگ است پیش غیر اگر دست سائلی درپیش عشق رتبه شاهی گدایی است پروردگار نعمت خود را تمام کرد بر عاشقی که فطرت او مجتبایی است گشتیم هر چه در پی این جلوه صبح و شام تصویرعشق روی حسن گشت والسلام @hosenih تو آمدی و بارش رحمت شروع شد سرسبز شد جهان و طراوت شروع شد بستیم سوی چشم تو قدقامت صلات عاشق شدن به نیت قربت شروع شد ای مهربان ترین تو رسیدی و بعد از این بین گدا و شاه رفاقت شروع شد در سایه سار قامتت ای پادشاه حُسن افسانه همای سعادت شروع شد هر کس رسید در زد و در زد که بعد از این جود و کرم به شیوه عادت شروع شد تا که تویی کریم، گدایی سعادتی است شغلی به غیر سائلی تو شریف نیست @hosenih افطار شد چه خوب خداوند سفره چید خرمای سفره رمضان علی رسید کوتاه شد اگر چه , ولی عرض تهنیت هفت آسمان به قامت تو جامه ای برید هرکس که دید روی تورا گفت چشم توست شیرین ترین رطب که نگاه بشر چشید باز است دستهای تو از بس برای خلق هرگز کسی به پیش تو مشت تورا ندید حی علی الکریم وعلی العشق سر دهیم وقت نماز سائلیِ عاشقان رسید درحلقه های زلف تو عالم اسیر شد هرکس اسیر عشق حسن شد امیر شد @hosenih بگذار تا که باغ شما را چمن شوم یعنی که با غبار رهت هم وطن شوم یک عمر مزد نوکری ام را نخواستم بگذار با لباس غلامی کفن شوم من غرق در توام اثری نیست از خودم یک لحظه هم مباد کمی خویشتن شوم شکر خدا کمال نعم شد نصیب من تا نوکر حسین گدای حسن شوم دستم به روی سینه زدم تا بقیع بال خواهم زیارتت بکنم با پر خیال @hosenih آقا سلام برتو و آن تربت غریب اقا سلام بر تو و آن قسمت غریب ای کاش شمع میشدم آقا که لحظه ای روشن شود ز شعله ام آن ظلمت غریب تنها به پشت پنجره های بقیع تو باگریه آه میکشم از حسرت غریب غربت زلحظه لحظه عمر تو جاری است کوه از کمر شکسته از این قسمت غریب از لحظه ای که موی سرت را سپید کرد در کوچه مانده بودی و آن غیرت غریب بر درد ما غیر فرج راه چاره نیست در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با کوله بار نان , شبِ آخر قیام کرد مردی که هرچه داشت به کف وقف عام کرد یک در میان جواب سلامش نمی رسید آن که خدا به هر قدم او سلام کرد هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید او باز هم مقابلشان احترام کرد @hosenih از غربتش به قول خودش بس، که روزگار با مرتضی معاویه را هم کلام کرد بر دوش اوست چرخش دنیا ولی بر آن طفلی نشست وحس نشستن به بام کرد بعد از نماز نافله شب بلند شد سمت مدینه فاطمه اش را سلام کرد با این سلام روضه آخر شروع شد با خاک‌های چادر زهرا تمام کرد غمگین ترین امیر، الهی که بشکند_ دستی که خنده را به لب تو حرام کرد هفت آسمان به جوش خروش آمده مرو آن را علی به گوشه ای از چشم رام کرد  جای صلات ماذنه باصوت مرتضی حی العزای علی را پیام کرد بیدار کرد قاتل خود را که حاضرم… با شوق خویش خون خودش را به جام کرد تا ضربه خورد، عالم و آدم به سر زدند در عرش و فرش گریه خواص و عوام کرد تا ضربه خورد خنده به لب‌های او نشست گویا به زهر تیغ عسل را به کام کرد دستی به روی دوش حسن تا به خانه اش هر کوچه را به خون سرش سرخ فام کرد درخانه زینب است، رهایم دگر کنید آری رعایت دل او را امام کرد زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس روی جبین دختر خود استلام کرد @hosenih آری رعایت دل زینب سفارش است وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد آن دختری که سایه او هم ندیدنی است چشمان بد به دور و برش ازدحام کرد یک بی حیا که دید کنیزی نمی برد ازآل مرتضی طلب یک غلام کرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
