سلام دوستان یک خاطره خنده دار از رزم دیشب سجاد توسط پلیس و خواهران پویش😄😄
👈 دوتا دختر کشف حجاب توساختمون ماهستند که دیشب بدون روسری وارد حیاط منزل شدند،از اونهاپرسیدم شما از بیرون بدون روسری اومدید هردو باترس و تعجب گفتند : نه ، الان اوسجاد پراز ماموران پلیس بود.... 😳🙈🙈🙈🙈
از لحنشون معلوم بود خیلی ترسیده بودند از حضور پلیس .
گقتند در خیابان باروسری بودیم داخل حیاط از سرمان دراوردیم .
😄
خواستم بگم خیلی حضور پلیس ترس عجیبی ایجادکرده ..... خداقوت باهمین قدرت پیش برید همشون رو از صحته خارج میکنیم 💪💪
سلام دیشب کنار حرم یک دختر مکشفه بود
با لحن بسیار نرم بهش تذکر دادم گوش نداد گفت برو بابا
گفتم کنار حرم هستی به حرمت امام رضا رعایت کن گوش نداد
گفتم مجرم شناخته شدی خودت میدونی
سریع شال رو سرش کرد 😂😂
8.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واکنش دختران تهرانی به «ون حجاب» بدون ریاکاری..
قابل توجه انهایی که مدعی امر به معروف و نهی از منکر هستند و الفبای این کار بلد نیستند و خانمهای بد حجاب را به لجبازی و مقابل انقلاب و شهدا قرار میدهند.
هدایت شده از راه بیداری
❁ـ﷽ـ❁
🔹بعدازظهر امروز دخترخانمی توی غرفه جلوم رو گرفت.
🔸گفت: حاج آقا مسألة؟
❓دل آدم رو لرزوندن چه حکمی داره؟
🔹از اونجایی که سالهاست با جوونها در ارتباطم با نگاه به سر و وضعش فهمیدم چرا این سوال رو پرسیده.
❓گفتم مشکلی پیش اومده؟
🔸گفت: از اول نمایشگاه یه سره دارن بهم تذکر میدن دست و پام داره میلرزه، قلبم اومده تو دهنم..
🔹گفتم: خب قانون رو رعایت کنید که تذکر نگیرید، هم دست و پاتون نلرزه..
🔸گفت: آخه من این قانون رو قبول ندارم
🔹گفتم یعنی چی قبول ندارم، قانون قانونه تا وقتی هست همه باید رعایتش کنند.
بعد لحن صحبتم رو آرومتر کردم و گفتم اگر قرار باشه هرکس یه قسمت از قانون رو قبول نداشته باشه و بهش عمل نکنه که سنگ روی سنگ بند نمیشه
🔸گفت: آخه پس انسانیت و حق آزادی چی میشه؟
🔹گفتم بزرگوار ما در چارچوب قانون آزادیم.
🔸گفت: اگر یه روزی این قانون عوض شد چی، اون موقع شماها رعایت میکنید؟
🔹گفتم زمان رضاشاه چادر سر کردن ممنوع شد و بیحجابی قانون شد، خیلی از مذهبیها سالها تو خونه موندند و بیرون نیومدند تا هم دینشون رو حفظ کنند و هم قانون حکومت رو رعایت کنند.
✨آرومتر شده بود.
🔹بهش گفتم: خواهر بزرگوار اینهایی که به شما تذکر دادند بهتون توهین کردن؟
🔸گفت: نه ولی با هر بار تذکر دلم لرزید.
🔹گفتم اونها هم با دیدن کسانی مثل شما که قانون رو رعایت نمیکنید تن و بدنشون میلرزه، پس لطفا قانون رو رعایت کن تا نه دل تو بلرزه نه دل کسایی که بهت تذکر میدن.
