✍دلنوشت
📝"نغمه های آشنا "
بسم الله الرحمن الرحیم
در هیاهوی کودکی میشنوم نغمه های جانفزایی را :
هفتاد و دو پروانه پروانه ی فرزانه
شمع رخ حق دیدند رفتند چه مستانه ...
به راستی این هفتاد و دو پروانه که ورد زبانها بودند و مدام ذکر و آوایشان به گوشم میرسید که بودند ...؟
اینجاست که میپرسم :این چه نواییست که میخوانی منی که ۷ سال بیشتر نداشتم و این نغمه های آشنا را از زبان برادرانم میشنیدم و زمزمه میکردم ، گفتند : از اسرار محرم و عاشورا و اربعین است ...و مرا یکدل نه صد دل مشتاقتر از قبل با کاروان حسین و یارانش همراه کردند
در خیال کودکی ام صدای پای قافله ای به گوشم میرسد که خسته از قافله سالار دشمنند و در پی یاری که جز سری به نیزه اثری نه از یار و نه از دلدار ...
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد برادر زینب...
بغضی جانکاه تمام وجودم را فرا میگیرد ، بغضی به دلگیری عصر روز عاشورا ...
سفر کردم به انتهای شب تاسوعا و غم وداع جانگدازش که دل هر عاشقی را میفشارد
خود را در معرکه ی عاشورا دیدم و همپای کودکان وحشت زده دویدم و گریستم ، به دنبال عمو و برادر و پدر خویش ولی نیافتم، هر چه بود دود بود و آتش و خون ...
عجب معرکه ی دردآوری ...کمی جلوتر خودم را کنار سنگ صبور کاروان دیدم آنکه با دلی شکسته ، شکسته بند همه ی دلهای شکسته بود ، کنارش مویه کنان گریستم ، در فراق نازنین برادرش بی قراری می کرد...خواهر است دیگر ، غمخوار برادر آن هم برادری که از جان عزیزتر و یادگار پدر و مادر ...مگر مبشود جلوی چشمت پرپر شود و صبور باشی ..؟ نه ...او تمام هستی خواهر بود که ناجوانمردانه پژمرد و فسرد
اما آنطرفتر چشمم به طفلی با هیبت زهرایی می افتد و ناخودآگاه به سویش میشتابم ...
تو که هستی ؟ چرا همچو بانوی عالمین قد خمیده ای ؟
آنجاست که لب به سخن وا میکند ...پدرم را ندیده ای؟ پدرت ؟آری بابای نازنینم ؟ پدرم حسین ؟
نام حسین را که میشنوم نغمه ای دیگر بیاد می آورم :
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود تو خرابه های شام دختری نشسته بود
دختر زار و نحیف هی میگفت بابام کجاست
بوی آشنا شنید دید جلوش تشت طلاست
آری او رقیه بود ، رقیه ،،،دختر حسین ، با قدی خمیده در جستجوی پدر که جز سری برای او خبری نیاوردند و تاب و توانش را از او گرفتند
آن طرف بانویی تنها ، بی قرار و آشفته نظرم را جلب کرد ، به هر سو میدوید مانند آنکه راه گم کرده و مسیر نمیشناسد، تا مرا دید دوید و جلو آمد :
پسرم بود، پاره ی تنم بود ، فقط یک قطره آب میخواست ، تشنه بود تشنه ، سیرابش که نکردند هیچ با تیر سه شعبه پذیرایش بودند ، حالا منِ رباب بی او چه کنم ؟ تو بگو چگونه جای خالیش را پر کنم ...و گهواره ای را نشانم میداد که از جای خالی فرزندنش پر شده بود
باز هم نغمه ای دیگر ...چه بود ؟یادم آمد :
گهواره خالی قنداق خونی لایی لایی از سفر برگشته رودم
ای اصغر من آرام جانم رفتی و بردی تاب و توانم
او علی اصغرش را از کف داده بود و دل غمین که نه دل بیقرار و پریشانِ یکبار دیگر به آغوش کشیدنش ...
همانطور که چشمانم از شرار غمها میبارید و راهم را به سختی میدیدم کودکی بسویم آمد ...از عمویم خبر آورده ای ؟ میدانم ،حتما مشکش را پر کرده و شتابان بسویم می آید ...
