📝 بخشهایی از چکیده #مبحث_سوم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه تاریخ انبیا»
🔸 در مبحث قبلی به بررسی مصائب از منظر «فلسفهی چیستی» پرداخته شد و حال باید مصائب را از بُعد «فلسفهی چرایی» تبیین کرد: از آنجا که خدای متعال علاوه بر خلقت عالَم، «فاعل منفی» را خلق کرده است و ریشهی مصیبت نیز به خلق فاعل منفی باز میگردد، باید به تشریح «فلسفهی خلقت» پرداخت.
🔹 چرا خداوند فاعلهایی را آفریده که قدرت دارند با طغیان و سرکشی خود به عالم خلقت زهر بپاشند؟ پاسخ آن است که اگر غرض خلقت به رشد و تکامل مخلوق باز میگردد، هر فرضی که از نظر عقلانی برای تکامل قابل تصوّر است باید محقق شود. یعنی گرچه خلق فاعل منفی، منجرّ به «زندگی همراه با مزاحمت» میشود، اما چنین فضایی باعث میشود که ظرفیت مخلوق افزایش یافته و مشمول نعمات جدیدی شود که مقیاسی کاملاً متفاوت دارند؛ نعمات و لذّاتی که دستیابی به آنها با «زندگی در یک محیط بدون مزاحمت» ممکن نمیشد.
🔸اگر فاعل منفی به این دلیل خلق شود و جایگاهی در اصل نظام خلقت و برنامهی خدای متعال برای مدیریت این دنیا پیدا کند و اجازه داده شود تا فعلِ فاعل منفی در این دنیا دارای اثر باشد، منشأ تمام گرفتاریها و مصیبتهای بعدی در تمام بخشهای نظام، به فاعلیت او بر میگردد.
🔹 البته هنگامی که خدای متعال چنین برنامهای را تدارک دید، باز هم آغاز خلقت در این دنیا برای حضرت آدم در «بهشت اول» رقم خورد و این امر نشان میدهد که آغاز خلقت با رحمت الهی شروع شد و مصائب با اختیار انس و جنّ و با زندگی در محیط مصیبت در این دنیا ادامه مییابد و بالمآل به نعماتِ «بهشت دوم» در عالم آخرت دست خواهند یافت.
🔸بر این اساس، یک مرحله از بروز فاعلیت منفی در عالم ذرّ بود و مرحلهی بعدی آن، تمرّد ابلیس از سجده و سپس عزم ضعیف حضرت آدم و حوّا در نخوردن از شجرهی ممنوعه بود.
🔹از سوی دیگر، هر شخص و امّتی در مقطع خاصّی از تاریخ حضور دارد و تاریخ نیز دارای سه سرفصل است که بلاها و مصیبات و امتحانات و همچنین آیات و حجّتهای هر یک از این سرفصلها با دیگری متفاوت است: سرفصل اول از هبوط حضرت آدم تا بعثت نبیّاکرم(ص)، سرفصل دوم از بعثت نبیّاکرم(ص) تا ظهور حضرت ولیعصر(عج) و سرفصل سوم از ظهور تا روز قیامت است.
#فلسفه_بلا
#فلسفه_مصیبت
#وظایف_شیعه_در_دوران_غیبت
📋متن چکیده مبحث سوم 👇👇👇
✅@hoseiniyehandisheh
1_299208160.pdf
358.3K
📋متن چکیده #مبحث_سوم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
«یا قریباً لا یبعد عن المغترّ به»
ای نزدیکی که از فریفته اش دور نمیشود
[وداعی با مناجات شعبانیه و سلامی به دعای افتتاح)
خاطرخواهی بددردی است. چون نیاز که شدید بشود، سریع آدم را میفرستد گوشهی رینگ. تقاضا که بالا برود، عرضهکننده پشتچشم نازک میکند و جاخالی میدهد و غیبش میزند و ناز میکند و طوری دور میشود که همه دنبالش بدوند و حقیرش شوند و به قدرت و برتریش اعتراف کنند و پیشش لُنگ بیاندازند.
