#مقتل_الحسین
#مقتل
#قتلگاه
⭕️فبینما هو یخاطبه اذ رماه العین حرمله بسهم ،فذبحه فی حجره.....
مقتل شماره22
🔰درحالی که زنده بود گلویش راحرمله روی سینه عمو برید...
المنتخب،طریحی،ج۲ص۴۵۱
#مقتل_الحسین
#محرم
کانال #راس_الحسین_علیه_السلام 👇
🏴@hossinemazlom🏴
🩸 #قتلگاه... 🩸
🥀 علامه مجلسی رحمهالله نقل میکند که شتربانی که همراه سیدالشهدا علیهالسلام به کربلا آمده بود، در شب یازدهم مشاهدات خود در قتلگاه را اینگونه گزارش میدهد:
🥀 ناگاه ديدم زمين دچار لرزه شد و آسمان به اهتزاز آمد. شور و شين و گريه و صدایى به گوشم خورد كه میگفت: وای پسرم! وای کشته شدهام! وای ذبح شدهام! وای حسینم! وای غریبم! ای فرزندم تو را کشتند و نشناختند و از نوشیدن آب منعت کردند.
🥀 وقتى من با اين منظره مواجه شدم فریادی زدم و خود را در ميان كشتگان انداختم. پس از اين جريان سه نفر مرد و يک زن را ديدم كه خلائق در اطراف آنان ايستاده بودند و زمين از صورتهاى مردم و بالهاى ملائكه پر شده بود.
🥀 ناگاه شنيدم يكى از ايشان میگفت: اى پسرم، اى حسين: جد، پدر، برادر و مادرت به فداى تو باد. ناگاه ديدم امام حسين علیهالسلام درحالیکه سرش به بدن مباركش پيوسته بود نشست و فرمود: لبیک ای جد من، ای رسول خدا، ای پدرم ای امیرالمؤمنین ای مادرم، ای فاطمۀ زهرا، و ای برادرم که به سم کشته شدی، بر شما از من سلام.
🥀 سپس امام حسين علیهالسلام گريان شد و فرمود: ای جد من به خدا مردان ما را کشتند و ای جد من به خدا زنان ما را به اسیری بردند و ای جد من به خدا قسم خیمههای ما را به غارت بردند ای جد من به خدا قسم کودکان ما را سر بریدند.
🥀 ای جد من، به خدا قسم بر تو ناگوار است كه حال ما را به اين نحو بنگرى و اين عملى را كه كفار انجام دادند مشاهده نمایى. ناگاه ديدم آنان در اطراف امام حسين علیهالسلام نشسته و براى مصيبت آن حضرت گريه میكردند.
🥀 حضرت زهرا علیهاالسلام میفرمود: يا ابتاه، ای رسولالله، آيا نمىبينى امت تو با فرزندان من چه عملى انجام دادهاند؟ آيا به من اجازه میدهی من از خون محاسن حسينم بگيرم و پيشانى خود را بهوسیله آن خضاب نمايم؟ و خدا را در حالى ملاقات نمايم كه با خون فرزندم خضابکرده باشم؟
🥀 پيغمبر صلّیاللهعلیهوآله فرمود: تو از خون حسين بگير، ما نيز خواهيم گرفت. من ايشان را ديدم كه از خون محاسن امام حسين علیهالسلام میگرفتند و حضرت زهرا علیهاالسلام آن خون را به پيشانى خود میمالد. پيامبر خدا و حضرت امير و امام حسن علیهمالسلام خون رنگين حسين علیهالسلام را به گلو و سينه و دستهای خود تا آرنج میماليدند.
🥀 شنيدم رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله میفرمود: فداى تو گردم اى حسين، به خدا قسم بسیار براى من ناگوار است تو را اینگونه بنگرم: با سر بريده، دو جبين تو غرقه به خون، گلوى تو خونآلود، به قفا افتادهاى، رمل و ريگ بدن تو را پوشاندهاند، تو مقتول شدهای و دو كف دست تو را مقطوع نمودهاند.
