#دلنوشته | نخستین شهید روحانی در آغاز دهه پنجم انقلاب
#صلیب_حقیقت_مجاز_شهادت
🗡این اولین بار نیست که قابیلیانِ بی منطقِ حسود، با دِشنه کین بر هابیلیان یورش میآورند و آخرین بار هم نخواهد بود.
#محمد_صادق_ناطقی
#شیخ_مصطفی_قاسمی
#طلبه_همدانی
#مهناز_افشار
#اینستاگرام
rasanews.ir/002XRu
🆔 @rasanews_agency
#دلنوشته | تردید قلم
🖌قلم مردد مانده!
📖بنویسد چهارده قرن است ارکان هدایت درهم شکست یا چهارده قرن است علی فائز شد؟
📝بنویسد چهارده قرن است رشتهی وصایت و خلافت رسول خدا از هم گسست یا چهارده قرن است که بار دگر علی به محبوبه اش زهراء رسید؟
✍️ #سید_حسام_الدین_واجدی
#باشگاه_نویسندگان_حوزوی_خبرگزاری_رسا
#شهادت_حضرت_علی
#شب_ضربت
#عدالت_علی
#ابن_ملجم
🌐rasanews.ir/002Y6V
🆔 @rasanews_agency
#باشگاه_نویسندگان_حوزوی_رسا
_______________________🍃
#دلنوشته | نبض قلم(1) | چرا روضه نمینویسم؟
🔴تا حالا تنها بودهای؟ نه آنکه خسته بشوی بروی در اتاقت را قفل کنی و بدانی مادرت بیرون هست. میدانی تکیه گاه را از دست بدهی، ناخودآگاه خمیده میشوی؟ فرو میروی.
🔵تکیه گاه داشتهای؟ نه از آنها که دوم دبستان بودهای و با یک کلاس چهارمی رفیق میشدی تا در دعوا پشتت باشد. تکیهگاهی که دلت به آن قرص باشد، دلت قرص باشد یعنی دلهره نداشته باشی. دلهره مثلا همان احساسی که تو در قم باشی و بدانی در کرمانشاه زلزله آمده است و معشوقهات ساکن آنجا باشد. تکیه گاه همان است که آن دلهره را رفع میکند. تکیه گاه داشتهای؟ اگر داشتهای تاکنون شده است که تکیه گاهت را از دست بدهی؟
🔵معشوق داشته ای؟ معشوق نه از این سرخ و سفیدآبهای خیابانی. نه آنکه مجبور باشی برایش نامه بنویسی، از آنها که ناگزیر باشی برایش نامه بنویسی. از آنها که شما را هیچ جدایی نباشد. هیچ جدایی مگر مرگ. از آنها که اگر رفت، پیر شوی، موی سپید. گلویت اسیر چنگال بغض شود، رها نکند تا خفه شوی. آنقدر که مرگ هم بینتان فاصله نشود. از آنها که دیگر دو نباشید، یک باشید. یک یعنی تا گفتند مجنون یاد لیلی بیفتی. نه؛ این کم است، یک یعنی تا گفتند زینب، تو حسین بشنوی.
✍ مهدی وفایی
#عاشورا
#روز_دهم
#روضه
#زینب
#حسینیه_رسا
#نبض_قلم
🌐rasanews.ir/002bEn
🆔 @rasanews_agency
#باشگاه_نویسندگان_حوزوی_رسا
_________________________🍃
نبض قلم(2)
#دلنوشته | غمت آقاجان! در هر بیت احساس ما نشسته ست
🔴و خواهری که نرسید به نفسهای آخر، و گودالی که به طواف جانی آمده بود، تا دشت خدا سفید بماند، و سرخ نشود از ذبح عظیم.
🔶پرده اول
🔵دوباره راهی تو شدیم
و دل ما قرص از مهر و دلداگی به توست ما گم نمیشویم
ما هم نوای خاندان تو روضهخوان تو هستیم
امید داریم به دیدههامان
به نور اشک ماتمت که نشانمان دهد
راه خیمه گاهت کجاست؟
🔶پرده دوم
🔵بیابان بود
و سعی نفسگیر مادری
در هفت صفا و هفت مروه
و آیهای از سوز بیپایان عطش اسماعیل
سپس زمزم بارید
بر عشق هاجر به خلیل
و اسماعیل که در ذبح نفسهای ابراهیم به لبیک آمد
و بعد از آن استجابتی در زیر دستان ابراهیم
تا حیات اسماعیل به بار نشست
🔵و ...
