eitaa logo
جملات آموزشی امر بمعروف
137 دنبال‌کننده
199 عکس
221 ویدیو
6 فایل
برای ثبت خاطره تان به آیدی @alam_yalam_beanallaha_yara ارسال بفرمایید آدرس کانال https://eitaa.com/httpsamrbmarofnahyazmonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
بله "این پوشش در شأن شما نیست" هم پیشنهاد خوبیه.
اصلاحجاب یعنی چه آخه حجاب به قرص صورت وکفین دست تامچ میگویند باید به آنها کلمه پوشش را گفت تابه کلمه حجاب هم حساسیت وواکنش منفی ندهند. باید گفت عزیزم پوششتون را درست وکامل کنید
هدایت شده از سای
میدونید چی دل آدم رو کباب میکنه، توی اون هلیکوپتر بهترین رئیس جمهور و بهترین وزیر و بهترین امام جمعه کشور بود.... 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
هدایت شده از سای
https://splus.ir/varzesh_taghzie_aramesh/851 به کی رای بدیم؟نظر سنجی👆 شمام رای بدید ظرف چند دقیقه چطور رای گیری شد!!!!؟
در منطقه گردشگری تفریحی هفت حوز با دیدن یک مکشفه قصد تذکر داشتم که دوستم گفت بهتر اینه که به مامور این مکان بگیم که اون تذکر بده و بی تفاوت نباشه نسبت به افراد مکشفه ، لذا به مامور گفتیم و اونم تذکر داد و طرف سریع شالشو سرش کرد در محیط های عمومی و کوه و در و دشت هم نباید بی تفاوت بود و باید به مکشفه تذکر داد ولی مطالبه تذکر از ماموران اماکن عمومی و تفریحی و تفرجگاهی بسیار بسیار موثر و بدون هرگونه حاشیه سازی احتمالیست
چششششم ☺️یک شب از پویش برمیگشتم خیلی تذکر داده بودیم خسته بودم ولی دیدم یک دختر خانم با نیم تنه با دوست پسرش پشت چراغ بودن سریع خودم رو بهشون رسوندم و گفتم عزیزم لباس شما اصلا مناسب جامعه نیست از ترسشون با پسره فرار کردن نزدیک بودن تصادف کنن😅😅 ولی بازم شکمش دیده میشد خلاصه ولشون نکردم بعد که چراغ سبز شد تعقیب و گریز رو ادامه دادم . دختره گفت سرت به کار خودت باشه گفتم اینقدر سرمون به کارمون خودمون بوده که شما الان اینجوری جرات کردی بیای تو جامعه 😡😡😡😡 ما نمیزاریم خون شهیدان رو پایمال کنید خلاصه تو پیاده روی رفتم روی منبر یک سخنرانی کوتاه انجام دادم ولی مکان شلوغی بود سریع پسره برگشت گفت الان مشکل چیه گفتم باید خودش رو بپوشونه و دیگه اینجوری نیاد بیرون . شالش رو کامل کشید روی ناف و شکمش و پسره گفت چششششم من الان خودم میرم درستش میکنم 💪💪💪👏👏👏👏👏😍😍😍 نکته جالب همون لحظه که من داشتم صحبت میکردم کنار یک کافه بودم که اصلا متوجه اون نبودم همزمان پسرای کافه سیگاراشون رو خاموش کردن و انداختن زمین من این صحنه رو ندیدم دخترم برام شرح داد 👌👌👌گفت مامان اونجا که گفتی خون شهیدان این پسرا همشون سیگارا رو انداختن 👏👏👏👏 خلاصه شب فوق العاده ای بود . دوستان خواهش میکنم ادامه بدین آمر به معروف خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی اثر داره 🌺🌺🌺 اصلا ترس نداره خیلی هم لذت داره
بوی ناهنجار در گرمای ظهر، اتوبوس شلوغ بود و مسافران عرق‌ریزان در انتظار رسیدن به مقصدشان بودند. در این میان، پیرمردی با موهای جوگندمی و چهره‌ای مهربان، به دختری جوان و آرایش کرده که بخش زیادی از موهای بلند و رنگارنگش از روسری بیرون زده بود، خیره شد و با لحنی آرام و پدرانه گفت: "دخترم، این چه حجابی است که داری؟ موهات همه بیرون ریخته!" دختر که از سخن پیرمرد دلخور شده بود، با لحنی پرخاشگرانه پاسخ داد: "به تو چه ربطی داره؟ تو نگاه نکن!" سکوت سنگینی بر اتوبوس حاکم شد و مسافران به این جدال لفظی خیره ماندند. چند دقیقه بعد، پیرمرد که گویی از حرف‌های دختر دلخور نشده بود، خم شد و کفش خود را از پا درآورد. ناگهان، بوی تند و ناخوشایندی در فضا پیچید و شماری از مسافران دستمال به دست گرفتند و بینی‌هایشان را گرفتند. دختر که از بوی بد به شدت آزرده شده بود، با لحنی عصبی به پیرمرد گفت: "آقا، این چه کاریه؟ بوی جوراب شما کل اتوبوس رو برداشته!" پیرمرد با خونسردی به دختر نگاه کرد و گفت: "تو بو نکن!" سکوت مطلق بر اتوبوس حاکم شد. مسافران به چهره پیرمرد که لبخندی بر لب داشت نگاه می‌کردند و دختر که از رفتار پیرمرد متنبه و از رفتار خود شرمنده شده بود، سرش را پایین انداخت و موهایش را زیر روسری پنهان کرد. در آن لحظه، دختر درک کرد که بی‌احترامی به هنجارهای جامعه، پیامدهای ناخوشایندی دارد! اگر هر کس بدون توجه به قوانین و هنجارهای اجتماعی، هرگونه که خودش می خواهد رفتار کند، سنگ روی سنگ بند نمی شود و همه دچار مشکل می شوند. همان گونه که بوی گندیده‌ جوراب دیگران را آزار می‌دهد، بی حجابی و بی حیایی نیز می تواند روح و روان خیلی ها را آزرده و سلامت اخلاق و معنویت جامعه را به خطر اندازد و  خود فرد را نیز از رشد و تعالی اخلاقی و معنوی باز دارد.