آخر او قول داده بود ، او مرا بوسید و گفت : برایت آب می آورم آب ،، دردت بجانم ، حالا تو از او خبر آورده ای ...؟
با شنیدن نام مشک ناخودآگاه زمزمه ای را تکرار کردم :
جسدم را بسوی خیمه ی اصغر نبرید
که خجالت زده ی تشنه لب بی شیرم
و منی که پاسخب در برابر چشمان منتظر طفل امیدوار نداشتم
من وسط معرکه بودم و دیدم آنچه را که در کربلا بود ...و رأيتُ ما رأيت ...و ما رأيت الا جميلا ...
شاید تا قبل از این تفسیر ما "رأیت الا جمیلای" حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) برایم دشوار بود اما عشق و دلدادگی در آن معرکه ی کارزار تفسیر این جمله را روشن میکرد و عاشقانه های آن را به رخ میکشید ...
کودکی ام با این نواهای آشنا سپری شد و گذشت و حالا این منم با کوله باری از نغمه های جانسوز که لحظه به لحظه ام را جلا میدهد و فانوس راهم گشته، تا مرا از پس تاریکیهای محض بکشاند به آنچه نور است وحیات ...تا نه تنها خود بلکه هر آنکس که طالب نور و روشنایی ست را همراه و هم مسیر سازم و در طبق اخلاص گذارم آنچه را که میدانم از شور و عاشقی ...
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
✍الهام غوابشی
محرم۱۴٠۴
#نویسندگان_حوزوی_خوزستان
@howzavian_khuzestan
مهم / پیروزی راهبردی ایران در عرصه شناختی در جنگ 12 روزه
#نویسندگان_حوزوی_خوزستان
@howzavian_khuzestan
📝 مکتب مقدس
...
این روزها زمین و زمان از چه میگویند ؟
از چه مینویسند ؟
ذکر روز و شبشان چیست ...؟
اربعین ...!
آری اربعین و غمش ...
اربعین و شور و شکوه و شعورش ...
اربعین و دیدارهایی که تازه و عقده هایی که وا میشوند به اشک ...
از چهل روز انتظار غم آلود بانوان و دختراکان دل شکسته تا مگر پایان رسد و شاید التیام گیرد این داغ بر دل نشسته شان...
داغی که هنوز تازه و گرم است مثل ظهر روز عاشورا ...
که هر چه میگذرد جگرسوز تر و لهیب تر از روز واقعه قلبها رو میفشارد و درد را تازه تر مینماید و هر انسان آزاده ای را با خود همراه میسازد چرا که سوز و گداز ماجرایی که غمش این شد برای امری غیر از آزادگی و انسانیت نبود و این کلام که اگر دین ندارید آزاده باشید آن را تایید میکند و همه ی دینداران و آزادگان عالم را اینگونه و پس از سالیانی مدید از وقوع روز واقعه مدهوش و واله میکند و مسیرشان را مشخص ...
آری اربعین فراتر از یک کلمه و واژه ست
عظیم تر از یک روز خاص و رسم و آیین ...
اربعین مکتب است ...
مکتب شهادت ...
مکتب ایثار ...
مکتب عشق و دلدادگی در راه حق ...
مکتب شجاعت و مقاومت ...
اربعین مکتب ایستادگی در برابر ظلم و جبر و طاغوت و عصیان است ...
و اربعین مدرسه ای ست برای همه ...
مدرسه ای که جز راه حق و حقیقت نمی آموزد و رسمش آزادگی و انسانیت است و سن و سال نمیشناسد و "انا حرب لمن حاربکم" را اثبات میکند
پیر و جوان و کودک و خردسال را می آموزد آنچنانکه به یادها بماند و آیندگان را با خود همراه سازد
چرا که این مکتب برای تمام ادوار و زمانهاست آنجا که تاربخ تکرار میگردد و انسان گاهی ناگزیر از تکرار تجربه های تلخ و دشوار ...
و در نهایت ...
کافیست اطرافمان را کمی جستجو کنیم ...
غزه ها میبینیم و ظلمها که جلوی چشممان روضه ی مصوری میسازند از کربلا و مصائبش
درست همان درد و رنجها و بلکه سخت و غم بارتر...
ظلم همان ظلم است و ظالم هم همان و این است رسم تکرار ناجوانمردانه ی تاریخ تا ما را به هوش آورد و بفمهماند که آنچه باقی ست و فناناپذیر حق و حقیقت و انسانیت است و صد البته که مقاومت ...