بیابانی دیگر با آیههایی از
عطش و عطش و عطش
و این بار لبیک اسماعیل
همان بازو بود و چشم که در فرات، زمزم مشکش را خشکاندند
و سعی همان بود که
« او میدوید و من میدویدم»
✍ صدیقه مدملی
#حسینیه_رسا
#عاشورا
#کربلا
#اسماعیل
#ذبح_عظیم
#نبض_قلم
🌐rasanews.ir/002bF0
🆔 @rasanews_agency
#دلنوشته ای برای حجاب | مگذار سقوط کنی
🔴روسریات را که گرفتند طناب داری خواهند ساخت برای فرهنگات، روسریات اکنون خط مقدم است، مگذار سقوط کنی!
🔵آری، در تنهاییام که به تو میاندیشم به حرف «پدر پیرمان» بیشتر میرسم؛ که تو لغزشات در ظاهر است و ما لغزشهامان در باطن.
با خودم خیلی کلنجار رفتهام برای این اعتراف...
تو راست میگویی، دل تو صاف است هرچند روسریات عقبتر باشد. تا اینجایش را قبول دارم..
🔵روسریات را که گرفتند طناب داری خواهند ساخت از آن برای فرهنگات و حتی برای فرزندت...
با دقت در آنان بنگر... آنان خود بر «دار» ند که اینگونه در کوششند روسری تو را «بردارند».
🔵«روسریات اکنون خط مقدم است» ...
«روسریات که سقوط کند خرمشهر از دست خواهد رفت» و دشمن در فکر فتح تهران بر خواهد آمد.
✍ محمد اصغری مرجانلو
#حجاب
#حجاب_و_عفاف
#چهارشنبه_های_سفید
🌐rasanews.ir/002d1V
🔶 به خودم برگشتم/ دلنوشته یک بانو در آغازین روزهای طلبگی
#با_کاربران | 📌شما هم برای ما بنویسید
💠 به نام او که بهترین راه زندگی ام را به من بخشید
گاهی در زندگی ات یک جای خالی حس می کنی که با هیچ چیز ظاهری پر نمیشود، جز آن برکت وافر و روح انگیز.
این روزها یه جورایی آرامش از دنیای ما فراری شده، انگار که مردم به معنویت نیاز ندارند برای همین است که آرامشی هم نیست.
شاید بخشی از نسل امروز باید در دین فقیه شوند تا بتوان به آرامش رسید و راه نجاتی یافت.
باید همنشین ائمه طاهرین شد تا سریعتر به کمال رسید و همه ی اینها در تحصیل علوم دینی اتفاق می افتد
و این شروعی بود برای فکرکردن روی تحصیل در حوزه علمیه...
طلبگی میشود انتخابم...
پا میگذارم به جایی که منتسب به امام زمان(عج) هست و تحصیل در خانه ی ایشان و سربازی آقا!
بله، من طلبه شدم تا زیر چادر عفت و عصمت که امانت مادرم زهرا است، از میدان ادعا راهی میدان عمل بشوم.
آدم باید جای درستش باشد، جایی که جای اوست و من تمام این سالها در جای اشتباهی بودم و حالا جایم را پیدا کرده ام،
جایی که میدانم چه میکنم...
جایی که میدانم چرا هستم...
جایی که میدانم قرار است چه بشوم...
باید یک شاگرد نمونه بشوم برای مکتب امام صادق(ع)
باید مایه ی دلگرمی بشوم برای حضرت مهدی(عج)
باید برگردم به خویشتن...
حالا دیگر خیلی چیزها را با من میسنجند و من هنوز در آغاز راه ...
ولی امید دارم به یاری خدا و آن عزیز غایب از نظر که جیره خوار سفره اش شدم تا خودم را بالا بکشم و برسم به آنچه که برایش خلق شده ام.
✍️ ن. فیض پور
#دلنوشته #طلبگی
#نویسندگان_حوزوی
https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
#با_کاربران
◼️یادآور داغ حضرت مادر
به اسم نور. این همه راه را به امید دیدن نور چشمت، امام و مولایت، برادر عزیزتر از جانت، از مدینه به سوی طوس راهی شدی، به امید اینکه حتی شده لحظهای از وجود امام زمانت بهرهمند شوی و دلتنگی خواهرانه را از جانت بزدایی!
و من نمیتوانم باور کنم لحظهی آخر، که از قم راهیِ سرای آخرت میشدی، برادر به بالینت نرسیده باشد!
پرگشودنت، داغ شهادت حضرت مادر را برای برادر زنده کرد.
