eitaa logo
خاکریز اول
180 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.3هزار ویدیو
96 فایل
ا﷽ا 🔺ارتباط با ادمین: @Maham110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴جزییاتی از غم‌پارتی فوتبالیست‌ها ♦️۴ بازیکن فوتبالی که ۲ نفرشان عضو استقلال هستند و دیشب به‌دلیل شرکت در یک پارتی مختلط در دماوند بازداشت شده بودند، با مساعدت مقام قضایی و پس از تعهد آزاد می‌شوند. ♦️باشگاه استقلال قرار است به مساله ۲ بازیکن آبی‌پوش در کمیته انضباطی باشگاه رسیدگی کند و جرایمی را نیز برای آن‌ها در نظر خواهد گرفت.
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیرهن سفیده بن گویر، وزیر جدید امنیت داخلی اسرائیله! 🔹با یه همچین مسئولینی نیاز نیست ما به اسرائیل حمله کنیم. خودشون یه خودشون حمله می کنند اسرائیل از درون فرو خواهد ریخت
شکست انحصار اروپا در تولید برد ربات‌های صنعت خودروسازی و لوازم خانگی 🔹یک شرکت دانش‌بنیان توانسته است با تکیه بر علم و دانش مهندسین ایرانی در تولید تجهیزات موردنیاز ربات‌های صنعتی کاربردی در حوزه صنایع خودروسازی و لوازم خانگی به خودکفایی برسد.
🇮🇷 "انتشار برای اولین بار" نامه ی مهم تکان دهنده و تاثیرگذار شهید حاج قاسم سلیمانی به دخترش که در آستانه سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی توسط سایت دفتر مقام معظم رهبری "برای اولین بار" منتشر میشود: بسم اللّه الرحمن الرحیم آیا این آخرین سفر من است یا تقدیرم چیز دیگری است که هر چه باشد در رضایش راضی‌ام. در این سفر برای تو می‌نویسم تا در دلتنگی‌های بدون من یادگاری برایت باشد. شاید هم حرف به درد بخوری در آن یافتی که به کارت آید. هر بار که سفر را آغاز می‌کنم احساس می‌کنم دیگر نمی‌بینمتان. بارها در طول مسیر چهره‌های پر از محبت‌تان را یکی یکی جلوی چشمانم مجسم کرده‌ام و بارها قطرات اشکی به یادتان ریخته‌ام. دلتنگ‌تان شده‌ام، به خدا سپردم‌تان. اگر چه کمتر فرصت ابراز محبت یافته‌ام و نتوانستم آن عشق درونی خودم را به شما برسانم. اما عزیزم هرگز دیده‌ای کسی جلوی آیینه خود را ببیند و به چشمان خود بگوید دوست‌تان دارم، کمتر اتفاق می‌افتد اما چشمانش برایش باارزش‌ترینند. شما چشمان منید. چه بر زبان بیاورم و چه نیاورم برایم عزیزید. بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده این جان پایان نپذیرد و شما همیشه خواب خوف ببینید. دخترم هر چه در این عالم فکر می‌کنم و کرده‌ام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی‌توانم و این به دلیل علاقه‌ی من به نظامی‌ گری نبوده و نیست. به دلیل شغل هم نبوده و نخواهد بود. به دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است و نیست. نه دخترم من هرگز حاضر نیستم به خاطر شغل، مسئولیت، اصرار یا اجبار حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا گریاندن شما. من دیدم هر کس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم می‌آموزد و دیگری علم می‌آموزاند. یکی تجارت می‌کند کسی دیگر زراعت می‌کند و میلیون‌ها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است. من دیدم چه راهی را می‌بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولاً طول این راه چقدر است انتهای آنها کجاست، فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چیست. دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می‌مانند و می‌روند. بعضی‌ها چند سال برخی‌ها ده سال اما کمتر کسی به یکصد سال می‌رسد. اما همه می‌روند و همه موقتند. دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین. اما آنها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد. فکر کردم برای شما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهم‌اید و ارزشمندید به طوری که اگر به شما درد برسد همه‌ی وجودم را درد فرا می‌گیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شعله‌های آتش می‌بینم. اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می‌ریزد. اما دیدم چگونه می‌توانم حلّال این خوف و نگرانی‌هایم باشم. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست. این ارزش و گنجی که شما گل‌های وجودم هستید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مردن خود جلوگیری کنند و یا ثروت و قدرت‌شان مانع مرض‌های صعب العلاج‌شان شود و از در بستر‌افتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده‌ام و راه او را. اولین بار است که به این جمله اعتراف می‌کنم؛ هرگز نمی‌خواستم نظامی شوم، هرگز از مدرج شدن خوشم نمی‌آمد. من کلمه‌ی زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی‌خاست بر هیچ منصبی ترجیح نمی‌دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوندی باشم. لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گنده گویی است و بار خورجین را سنگین می‌کند. عزیزم از خدا خواستم همه‌ی شریان‌های وجودم را و همه‌ی مویرگ‌هایم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو می‌دانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفته‌ام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می‌بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه‌ی مظلوم که ناقابل‌تر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشت‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچه‌به‌سینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطّی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است می‌جنگم. عزیزم من متعلّق به آن سپاهی هستم که نمی‌خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می‌کنید. چه کنم برای آن دختر
بی پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می‌توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا مانده‌ام. دخترم خیلی خسته‌ام. سی سال است که نخوابیده‌ام اما دیگر نمی‌خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می‌ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند. وقتی فکر می‌کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس است، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده‌شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم، بی‌خیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی‌توانم اینگونه زندگی بکنم. والسلام و علیکم و رحمت اللّه
▫️رئیسعلی دلواری سالها علیه اشغالگری و زورگویی انگلیسیها جنگید اما عاقبت با گلوله یک ایرانی بنام غلامحسین تنگکی که همدست بیگانه شده بود به شهادت رسید تاریخ این مرز پرگهر، رئیسعلی زیاد داشته غلامحسین تنگکی هم کم نبوده، فهم اینکه کنار رئیسعلیها ایستادیم یا خودفروشان بیگانه سخت نیست
میز و صندلی ریاست نداشت ولی رئیس منطقه بود هیچ‌وقت مدعی نبود ولی مچ مدعیان خواباند تنها و بدون تشریفات بود ولی عزیزدل میلیون‌ها انسان بود زندگی آنچنانی نکرد ولی به خیلی‌ها زندگی بخشید حاجی ما، مدیر مدبر بود، مردعمل بود و در یک کلام مخلص بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔞دختری که به طور وحشیانه توسط پلیس کانادا دستگیر شده بود، درگذشت! مدعیان آزادی زن کدوم گوری هسن..
7.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 🎥 وقتی حاج قاسم با موتور و روی پوشیده هنگام عملیات آزادسازی بین نیروهای مقاومت دیده شد! ❄️🌹❄️ | 🆔http://rubika.ir/meyar_pb 🆔http://eitaa.com/meyarpb
🇮🇷 🖼 | حاج قاسم از یک ریال هم نمی گذشت و همه را حساب می کرد! ❄️🌹❄️ | 🆔http://rubika.ir/meyar_pb 🆔http://eitaa.com/meyarpb