✅ موقع بیرون رفتن از غرفه روسریاش رو سرش کرد.
eitaa.com/mohasenatQom
#انتقال_تجربه
#جهاد_تبیین
ble.ir/dostaneha1401_08
هدایت شده از قاصدک
یک تجربه امر به معروف:
من امروز که داشتم میرفتم مهد پسرم یک دختر و دیدم که حجاب نداره ولی شال دور گردنشه
خلاف جهت هم حرکت میکردیم در حین راه رفتن بهش آروم گفتم قربونت بشم شالتو سرکن عزیزدل و ادامه دادم به راهم
ولی اون ایستاد و باغضب بهم گفت کی نسل شما منقرض میشه😡
من همین طور که داشتم میرفتم برگشتم و با لبخند بهش بلند گفتم ولی من دوست دارم😍😍
اوت که گارد گرفته بود برای اینکه جرقه دعوا زده بشه جا خورد و رفت
گفتم شاید به درد اون خانومایی بخوره که همیشه فکر میکنن باید جواب طرفو طوری بدن که بسوزه
میشه طوری بگیم که دلش نسبت بهمون نرم بشه و حرفمون اثر گذار باشه
هدایت شده از منتظر
تجربه امر به معروف در مسجد النبی
مسجد شلوغ بود و همه مشغول نماز و دعا و قرآن خواندن
خانوم ایرانی را دیدم که با لحن بدی به یک دختر عرب که شالش رو انداخته بود و قرآن می خواند گفت روسری تو بپوش چندبار بهت گفتم دفعه دیگه ببینمت می دونم چیکار کنم اونم فارسی نمیدونست و باتعجب نگاه می کرد.
خانمهای ایرانی دیگه گفتند چیکارش داری بزار راحت باشه اگه جرات داری برو به دخترای بی حجاب تو ایران تذکر بده.
آرام رفتم سمت دختر عرب سلام کردم و قرآن را باز کردم و آیه ی ۵۹ سوره ی احزاب را برایش خواندم و گفتم به این آیه اعتقاد داری؟
گفت بله ولی هوا گرمه و اینجا هم مردی نیست. گفتم خدا خیرت بدهد. خندیدیم و خداحافظ.
هدایت شده از ا.ع
این کتاب و ویس های استاد امینی خواه منو عوض کرد کلاااا حتی تو خواب شبم نمی دیدم بتونم با حجاب بشم همه هم هنوز با تردید به من نگاه میکنن ولی برام مهم نیست. تنها شدم و با فامیلم و دوستام خیلی کم رابطه دارم ولی به جاش نگاه اهل بیت و حضرت زهرا رو تو زندگیم میبینم.هر روز در یک خیری به سمتم باز میشه الانم دارم خادم امام رضا علیه السلام میشم.به امام زمان گفتم واسه رضای دل شما حجاب میکنم اگه منم یکی از موانع ظهور بودم منو ببخشین.یک شهیدی هستن به نام شهیدسید جواد محمدی ایشون توی یک فیلمی ک ازشون مونده میگن اگه من شهید بشم اون دنیا یقه ی بی حجابها رو میگیرم.مدتها بود میخواستم حجاب کنم ولی نمیتونستم تا اینکه گریه کردم به شهید گفتم میدونم زنده اید و نزد پروردگارتون روزی می خورید شما که میتونی یقه ی منو بگیری اون دنیا،چرا تو همین دنیا دستم و نمیگیری؟و دیگه درست شد!!!!از فردای اون روز من با حجاب شدم!!!!!!هنوز هم برام عجیبه چطور من ناگهان تونستم از همه چیز کنار بکشم
شما هم از شهدا کمک بخواین از امام زمان با دل شکسته کمک بخواین جوری دستگیری میکنن ک حیرت میکنین.خدا عاقبت هممونو ختم به خیر کنه.آخر ما میمونیم و اعمالمون.این دنیا ارزش گناه کردن نداره.
سلام ،روز رزمایش میدان پژوهش یک خانم میانسال میگفتن یکی از دوستان خیلی قشنگ امر به معروف میکردن که باعث شده کنجکاو بشن و ایشونم وایستن گوش کنن یکمم موهاشون بیرون بود،خواستم هم تشکر کنم از عزیزمون،هم بخوام تجربشونو بگن منم یاد بگیرم💐
یک کلیپ هم چند سال پیش دیدم درمورد ساختن خانه چیزی اختراع کرده بودن که مناسب خوب محکم دربرابر زلزله و با زمان خیلی خیلی کوتاه درست میشد که توایران قبول نکردن اون مسیولین که مربوط به این کار بوده و بردن توکشور خارجی اونا این طرح قبول کردن...
