#نماز_باران
خداوند باران! به کوثر قسم
به آب وضوی پیمبر قسم
تو را ای شکافندهی ابرها
به پیشانی و فرق حیدر قسم
به خونی که از سینهی مجتبی
شتک زد به بالین و بستر قسم
به خون گلوی حسین شهید
به قرآنِ بر نیزه، پرپر قسم
به لبتشنه گلهای دشت عطش
به قاسم، به اکبر، به اصغر قسم
به آبی که چون اشک بر خاک ریخت
ز مشک علمدار لشکر قسم
به خون دل زینب، آن دم که دید
به گودال، ذبح برادر قسم
به ایران صاحبعزای حسین
به این کربلای مکرر قسم
به چشمش که ماندهست بهر ظهور
پس از چارده قرن بر در قسم
به گلدستههایی که زآنها به گوش
هنوز آید الله اکبر قسم
غبار از مزار شهیدان بشوی
به آه دل زار مادر قسم
بر این مُلک باریدن از سر بگیر
به خون جوانان بیسر قسم
✍️ #افشین_علا
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
شاهد مثال نور خداوند بیمثال!
تلمیح آیههای نبی! شعر نیک فال!
تسنیم اشکهای علی در نماز شب!
آه ای غدیر در جریان! کوثر زلال!
عالم برای دیدن نورت تمام کور
حتی به طورِ وصف تو باشد کلیم لال
جاروکش مسیر تو شد بال جبرئیل
میزد ملک برای همین رتبه بال بال
ای قبّهی توسل قدیسههای پاک!
امن یجیب ادعیه و حاجت محال!
سرمایهی خدیجه شد آغوش گرم تو
مریم، کمینه خادمِ تو در پی کمال
اصلاً خدا برای تکامل در انبیا
از نعمت محبت تو میکند سؤال
ای صورت تو صورت افلاک را ثبات!
ای قامت خمیده و بانی اعتدال!
باید شکست از غم تو همچنان رکوع
وقتی که روضه خوان قدت میشود هلال
از رنج صورت تو، جهان رنج دیده است
وجه خدای عزّوجل! ماه بی زوال!
راه خدا تویی و کسی بسته راه را
ما بین فرش و عرش، تویی راه اتصال
آیینهی جمال علی، که شدی کبود
آیینهی ترک ترک ربّ ذوالجلال
همراه گوشوارهی تو قلب ما شکست
هنگام غیرتی شدن طفل خردسال
او داد میزند که "نزن مادر مرا"
نه چادرش، حجاب خدا گشته پایمال
در شرح روضهی تو کنایه چنین نوشت
معنای نازکی که ندارد به جز خیال
✍ #محسن_حنیفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_مناجات
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
گفتن نداره ! بچه رو مادر توو سختیا تنها نمیذاره هر قدر هم که بچه بد باشه ! مادر هواشو باز هم داره
از مهربونیشه یه وقتایی نادیده میگیره خطامونو تا گم نشیم توی شلوغیها محکم گرفته دستهامونو
خسته نشد از شیطنتهامون باز با صبوری پای ما مونده ! گاهی شکستیم قلبشو اما یک بار هم رو برنگردونده !
