حسین کمیل:
" *انتقاد،اصالت فراموش شده انقلاب اسلامی* " / *دغدغه جوانان گامدومی*
نکته:منظور از جمهوری اسلامی در این نوشتار،آن چیزی است که در ذهن عامه مردم است نه حقیقت جایگاه آن در قانون اساسی و در اذهان نخبگان
🎯آنچه از ورق زدن تاریخ در پهنه جغرافیای سیاسی ملت ها و کشورهای مختلف جهان بدست می آید، تفاوت گاه و بیگاه خواسته ها و ایده های مردم با عملکرد و گاهی طرز تفکر دولت ها و در نگاه کلان تر حکومت های مسلط بر آن جوامع است. تجربه نشان می دهد هرچه این تفاوت ها گسترده تر و عمیق تر شده است، ملت ها بیشتر شکل گیری جنبش های اعتراضی را شاهد بوده اند. تفاوت در خواسته های سیاسی ،اقتصادی و معیشتی تا تفاوت در نوع نگاه و ایدئولوژی و گاهی هم همه این موارد به هم. در واقع نقد شرایط حاکم نقطه شروع همه حرکت های اعتراضی بوده و تا پایان ملازم آن خواهد بود. زمانی که شرایط به حدی نامناسب می شود که ملت ها هیچ امیدی به اصلاح شرایط حاکم ندارند در صدد تغییر ماهوی و کلی اوضاع و پروتکل های موجود بر می آیند که واژه انقلاب به آن اطلاق می شود. انقلاب به معنای دگرگونی گاهی همراه با تغییر حکومت ها و گاهی هم ممکن است همراه با تصمیم جمعی برای کنار گذاشتن روش کلی گذشته و استفاده از روش های جدید در همه ابعاد باشد. انقلاب صنعتی فرانسه،جنبش اعتراضی علیه حکومت کلیسای قرون وسطایی،انقلاب بلشوییکی،تغییرات گسترده در اداره اقتصادی چین و ….همه اینها را به نوعی می توان دگرگونی های اساسی دانست که برخی منشا اقتصادی و معیشتی و برخی سیاسی دارند.
اما انقلاب اسلامی ایران از نظر محتوا و روش با سایر انقلاباتی که در جهان رخ داده است تفاوت دارد. انقلاب اسلامی در مرحله اول عکس العملی بود به ایدئولوژی حاکم ،که سبب صدمات زیادی به کشور در ابعاد فرهنگی،علمی،اقتصادی و معیشتی، سیاسی و دینی شده بود.در واقع انتقاد به اصل حاکمیتی که هیچ راهی جز سرنگونی آن برای دستیابی به خواسته های ایدئولوژیکی که در سایه آن تمام ابعاد دیگر پوشش داده می شدند.
انقلابی اسلامی که سه اصل اساسی قانون اساسی آن را ((استقلال، آزادی، و عدالت اجتماعی)) تشکیل می دهد و سه اصل اساسی حکومت اسلامی را ((حق مشارکت مردم، برقراری احکام اسلامی و نظارت و ولایت فقیه)) می داند و عملا با این نوع نگاه نتنها به نقد شرایط حاکم کشور بلکه به نقد شرایط حاکم بر جهان می پردازد و ضربه ای اساسی بر پیکره لیبرالیسم و کمونیسم و سکولاریسم وارد می کند در سال ۱۳۴۱ آغاز شد و در بهمن ۵۷ به پیروزی رسید.
حال پس از پیروزی انقلاب باید تغییرات آغاز شود!
تغییرات آغاز می گردد و علی رغم تحمیل جنگی هشت ساله و مشکلات دیگر،انقلاب با نگاه نقادانه مردم و مسئولین با سرعت به حرکت خود ادامه می دهد اما…
پس از 43 سالی که از انقلاب اسلامی می گذرد:
انقلاب اسلامی را باید گفتمانی انتقادی دانست.گفتمانی انتقادی که برای نقد سیاستها و رفتارها معیار دارد.هرجا سیاستها و رفتارها با معیارهای انقلاب اسلامی سازگار نبود باید آنجا را نقد کرد اما حالا و بعد از 43 سال….