اما تو اینطوری نیستی. تمام قانونهای عرضه و تقاضا را زیر پای بزرگواریت لِه کردهای. منتظر نیاز شدید نیستی که هیچ. کورسویی از نیاز را هم اگر ببینی، نه فقط ناز نمیکنی و جاخالی نمیدهی؛ اینقدر نزدیک میشوی که داراییت را، نقطه قوتت را، برگ برندهات را با مهربانی میچپانی توی بغل خاطرخواههای خالیبند یا نصفهونیمه یا کور و کچلی که ما باشیم. البته این عبارتها در شأن تو نیستها ولی احتمال میدهم که منظور عزیزانت در مناجات شعبانیه از «یا قریباً لایبعد عن المغترّ به» چیزی شبیه به همین حرفهای من باشد البته به اضافه چند میلیارد سال نوری تفاوت با همین حرفهای من! خلاصه که «ای نزدیکی [که به جای ناز کردن] از فریفتهاش دور نمیشود»... ای بغلگیرندهی همهی فریفتگان و خاطرخواهانت... ای نابوده کنندهی همه قواعد بازار.... و ای کوبندهی مکانیزم عرضه و تقاضای بشر مادّی... و ای تربیتکنندهی انبیاء و اوصیائی که هزاران سال است این قواعد را به بازی گرفتهاند و حتی مومنین باورشان نمیشود...
اصلا شما عنایت کنید؛ مثلا همین جمله ی قبل از «یا قریبا لایبعد عن المغتر به» را. شاید خدا را با این اسمش صدا زدیم بخاطر خواستهای که در جمله قبل به او گفتیم: «و انظر الیِّ نظر من نادیته فاجابک و استعملته بمعونتک فاطاعک» طوری به من طوری نگاه کن که انگار از همانهایی هستم که برای کمک به خودت بکارشان گرفتی و آنها هم پا دادند. این «معونتک» و کمک کردن به تو هم که معنایش را نمیفهمم مگر این که همان کمک و یاری ِ علی باشد. مثل «زید بن صوحان» که کمک و معونه اش را خود علی امضا کرده. همان که در جنگ نهاوند دستش را داد و بعد عاشق سلمان شد و بعد کارهایی کرد که «بعضیها» به شام تبعیدش کردند و بعد.... تا دستش به علی رسید و در معرکه جمل، قصد «شتر» را کرد. همقبیلهایهایش گفتند: «اینجا چه میکنی؟! دور و برِ این شتر، مرگ پرسه میزند.» زید سفرهی دلش را باز کرد: «مرگ همان چیزی است که من میخواهم.» و به امیرالمومنین رو کرد و گفت: «من را کشته خواهی دید. دستی را در آسمان میبینم که به من میگوید: به سوی ما بیا!» انگار همان دست قطعشدهاش آمده بود تا بقیهی بدنش را هم بهشتی کند و ... به خاک افتاد.
خاطرخواهی و نیاز زید به علی به اوجش رسیده بود و توی خونش موج میزد و خونش فوران کرد. یا قریبا لایبعد عن المغتر به: علی اما دور نشد، رفت نزدیک تا جایی که راوی میگوید: «حتی جلس عند رأسه» بالای سر زید نشست و جملهای گفت تا زید را به بالاترین درجات ِ قرب به قریب بفرستد و «من استعملته بمعونتک» و اهل یاری را تعریف کند:
_ رحمک الله یا زید لقد کنت خفیف الموونه و عظیم «المعونه»... رحمت خدا بر تو ای زید که کمهزینه بودی و «کمککاری بزرگ»
اصلا شما عنایت کنید؛ همین که ما کورسویی از نیاز به علی پیدا کنیم و کمی خاطرخواه کمک و یاری به او بشویم، لطف میکند و جرأت میدهد که از او بخواهیم تا مثل «زید بن صوحان» با ما معامله کند: «انظر الیّ نظر من... استعملته بمعونتک فاطاعک» چرا؟ چون تو کسی هستی که همهی قانونهای ناز و نیاز و تمامی قواعد بازار را زیر پای بزرگواری خودت و اولیائت لِه کردهای؛ چون «یا قریبا لایبعد عن المغتر به»
حالا همه اینها که گفتم برای مناجات شعبانیه بود و ماه شعبان. اگر برویم به سمت ماه مبارک، چشمههای دیگری نشان میدهد. کجا؟ وسط دعای دیوانه کنندهی «افتتاح» همان جا که میگوید اصلا نیاز مصنوعی و خاطرخواهی ِ نصفه و نیمه هم نخواستیم که هیچ؛ اگر بدبخت ِ نیازمند ِ نداری بود که خیلی نفهم بود و به جای نیاز داشت ناز میکرد و بد و بیراه میگفت و منت میگذاشت، باز هم مهربانیم را توی بغلش میچپانم: «مدلاً علیک... تدعونی فأولّی عنک و تتحبب الیّ فاتبغض الیک و تتودّد الیّ فلا اقبل منک کأن لی التطول علیک... ناز میکنم... تو مرا میخوانی و من از تو روی میگردانم و با من دوستی میکنی و دشمنی میکنم و محبت میکنی و از تو نمیپذیرم انگار که من بر تو منت دارم».... «فلم یمنعک ذلک من الرحمه لی و الاحسان الیّ و التفضل علیِّ... اما همه اینها تو را از مهربانی و خوبی کردن به من باز نمیدارد...»