باور کنید خوشبختی رو میشه پشت درِ این خونه پیدا کرد مادر با اون دستای مجروحش خیلی گره از کار ما وا کرد
حرفی نمیمونه واسه گفتن شعری برا مدحش توو دنیا نیست ما رو خجالت داده خوبیهاش "مادر" به دلسوزیه زهرا نیست
دلتنگیامون بی حرم مونده بارون حریف گریههامون نیست از قبر مادر بی خبر بودن ! سخته، برای بچه آسون نیست
دنیا زمستونه همه فصلاش رد و نشونی از بهارش نیست شبهای جمعه غصهمون اینه یه شاخه گل روی مزارش نیست
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مناجات
ما داغدار و بر لبمان "وای مادر" است
غمگینترین نوای جهان "وای مادر" است
حال و هوای روضه جگر سوزتر شود
هر شب نوای مرثیهخوان "وای مادر" است
دیگر مجال روضهی دیوار و کوچه نیست
آخر تمام روضه همان "وای مادر" است
آن جملهای که مرثیهاش فوق گفتن است
یک جمله بیش نیست و آن "وای مادر" است
✍ #حسن_کردی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از «امین»
4.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️ به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا سلامالله علیها
👈 «چه دیده فضه، چرا روی خاکها افتاد؟»
▪️هوای دخترکی را برادرش دارد
که خیرهخیره نگاهی به مادرش دارد
▪️شبیه طفل یتیمی که مادرش مرده
نگاه ملتمسی بر برادرش دارد
▪️گرفته بازوی او را به سمت در ندود
دری که نام علی روی سردرش دارد
▪️صدای مادرش از درد میکشد او را
که دود و آتش و هیزم برابرش دارد
▪️دویده فضه ولی دیر شد، به خود میگفت:
دویده است که از خاک و خون برش دارد
▪️چه دیده فضه، چرا روی خاکها افتاد؟
چه دیده فضه، چرا دست بر سرش دارد؟
▪️به دستهای پدر تا که بند... مادر دید
نگاه کرد به حالی که همسرش دارد
▪️کشید در پی بابا به کوچهها خود را
ولی جراحت سرخی به پیکرش دارد
▪️گذشت، نوبت زینب شد و خودش این بار
گرفته دست یتیمی که در برش دارد
▪️به قتلگاه عمویش نگاه میدوزد
که خنجری خبر از عطر حنجرش دارد
▪️کشید دست، از آن دست و دست از جان شست
دوید تا که بدانند باورش دارد
▪️و چند لحظه گذشت و میان خون حس کرد
سرش گرفته به دامان و مادرش دارد
👈 حسن لطفی؛ ۱۳۹۰/۰۳/۲۵
📝 #حقیقت_عظیم
📲 @khamenei_poems
#حضرت_زهرا_س_شهادت
بشکند دستی که شد بر صورت حورا بلند
بشکند پایی که شد بر پهلوی زهرا بلند
در مدینه برخلاف آنچه میگویند بود
قامت مسمارها و قامت درها بلند
خانهای را کز حسد طاغوت و جبت آتش زدند
دود آن از خیمهها شد عصر عاشورا بلند
امتحان قهرمان بدر و خیبر را ببین
رفت زهرا پشت در، حیدر نشد از جا بلند
چند باری بر زمین میخورد بین بسترش
فاطمه میخواست هر باری شود از جا بلند
پیرهن از جنس عمر ای کاش خیاط فلک
لااقل میدوخت بر آن قامت رعنا؛ بلند
بانویی که از عوالم دستگیری میکند
در قنوتش با مشقت کرد دستش را بلند
آستینها در دهانها بود؛ طاقت طاق شد
زد به سر شیر خدا، شد نالهی اسما بلند
شب به شب دلتنگتر، بیتابتر، مظلومتر
کودکان را از مزارش میکند مولا بلند
غصهی عمر کم مادر برای بچهها
قصهای کوتاه بود و این شب یلدا بلند
پرچم عباس موجی از پر آن چادر است
نام زهرا برقرار و پرچم سقا بلند
قدر عمری سوخته قلب حسین از این دو داغ
داغ آن قامت کمان و داغ آن بالابلند
::
دست و پایش را بریدید! آه! زهرا آمده
از زمین سقا چگونه پس شود حالا بلند
✍سروده گروه #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
نقش جنت حک شده روی گلیم خانهات
میوزد عطر بهشتی از شمیم خانهات
صبحها تا از کنار مطبخت رد میشود
میدهد رزق دو عالم را نسیم خانهات
زندگی حق داشت از آغاز شورانگیز خود
معتکف باشد مداوم در حریم خانهات
سفرهات همواره لبخند است و اطعامت دعا
مهربانی سالها بوده مقیم خانهات
آفتاب از راه میآید سحرها تشنه لب
تا بنوشد نور، از حوض کریم خانهات
کهکشانها رشتهای هستند از سجادهات
آسمانها ردّی از چادر نماز سادهات
آفرینش گوشهای از لطف بی پایان توست
سورهی انسانی و کل جهان مهمان توست
مصحفت از جوهر نور است نور آفتاب
نور تنها جلوهای از مصحف ایمان توست
ای سرآغاز زمان از چرخش دستاس تو
رزق این دنیا یقیناً از تنور نان توست
آیهی تطهیر نامت را تلاوت میکند
بیگمان پاکی و عصمت میوهی بستان توست
عمر خود را نذر لبخند علی میخواستی
آنچنان عاشق که حتی عشق هم حیران توست
در میان شعلهها فریاد کردی عشق را
با شمیم خندهات آباد کردی عشق را
در گلوی کوچه چنگ انداخت آتشبارهای
میرود از کوچه بالا شعله چون فوارهای
آه ای لبخند پیغمبر به محض رفتنت
میچشد قلب علی اندوه دیگر بارهای
از میان شعلههای شورچشم انگار نیست
غربت آیینهی شش ماههات را چارهای
ماهها چشم انتظار دیدن محسن، ولی...