میخوام بگم ببخش منو روم نمیشه بگم گناهامو به تو روم نمیشه @hosenih هیچوقت نیاوردی به روم گناهکارم میخوام بگم یا غافرو .... روم نمیشه میخوام بیام درخونت در بزنم با گناهای نوبه نو روم نمیشه هیچی نکاشتم که امید داشته باشم بی حاصلم وقت درو روم نمیشه گفتم میخوام که پاک بشم گفتی به من بازم به کربلا برو روم نمیشه @hosenih چقد حسینو واسطه قرار دادم بازم بگم واسطه شو روم نمیشه شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت هر چند انتهای فلک خاک این در است خاک بقیع بر سر ما تاج دیگر است بال فرشته منت از این خاک می کشد جنت کجا به گرد و غبارش برابر است @hosenih بوی بهشت واقعه هرچند دلرباست این قطعه از بهشت خدا دلرباتر است برما مجال خادمی او نمی رسد وقتی که جبرئیل دراین خانه نوکر است تشبیه مهر و ماه بر این آستان خطاست خورشید ماه پرتو فانوس این در است گیسو زغم کشیده به چهره مگر بقیع کز این حجاب خاطر هر شب مکدر است نام بقیع میشنوم بغض میکنم خاکی که نام بردن از او غربت آور است تخریب شد بقیع پس از آن غروب شد گویا فلک به خون جگر ها شناور است بی سایبان مزار امامان بی حرم این روضه از کران به کران آه گستر است هر یک که خفته اند در این آستان غم بر سینه هایشان همه داغی مکرر است آن داغ مشترک حرم و آتش است و دود این آه پاگرفته زیک روح و پیکر است هریک به چشم دیده چگونه عزیزاو درشعله ها شبیه سپندی به مجمر است دیده است بین خانه امامی میان دود وحشت به جان همسر و اطفال مضطر است دیده به خیمه گاه امامی به چشم خود در بین دود ، شعله به دامان خواهر است دیده میان آتش و خون سیل لشگری دنبال گوشواره و خلخال معجر است در کربلا وجب به وجب روضه ریخته آری عزای کرببلا داغ اکبر است @hosenih اما تمام چشمه این روضه های سخت درشعله و شکستن آیات کوثر است خاکی اگر که مانده ملک خانه ی بقیع سِرَّش همه زچادر خاکی مادر است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا کتاب آفرینش باز شد عاشقی بال و پر پرواز شد تا که قدری آب و خاک آدم شود با دمِ هو یا علی اعجاز شد عشق سهم هر کسی آنجا نبود حکمت این موهبت چون راز شد تا دل ما بسته شد بر زلف عشق درب‌های رحمت حق باز شد ابتدای راه بود و اشتیاق یا علی گفتیم و عشق آغاز شد با علی شد بر بشر نعمت تمام عشق یعنی روی حیدر، والسلام اندک اندک جمع مستان می رسند در غدیر خم به جانان می رسند العطش گویان پی ساقی عشق پای این خُم، می پرستان میرسند تا در آن برکه به قربانش روند حاجیان از عید قربان می رسند از فلک شمس و قمر ها تا کنند جشن حیدر را چراغان می رسند کاش ما را هم علی مهمان کند با کسانی که به ایشان میرسند هر که خواهد تا غدیر خم رود یک علی باید هدایتگر شود @hosenih یک علی که هادی این شادی است یک علی که هم نقی هم هادی است یک علی که جامعه دارد به لب لطف او عادات مادر زادی است مهبط الوحیی که از انفاس او درمیان سینه ها آبادی است کاش ما را هم اسیر او کنند بند عشقش برتر از آزادی است بانگاهش ما غدیری میشویم بی گمان او هادی این وادی است السلام ای مظهر کهف الورا معدن رحمت امام سامرا آمدی و شعله ثاقب رسید عشق بر دلها ز شش جانب رسید بخت برگشته به دلها روی کرد تیر مژگانت که بر حاجب رسید چرخش چرخ و فلک را محوری محفل پروانه را صاحب رسید لافتی الا علی آمد مگر که علی بن ابیطالب رسید دیده واکردی صدا زد هاتفی آیه های سجده ی واجب رسید عطر و بویت را بهاران گفته اند مور کویت را سلیمان گفته اند چشمهایت موضع پیغمبری ابروانت ذوالفقار حیدری لشگر مژگانت ارکان البلاد بانگاهت فاتح هر کشوری مظهر حیی که با یک گوشه چشم شیر را از پرده در می آوری دعوت الحسناست خال روی تو عاشقان را اینچنین حج می بری با تو هر ویرنه ای آبادی است هرچه داریم از امام هادی است @hosenih سامرایت ملجأ درماندگان سفره ات از بی کران تا بی کران بارگاهت جنت روی زمین فرش های مرقدت هفت آسمان برنمی گردد گدایت نا امید