_ بزرگوار! میشود توضیح بدهی که این چه وضعش است؟ میشود توضیح بدهی که چرا اینقدر خوبی؟
پی نوشت: 👇👇👇
پینوشت: تقدیم به شهید یک و بیست دقیقهی همهی شبهای جمعه؛ که از شدت خاطرخواهی و فریفتگی به خمینی و خامنهای، در میانه آتش الحاد مدرن به معونه و کمک ِ «پرستش اجتماعی ِ خدای متعال» رفت و با دریافت مدال «استعملته بمعونتک فاطاعک»، ظفرمندانه در آغوش «قریبا لایبعد عن المغتر به» قرار و آرام گرفت.
#جمعه_ناک
#افتتاح
#رمضان
#قاسم_سلیمانی
@msnote
@hoseiniyehandisheh
#اندیشه_مرحوم_علامه_سید_منیر_الدین_حسینی_الهاشمی
🔰نه تسامح در قضاوت نسبت به تجارب بشری، و نه غارنشینی
💢 گاهي ما با ديد عمومي و #غير_تخصصي به #تجارب_بشري مينگريم و آنها را غير مضّر نسبت به ساحت #دين ميدانيم، ولي گاهي هم از منظري ديگر به اين واقعيت نگاه كرده و قائل ميشويم كه نميتوان به هيچ وجه «تسامح در تعبّد» را پذيرفت.
❓آيا ميتوان در خصوص مضرّ يا غير مضرّ بودن #فن_آوري نسبت به ساحت مقدس #دين تسامح را روا دانست؟! آيا غير از اين است كه آنچه با شيوه آزمون و خطا #تجربه شده است مفاهيمي كاربردي و برخاسته از يك «#تئوري» تعريف شده ميباشد كه بر اساس يك مدل براي كنترل تغييراتي خاص در حال تجربه شدن ميباشد؟
❌مسلماً صحيح نيست كه براي نجات خود از تكليف الهي سريعاً به قضاوت در اين امر حسّاس و پيچيده بپردازيم و #تسامح را در اين وادي امري مباح بدانيم و بگوييم اصولاً محصولات تجربه بشر داراي لوازم و اقتضائات خاصي نميباشد، بنابراين با #دين ما هماهنگي دارند!
ادامه دارد⏮
✅@hoseiniyehandisheh
ادامه:👇👇
🐪در مقابل، هيچ يك از ما و شما قائل نيستيم كه بايد #فن_آوري موجود را كنار بگذاريم و به همان #زندگي_بدوي انسانهاي #غارنشين باز گرديم.
