Tahdir-(www.DaneshjooIran.ir) joze27.mp3
4.02M
تحدیر جزء27
Tahdir-(www.DaneshjooIran.ir) joze28.mp3
3.99M
تحدیر جزء28
Tahdir-(www.DaneshjooIran.ir) joze29.mp3
4M
تحدیر جزء29
بسم الله الرحمن الرحیم
#تدابیر_طب_سنتی
#در_ماه_مبارک_رمضان
👈 1_در وعده افطار سعی کنید افطار را با خرما و یک استکان گلاب گرم شده باز کنید
👈 2_برای افراد لاغر وعده سحری واجب هست و باید حتما خورده شود.
👈 3_نان و پنیر و سبزی در راس افطار نباشد برای معده مضر است بهتر است افطار را با سوپ یا فرنی گرم یا حلوای ارد گندم بخورید
👈 4_سعی کنید از زولبیا بامیه که از شیرینی جات مصنوعی درست شده اند استفاده نکنید
👈 5_افراد روزه داری که کلیه اشان زمینه سنگ سازی دارد باید موقع سحر یک استکان عرق خارشتر بخورند
👈 6_در وعده سحری به هیچ وجه ماست نخورید
👈 7_سعی کنید حداقل در این ماه از روغن کنجد و زیتون استفاده کنید.
🌸دعای روز سوم ماه مبارک رمضان🌸
🍃🌸بسم الله الرحمن الرحیم.🍃🌸
اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ والتّنَبیهَ وباعِدْنی فیهِ من السّفاهة والتّمْویهِ واجْعَل لی نصیباً مِنْ کلّ خَیْرٍ تُنَزّلُ فیهِ بِجودِکَ یا أجْوَدَ الأجْوَدینَ.
خدایا، در این ماه به من تیزهوشی و بیداری روزی کن و از بی خردی و اشتباه دورم ساز و از هر خیری که در این ماه نازل می کنی، برایم بهره ای قرار ده و به حق جودت، ای بخشنده ترین بخشندگان.
#کانونقرآنوعترت_هیاتالرسول_بسیج
#دانشکدهعلومقرآنیبجنورد
@hroqbojnurd
💐 پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند:
#ماه_رمضان، ماه خداست و آن ماهى است كه خداوند در آن حسنات را می افزاید و گناهان را پاك میكند و آن ماه بركت است🌙
📚 بحارالأنوار، ج 96، ص 340، ح 5
#تلنگر
روزی نام او را در لیست دانش آموزان بی بضاعت نوشته بودند. دایی عباس، که ناظم همان مدرسه بود. از این مساله خیلی ناراحت شد و به منزل ما آمد. از ما خواست تا به ظاهر و لباس عباس بیشتر رسیدگی کنیم تا آبروی خانواده حفظ شود. من از سخنان برادرم متاثر شدم. کمد لباسهای عباس را به او نشان دادم و گفتم:
- نگاه کن. ببین ما برایش همه چیز خریده ایم؛ اما خودش از آنها استفاده نمی کند. وقتی هم از او می پرسم که چرا لباس نو نمی پوشی؟ می گوید: در مدرسه شاگردانی هستند که وضع مالی خوبی ندارند. من نمی خواهم با پوشیدن این لباسها به آنان فخر فروشی کنم.
منبع: پرواز تا بی نهایت/ یادنامه امیر شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی/ 1390
#کانونقرآنوعترت_هیاتالرسول_بسیج
#دانشکدهعلومقرآنیبجنورد
@hroqbojnurd
بسم الله الرحمن الرحیم
#تدابیر_طب_سنتی
#در_ماه_مبارک_رمضان
#فواید_خوردن_آب_گرم_موقع_افطار
۱ ) کبد را شستشو می دهد
۲) دهان را خوشبو می سازد
۳) دندانها را محکم میکند
۴) باعث تقویت چشم میگردد
۵) معده را شستشو میدهد
۶) آرام کننده رگهای به هیجان آمده است
۷) صفرا را می برد
۸) بلغم را برطرف می کند
۹) حرارت معده را فرو می نشاند
۱۰) دردسر را آرامش می بخشد.
التماس دعا
🌙🔴🌍بزرگواری تعریف میکرد👇
پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ،
در شش سالگی که کمی خواندن و. نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست
( در بزم غم حسین مرا یاد کنید )
بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟
روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!!
وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد :
در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند
از قضا نامزدم سرویس زیبا و بسیار گرانی را انتخاب کرد ،
من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت :
حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد
من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !!
بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد
گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته
آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم
وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت
وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد :
آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ،
من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است
حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ،
لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !!
تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید
و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!!
وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم
همانگونه که در عزای امام حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ،
همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ،
و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده
و یک حسینی حسینی راستین بوده است .....
اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره
@hroqbojnurd