هیچکس از تو ندارد این گمان دست‌های ما به سویت شد بلند دستگیری کن امام مهربان ای که ماندی دور از کرببلا لطف کن مارا به شش گوشه رسان ازتو میخواهیم امام سامرا اربعین پای پیاده کربلا غصه غربت گلویت را فشرد برگ عمرت در خزان غم فسرد نیمه ی شب بود و مویت شد سپید بد دهانی زد به عمرت دستبرد غربت ونیمه شب و بزم شراب گرچه نتوان غصه هایت را شمرد لب گشودی مجلس غم شد به پا خیزرانی برلبت اما نخورد خواهرت در بزم نامحرم نرفت دخترت در گوشه ویران نمرد غصه تو تارف یک جام بود داغ زینب کربلا تا شام بود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خود را قلم حافظ اگر فرض کنیم صد واژه ی ناب از این و آن قرض کنیم هرگز نتوانیم که حتی یک بیت از طول کرامات علی عرض کنیم شاعر: @dobeity_robaey
حسین آمد و حق را به کربلا آورد برای ناله‌ی نی، غم به نینوا آورد همین که قطره اشکش به خاک ها افتاد به خاک غم زده‌ی کربلا شفا آورد برای آن که نشیند به تخت، خواهرِ شاه به روی شانه علمدار عرش را آورد نسیم بر سر گیسوی شیر خواره که خورد به کار بسته‌ی عالم گره گشا آورد @hosenih زمان بعثت شبه پیمبرش بود و حسین اکبر خود را به این حرا آورد مُرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی، او به جا آورد نبود شأن و مقام تو ذبح اسماعیل حسین آمد و حجت به انبیا آورد تمام دخترکان را یکی یکی با ناز امیر علقمه از عرش کبریا آورد رقیه تا قدمش روی خاک ننشیند عمو به چشم خوداو را چو طوطیا آورد ** حبیبه ای که ملک سرمه از رهش می برد نپرس خار مغیلان سرش چه ها آرود زکوچه ای که در آن بی هوا زدن شد باب عدو همان روشش را به کربلا آورد یکی به پهلوی اکبر یکی به دیده‌ی ماه چنین بلا به سر هر دو بی هوا آورد @hosenih حسین داشت ز طفل و تلظی اش می گفت که حرمله سخنش را به انتها آورد بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد چنین سه شعبه فلک را به خاک ها آورد ز بس که پیکر او پاره پاره شد بر خاک نسیم عطر تنش را جدا جدا آورد تنی نماند دگر تا کفن نگه دارد نداشت چاره که سجاد بوریا آورد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
محرم ها مشاطه* کارگاه خویش بگشاید به اشک روضه روی روسیاهان را بیاراید @hosenih به یک قطره که از دیده میان روضه میریزد اگر که هفت دریای گنه باشد ببخشاید شکوه و عزتی داده به ما اشکش که در روضه به پای گریه کن هایش فرشته بال می ساید در اینجا هیچکس آلوده را از خود نمی راند در اینجا خار از آغوش گل بیرون نمی آید هر آنکس طالب سیر و سلوک است و مقاماتش در اینجا راه صدساله به یک شب گریه پیماید مرا محرم حسابم کرده زهرا ، دعوتم کرده‌ چه فخری برتر از فخری که ناچیزی حساب آید @hosenih چه کوتاه است شب های محرم کاشکی می شد خدا از عمر ما بر عمر این شب ها بیفزاید شاعر: *آرایشگر © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گل بودم و به بزم خزان میهمان شدم پژمردم و شکستم و افسرده جان شدم کوچه به کوچه خانه به دوشم در این دیار همچون نسیم، طائر بی آشیان شدم @hosenih افتاده ام زچشم همه کوفیان حسین در کوچه های شهر چو اشک روان شدم هر صبح شاهد است نسیمی گذر نکرد_ از من مگر که دست به دامان آن شدم دارد صدای قافله ات می رسد که من با گریه های خود، جرسِ کاروان شدم از بس که سنگ خوردم و آقا شکسته ام سر تا به پا چو حجره ی شیشه گران شد با دیدن سه شعبه ای اندازه علی تیر آنچنان کشید دلم، تا کمان شدم از بس که پاره های تنم بین شهر ریخت چون دانه های سبحه* بی ریسمان شدم @hosenih ای کشتی نجات به دادم نرس برو آخر تو را به موج بلا بادبان شدم ای کاش کس اسیر نیاید در این دیار من که چنین نیامده بودم، چنان شدم شاعر: *تسبیح © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e