چند خانم بودند که یکیشون حجابشو درست نبود و همچنین لباسش محترمانه تذکر دادم برا هر دومورد وایشون حس کردم که خجالت کشید چون رفت پشت سر بقیه خانما و با خنده گفت همه همینجوری میان بیرون.گفتم دختر عزیزم اونایی که میگی اینجوری میان بیرون چاه رو نشونت میدن نگاه کن تو چاه نیفتی. خانوم دیگه که نمی‌دونم مادرشون بود یا نه گفتند فک نکنم به کسی مربوط باشه😢گفتم خانمی تو شهر با این قیافه اومده بیرون به همه مربوط میشه😉
سلام صبحتون بخیر دیشب خانومی که حجابشو خیلی جالب نبود و متوجه بود انگار بچه های آمرین تو پاساژن با دوستشون که حجابشون بهتر بود در مغازه ایستاده بودند شالش تا نیمه رو سرش بود انداخت دور گردنش .حس کردم میخواد عکس العمل ما رو ببینه تو بازیش . برا تذکر رفتم جلو که خانم که حجاب بهتری داشت متوجه شد جدا شد رفت وایشون داشتند صدا میزدند که واستا کجا میری 😂قبل اینکه تذکر بدم شالش رو رو سرش انداخت منم از خانم به خاطر اینکه کمی حجاب رو رعایت کرد تشکر کردم😊 ولی ایشون با عصبانیت فرمودند مگه نمی‌بینی درست کردم چرا میای گیر بدی 😐گفتم عزیزم از شما تشکر کردم که پوششتو درست کردی ورد شدم☺️
دیشب دو تا دختر نشسته بودندصندلی های پایین راهرو شریعت پاچه ها کوتاه،دامن که دیگه انگار نه انگار موها بیرون زده و.... دست به گریبان هم و داشتند با تمام وجود به صفحه گوشی مشترکا نگاه میکردند و می‌خندیدند. نزدیکشان که شدیم ترس برشان داشت،محکم و مهربانانه و بدون هیچ تردیدی گفتم خودتان بپوشونید،زشته گفتم و رد شدم دوستم که با من بود گفت که فرار کردند.
بیرون پاساژ شریعت ایستاده بودم دو دختر بد حجاب داشت میومد جلویی بد حجاب تر از عقبی بود. مانده بودم چی بگم ،یعنی هرچی فکر کردم گفتم شاید تاثیرش کمتر باشد.خودم را عاجز دیدم با خودم گفتم یا امام زمان میخوام به دین کمکی کنم ضعیفم و دوست دارم یک قدم ناچیزی بردارم کمکم کن. در این لحظه یک دفعگیو در انِ واحد بیاد یکی از دوستان افتادم که گفته بود هر وقت با خانمم میخواهیم حجاب تذکر بدهیم اینو میگیم بخاطر فاطمه زهرا بخاطر فاطمه زهرا حجابت رعایت کن یا خودت بپوش این از ذهنم رد شد. به دختر جلویی گفتم،بخاطر امام زمان علیه السلام خودت بپوش دختر عقبی پوزش کج و مج کرد که یک چیزی بگه گردنش یک کم اینور اونور کرد و داشت رد میشد مخمص کلام قفل کرده بود منم که ساکت بودم گفتم، چی مخوای بگی؟ منظورم این بود که دیگه چیزی برای گفتن نداری اینقدر حس قشنگ و معنوی و حس خود باوری و حس اعتماد به نفس و حس خویشتن داری دست داد که لذت گفتن این تذکر تا مدتها برایم خواهد ماند.