حقیقت آن است که حکومت اسلامی و تمدنسازی آن رخ نداده است و متاسفانه ما انقلاب اسلامی و جمهوریت اسلامی را به یکدیگر تقلیل داده ایم و حاصل آن یک خلط نامناسب است:
نظام ایران دارای دو ساخت است”یک ساخت حقیقی و یک ساخت حقوقی”. در ظاهر هردو باید یکی باشد اما در عمل و انتظار اینگونه نیست؛ ساخت حقیقی که در واقع هویت و بعد باطنی نظام است همان انقلاب اسلامی با پروتکل های مربوط به آن است و اما ساخت حقوقی و ظاهری همان قوای سه گانه یا همان جمهوریت اسلامی است.متاسفانه ما انقلاب اسلامی که بروکراسی پذیری آنچنانی ندارد و سرعت عمل و ایده آلهای آن مشخص است را با جمهوری اسلامی با آن ساختار کم تحرک و منطبق بر بروکراسی سنگین و همساز شده با قواعد جهانی که بعضا خلاف اصول انقلاب است،کاملا خلط کردیم.
شاید در روز اول اصلا قرار بر چنین موضوعی نبوده باشد اما جبر بین المللی و البته در بخشهایی فساد و ناکارمدی و یا نفوذ سبب شده تا امروز انقلاب اسلامی را که در واقع هویت و درون مایه نظام است به جمهوری اسلامی که ظاهر نظام میباشد تقلیل دادیم...
*این توضیح واجب است* که منظور از *جمهوری اسلامی* در این مرقومه، تقلیل دادن جمهوریت اسلامی بیان شده در قانون اساسی، به سیاست ها و رفتار دولتمردان و کارگزاران است.
نتیجه آن می شود که هر اتفاق و عملکرد دولتمردان را باید توجیه کرد تا به انقلاب اسلامی آسیب نرسد و همه اینها به خاطر آن است که بعد از انقلاب و به مرور جایگاه نقد در انقلاب اسلامی خوب تبیین نشد. در واقع اگر قرار باشد به همین صورت پیش برویم باید از روزی ترسید که نقد درون گفتمانی و درون خانوادگی در انقلاب اسلامی جای خود را به نقد برون گفتمانی بدهد ،یعنی بجای آنکه انقلاب اسلامی، سکولاریسم و لیبرالیسم را نقد کند،آنها به نقد انقلاب اسل
امی در ابعاد مختلف بپردازند که امروزه در حوزه اقتصادی و فرهنگی و قضایی در حال رخ دادن است. درواقع اگر اصالت انتقادی بودن انقلاب را از آن بگیریم و فقط به تبیین چرایی انقلاب و توجیه عملکرد کارگزارت بپردازیم، با دست خود نیرومحرکه آن را از کار انداخته ایم و باید منتظر عقبگرد در سیاست ها و رفتارها مسئولین باشیم امری که شاید امروز به آن مبتلا شده باشیم و اوج آن را در هشت سال دولت روحانی در همه ابعاد حاکمیتی رسما مشاهده کردیم و وقتی هم شروع به نقد کردیم در بسیاری موارد اصول اساسی آن را که فراموش شده بود،دقیق بجا نیاوردیم و هنوز سوالات بسیاری در اذهان افکار عمومی در مورد اینکه بالاخره انقلاب،وضعیت حاکم را سبب شده یا افراد، و آیا اصولا تمایزی بین این دو باید باشد یا نه،باقی بگذارد…
بشرط حیات ادامه دارد...