کربلا و اربعین تمامش مقاومت است و صبوری چه در صحنه های پیکار و چه در طریق مشایه که جز با صبر و بردباری نمیتوان قدم در مسیر مقصد برداشت و راه طی کرد
گرچه غمش را هم نمیتوان تصور نکرد آنجا که یادمان می آورد کاروان اسرا چه ها کشید در این راه پر افت و خیز و جنون آمیز غم ، آن هم بی یار و ولی ...
و باز هم ایستادگی بانویی به شجاعت تمام مردان عشیره که راه پیمود و پیام و کلام عاشورا را به گوش همگان رساند تا کربلا در کربلا نماند و این است معنی و اصالت واژه ی شجاعت و پایمردی در راه حق و حقیقت ...
باشد تا درس بگیریم از عاشورا و مکتب مقدسش
✍الهام غوابشی_مجاهد
#نویسندگان_حوزوی_خوزستان
@howzavian_khuzestan
📌 #روایت_مردمی_جنگ
مرغِ هِلال
امروز، دومین روز از آتشبس اعلام شده است. زندگی با تمام روزمرگیهایش میگذرد. سروصدای بازی بچهها، در کوچه و محل پیچیده است. بازار خیابان اصلی، از زنان عباپوش و چرخ به دستی که برای خرید، از این مغازه به آن ترهبار میروند، مثل همیشه پر از شور زندگی است. خصوصا وقتی پس زمینهی خیابان با رنگ میوهها و سبزیجات پر باشد. موسیقیِ زمینه هم ترکیبی باشد از صدایِ مرغهای مردِ مرغفروش، ماهیِ تازه گفتنهای مردِ ماهیفروش، احوالپرسیهای مردم محل از هم و چانهزدنهای مشتریها با فروشندهها.
پیرزن عوچیه به دستی کنار مرد مرغفروش ایستاده بود و منتظر بیحرکت شدن مرغ سر بریده بود. خیلی ناگهانی از فروشنده پرسید: «حاجات خالا، خامنهای وینه وین گاعد؟» از محل زندگی رهبرمان می پرسید. مرد خندید و گفت: «لابُد بیته، لیش شتردین من عنده حجیه؟!» (احتمالا خونهاش نشسته. چرا چی میخوای ازش؟)
عرق پیشانیاش را با گوشهی شلهاش پاک کرد و گفت: «ارید سلامته خالا، خایفه علیه، بس لا هسه حرب خلاص اسرائیل یرد علیه؟!» (سلامتیش رو میخوام خاله، نگرانشم. حالا که جنگ رو تموم کردن نکنه اسرائیل قصد جونش رو کنه؟!)
مرد مرغ را به داخل مغازه بُرد تا پرهایش را بگیرد. همزمان گفت: «چا اوهوا علکی، اسرائیل یأکل خرا، یدنیٰ علیه. انشاالله سلامته.» (مگه الکیه، اسرائیل... میخوره، دست درازی کنه به رهبر. انشاءالله که سلامت باشه.)
پیرزن دستش را به آسمان دراز کرد و گفت: «انشاءالله خالا، دیایه للهلال، علیٰ شان طول عمره، ذبحته.» (انشاءالله خاله، مرغِ هِلال (سرِ ماه) رو نذر سلامتیش کردم.)
به دور و بر نگاه کردم. این روزمرگیها شاید ظاهر قضیه بودند. دلهای مردم از حکم آتشبس ناگهانی به تلاطم افتاده بود. دروغ چرا!! من هم میترسیدم که این آرامش قبل از طوفان باشد.
کوثر رستگاریجو
چهارشنبه | ۴ تیر ۱۴۰۴ | #اهواز
ــــــــــــــــــــــــــــــ
#نویسندگان_حوزوی_خوزستان
@howzavian_khuzestan
🔴چرا فیلترینگ ایتا از تلگرام مهمتر است؟
🔺تیک سومِ موهومی یا تیک اول واقعی؟ مسأله این است!