#دلنوشته
#حضرت_معصومه
#نویسندگان_حوزوی
💊 @HOWZAVIAN
✳️ یاران «یاری مؤمنانه»
✍️ اعظم ربانی #دلنوشته
درد دلی با رهبرم، امام خامنه ای
سلام بهترین و شجاع ترین رهبر دنیا
آقای ما
نائب برحقِ امام زمانِ ما
پیام شما را با گوش جان شنیدیم
برای برطرف کردن ذره ای از نگرانی و غم شما برای شادی مردم مظلوم وطنمان ایران
با دستانی خالی
و با اراده ای محکم
و توکل به رحمانیت و پشتیبانی خدا
و همراهی و همدلی مردم عزیز
به میدان جهاد #کمک_مومنانه آمدیم
در حد بضاعت کم و ناچیز خودمان
کاری کوچک اما پیوسته و مستمر
کاری خودجوش و بدون کمک سازمان ها وارگان های دولتی
در مناطق مختلف و محروم ایران عزیزمان
در حدّ نشاندن لبخندی کوچک، بر لبهای کودکانی محروم
در حدّ تهیه دارو برای مادرانی بیمار
در حدّ رساندن غذایی گرم به سفره هایی سرد و خالی..
در حدّ تهیه ویلچر برای مادری که فلج و سرپرست خانوار است
در حدّ تهیه آبگرمکن برای خانواده ای پنج نفره که سالها آب گرم نداشتند و پدر به علت بدهی در زندان...
در حدّ تهیه هزینه دارو و انسلین برای مادری که دیابت چشمانش را تاریک کرده...
و هزینه درمان جوان کارگری که چند فرزند دارد و سرطان، توانش را طاق کرده..
درحد رساندن گوشتی گرم به خانواده های کم برخوردار و...
آقاجان!
ما در این راه به دعای خیر شما محتاجیم...
شرمنده که بضاعتمان کم و اندوهمان زیاد است..
امروز اما...
وطنمان ایران
به جای سیاه نمایی ها و غُر زدن ها و طعنه زدن ها، نیاز به دلسوزی و عزمی جزم برای ساختن دارد..
ترجیح می دهیم در راه اعتلای اسلام و عزّت وطن عزیزمان ایران، جان دهیم اما قدمی عقب ننشینیم و خسته نشویم..
هر وجب از خاک ما، مدیون خون پاک شهداست
هیهات که باشیم و از خدمت به این خاک و مردم دست بکشیم.
همه باید دلسوزانه به میدان بیائیم.
کشور ما نیاز به مسئولین جهادی و دلسوز و شجاع دارد...
آینده از آنِ ماست
به آینده امیدواریم
میشود، میتوانیم...
دعاگوی شما و محتاج دعای خیر و پدرانه شما هستیم.
#گروه_جهادی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
.
📃 روضهی خواهر طلبه برای برادر طلبه
✍️ لیلا گودرزیانفرد، نویسنده حوزوی
میگویند پژواک صدا در دل تاریخ ماندگار میشود. صداهایی در تاریخ ماندگار شدند مثل همان پژواک صدایی که هنوز هم در دل تاریخ لرزه میاندازد و برخی را به سعادت رهنما میشود، عدهای نیز شرمسار از بیجواب گذاشتن این ندا. "هل من ناصرینصرنی" پژواک صدای انسانیت است و آزادمردی و شاید درآن روز به گوش تو هم رسید که آنچنان جان دادی عجیب شبیه صاحب آن صدا و ندای ملکوتیشده بودی در لحظات آخر.
آرمان عزیز چند روز قبل ازشهادتت در یک محفل به اصطلاح کرسی آزادی بیان، بیمعرفتی مضحکه خواند روضه ی علی اصغر را... واقعهی عاشورا را، بی خبر از آنکه در همین روزهاست که هندهای جگرخوار، جوانی را درقتلگاه گیر میآورند، یکی با سنگ، یکی با چاقو، یکی با ... هرکس با هر چه داشت زد.
روضه مجسم ما لحظهی شهادتت بود تا فراموش نکنیم حسین (ع) افسانه نیست. یزید و خولی و حرملهبودن افسانه نیست. هر حرامخوار و حرامزادهای که این چنین بر جوانی شریف و بیگناه حمله کند میتواند نماد شر باشد. شاید این بار حضرت حسین(ع) از حلقوم پاک تو فریاد زده است آزادگی را، آزادمردی را "هل من ناصرینصرنی" را ...
این بار دل تاریخ ازصدای تو لرزید آرمان عزیز...
#دلنوشته
#شهید_آرمان_علی_وردی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🕌دلنوشته جمکرانی
✍سعید کرمی
به شبستان مسجد که میرسی عروج عاشقانه ی نمازگزاران در نماز جماعت ؛حال غیر قابل وصفی برایت به ارمغان می آورد....
#دلنوشته
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
💧از تکرار و تکراریها خستهام
✍ علی کردانی
مولای من نه به فرداها خوشم، نه به هفتهها، نه به ماهها، نه به سالها؛ نبودنت طعم غربت دارد و غربتت طعمی عجیب.
روزگاران برایم سم شده مثل زهری که به رضا"علیهالسلام" چشاند.