در تلگرام و ایتا به ما بپیوندید:
@hosseinkomail1404
اینستاگرام
@h.komail5
روحانی و وزیرش با بودن برجام، چند برابر قیمت #۲هواپیمایایرباس وارد کردند و عکس گرفتند و روی آن غش کردند..آخر هم بخاطر نبودن قطعه و مجوز پرواز در اشیانه زمینگیرند چ.رستم قاسمی،در تحریم،#۷هواپیمای نو بوئینگ امریکایی وارد کرده و در حال پروازند!
گویامشکل #تحریم نیست،بلکه #عرضه است!
#حسینکمیل
سیاست در واپسین لحظات /حسین کمیل
توضیح👇👇
🎯به نظر میرسد ساختار حقوقی برجام اجازه برچیده شدن همه تحریمها را نمیدهد کما اینکه با وجود خود برجام،تحریم های ثانویه آمریکا که ذیل برجام لغو نمیشد عملاً لغو تحریمها در برجام را بیخاصیت کرده بود. آنچه به ذهن متبادر میشود آن است که تصمیم ایران بر بیاثر کردن تحریمها و بیاعتبار کردن تحریمها بوده و احتمال توافق موقت یک مُسکن و خرید زمان برای این امر است.خصوصاً اثبات توانایی ایران در رسیدن به اوج قله غنیسازی و اثبات آن به کشورهای غربی و تهاجمیتر شدن سیاست منطقهای ایران و فشار بر اسرائیل و امریکا در غرب آسیا سبب امتیاز دست بالا برای ایران در مذاکرات شده و امکان رفع نیاز ایران به زمان برای اصلاحات اقتصادی تامین میکند که همزمان نیاز به یک توافق برای تبلیغات انتخاباتی آمریکا بعنوان نیاز مبرم دولت بایدن است را رفع کند.علاوه بر موارد فوق به نظر میرسد در این ببین ایران برای حل کردن فشار کشورهای روسیه و چین که بهانه عدم همکاری اقتصادی خود با ایران در آینده را به برجام گره زده بودند به یک توافق موقت تن داده باشد و در این بین بهانه این کشورها و برخی دیگر از کشورهای عضو اتحادیه اروپا که در قالب تروئیکای اروپایی نیستند را برطرف کرده باشد و از این به بعد دور زدن تحریمها برای ایران دارای وجهه قانونی و بین المللی است زیرا آمریکا در عمل اثبات خواهد کرد که با هیچ مذاکرهای، هیچ تحریمی را به صورت واقعی رفع نخواهد کرد،هرچند ظرفیت واقعی برجام،اجازه لغو تحریمها را نمیدهد و نهایتا بتواند تعدادی تحریم را بصورت ظاهری تعلیق نماید.در دور اول برجام ایران با استفاده از فرصت دستداده از طریق مذاکرات،به قضیه داعش پایان داد؛حال به نظر میرسد ایران با علم به عدم رفع واقعی تحریمها، از فرصت مذاکرات مجدد برای آرام کردن جو عمومی داخلی کشور و قانع کردن مردم به اینکه مذاکره رسماً هیچ نتیجه ای ندارد و و نیز کسب فرصت برای احیای اقتصاد ایران استفاده خواهد کرد.
نکته مهم آن است:توافق جدید اگر به خروج مجدد امریکا منتهی شود،نباید شُک اقتصادی جدید تکرار شود! یعنی ادامه حرکت برای بیاثر کردن تحریمها،کماکان باید ادامه یابد. همچنین بعید است در صورت نقض عهد مجدد امریکا،روسیه اورانیوم غنیشده ایران را پس دهد و خود را در افکار بینالمللی در معرض تهمت کمک به ساخت تسلیحات اتمی توسط ایران قرار دهد.لذا تقویت حوزه توسعه و پیشرفت اتمی،برای روز مبادا باید در دستور کار باشد تا در صورت لزوم با سرعت بیشتر،به توان هستهای بازدارنده برسیم! البته باید مراقبFATFبازی جدید هم بود!