نسلی که در چترومهای یاهو مسنجر دیگر چیز بیشتری برای لذتجویی در سرگرمی نمیدید، با آمدن واتساپ و وایبر کیفور شد. کمی قبلتر، گوشیهای کتلتی جای مانیتورهای یغور را گرفته بودند و کمی بعدتر، اینترنت پرسرعتِ میگمیگی، دایالآپ هِندلی غیژغیژو را منسوخ کرد. کمکم کافینتها خلوت شد و پاساژ علاءالدین شلوغ. پیامرسانها و شبکههای اجتماعی، انسان را از غار ارتباطات تَنگ سنتی بیرون کشیدند و مزهٔ آزادی بیمرز و ارتباط بیحصر را به ذائقهٔ بشرِ تشنهٔ تنوع چشاندند. فیسبوک، اسکایپ و تلگرام، رفیق گرمابه و گلستان مردم شدند. لذّت اغواگر ارتباطات، حس جستجوگر کنجکاو را به محاق برد تا کسی نپرسد که چه ماجرایی پشت پردهٔ این دست و دلبازی فناورانه غربِ چرتکهبهدست است. سیاستمدارانِ تیز و بُز داخلی اما خیلی زود شستشان خبردار شد و دو ریالیشان افتاد که اطلاعات، قدرت میآورد و داده، اراده را جهت میدهد.
این شد که نسخههای وطنی ایتا و سروش و بله و روبیکا آمدند، اما کسانی از پیش جنگ زرگریِ اعتماد و حریم خصوصی راه انداخته بودند. روی دیوار سست اجنبی یادگاری مینوشتند، اما چو میانداختند که دیوارِ اپلیکیشنهای وطنی موش دارد و موش هم گوش. تیکِ سوم پیامرسانهای داخلی را ترند میکردند تا کسی از تیک اول همتایان خارجیشان نپرسد. داخلیها را لولو میکردند و از خارجیها هلو میساختند تا خر سیاستبازیشان را برانند. با واتساپ و تلگرام و اینستاگرام، بر صندلی قدرت مینشستند و مردم را به ایتا و مافیها بدبین میکردند. برای خارجکیها باند اختصاص میدادند به این پهنا و برای داخلیها پل صراط میکشیدند به این باریکی. فرش قرمز نوفیلترینگ زیر پای جاسوسافزارها پهن میکردند و امروز از فیلتر ایتا میگویند. هردمبیلی و بیصاحبی واتساپ و تلگرام را نشانهٔ تکثر و آزادی بیان جا میزدند و از تشریففرمایی به برنامکهای ایرانی جا میزدند. حالا میگویند ایتا بسته و تکصداست. مقرّ هستهٔ سخت نظام است. مرکز افراط و تحجّر است. ببندید دهانش را. قطع کنید پهنای باندش را. بله فیلترینگ ایتا از تلگرام مهمتر است چون هنوز طعم قدرت شیرین است. چون هنوز جنگ زرگری جواب است. و افسوس که این مزرعه را آب گرفته و دهقان مصیبتزده را خواب گرفته.
✍زهرا محسنیفر
#نویسندگان_حوزوی_خوزستان
@howzavian_khuzestan
حجت الاسلام دکتر صالحی در گفتگو با خبرگزاری رضوی، حجاب را نه محدودیت، بلکه صیانت از شخصیت و هویت زن در جامعه اسلامی دانست و تأکید کرد: "حجاب" یک دفاع مقدس در برابر تهاجم فرهنگی است.
◽️وی در این راستا به نمونه موفق خانم سحر امامی اشاره کرد و افزود: خانم سحر امامی، مجری توانمند شبکه خبر، با حفظ حجاب و رعایت عفاف، صدای حقیقت و عدالت بود و به جامعه نشان داد که یک زن ایرانی و محجبه میتواند در همه عرصههای تاثیرگذار حضور داشته باشد و در مسیر موفقیتهای بزرگ گام بردارد.
◽️این فعال فرهنگی در پایان بر ضرورت معرفتافزایی در جامعه تأکید کرد و بیان داشت: برای پیشگیری از بیحجابی، باید مخاطب را نسبت به مصالح و عواقب آن آگاه ساخت. این معرفت و ایمان به غیب باید در دلها جای گیرد تا احکام الهی با جان و دل پذیرفته شوند.
