eitaa logo
حسینیه اندیشه و جبهه مقاومت
530 دنبال‌کننده
241 عکس
57 ویدیو
133 فایل
مباحث و یادداشت‌هایی هم‌سو با حسینیه اندیشه در موضوع جبهه مقاومت ✔️آدرس وب سایت: http://hosseiniehandisheh.ir ✔️آدرس کانال رسمی حسینیه اندیشه: https://eitaa.com/HossiniehAndisheh ✅ ارتباط با مدیر کانال: @azn1360
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 در زمان پیروزی انقلاب اسلامی، کسی به خانم‌ها نگفت که چادر بپوشند، اما خیلی از خانم‌های بی‌حجاب چادری شدند. 🔆 هرگاه قدرت سیاسیِ شما و ولایتِ اجتماعی شما رو به رشد باشد، منطقِ کفر شکسته می‌شود و زمینهٔ پذیرشِ عمومیِ احکام اسلام، ازجمله حجاب، بیش‌تر خواهد شد. ✔️ آیت الله علامه سید منیرالدین حسینیِ الهاشمی: «در مورد این‌که شما اصولاً لباس‌ها را چگونه باید متحول کنید، باید گفت: در زمان پیروزی انقلاب اسلامی، کسی به خانم‌ها نگفت که چادر بپوشند، اما خیلی از خانم‌های بی‌حجاب چادری شدند. الآن کسی در فرانسه برای زن‌ها محسّنات حجاب را تبلیغ نمی‌کند، بلکه حجاب لباس انقلاب شده است دربرابرِ استکبار و کفر. در زمان جنگ هرگاه در حمله‌ای بر عراق غالب می‌شدید، پافشاریِ متخصصانِ مخالف بر مطالعاتشان شکسته می‌شد و شما آن‌ها را به فکر فرو می‌بردید. هرگاه قدرت سیاسیِ شما رو به توسعه باشد و ولایت اجتماعی شما رو به رشد باشد، منطق کفر شکسته شده و بی‌رنگ می‌شود؛ سپس پذیرش عمومی از احکام اسلام، ازجمله حجاب، بیش‌تر خواهد شد.» ۱۳۶۹/۸/۲۲ ☑️ @moniroddin
اطلاعیه مراسم عزاداری ایام فاطمیه دوم سخنران: حجت الاسلام و المسلمین حیدری موضوع: ساختارهای اجتماعی غاصب خلافت; از "سقیفه" تا "توسعه"
1.MP3
41.6M
🎙صوت ◾️شب اول عزاداری ایام فاطمیه دوم سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حیدری موضوع: ساختارهای اجتماعی غاصب خلافت; از "سقیفه" تا "توسعه"
تصویر ◾️شب اول عزاداری ایام فاطمیه دوم سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حیدری موضوع: ساختارهای اجتماعی غاصب خلافت; از "سقیفه" تا "توسعه"
◀️تصویر ◾️شب دوم عزاداری ایام فاطمیه دوم حجت الاسلام و المسلمین حیدری موضوع: ساختارهای اجتماعی غاصب خلافت; از "سقیفه" تا "توسعه"
هدایت شده از محمدصادق
ساده‌سازیِ یک روضه‌ی پیچیده خدا هم اگر نگفته بود، خودمان با این همه زیبایی‌های طبیعی و تکوینی، عشق‌بازی می‌کردیم و بخش بزرگی از عمر و پول و حیثیت‌مان را خرج‌شان می‌کردیم. چه برسد به این‌که خودش، کلّی از «جمال» و «زینت» و «حُسن» در کتابش برای‌مان گفته. از «لکم فیها *جمال* » که در توصیف همراه شدن‌مان با طبیعت است؛ تا «إنّا جعلنا ما علَی الارض *زینه* لها» و « *زینّا* السماء الدنیا بمصابیح» که زیباییِ آسمان و زمین را حکایت می‌کند. در آخر، از جریان «حُسن» در بین تمامی آفریده‌هایش خبر داده و کار را تمام کرده: «الذی *أحسن* کلّ شیء خلَقه»: خدایی که هر چیزی را آفریده، زیبا آفریده. اما به نظرم، در توضیح این آیات باید خیلی احتیاط کرد. چرا؟ به خاطر حرف کسی که تمام علم قرآن، از قلب پیامبر به قلب او منتقل شده و نور ولایتش در وجود همه‌ی مخلوقات جاری شده. به خاطر حال کسی که در اوج احساس هم، در قُلّه‌ی عقلانیت ایستاده. یعنی به خاطر روضه‌ای که علی بعد از دفن زهرایش برای پیامبر خواند: *ما أقبح الخضراء و الغبراء یا رسول‌الله* «بعد از فاطمه، چقدر آسمان و زمین زشت شده است؛‌ای پیامبر خدا!» مگر حقیقت قرآن در گفتار و رفتار علی مجسم نشده؟ پس همه‌ی آن آیات زیبایی را باید بر اساس این حدیث شیدایی تفسیر کرد. البته عقل غیرمعصوم در برابر این حقائق، کاری از دستش بر نمی‌آید مگر برداشتی ساده‌انگارانه از مسائل پیچیده. نمی‌دانم؛ شاید در این وانفسای نادانی، تعریفِ نبیّ‌اکرم از پاره‌ی تنش راهگشا باشد: «لو کان *الحُسن* شخصاً لکان فاطمه* «اگر امکان داشت که همه‌ی زیبایی و حقیقت آن، به شکل یک انسان در بیاید، می‌شد فاطمه.» اگر زیبایی و ظرافت و لطافتی در دنیا دیده می‌شد، بند به وجود زهرا بود و حُسن و جمال و زینت تنها وقتی در مخلوقات جاری می‌شد که اراده‌ی دختر پیامبر به میان می‌آمد. پس عجیب نیست که علی سر از مزار فاطمه بردارد و تمام دنیا را زشت ببیند. ببیند که با شکستن پهلوی زهرا، یک پایه‌ی خلقت شکسته شده و دنیا بدون منشأ زیبایی، دارد تلو تلو می‌خورد و لَق می‌زند. وقتی حقیقتِ حُسن زیر خاک برود، نباید شکّ کرد که عالَم، مقهور قُبح شده است. انگار علی بعد از مصیبت زهرا، جهان را شهود کرد و حاصل مکاشفه‌اش این‌قدر سنگین بود که فقط می‌توانست با پیامبر در میان بگذارد: «ما اقبح الخضراء و الغبراء یا رسول‌الله ...» اصلاً من یک پیشنهاد می‌دهم؛ می‌گویم حتی اگر قرار است قرآن فقط با قرآن تفسیر شود، بعد از شهادت صدّیقه‌ی کبری باید تمام آیات جمال و حسن و زینت را زیرمجموعه‌ی این آیه قرار داد: *ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت ایدی الناس* فساد در خشکی و دریا آشکار شده بخاطر آنچه که «دست‌های مردم» فراهم آورده. می‌دانید که؟ «دست‌های مردم»؛ دست‌های بعضی از مردم مدینه، سنگین بوده و بدجور با گونه‌های حُسن و جمال تا کرده‌اند. بعد از آن، زمین و آسمان زشت شده و خشکی و دریا به آتش کشیده شده و فساد، سر و روی‌مان را گرفته است ... ـــــــــــ «امّ‌الائمّه» به فکر ما بود و حُسن و جمال را برای فرزندانش به ارث گذاشت. یعنی بعد از زشت شدن دنیا، امیدِ «زیبایی» به «پسران فاطمه» بود؛ اما امروز تک‌تک‌شان را از دست داده‌ایم و در وضعیتی هستیم که هر جمعه باید بگوییم: «این السبیل بعد السبیل؛ این الخیره بعد الخیره؛ این بقیه‌الله ...». شما را نداریم و دل‌های‌مان را به جاهای دیگری بُرده‌اند و به اسم فهم عقلاء، تجارب بشری و دستاوردهای مدرن، میل و پسندِ امّت پیامبر را عوض کرده‌اند و ذائقه و زیبایی‌شناسی ما را تغییر داده‌اند. حالا بدون شما، برای رسیدن به زندگی زیبا و زیبایی‌های زندگی سگ‌دو می‌زنیم... همین‌قدر نفهم ... همین‌قدر بدسلیقه ... همین‌قدر بی‌امام ...        