تجربه امر به معروف در هیئت:
شبهای اول که رفتم هیئت دختر خانمی رو دیدم که غذاشو گرفته بود و از هئیت بیرون میرفت با شلوار کوتاه و موهای پریشون و مانتوی کوتاه ...
بهش گفتم دختر گلم شما که امام حسین دوستت داره و اومدی هئیت حیف نیست با این پوشش اومدی؟ گفت چشم بیرون بودم همینجوری اومدم فردا شب لباس بهتر میپوشم بهش گفتم عزیزم بیرون هم که باشی زیر آسمون خدایی این کارت بر خلاف دستور خداست باید حجابت رو رعایت کنی گفت چشم
دیشب دوباره دیدم یک دختر خانم با پوشش نسبتا مناسب ولی بدون چادر داشت دم در خدمت میکرد و پلاستیک میداد برای کفشها و مردها هم در رفت و آمد بودند بهش گفتم عزیزم شما که دارید برای امام حسین خدمت میکنید کاش یک چادر سرتون میکردید هیئت امام حسین مثل حرم امام حسینه طفلی دختر خانم گفت چشم فردا چادر میپوشم یهو قیافه اش یادم اومد که باز همون دختر شب قبله یهو پشیمون شدم که کاش نمیگفتم این که از شب قبل بهتر شده بود نکنه ایندفعه از حرفم بدش بیاد و دیگه نیاد هیئت😔
و در کمال تعجب امشب دوباره دیدمش داشت با چادر توی هیئت خدمت میکرد...😭😭
به حالش غبطه خوردم که چه دل آماده ای داشت رفتم جلو و بوسیدمش و بهش گفتم خادم امام حسین برای منم دعا کن 😭
امروز پایان مراسم عزاداری جمعی از دختران و بانوان کم حجاب نشسته بودند همگی با ناخنهای کاشته شده و لاک زده بعضا مژه کاشته بایک توسل به مهدی فاطمه عج دل بدریا زدم آهسته رفتم کنارشان با یک ترفند یک سوال به اصطلاح فنی کردم بدون اینکه خودم چیزی بدانم ! از آنها سوال کردم میتوانیم موقع نماز این ناخنها را برداریم وضو بگیریم بعد نماز دوباره بکاریم ! هرکدام یک جور جوابم را داد گفتند نه ! هزینه بردار هست با جبیره وضو و ... انجام دهید بالاخره سر صحبت باز شد کلی مسائل و اشکالات و مسآله طهارت را مطرح کردم بحث حجاب و ضرورت آنرا بعد تشویق به مطالعه کتابهای خوب .. در آخر تشکر کردن ازاینکه راهنمایی شدن !
در هر محفل عزاداری باید با ترفند ملایم با این دسته افراد و محبت ارتباط برقرار کنیم و آنها را کمک کنیم تا متوجه خطا ها یشان بشوند !
امروز با دوستم از مجلس عزا برمی گشنیم روی صندلی ایستگاه اتوبوس نشسته بودیم خیابان یکطرفه بود فقط قسمت عکس خیابان خط ویژه اتوبوس بو د بعلت تخلف رانندگان وارد خط ویژه شده بودند برای همین هیچ اتوبوسی نمیتوانست بیاید راه را ماشینها خلاف جهت اتوبوس بسته بودن (قانون شکنی) بعد کنار مان یک خانم بیحجاب شال روی شانه انداخته بود نشسته بود ایشان هم کلافه بو د دوستم بلند بلند بمن می گفت ببین همه دارن خلاف قانون عمل می کنند ما را اینجا منتظر اتوبوس گذاشتن و به اتوبوسها راه نمیدهند من هم بلند گفتم ز ز آزادی وقتی همه خلاف قانون عمل می کنند هیچکس حرفی برای گفتن ندارد !! بعد مکثی خانومه کنار ما بلند شد رفت بعد دیدم شالش را سر کرد !