مصاحبه کامل در رضوی👇👇
https://www.razavi.news/vdccipqsp2bqix8.ala2.html
#نویسندگان_حوزوی_خوزستان
@howzavian_khuzestan
جبرئیل سخن
یادنامه فقیه حسینی حضرت آیت الله آقا سیدعبدالسلام آل طیب(طاب ثراه)
به قلم:حجت الاسلام والمسلمین امین بهرامی(شریعت شوشتری)
مخاطبین ارجمندمیتوانندجهت مطالعه این یادنامه به نشانی زیرمراجعه نمایند.
https://fa.shafaqna.com/news/1023843/%d8%ac%d8%a8%d8%b1%d8%a6%d9%8a%d9%84-%d8%b3%d8%ae%d9%86%d8%9b-%d9%8a%d8%a7%d8%af%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a2%db%8c%d8%aa-%d8%a7%d9%84%d9%84%d9%87-%d8%ad%d8%a7%d8%ac-%d8%b3%db%8c%d8%af%d8%b9%d8%a8/
#نویسندگان_حوزوی_خوزستان
@howzavian_khuzestan
دلنوشت
آهنگ رحیل
بسم الله الرحمن الرحيم
نمیدانم کدام عاشق و شیفته ی جامانده از کاروان اربعینی بپا خواسته و نوای آشنای ) هله بیکم یه زواری ... را در کوچه و برزن طنین انداز کرده و به گوشمان
آشنا میسازد
ولی هر که هست حتما از حسرت جاماندگی اش پناه برده به سوز نواهای کربلایی
نواهایی که ناخودآگاه مرا میبرد به خاطرات سفر تجربه شده ی هر ساله که اربعین رفته ها خوب میدانند چه میگویم
سفری که هر بار طعم دلنشینش را با جان و دل مزه
مزه میکنم و میچشم ...
چه بگویم از این تجربه ی سراسر لذت و زیبایی سفری در عین معنویت و سازندگی
از همان ابتدا که آهنگ رحیل مینوازی و کوله بارت را میبندی به قصد سفرى قربتا الى الله ، انگار نیرویی فرازمینی تمام وجودت را فرا میگیرد و تو را میبرد تا انتهای سفر و برمیگرداند و در لحظه طوافی از جان و دل را نسیبت میکند و تو را مشتاق میسازد برای تجربه ی چندین باره اش
و چه سفر بی نظیریست این سفر وقتی مبدأت را به امید وصال مقصد نور و روشنایی و برکت ترک میکنی و هیچ مانعی را بر سر راهت نمی بینی ، نه گرمای طاقت فرسای مسیر و نه هر آنچه که در حالت عادی برایمان سخت و دشوار است.
چرا که این سفر از سر دلخوشی نیست بلکه برای تسلای قلب یک عزیز از دست داده است ، برای قرار دادن خودمان در مسیر آنکه صبوری کرد و راه پیمود و افتان و خیزان طی طریق کرد با چشمانی اشکبار و دلی مالامال از درد و اندوه که خود را یکبار دیگر برساند به عزیز سفر کرده اش و عقدههای دل واکند از شکوه و اندوه ... و بشکند بغض چهل روزه را ..... تا بگوید :
ای غایب از نظر نظری کن به خواهرت
زینب نشسته بر سر قبر مطهرت
من نیز با تو کشته شدم روز واقعه
اذنی بده که دفن شود با تو خواهرت
تا بگوید از مرارتها و بيحرمتيها
از کاخ نانجیبان و خطبه ی گیرایش
از طفلکان مظلوم و سرگردان که هنوز چشم به راه
پدرانند
از رقیه و مصائبش
و از بیمار صبور و دلشکسته
آری این سفر تسکینی ست بر قلب داغدار و بی قرار
زينب كبرى سلام الله عليها
برای زنده ماندن حق و حقیقت و دین
برای آیندگان
و برای تسهیل مسیر انتظار و برای آنکس که روزی از همین مسیر می آید و ما را امیدوار با خود همراه میسازد
آری برای فرج
اللهم عجل لولیک الفرج
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
✍الهام غوابشی_اهواز
#نویسندگان_حوزوی_خوزستان
@howzavian_khuzestan
🔺رهبر انقلاب: ملت با جهتگیریهای گوناگون سیاسی پای ایران ایستاد
🔹رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار رئیس و مسئولان عالی قوه قضائیه و رؤسای دادگستریهای سراسر کشور، ضمن تحلیل کار بزرگ ملت ایران در جنگ تحمیلی اخیر و نقش برآب شدن محاسبات و نقشههای متجاوزان، به اتحاد عظیم ملت ایران با همه اختلاف سلائق سیاسی و تفاوت وزن مذهبی برای دفاع از ایران عزیز اشاره و تأکید کردند: وظیفه همۀ حفظ این اتحاد ملی است.