پی‌نوشت: من نمی‌دانم کاظم بهمنی، از این شعر دقیقا چه مقصودی داشته اما من آن را بنا بر تخیّلی که از مکاشفه‌ی امیرالمومنین برای‌تان نوشتم، زمزمه می‌کنم: همین که روح زخمی‌ت سبک شد از لباس‌ها زدند روی دست‌شان مکاشفه‌شناس‌ها تو درد و روضه نیستی تو راز آفرینشی تو را زدند کافران پرت شود حواس‌ها @msnote
هدایت شده از محمدصادق
خلوا عن ابن عمی دل‌های ما که زکام شده و بسیاری از دردها را نمی‌چشد و خیلی از مصیبت‌ها را حسّ نمی‌کند. پس چرا وقتی فاطمیه می‌رسد، همین دل‌ها از دودلی در می‌آیند و با روضه‌های می‌سوزند و می‌لرزند و می‌گدازند؟ من گمان می‌کنم این تغییر حال در جای دیگری ریشه دارد و به ما بر نمی‌گردد. مثلا می‌تواند برگردد به سوز آن فریادی که فاطمه بر سر ای‌ها زد؛ وقتی داشتند را به زور از خانه بیرون می‌کشیدند. آنجا بود که ناموس خدا به دنبال شیر خدا به راه افتاد و با ندایش باطن هستی را به تلاطم درآورد: *خلّوا عن ابن عمّی*  پسرعمویم را رها کنید ... سوز آن فریاد را کسی نتوانسته برای‌مان توصیف کند اما سلمان از آثارش برای‌مان تعریف کرده: «هنگام آن فریاد، در کنار بودم. به خدا قسم دیوارهای مسجد رسول‌الله را دیدم که از جا کنده شد و آن قدر از زمین فاصله گرفت که گرد و خاکش در مشام‌مان پیچید.» دل ما کمتر از آن سنگ‌ها و گِل‌ها که نیست؛ هست؟! ـ علی‌اکبر لطیفیان چه خوب گفته: خواست تا زود خودش را برساند به علی سرِ این خواستنِ خود، دو سه باری افتاد ناله‌ای زد که ستون‌های حرم لرزیدند به روی مسجدیان گرد و غباری افتاد غیرتِ معجرِ او دستِ علی را وا کرد همه دیدند سقیفه به چه خواری افتاد اما خب؛ بعدش: وقت برگشت به خانه، همه‌جا خونی بود چشمِ یاری به قد و قامتِ یاری افتاد @msnote
تصویر ◾️شب سوم عزاداری ایام فاطمیه دوم حجت الاسلام و المسلمین حیدری موضوع: ساختارهای اجتماعی غاصب خلافت; از "سقیفه" تا "توسعه"
هدایت شده از محمدصادق
مردی که به قول زیارت جامعه کبیره، «التامّین فی محبه الله» و «المخلصین فی توحید الله» است و تمام وجودش را توحید و حبّ خدا پر کرده، عشق را طور دیگری معنا می‌کند. طور دیگر؟! همان طوری که به پیامبر گفت وقتی فردای ازدواج از علی پرسیده بود: «همسرت را چگونه یافتی؟» و علی در پاسخ، چه موحّدانه محبوبه‌اش را معرفی کرد: «بهترین یار بر طاعت خدا». البته که عظمت این پاسخ را کسی جز نبی‌اکرم درک نمی‌کرد؛ پیامبری که می‌گفت: «قرّه عینی فی الصلاه» و بعد به فاطمه‌اش هم می‌گفت: «یا قرّه عینی» و انگار