🌀اما تا زمان دستيابي كامل به يك مدل اداره جديد بايد در #الگوي_تخصيص_و_گزينش آن تأمّل كرد تا ببينيم كداميك از اين بخشها از ضرر كمتر و ضرورت بيشتري برخوردار است تا از همان نقطه كار خود را آغاز كنيم. به تعبير ديگر بايد به تغيير تخصيصهاي كلّي و عمومي در مدل موجود بپردازيم تا تدريجاً با تعريف #نياز_ها_ي_جديد به اين واقعيّت پي ببريم كه مدلهاي موجود نميتواند نيازهاي جديد ما را پاسخگو باشد و ميبايست نيازهاي نوين جامعة اسلامي خود را به وسيلة #ابزار_و_مفاهيم_جديد_الهي پاسخ دهيم و آنها را به #تجربه بگذاريم.
💠 پس اولاً ما مُهر ابطال بر تجارب بشري نميزنيم. ثانياً تجارب بشري را يك سري تجارب مفرده نميدانيم كه همچون نظر گذشتگان حاكي از «يك حقيقت مسلّم» در عالم تكوين باشند، بلكه قائليم اينها #معادلات_كاربردي_ای هستند كه با تغيير در تئوري اصلي آنها، تعريف از موضوع نيز عوض ميشود.
📚منبع: کتاب دفتر از منظر استاد
✅@hoseiniyehandisheh
🔰بخشهایی از چکیده #مبحث_چهارم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه
✍️ حجتالاسلام و المسلمین استاد مسعود صدوق (ره)
🔹برای توضیح «فلسفهی چگونگی مصیبت و بلاء» باید به این نکته توجه کرد که ولایت بر سه نظام «کفر، نفاق و ایمان»، به معنای سه نوع تدبیرِ جدا و منفکّ از یکدیگر نیست بلکه با «فلسفهی إمداد» به وحدت میرسد؛ یعنی امداد به دستگاه کفر و دستگاه نفاق، دارای علّت و فلسفه است که خداوند متعال فرمود: «کّلاً نُمدّ هولاء و هولاء».
🔸به نظر میرسد علت «امداد» به این نکته باز میگردد که مؤمنین به علت هوای نفس، تا حوادث متعدّدی را تجربه نکنند، زیر بار ولایت نمیروند. لذا خدای متعال، دستگاه کفر و نفاق امداد میکند (اجازه طغیان میدهد) و آنان نیز به مؤمنین حملهور شده و جامعهی اسلامی دچار بلاء و نقص در اموال و انفس و ثمرات میشوند.
🔹 چنین شرایطی موجب میشود آثار نظام طغیان به صورتی ملموس و عینی در برابر اهل ایمان قرار بگیرد و آن را وجدان کنند. این تنفّر در کنار تعلّق مومنین به خدای تعالی باعث میشود تا آنان زیر این فشارها و مصیبتها به دستگاه الهی پناه ببرند و به تدریج «حبّ» برای آنان ایجاد شود.
🔸 در واقع خدای تعالی برای آنکه هوای نفس را از درون ما جدا کند، بستری از حبّ و بغض فراهم میکند و به وسیلهی درگیری انبیاء و اوصیاء با ائمّهی کفر و نفاق، فضایی از تنفّر و محبّت ایجاد مینماید. آن بزرگواران با استقبال از بلاء، مجرایی برای جریان ارادهی خدای متعال قرار میگیرند تا تعلیم و تربیت و پرورش در سطح کلان و برای کلّ نظام واقع شود. همین حقیقت است که روشن میکند «دین چیزی جز حبّ و بغض نیست».
🔹 این روند درگیری بین هوی و تقوی در شکل اجتماعی، در تمامی مراحل تاریخ جریان دارد اما متغیر اصلی در سرفصل اول تاریخ، «امور حسّی» است. در دورهی دوم تاریخ، «قوای عقلانی» بمثابه متغیر اصلی قرار میگیرد و خلقت انسانها به نحوی است که عقلانیتها در این سرفصل در سطح بسیار بالایی هستند. اما متغیر اصلی در دورهی سوم تاریخ، «امور شهودی» است و روحها به قدرتهای بزرگی دست مییابند.
🔸همچنین در سرفصل اول تاریخ، دستگاه ایمانی در جهت «چگونگی حفظ جامعهی دینی» تربیت میشوند؛ در سرفصل دوم تاریخ، مؤمنین برای «چگونگی ادارهی یک حکومت دینی» پرورش مییابند و در سرفصل سوم تاریخ، نسبت به «تحقق یک تمدّن الهی» مورد آزمایش قرار میگیرند.