#نویسندگان_حوزوی_خوزستان
@howzavian_khuzestan
▪️ دستور ساخت ، تولید و نگهداری #بمب_ملی با سوخت #همدلی صادر شد .
✍ #سیدمختارموسوی
برای حفاظت از ایران عزیزتر ازجانمان و صیانت از نظام اسلامی که حفظ آن واجب تر از نمازمان است ، دستور ساخت وتولید قوی ترین بمب صهیون شکن وآمریکا برانداز صادر گردید .
فرمول ساخت بمب صهیون شکن و مهمتراز آن درهم کوبنده آمریکا از سوی فرماندهی کل قوا اعلام گردید .
پیوند شور وشعور حسینی با شور وشعور ایرانی قوی ترین بمب دشمن شکن را پدید می آورد .
این بمب نظامی وعملیاتی نیست واز TNTساخته نشده است .
این بمب دشمن شکن ماحصل تجمیع اراده ها وعصاره شور وشعورهای ایرانی وعاشورایی است .
سوخت ومواد منفجره این بمب دشمن شکن غیرت ملی ، غیرت دینی و وحدت حول محور ولایت است .
بیاییم در شرایط جنگی فقط برای ایران عزیز واسلام عزیز باهم یکی شویم . ید واحد شویم و به فرمان امام حکیممان مسایل غیرلازم را فعلا از دستور کار خارج کنیم وبه مسایل ضروری ولازم بپردازیم . ان شاءالله
درخاتمه در راستای لبیک گفتن به فرمان امروز ولی امر مسلمین جهان نایب مهدی فاطمه (عج) در حفظ وحدت ملی و ضرورت تفکیک امور غیر لازم از امور لازم ؛ با زبان دل و سر فریاد بر می آوریم :
اماما ! ازتو به یک اشاره از ما به سر دویدن .
#نویسندگان_حوزوی_خوزستان
@howzavian_khuzestan
روایت هویت در میدان دفاع مقدس دوم
هویت در نگاه اسلامی، برخلاف قرائتهای لیبرال یا قوممحور، امری است ریشهدار در فطرت انسان و متکی بر مفاهیمی چون خلافت الهی، امتباوری، ولایت و توحید تاریخی. در منظومه معرفتی اسلام، انسانِ مؤمن، تنها در بستر جماعت مؤمنین و امت توحیدی به فعلیت هویتی میرسد و این امت، در مواجهه با تهاجم، خود را در آیینه جهاد و صبر بازمیشناسد.
✍علی صالحی
ادامه یادداشت در رحا مدیا👇👇
https://rahamedia.net/?p=15807
#نویسندگان_حوزوی_خوزستان
@howzavian_khuzestan
شفّافیت در ذات زمان است. نقاب فتنه در پس زمان از صورت حقیقت میافتد. زمان، بیحوصلگان را ریشخند میزند. گلآلودزیان را رسوا میسازد. ابنالوقتها را ضایع میکند. زمان، درس میدهد امّا حقالتدریسش گاهی گران تمام میشود. زبانِ زمان، تبیینگر است. معمّاگشاست. زمان بود که فاش کرد پشت «نه غزّه، نه لبنان»، «نه ایران» است، نه «جانم فدای ایران». زمان نیاز بود تا خطر «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن» آشکار شود. نقاب تحریر الشّام را زمان کنار زد تا تخریب الشّام دیده شود. زمان را نشناسی، افسار را کراوات میبینی. احمد الشّر را احمد الشّرع جا میزنی. آبنبات را نوشدارو میپنداری. جنگ را صلح میانگاری. صبورترین مخلوق خدا تاریخ است و عجولترینش شیطان. تاریخ، بینهایت از سرنگونی و ویرانی الگوی تکراری دیده، اما حوصلهاش هنوز براه است. مثل تاریخ صبور باش! عجله کار شیطان است؛ و انّ الله مع الصّابرین ...
✍#زهرا_محسنیفر
#نویسندگان_حوزوی_خوزستان
@howzavian_khuzestan