به همان اندازه‌ای که ارتباط با خدا نورچشمش بود، زندگی با فاطمه و ارتباط با جمال الهی و دیدن زیبایی خدا از آینه‌ی فاطمه، چشمش را روشن می‌کرد. خلاصه من حدس می‌زنم که محمّد و علی خیلی خوب می‌دانستند وابستگی خداپرستیِ‌شان به فاطمه تا به کجاها اوج گرفته. مثلا تا جایی که فاطمه هر روز با نمازش برای علی می‌درخشید و خانه‌ی امیرالمومنین را پر از خداپرستی به رنگ فاطمه می‌کرد: «تزهر لامیرالمومنین فی النهار ثلاث مرات بالنور» و مردم مدینه که با این رنگ‌ها جور نبودند، با تعجب نزد پیامبر می‌رفتند و از رنگ‌ها و نورها سوال می‌کردند و پیامبر هم خانه علی و محراب فاطمه را به آنها نشان می‌داد. شاید به خاطر همین بود که پیامبر سه روز مانده به شهادتش، علی را به کناری کشید و گفت: «تو را به دو گُلم یعنی حسن و حسین سفارش می‌کنم [چون به جز آنها کس دیگری برایت نخواهد ماند] پس به زودی، دو رکن‌ وجودت از هم پاشیده خواهد شد.» و بعد تسکینش داد که: «خدا جایگزین من برای توست.» خیلی زود، اولین رکن علی رفت و علی، بی‌پیامبر شد. کمی بعد هم رکن دوم شکسته شد، و علی بی‌فاطمه. همه وجود علی را تکه‌تکه و پاره‌پاره کردند و حالا کسی نمانده بود جز خود خدا که باید جای خالی فاطمه را برای علی پُر می‌کرد. اصلا روایت شیخ صدوق که «علی، در یک شبانه‌روز هزار رکعت نماز می‌خواند» باید همین‌جا معنا شود آن هم در کنار روایت شیخ کلینی: «هر گاه چیزی علی را به سختی و نگرانی می‌انداخت، به نماز پناه می‌برد.» انگار هر یک شبانه‌روز زندگی با فاطمه‌ای که «بهترین یار بر طاعت خدا» بود، به اندازه هزار رکعت نماز، علی را به خدا بیشتر نزدیک می‌کرد و حالا که همه وجودش را متلاشی کرده بودند و را، رکن توحیدش را، تکیه‌گاه عبودیتش را از او جدا کرده بودند و به سخت‌ترین سختی افتاده بود، باید پناه می‌برد به هزااااار رکعت نماز در یک روز.... اصلا می‌شود عقلانیت عاجز بشر را توجیه کرد تا از این به بعد اگر خواست «فاطمه» را تعریف کند، این طور دست و پا بزند: «جای خالی‌ش، روزانه هزار رکعت نمازِ مردی را می‌طلبید که یک ضربت شمشیرش، از عبادت جن و انس برتر بود.» @msnote
1(2).mp3
47.45M
🎙صوت ◾️شب سوم عزاداری ایام فاطمیه دوم سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حیدری موضوع: ساختارهای اجتماعی غاصب خلافت; از "سقیفه" تا "توسعه"
◀️ پیوست با توجه به مشکل پیام رسان ایتا در بارگذاری صوت های با حجم بالای ۵۰ مگ متاسفانه فایل صوتی شب دوم در این پیام رسان بارگذاری نمی شود، لذا علاقمندان گرامی می توانند جهت بهره مندی به کانال حسینیه اندیشه در پیام رسان بله یا سروش مراجعه فرمایند. ☑️ مدیریت کانال حسینیه اندیشه
تصویر ◾️آخرین شب عزاداری ایام فاطمیه دوم حجت الاسلام و المسلمین حیدری موضوع: ساختارهای اجتماعی غاصب خلافت; از "سقیفه" تا "توسعه"