#حسینکمیل
خاندان #فرمانفرا و آدمهایشان در قاجار و پهلوی صاحب نفتِ ملی بودند.
در پسا ج.ا.ا هم بسیار سعی شد تا نفت و بعد پتروشیمی در اختیار عدهای باشد،نه #ملی.
تیرشان در قراردادهای نفتی موسوم به #IPC به سنگ خورد،اما مالکیت #خصوصی_حزبی_فامیلی باقیست و دولتها هیچکاره!
#حزبکارگزاران_سازندگی
سیاست در واپسین لحظات /حسین کمیل
کپشن👇👇👇
در سفر رئیسی به روسیه،پوتین سعی کرد با پیشنهادات تجاری طرح #برجامپلاس را که قبلا ایران رد کرده بود،به اسم توافقموقت با امریکا،بر ایران تحمیل کند.حالا اسم #پاتک ایران، #مذاکرهمستقیم با امریکاست تا توازن دیپلماسی #شرقی_غربی حفظ شود.در سیاست،دوست معنا ندارد!
این منافع هست که تعیینکننده است!
دو اتفاق مد نظر است:اول انکه ایران با در نظر گرفتن تنش میان امریکا و روسیه بر سر اوکراین،سعی دارد خود را از وجهالمصالحه بودن در میز مذاکرات رها سازد و دوم اینکه با در نظر گرفتن احتمال جنگ بین کشورهای شرق و غرب،و عملا بلاتکلیف ماندن مذاکرات و تحریمها،یکبار برای همیشه تکلیف را برای افکار عمومی و آینده برنامهریزی کشور مشخص سازد. بنظر میرسد بحث تبادل زندانیان به پیشنهاد امریکا و پیشنهاد دکتر رئیسی برای بازگشت پرونده از وزارت خارجه به شورای عالی امنیت ملی که پیشتر تغییر دبیر این شورا توسط رئیسی و تعیین جایگزین برای شمخانی صورت گرفته،مسیر پیگیری پرونده هستهای را در بستری امنیتی و خارج از دیپلماسی در نظر دارد؛ چه آنکه به عقیده رئیسی هم، وزارت خارجه در دوران روحانی به جریان نفوذ آلوده شده است.
حذف تعدادی از دیپلماتهای ارشد مذاکره کننده امریکا نظیر ریچارد نفیو معمار تحریمهای امریکا، از تیم مذاکره امریکایی به ریاست رابرت مالی، نیزاحتمال مذاکرات امنیتی بین امریکا و ایران و ایجاد توازن سیاسی بین غرب و شرق را در سیاست جمهوری اسلام محتمل میکند. اما در این بین باید دید سیاست منطقهای ایران به کدام سو میرود؟..میزان تمایل افکار عمومی ایران به مذاکره مجدد و خرید زمان برای اصلاحات اقتصادی و ترمیم زخمهای دوران روحانی،افزایش فشار بر کشورهای عربی از طریق یمن،و همزمان کوتاه آمدن در برخی موارد در عراق را باید در یک مسیر و در راستای حل و فصل پرونده هستهای دانست؛کما اینکه جمعبندی ایران آن است که بزودی با رویش مجدد بحران داعش،بصورت همزمان در عراق و افغانستان مواجه خواهد شد و باید برای آمادگی هرچه سریعتر، تکلیف پروندههای روی میز را روشن کند
#حسینکمیل۵
سیاست در واپسین لحظات /حسین کمیل
کپشن👇👇👇
آنچه در شرق اروپا در حال روی دادن است، تاثیر بسیار مهمی بر بسیاری از روندهای جهان در قرن حاضر خواهد داشت.تغییر نظم جهانی و خروج رسمی جهان از نظام تک قطبی،ظهور ابرقدرتهای جدید و تعیین کننده در نظم جدید جهانی قطعی است.روسیه و چین در منطق خود، و ایرانی که میرود جای امریکا را در دوران پسا خروج یانکیها از منطقه بگیرد!