گوشهای آرام میسوزد دل گهوارهای
بعد از این با مویه میگوید نسیم صبحگاه
ما ندیدیم اینچنین نیلی شود رخسارهای
غرق امواج تطاطم میشود دنیای ما
بی تو ای پیداترین گم میشود دنیای ما
✍ #علی_گلی_حسین_آبادی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
حجتالله است بر جمع امامان فاطمه
در مقاماتش فقط حیدر به زهرا میرسد
فاطمیه خاکریز جبهه ی پیروز ماست
غیرت ما پشت این سنگر به زهرا میرسد
بی حرم نه، این حرمها مرقد پنهان اوست
هر که آمد بین این معبر به زهرا میرسد
خادمانِ هر حرم خُدّام بیت فاطمهاند
هرچه خدمت میکند نوکر، به زهرا میرسد
راه دشوار است اما انتهایش روشن است
نامهی اعمال ما آخر به زهرا میرسد
کار اگر سخت است در هول قیامت، غُصه چیست
دست ما وقتی که در محشر به زهرا میرسد
قبل از آنی که بریزد اشک از پلکت به روت
گریهی این چشمهای تر به زهرا میرسد
تازه هنگام شروع گریههای مجتبی است...
روضهخوان وقتی که بر منبر به زهرا میرسد
نه عیادت میکنند و نه سلامی، جای شهر
شب به شب تا صبح یک دختر به زهرا میرسد
میکند یاد در و دیوار، میبیند هنوز
رد خونِ رفته تا بستر به زهرا میرسد
هیزم و آتش که آمد، فاطمه فریاد زد
که دفاع از خانهی حیدر به زهرا میرسد
در به روی مادر ما خورد، محسن حس نمود
زودتر از شعله، میخ در به زهرا میرسد
سهم مولا یک طناب و سهم زهرا یک غلاف
ضربهها هی پشت یکدیگر به زهرا میرسد
::
خواهری بالای تل و مادری در قتلگاه
در شلوغی ضجهی خواهر به زهرا میرسد
تشنهای بر دامن زهراست اما جای آب
شمر دارد وای با خنجر به زهرا میرسد
پیکرش هرچند بر تیغ حرامیها رسید
شام فردا در تنوری "سر" به زهرا میرسد
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
آرام کن مرا نفسم با صدای خود
حرفی بزن دوباره تو با مرتضای خود
دست شکسته را به قنوتی بلند کن
جان علی بیا و دعا کن برای خود
داغ تو را چگونه تحمل کنم بگو...
صبری بخواه بهر علی از خدای خود
زینب، حسن، حسین، پریشان مادرند
لختی بخند فاطمه، با بچههای خود
عُمْر دوبارهام بده و فاطمه نرو
نگذار جان به لب بشوم در عزای خود
دستاس خانه منتظر دستهای توست
جانی بده به اهل زمین با عطای خود
جان کندن است رد شدن از درب خانهام
آنجا که سوخت فاطمهام در سرای خود
نُه سال بار غربت من روی دوش توست
چیزی بخواه لااقل از آشنای خود
✍ #حسن_کردی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#حضرت_زهرا_س_مناجات
نه طاقتیست كه غمهای ناتمامت را...