📕 بحار، جلد ۴۵، صفحه ۳۱۷
🆔 @hossinemazlom
#مقتل #مقتل_شناسی #مقتل_الحسین #مقتل_معصومین #مقتل_مأثور #کتاب #کتاب_شناسی #تاریخ #حدیث #روایت #توسل #زيارت #اشک #بکاء #ندبه #کربلا #نجف #شیعه #امیرالمؤمنین #امام_حسین #اهل_البیت #ثقلین #تربت #تربت_کربلا #المصیبة_الراتبة #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🩸 #اربعین 🩸
#مقتل شماره ۴۵
🥀 هنگامی که زنان و فرزندان #امام_حسین علیهالسّلام از شام بازگشتند و به عراق رسیدند، ساربان را گفتند: که ما را از طریق #کربلا ببر...
🥀 هنگامی که به موضع #قتلگاه رسیدند، جابر بن عبداللَّه انصاری را با گروهی از بنیهاشم و مردی از آل رسولاللَّه یافتند که برای #زیارت امام حسین علیه السّلام وارد شده بودند.
🥀 فَوَافَوْا فِی وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ تَلَاقَوْا بِالْبُکَاءِ وَ الْحُزْنِ وَ اللَّطْمِ وَ أَقَامُوا الْمَآتِمَ الْمُقْرِحَةَ لِلْأَکْبَادِ وَ اجْتَمَعَ إِلَیْهِمْ نِسَاءُ ذَلِکَ السَّوَادِ وَ أَقَامُوا عَلَی ذَلِکَ أَیَّاماً
🥀 همه در یک وقت وارد شدند و با یکدیگر شروع به #صیحه و گریه کردند و #لطمه به صورت زدند. و ماتمی به پا کردند دلخراش و جگرسوز...
🥀 پس، زنان آن دیار نیز به ایشان پیوستند و همگی چند روزی عزاداری کردند.
📕 لهوف، صفحه ١٩۶
📕 بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه ١۴٧
کانال #راس_الحسین_علیه_السلام 👇
🆔 @hossinemazlom
#مقتل #مقتل_شناسی #مقتل_الحسین #مقتل_معصومین #مقتل_مأثور #کتاب #کتاب_شناسی #تاریخ #حدیث #روایت #توسل #زيارت #اشک #بکاء #ندبه #کربلا #نجف #شیعه #امیرالمؤمنین #امام_حسین #اهل_البیت #ثقلین #تربت #تربت_کربلا #المصیبة_الراتبة #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🩸 أ اَنتَ أخي..؟! 🩸
#مقتل_الحسین
⭕️مقتل شماره 84
🥀 إنَّ زينبَ لَمَّا عَلِمَتْ بِالْوَقْعَةِ، خَرَّتْ مَغشِيّاً عَلَيْها
🥀 هنگامی که کار از کار گذشت، زینب کبری علیهاالسلام در بین خیمه از هوش رفت...
🥀 فَلَمّا أفَاقَتْ مِنْ غَشْيَتِها رَكَضَتْ نَحْوَ الْمَعرِكَةِ
🥀 وقتی به هوش آمد، شکسته حال به سمت گودال قتلگاه شروع به دویدن کرد...
🥀 و هِيَ تارَةً تَعثُرُ بِأذْيالِها، وَ تارَةً تَسْقُطُ عَلىٰ وَجهِها، مِنْ عَظَمِ دَهْشَتِها، حَتّىٰ انْتَهَتْ إلىٰ الْمَعرِكَةِ
🥀 گاهی چادر زیر پایش گیر میکرد و به زمین میخورد و گاهی از شدت مصیبت با صورت به زمین میافتاد تا اینکه به #گودال و #قتلگاه مقدس رسید.
