eitaa logo
125 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
237 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
••|⛔️‼️|•• یه کسی رفت پیش امام صادق، گفت آقا من یک گناهی مرتکب شدم.. _فرمود: خدا میبخشه گفت گناه بزرگی مرتکب شدم.. _اقا فرمود: اگر به اندازه ی کوه ابوقبیس باشه خدا میبخشه! گفت آقا من خیلی گناهم بزرگتره.. _اقا فرمود: بگو ببینم گناهت چیه؟! گفت فلان گناه کبیره رو کردم.. _آقا فرمود: خدا میبخشه، من ترسیدم که نماز صبحت قضا شده باشه!!!! ___ 🥺🤦‍♀💔با خوندن این اشک تو چشام جمع شد.. چه وقتایی که من نماز صبحم قضا شده...😢😔 آقا یعنی اینهمه مهمه؟! ⚠️•••|↫ @hozebasiratetalabege
یقین‌دارم اگرگناه‌وزن‌داشت! اگرلباسمان‌راسیاه‌میڪرد! اگرچین‌وچروڪ‌صورتمان‌را زیادمیڪرد! بیشترازاینهاحواسمان‌بہ‌خودمان‌بود گناه‌قدروح‌راخمیده! چهره‌بندگۍ‌راسیاه! وچین‌وچروڪ‌بہ پیراهن‌سعادتمان‌مےاندازد! ⚠️•••|↫ @hozebasiratetalabege
توشار گاندی نتیجه مهاتما گاندی و نوه نلسون ماندلا برای زیارت رفتن کربلا و نجف و در صفحه مجازیشون عکسشو منتشر کردن حالا ژیلا جون چهارده ساله از تهِ کلاس تقویتی داد میزنه که ما آریایی هستیم عرب نمی‌پرستیم! نکشیمون آریایی : )) @hozebasiratetalabege
هدایت شده از زهرا سلیمانی
9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الان شب‌های قدرِ انقلاب اسلامیه؛ خیلی‌ها کُپ کردن‼️ گزیده‌ای از سخنرانی حاج حسین یکتا در جمع موکب‌داران ایرانی در نجف اشرف به نیت جهاد تببین @hozebasiratetalabege
🌹اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یــــا اَباعَبْدِاللهِ الْحُسَیْن(ع) 🌹اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّه سلام همراهان عزیز🌹🌹 هر روز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کنیم 🌞 صبح بخیر... 🗓 جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲ هجری شمسی ۲۲ صفر ۱۴۴۴هجری قمری ۰۸ سپتامبر ۲۰۲۲ ✨ ▪️▪️▪️ ﷽ اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً روز خود را با دعای سلامتی آقا و مولایمان شروع کنیم @hozebasiratetalabege
ســلام امام زـمانم سـلام دلیل زنــدگیم جآن دلم این جمعه می خواهد دلم سامان بگیرد باید که چشمانم کمی باران بگیرد... وقتی که شعری می نویسم روی کاغذ شاید که بغضی در گلویم جان بگیرد... مثل همیشه این غزل تا بیت آخر حال و هوایی مبهم و پنهان بگیرد... با چشم گریان ندبه می خوانم برایت شاید دعا با دیده ای گریان بگیرد... آقا بیا تا در میان قلب شیعه این زخم کهنه عاقبت درمان بگیرد... هر جمعه من روی تو را را چشم انتظارم تا اینکه عصر غیبتت پایان بگیرد... ♥️ اللهمَّ صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم @hozebasiratetalabege
حضرت محمّد صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله: به پدر و مادر خود نيکي کنيد تا فرزندان شما به شما نيکي نمايند چشم از زنان و ناموس مردم بپوشانيد و خيانت به آنها نکنيد تا از زنانتان چشم بپوشند و به آنها خيانت نکنند. منبع: نهج الفصاحه، ص 219 @hozebasiratetalabege
داستان یک تفحص... رمز شكستن قفل و پيدا كردن شهيد .... يك بار اتفاق افتاد كه بچه ها چند روز مى گشتند و شهيد پيدا نمى كردند. رمز شكستن قفل و پيدا كردن شهيد، نام مقدس حضرت زهرا (س) بود. ١٥ روز گشتيم و شهيد پيدا نكرديم. بعد يك روز صبح بلند شده و سوار ماشين شديم كه برويم. با اعتقاد گفتم: «امروز شهيد پيدا مى كنيم، بعد گفتم: كه اين ذكر را زمزمه كنيد: دست منو عنايت و لطف و عطاى فاطمه (س) منم گداى فاطمه، منم گــــــداى فاطمه (س) » تعدادى اين ذكر را خواندند. بچه ها حالى پيدا كردند و گفتيم: «يا حضرت زهرا (س) ما امروز گداى شماييم. آمده ايم زائران امام حسين (ع) را پيدا كنيم. اعتقاد هم داريم كه هيچ گدايى را از در خانه ات رد نمى كنى.» همان طور كه از تپه بالا مى رفتيم، يك برآمدگى ديدیم. كلنگ زديم، كارت شناسايى شهيد بيرون آمد. شهيد از لشگر ١٧ و گردان ولى عصر (عج) بود. يك روز صبح هم چند تا شهيد پيدا كرديم. در كانال ماهى كه اكثراً مجهول الهويه بودند. اولين شهيدى كه پيدا شد، شهيدى بود كه اول مجروح شده بود. بعد او را داخل پتو گذاشته بودند و بعد شهيد شده بود. فكر مى كنم نزديك به ٤٣٠ تكه بود. بعد از آن شهيدى پيدا شد كه از كمر به پايين بود و فقط شلوار و كتانى او پيدا بود. بچه ها ابتدا نگاه كردند ولى چيزى متوجه نشدند. از شلوار و كتانى اش معلوم بود ايرانى است. ١٥ _ ٢٠ دقيقه اى نشستم و با او حرف زدم و گفتم: كه شما خودتان ناظر و شاهد هستى. بيا و كمك كن من اثرى از تو به دست بياورم. توجهى نشد. حدود يك ساعت با اين شهيد صحبت كردم، گفتم: اگر اثرى از تو پيدا شود، به نيت حضرت زهرا (س) چهارده هزار صلوات مى فرستم. مگر تو نمى خواهى به حضرت زهرا (س ) خيرى برسد. بعد گفتم: كه يك زيارت عاشورا برايت همين جا مى خوانم. كمك كن. ظهر بود و هوا خيلى گرم. بچه ها براى نماز رفته بودند. گفتم: اگر كمك كنى آثارى از تو پيدا شود، همين جا برايت روضه ى حضرت زهرا (س) مى خوانم. ديدم خبرى نشد. بعد گريه كردم و گفتم: عيبى ندارد و ما دو تا اين جا هستيم؛ ولى من فكر مى كردم شما تا اسم حضرت زهرا (س) بيايد، غوغا مى كنيد. اعتقادم اين بود كه در برابر اسم حضرت زهرا (س) از خودتان واكنش نشان مى دهيد. در همين حال و هوا دستم به كتانى او خورد. ديدم روى زبانه ى كتانى نوشته است: « از اردكان يزد.» همين نوشته باعث شناسايى او شد. همان جا برايش يك زيارت عاشورا و روضه ى حضرت زهرا (س) خواندم. راوی: حاج حسین کاجی کتاب کرامات شهدا @hozebasiratetalabege