-باباعلی¹¹⁰
_
از کوچههای شهر خودم خسته گشتهام
ولگردِ کوچههای نجف کن مرا، علی . .
به مردم میفرمود:
خوش ندارم این از خاطر شما بگذرد،
که من #ستایششدن را دوست دارم!
و یا خواهان شنیدن آن هستم.
• خداوند را سپاس میگویم که
اینگونه نبودم...
_امیرمومنانعلیعلیهالسلام
| نهجالبلاغه،خطبه۲۱۷
روزی دونفر،
مهمان امیرالمومنینعلیهالسلام شدند.
حضرت برای نشستن هر کدامشان
تشکی پهن کرد.
یکی از آنها روی تشک نشست،
اما دیگری از نشستن روی آن
خودداری کرد!
حضرت فرمود:
روی تشک بنشین؛
زیرا هیچکسی از
• پذیرفتن #احترام،
• و احترام دیدن،
خودداری نمیکند؛ مگر چهارپایان!
| الکافی،ج۲،ص۶۵۹
"هر چیزی" که از #دنیا،
نصیب انسان میشود؛
نه تنها او را مستغنی نمیکند؛
بلکه نسبت به آنچه ندارد تشنه تر میشود!
_امیرالمومنینعلیعلیهالسلام
| وقعهصفین،ج۱،ص۱۰۴
-باباعلی¹¹⁰
ای جانم . . 🤍
بنویسد نام مرا به ایوان نجف!
نشد از نام سگ کهف، کتاب آلوده . .
#خوارج فقط زائیدهی
• جهالت
• و رکود فکری بودند.
آنها قدرت تجزیه و تحلیل نداشتند؛
و نمیتوانستند "کلی" را از "مصداق" جدا کنند.
خیال میکردند وقتی حکَمیت در موردی
اشتباه بوده است،دیگر اساس آن
باطل و نادرست است؛
و حال آنکه ممکن است
اساس آن محکم و صحیح باشد؛
اما اجراء آن در موردی ناروا باشد .
| دافعهوجاذبهعلی،صفحه۱۶۵