رساندهام به مدینه فقط سلامت را
سلام من به تمام فرشتههایی باد
كه داشتند صمیمانه احترامت را
شب است و سفرۀ اندوه خانهات پهن است
بگو چگونه به پایان برند شامت را
ببخش، از تو اگر لحظههای شیرین را
گرفت زندگی و تلخ کرد کامت را
ببخش، بیشتر از این توان نداشت قلم
چگونه وصف کند ناتوان، مقامت را؟
سپردهام به تمام ستارهها امشب
كه از زمین بستانند انتقامت را
درود بر پدرت، چشم مادرت روشن
و آن فرشته كه زهرا گذاشت نامت را
✍ #مریم_کرباسی_نجف_آبادی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#حضرت_زهرا_س_مناجات
بخشهایی از یک قصیدهواره
آیینه میشود دلم، آه سحر که هست
تسبیح اشک میشود آه از جگر که هست
از ظلمت حیات به خورشید میرسم
غرق ستاره میشوم، اشک سحر که هست
رنگ اجابتی به دعایم اگر که نیست
من زندهام به آه، در آهم اثر که هست...
ما مردم مدینهی بیدرد نیستیم
بانو بخواه! لااقل این جان و سر که هست
با دشمن علی به توافق نمیرسیم
کفر است، باطل است، نفاق است... هر که هست
جانی که داشتیم به پای تو ریختیم
در چشمهای خالی ما این گهر که هست
شهر مدینه است و هزاران خبر که نیست
بیت ولایت است و هزاران خبر که هست...
گفتی که در مصاف شکست مغیرهها
دست تو بسته است علیجان، پسر که هست!
مشتاق حرفهای علی نیست خانهای؟
در کوچههای گریهی من رهگذر که هست
گفتند پای خانهی زهرا بیاورید
از کینههای بدر و احد، هر شرر که هست
مسمار، شعلههای تباهی، غلاف تیغ...
یک شرح از سقیفه همین مختصر که هست
شرح مودّت است که امت نوشتهاند
خاکستر نشسته به دیوار و در که هست
گفتیم نقش پنجهی شب محو میشود...
اما هنوز هاله به روی قمر که هست!
::
این پرچم ایستاده به شوق رسیدنش
آن تیغ انتقام، همان یک نفر که هست...
✍ #سیدمهدی_حسینی_رکن_آبادی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
تا به کِی باید که در یادِ تو گریان سوختن
تا کجا از دوریات ای سبز دامان سوختن
گرمیِ این روضهها از نالهی عشاقِ توست
آه میچسبد برایت در زمستان سوختن
عاشقی کو تا بیاموزیم از او، عشق چیست
روزها در شهر و شب بِینِ بیابان سوختن
از جگر آهی کشیدی، آسمان آتش گرفت
سالها کارَت شد از داغِ عزیزان سوختن
گریه کردی آنقدر، چشمان تو مجروح شد
شمع را هرگز ندیدم زیرِ باران سوختن
گفت باید که تو را در قلب خود پیدا کنیم
کارِ ما شد بعد از آن سر در گریبان سوختن
یوسفش نزدیک بود اما نمیدیدش چرا
بختِ یعقوب است پیشِ چاهِ کنعان سوختن
چشمهایش رفت وقتی، بوی پیراهن شنید
راه را وا میکند آخر، زِ هجران سوختن
آنقدر باید بگریم تا بیابم بوی تو
قسمتم کِی میشود مثلِ نیستان سوختن
ما پریشان روضه میخوانیم آقاجان بیا
سهمِ ما شد داد و سهمِ تو پریشان سوختن
کاش دستی روی دیوار مدینه مینوشت
میشود نُه سال با ذکرِ علیجان سوختن
میشود با پهلویِ زخمی تبسم کرد باز
میتوان با سینهی مجروح، پنهان سوختن
کاش میشد مادری دیگر نبیند مثل این
پشت در اُفتادن و در پیش طفلان سوختن
سختتر از آتشِ در، از هجوم شهر چیست؟
گفت: از لبخند چندین نامسلمان سوختن...
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e