🔹حال با توجه به این چارچوب باید به تشریح مصیبتهای پیامبراکرم و ائمّهی معصومین علیهمالسلام پرداخت؛ یعنی آن بزرگواران گرچه به ابلاغ احکام فردی و سایر جزئیات دین نیز اهتمام داشتهاند، اما باید روشن شود که شخصیت و هویت و مأموریت اصلی آنان و مصیبتها و محن و بلایایی که دچار آن بودهاند، از چه سنخی بوده است.
#فلسفه_بلا
#فلسفه_مصیبت
#وظایف_شیعه_در_دوران_غیبت
📋متن چکیده مبحث چهارم👇👇👇
✅ @hoseiniyehandisheh
1_301430453.pdf
372.2K
📋متن چکیده #مبحث_چهارم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
به مناسبت #ششمین روز ماه مبارک؛ روز منصوب شدن حضرت #رضا به ولایت عهدی مامون
بعضی وقتها هم هست که باید روضه ی آبرو را خواند و از مصیبت بدنامی گفت. مخصوصاً اگر آبرویی را که می خواهند بریزند زیر پای مردم تا توسط یک امّت لگدکوب شود، جدّ اندر جدّ حفظ شده باشد و اصلاً اعتبار خاندانت برای هر فهیم و هر نفهمی به همان تعریف شود.
یعنی جانشینی پیامبر انقدر رنگ دنیا گرفته بود و روح کسرای ایران و قیصر روم چنان در جسد بی رمق ِ حکومتش نشسته بود که دوری از دستگاه، تقدّس و روحانیت و وجاهتی معنوی درست میکرد برای هر کسی که از دعوای قدرت کناره میگرفت. بعد همه میگفتند این فرزندان علی عجب زهدی دارند که دنبال این مقامات نمی دوند و هر وقت نشانه ای از قدرت سلطنتی و سیاست پادشاهی میبینند راهشان را به طرف دیگری کج می کنند و حتی دور و بَر دربار پیدایشان نمی شود. طوری که همین دوری، در نظر مردم نشانهی حقانیت شده بود و هر کسی ساز قیام کوک می کرد، به اسم اهل بیت پناه می برد تا خودش را مطهّر از دنیاطلبی نشان دهد و وجدانهای خسته از حکومت مادّی را دور خودش جمع کند.
حالا فکر کن قداست و تنزّه تو این همه بازار داشته باشد و تو در اوج این منزلت، بالاجبار وارد دستگاهی شوی که مرکز عشق بازی با دنیا و تمایلات مادی است و ولیّعهد شوی؛ آن هم در سلسله مراتبی که منشأِ تک تک مناصبش، دنیاپرستی و آلاف و الوف و خوردن و چریدن و قی کردن است و دست و پا زدن در منجلابی از تعفّن ِ نفسانیات. و همه سری تکان بدهند و بگویند: تف بر مزه ی شیرین دنیا که ذریهی رسول را هم گرفتار کرده!
و فقط چند ماه فرصت داشته باشی تا با رفتارت به همه بفهمانی و از تاریخ این اقرار را بگیری که: فاصلهی حکومت خدایی از سلطنت دنیایی بیشتر از مسافت بین مشرق و مغرب است. و کاری کنی که برای همه معلوم شود خون علی وقتی در رگی بجوشد، دنیا را با همهی وجوهش و با تمام چرب و شیرینش به بند تحقیر و خفّت میکشد. اصلاً چه کسی جز یک علیِ دیگر می تواند در پایتخت ِ دنیاپرستی، کلام علی را در خطبه شقشقیه به تصویر بکشد؟ لالفیتم دنیاکم ازهد عندی من عفطه عنز «دنیای شما برای من کمتر از عطسه ی یک بز ماده است ...»
بعضی وقتها هم هست که باید روضه ی آبرو را خواند و از مصیبت بدنامی گفت ...