دوران سیاه پس از سقوط شوروی و تلاش همه جانبه برای نابودی اخرین بازمانده آن یعنی روسیه و تباهی که روسیه آن دوران، بدان دچار شد را کسی فراموش نمیکند و در مسکو بسیاری میدانند که بخش بزرگی از آن زیر سر مافیای یهودی حاکم بر جهان بود.
یهودیانی که بر اساس پروتکلهای سازمان مخوف صهیون، با استفاده از فرصت جنگ جهانی دوم،مظلوم نمتیی و کار رسانهای و هلوکاستسازی،آن دسته از پیروان کنیسه را که حاضر به ترک اروپا نبودند به زور به فلسطین کوچ دادند، سالها پس از جنگ جهانی باز هم منتظر فرصت برای اشغال سرزمینهای جدیدی که مدعی داشتن ریشه در آن باشند، ماندند...سرزمینهای شرق اروپا، آسیای میانه و قفقاز!
آنچه در طول سالهای گذشته در شرق اوکراین روی داده در واقع بخشی از این بازی است.از گرجستان شروع کردند و با گسترش سازمان جاسوسی خود در آنها در تلاش بودند در شرق اروپا و قفقاز و سپس آسیای مرکزی کار خود را به پیش ببرند. فهم روسیه از موضوع و آغاز جنگ جنگ کریمه و نیز کمک اطلاعاتی ایران در شناسایی مراکز فرماندهی صهیونیسم در گرجستان،قضیه گرجستان را برای همیشه مختومه کرد.!
موضع جدید جهت پیادهسازی نقشه صهیونیسم جهانی،جمهوری باکو و اوکراین بود.در میان همه این مناطق، اوکراین برای یهودیان اهمیت بسیاری دارد. هنوز هم دهها هزار یهودی در این کشور ساکن هستند. اهمیت این کشور علاوه بر سابقه تاریخی ادعایی یهودیان،به بخش اعظم پولشویی مالی آنها در این کشور باز میگردد.همچنین اوکراین برای آنها نقطه اتصال قفقاز، اروپای شرقی، دریای سیاه و روسیه،که از طریق دریای سیاه با ترکیه و از آنجا با فلسطین اشغالی متصل شده و اهمیت قبضه کردن اوکراین برای تولید قدرت یهود را بیشتر میکند. با قدرتمند شدن پوتین و تلاش روستبارهای ملیگرا برای مقابله با جریان مخالف خود در اوکراین ماسونها دست به کار شده و قدرت را در کیف به دست گرفتند و مدتهاست بدنبال رفتن زیر چتر ناتو برای پوشش امنیتی خود هستند. پوتین در جنگ کریمه،عیار غرب را فهمید! همچنین با وابسته کردن اروپا به خود،خصوصا در بخش انرژی و بازار کشاورزی،عملا شیرازه ناتو را از هم پاشید و جز نخست وزیران یهودی امریکا و انگلیس،در قبال مسئله اوکراین،صدایی از هیچ کس دیگر بلند نمیشود.پوتین تصمیم گرفته تا این جریان را که شوروی را سرنگون کرد، اوکراین را از دست روسها درآورد، در قفقاز نفوذ کرده و در آسیای مرکزی تلاش کرد تا متحدان روسیه را از میدان به در کند، یک بار برای همیشه نابود کند. ایران با درک این موضوع،بدنبال پاکسازی مرزهای شمالی و قفقاز از صهیونیستهاست.جمهوری آذربایجان،پس از سفر رئیسی به روسیه و توافق روسای جمهور دو کشور در مورد سروسامان دادن به قفقاز و پس از آن، خواهش اردوغان برای سفر به ایران،تازه فهمیده که چه غلطی کرده است!
وزیر دفاع علیاف در سفری از پیش تعیین نشده خود را به تهران رسانده است!
پایان/#حسینکمیل۵