🥀 فَجَعَلَتْ تَنظُرُ يَمينَاً و شِمالَاً، فَرَأَتْ أخاهَا الْحُسينِ عليه السّلامُ عَلىٰ وَجهِ الْأَرضِ
🥀 در بین گودال گشت و گشت تا اینکه در آخر، جسدی شبیه برادرش را دید که بر روی خاک افتاده بود.
🥀 و الدَّمُ يَسيلُ مِنْ جِراحاتِهِ كَالْميزابِ، فَطَرَحَتْ نَفسَها عَلىٰ جَسَدِهِ الشَّريفِ، وَ جَعَلَتْ تَقولُ:
🥀 #خون مثل ناودان از جراحات آن بدن جاری بود، زینب کبری علیهاالسلام خود را بر روی آن پیکر قطعه قطعه انداخت.
🥀 تشخیص و باورش سخت بود که پیکر برادرش #حسین علیهالسلام را اینگونه ببیند، لذا نالهاش به فریاد بلند شد و گفت:
🥀 أ أنتَ الْحسينُ أخي؟! أ أنتَ أبنُ اُمّي؟!
🥀 تو حسین برادر منی؟! تو پسر مادر منی؟!
🥀 أ أنتَ نورُ بَصَري؟! أ أنتَ مُهجَةُ قلبي؟!
🥀 تو همان نور چشم منی؟! تو همان پاره قلب منی؟!
🥀 أ أنتَ حُمانا؟ أ أنتَ رَجانا؟ أ أنتَ كَهفُنا؟ أ أنتَ عِمادُنا؟!
🥀 تو همان حامیما، امید ما، پناه و تکیهگاه مایی؟!
🥀 أ أنتَ ابنُ محمّدِ الْمُصطَفَىٰ؟ أ أنتَ ابنُ عليِّ الْمُرتَضَىٰ؟ أ أنتَ ابنُ فاطِمَةَ الزَّهرَاءِ؟!
🥀 تو پسر محمد مصطفایی؟ تو پسر علی مرتضایی؟ تو پسر فاطمه زهرایی؟!
📕 معالیالسبطین، جلد ۲، صفحه ۳۹
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔 @hossinemazlom
🏷 #مقتل #مقتل_شناسی #مقتل_الحسین #مقتل_معصومین #مقتل_مأثور
⭕️مقتل شماره 86
🩸 #مقتل | اول از همه به #رقیّه سلامالله علیها #آب دادند... 🩸
🥀 و گفتهاند که دو دختر صغیره، یکی از حضرت #امام_حسن و یکی از حضرت #سیدالشهداء علیهماالسلام از دیدن بدن غرقه به خون آن حضرت از دنیا رفتند، و شرح آن را چنین ذکر میکنند...
🥀 وقتی که خیمهها را #آتش زدند، بیست و سه طفل کوچک از خیمهها بیرون آمدند و از شدت تشنگی و خوف میلرزیدند.
🥀 یکی از بزرگان لشکر به عمرسعد گفت:
ايها الامیر! اگر خیال داری اینها را نزد یزید ببری، یک نفرشان زنده به شام نمیرسد، بگو اینها را آب بدهند که از بیآبی دارند هلاک میشوند...
🥀 عمرسعد گفت: بروید ایشان را آب دهید.
🥀 سقاها مشکها را پر از آب کردند و آوردند پیش عیالات #امام_حسین علیهالسلام.
🥀 اول، جام آبی به #رقیه سلامالله علیها دادند که از همه کوچکتر بود. او آب را گرفت و پیش از نوشیدن، روانه #قتلگاه شد.
🥀 گفتند: کجا میروی؟!
🥀 گفت: پدرم وقتی که میدان رفت، لبهایش تشنه بود، میخواهم این آب را به او بدهم..!
📕 تحفةالحسینیة، فاضل بسطامی
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔 @hossinemazlom
#مقتل #مقتل_الحسین