پینوشت: آقا جان! شما تک و تنها و فقط در چند ماه، طوری بساط عشقبازی با دنیا را در پایتخت دنیاپرستان به هم ریختید که راهی جز کشتنتان پیدا نکردند. میشود امشب موقع خواندن دعایی که جدتان به #ابوحمزه یاد داد و وقتی رسیدیم به فراز «سیدی أخرج حب الدنیا من قلبی»، شما را واسطه کنیم؟ راستش را بخواهید معاشقه با دنیا خیلی پیچیدهتر از زمان مأمون شده و با تعمیم «مُد» به همه کالاها و به تمامی عرصههای زندگی، «دین ِ دنیاپرستی» را در تمام جهان به راه انداختهاند و هر روز مزهی جدیدی از دنیا را به کام بشر مینشانند و این ظلمات جهانی و بینالمللی را از طریق «الگوی مصرف» به جامعهی محبین شما هم کشاندهاند... میشود امشب برای این که لحن ما موقع خواندن ِ «أخرج حب الدنیا من قلبی» مصنوعی نباشد، ما را شفاعت کنید تا آن قدر رشید شویم که خودمان و نخبگانمان به فکر تغییر «الگوی مصرف جامعه» بیفتیم؟...
_ تقدیم به شهید یک و بیست دقیقهی همه ی شبهای جمعه که وقتی از او پرسیدند چرا سخت مراقبی تا هیچ علقهای به دنیا پیدا نکنی، گفت: «ماموریتهایی به عهده من است و کارهایی دارم و جاهایی باید بروم که اگر کمترین وابستگی به دنیا باشد، نمیتوانم انجامشان دهم» و تقدیم به ملتی که عشقش به حاج قاسم را فریاد زد و در صورت شجاعت نخبگانش برای تبیین حقایق، با لوازم این عشق بیدریغ آشنا خواهد شد و خواهد فهمید که رفتن به سوی #فرج و ماموریت زمینهسازی برای ظهور مولایش، با وابستگی به #الگوی_مصرف دنیاپرستان سازگار نیست
#رمضان
#قاسم_سلیمانی
@msnote
@hoseiniyehandisheh
🔰 بخشهایی از چکیده #مبحث_پنجم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه
✍️ حجتالاسلام و المسلمین استاد مسعود صدوق (ره)
🔹در مباحث گذشته بیان شد «تشریع دین»، «مقاومت برای تحقق آن» و «تحقق آرمانهای آن» از نظر تکوین و تاریخی و اجتماعی با «مصیبتها و بلاء در دار دنیا» و «حبّ و بغض» عجین شده است. در ادامه، به بررسی «فلسفهی مصائب تاریخی» در سر فصل دوم تاریخ پرداخته شده تا معلوم شود این سیر چگونه طیّ شده و به شرایط امروز جامعهی شیعه منجرّ شده است.
🔸 با قیام نبیاکرم (ص) از مکه و تشکیل حکومت اسلامی در مدینه، فعالیت سیاسیِ جبههی نفاق برای حذف فیزیکی دستگاه ایمان آغاز شد. این تلاش ائمه نفاق تا شهادت امام سجاد (ع) ادامه داشت. در این دوران، تدابیر آن بزرگواران در صبر بر غصب خلافت و حضور در صحنهی جامعهی اسلامی بر اساس تقیّه، باعث شد تا منافقین مجبور شوند شهادت بر توحید و رسالت و کفرستیزی بر اساس تئوری قدرت را حفظ کنند.
🔹 پس از شهادت امام سجّاد(ع)، امنیت سیاسی و جانی برای حضرات معصومین(ع) در ظاهر ایجاد شد و توطئههای ائمه نفاق شکلی مخفیانه یافت. در واقع مقاومت معصومین و گسترش نسل آن بزرگواران، منافقین را مجبور کرد تا موجودیت اهلبیت(ع) را بپذیرند و از آرایش جنگی و حذف فیزیکی به صورت علنی دست بردارند و به جای جنگ نظامی و سیاسی، به «جنگ فرهنگی» رو بیاورند.
🔸 لذا مأموریت حضرات معصومین(ع) در این دوران، بیدار کردن امّت اسلامی در عرصهی وحدت کلمهی اجتماعی جهت تشکیل حکومت و ساخت تمدّن بوده است؛ زیرا مشکل مسلمین تنها در عدم توجه به عبادات فردی یا بدعتگزاری در مناسک نبوده بلکه تمامی این انحرافات در یک نقطه به وحدت میرسیدند و آن این بوده که مسلمانان همانند قوم بنیاسرائیل دچار گوسالهپرستی و تبعیت از سامری امّت شده بودند و محور تشکیل جامعهی اسلامی را از توحید و ولایت و رسالت به پیروی از ائمه نفاق و تئوری قدرت و ثروت و اطلاعِ مادّی تغییر داده بودند.
🔹دستگاه موجود برای مقابله با فرهنگ اهلبیت، فرهنگ و علومِ تمدن مادی موجود را نشر میداد و ائمّه نیز متعرّض آن ادراکات و علوم مادّی میشدند و اعلام میکردند که تمدّن الهی در تقابل با تمامی ابعاد تمدّن مادّی است و راه دیگری را برای زندگی بشریت مطرح میکند.
🔸در واقع ائمه اطهار با ابعاد و ارکان و بخشهای مختلف تمدن مادی از جمله هنر، پزشکی، نجوم، فلسفه و عرفانِ آن زمان مخالفت میکردند. به طور نمونه، در پاسخ به برخی سوالات نجوم یا طب، تصریح میکردند که پاسخ این پرسش بر اساس نجوم یا طبّ موجود چنین است، اما بر اساس علمی که در نزد ماست، جواب دیگری دارد.
🔹دستیابی به «فلسفهی تاریخ» در این چارچوب، نیاز امروز جمهوری اسلامی است و الا خطر تحریف شخصیت امام خمینی (ره) جدّیتر خواهد شد و تحقق منویات رهبری با مشکلات بیشتری مواجه میشود و آیندهی انقلاب در معرض تهدید قرار میگیرد.
#فلسفه_بلاء
#فلسفه_مصیبت
#وظایف_شیعه_در_دوران_غیبت
📋متن چکیده مبحث پنجم👇👇👇
✅ @hoseiniyehandisheh
1_305753115.pdf
371.5K
📋متن چکیده #مبحث_پنجم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
... و «زن» اگر که تویی،
ما کداممان «مَرد»یم؟
یک بانوی قدرتمند و ثروتمند طبعاً در معرض انواع ارتباطات اجتماعی است. پس وقتی نه فقط مراکز قدرت و ثروت که حتی تمامی زنهای مکّه به دلیل ازدواج با یک مرد فقیر، با او قطع ارتباط کنند، در میانه موجهای سهمگینی از فشار روحی بالا و پایین خواهد شد... گذشته از این، بحرانیترین لحظات زندگی یک زن، همان وقتی است که میخواهد از بار فرزندش فارغ شود. درست در همچین لحظاتی، تمامی زنان قریش را بسیج کردهاند تا او تنها بماند و بخاطر وفاداری اعجازآمیزش به محمّد مجازات شود؛ اما یقین پولادین او ذرّهای متزلزل نمیشود.
در مقابل چنین عظمتی است که
«برترین زنان جهان»
از بهشت فرود میآیند
و لیاقت پیدا میکنند و قابل میشوند
تا قابلگی کنند برایش ...
پینوشت:
همهی مردهایِ نامردی که یک روز به دنیا آمدند و یک روز هم با خفّت و حقارت، سرشان را روی زمین گذاشتند، مشکلشان این بوده که برای نصرت ولیّ خدا، به شاگردی ِ بانویی مثل شما تن ندادهاند. سیزده شب مانده تا شب قدر که در آن، عرضهدارها برای نصرت ولیّ، مقدر و معیّن میشوند. میشود دست نوازشی بر سرم بکشید تا کمی از شما وفاداری یاد بگیرم ای «امّالمومنین»؛ ای «مادرِ همهی مومنها»؛ و ای «پرورشدهندهی ایمان در قلبها و فکرها و رفتارها»...
وفات حضرت #خدیجه (س) را تسلیت عرض میکنم. التماس دعا
✅ @hoseiniyehandisheh
✅ @msnote