نبودنت مثل زهری تمام وجودم را گرفته و
غم غیبت مرگ من شده در حالی که زندهام.
بهخدا قسم روزها و شبها نه رنگی برایم دارد نه نقشی؛ اینک، تمام دغدغهام تویی؛ چون از تکرار و تکراریها خستهام.
نبودن عقلی چون تو، بیعقلها را عاقل و نبودن عالمی چون تو، جاهلان را عالم نشان داده.
نمیدانم چه بگویم؟
تنها حرفم آمدن توست و من مردهای در میان زندههایم تا تو بیایی و مرا زنده نمایی.
بهخدا قسم، غم فاطمه، علی، حسن، حسین، سجاد، باقر، صادق، کاظم، رضا، جواد، هادی، حسن "علیهمالسلام" چیزی نبود جز حضورت و حضورت غمی ماند بر ظهورت.
✓ عجالله تعالی فرجه الشریف
#دلنوشته
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
یارب چرا تمام نمی شود غصه های باقر...
گویند باقری! یعنی شکافنده ی علم!
کم نیست این صفت بلکه ساحلی است بر دریایی از سخن، اما نه فقط همین بلکه تو شکافنده ی غم و غصه ای، بازمانده ی خون خدایی که خون دلخورده ای...
گرچه خردسال بودی اما به هر داغی بر جگرت زخمی افتاده و غروب عاشورا غربتی دیده ای که صبر هم طاقت آن را ندارد..
از کدامش بگویم؟!
زنجیر خون آلود بر جسم نحیف و خسته پدر یا دستان بسته عمه خونین جگر یا کاروان بی قافله سالار و سقا و علی اصغر و اکبر، رفتن قاسم و عبدالله و عون و جعفر، آتش به خیمه یا خار مغیلان، سرهای به نیزه و تن های پاره پاره، معجر و گوشواره یا سنگ و خاکستره بر روی زنان آواره، سری به نیزه و دیر راهب و تنور داغ، یا مجلس لهو و لعب کنار خورشید خونین به تشت و لب دندان پاره، برگشت کاروانی غم انگیز و بیچاره، به سوی کرب و بلایی پر از شراره...
دل پیشکش، آتش به استخوانم رسیده یارب چرا تمام نمی شود غصه های باقر...
غم هم به غصه های او درمانده شد، صبر هم افسار دریده و بی تاب شد...
او شکافندی غم است ورنه نمی توان زنده ماند و با عِلم این عَلم را برافراشته کرد..
بس کن جواد بیش از این روضه مخوان که قلم سوخت و واژه ها آتش گرفت و دودی بلند شد.. ای داد که این هم یادآور غصه دگر، از کوچه و چادر خاکی و آتش به خانه ی حیدر شد..
.
✍️ جواد رستمی
#دلنوشته
#غم_نامه
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
برات استجابت
✍️ جواد رستمی
وارد طاق که می شوی حصار رنگی کوتاهی که نقش به ادب و هنر گرفته، تو را امنیتی بِکر بخشد، حس شیرینش به عبور از آن، بدل به حال و هوای دگر شود..
بلندای روضه منوره روح و جانت را تا عرش الهی پرواز می دهد، دل نازکت به تلنگری اشک به دیده می دهد تا شستشوی چشم کنی و جنت الارض را به نظاره بنشینی..
آنگاه که در حرم امن قرارِ دل گرفتی و آرامش روح یافتی، بخواه هر آنچه خواهی که تو را برات استجابت می دهند.
#دلنوشته
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
نقاره، زیارت و وعده دیدار
#جوادرستمی
دم و بازدم به یاری دستان آمده تا بوق و کَرنا را به نوا درآورند و بر فراز حرم و اِن یکاد بخوانند که دوستان همه در صحن و سرا جَمعَند...
زائران به محفل اُنس انیس النفوس آمده تا جلای دل دهند و حدیث نفس کنند، آنگاه از آلودگی بِرَهَند و با صفای باطن که همچون نقش و نگار زیبای کاشی های خوش رنگ و لعاب حرم چشمنوازند، در بازگشت به وطن هوش و حواس ربوده و همگان را به سوی هشتمین حجت حق، شمس الشموس، غریب ارض توس، آقاجان علی بن موسی الرضا علیه السلام اشارت دهند.
نرفته دلتنگ می شوند و اشک ریزان وداع می کنند و انتظار حضوری دوباره در بهشت به سر دارند که خادمان بارگاهش به قراری در کلام امام بشارت دهند.
دلخوش می شوند به وعدهای که خُلف و خطا ندارد...قول فرموده که یک بار زیارتش را به سه دیدار کند جبران، آنگاه که سفری سخت به دیار باقی آغاز شود.
#دلنوشته
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN