حضرت رسول صلى الله عليه و آله:
إذا سمعتم بجبل زال عن مكانه فصدقوا و إذا سمعتم برجل زال عن خلقه فلا تصدقوا فإنه يصبر إلى ما جبل عليه.
اگر شنيديد كوهى از جاى خود تكان خورده باور كنيد و اگر شنيديد كسى از خوى خويش دست بر داشته باور مكنيد زيرا عاقبت به فطرت خويش باز ميگردد.
✍ منظور این است که خیلی مشکل است که اخلاق بدی را تغییر داد نه این که محال باشد.
📚 نهج الفصاحة؛ ص195.
🆔 @huoooo
پیامبر ص فرمودند:
حسن الخلق يبلغ بصاحبه درجة الصائم القائم فقيل له ما أفضل ما أعطي العبد قال حسن الخلق.
اخلاق خوش انسان را به درجه کسی که روزها روزه دار است و (شبها) نمازگزار است می رساند.
پرسيدند: بهترين موهبتى كه به انسان داده شده چيست؟
فرمودند: خوش اخلاقى.
📚 تحف العقول ؛ النص ؛ ص45.
🆔 @huoooo
امام صادق (ع) فرمودند:
إن الله عز و جل يبغض الغني الظلوم و الشيخ الفاجر و الصعلوك المختال ثم قال أ تدري ما الصعلوك المختال قال فقلنا القليل المال قال لا هو الذي لا يتقرب إلى الله عز و جل بشيء من ماله.
همانا خداوند، ثروتمند ستمگر و پيرمرد گناهكار و فقیر متكبر را دشمن مى دارد.
سپس فرمودند:
آيا مى دانى فقیر متكبر كيست؟
گفتيم كسى كه مال اندك دارد.
فرمودند: نه، او كسى است كه از مالش در جهت تقرب به خدا صرف نمى كند.
📚 الخصال ؛ ج1 ؛ ص87.
🆔 @huoooo
حکایت
سید تاجری دو دختر داشت و ۱۸ سال دارای بچه نبود، ناراحتی قلبی هم داشت. به واسطه یکی از دوستان ایت الله سید عبد الکریم کشمیری، خدمت ایت الله کشمیری رسید. ایت الله کشمیری روزی فرمودند: ناراحتی قلبی شما خوب میشود، پس از معاینه اطباء دیدند دیگر مشکل قلب ندارد.
روزی دیگر فرمودند: شما بچهدار میشوید و خدا یک پسر سالم به شما میدهد. آقا سید تعجب میکند و برای کارش به آلمان میرود و بعد خانوادهاش به او اطلاع میدهند که حامله است. دکترها بهوسیلهٔ سونوگرافی و معاینه گفتند بچه دختر است.
سید به رئیس بیمارستان تهران میگوید آخوندی گفته است بچه پسر است، او در جواب میگوید: آخوندها این چیزها را نمیدانند گوش به حرف آخوندها نده!
دو روز قبل از زایمان، سید خدمت استاد میرسد و عرض میکند: دکتر متخصص زایشگاه تهران میگوید: بچه دختر است. فرمود: پسر است، اسمش را علی بگذار، دو روز بعد خانوادهاش زایمان کرد و پسر شد. رئیس بیمارستان تعجب کرد و به سید گفت: مرا پیش این آقا ببر که این چنین دقیق خبر داده است.
📚 روح و ریحان، ص۶۲.
🆔 @huoooo
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
غمرة الموت أهون من مجالسة من لا يهواه قلبك.
سختى جان كندن از همنشينى با كسى كه او را دوست ندارى آسانتر است.
📚 نثر اللآلئ / ترجمه شيخى ؛ النص ؛ ص88.
🆔 @huoooo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر معظم انقلاب
«همه آحاد مردم، تکتک آحاد مردم خودشان را موظّف بدانند که علاوه بر اینکه در انتخابات شرکت میکنند دیگران را هم به شرکت در انتخابات دعوت کنند؛ این، تواصی به حق است: «وَ تَواصَوا بِالحَق»(۱۶) که در قرآن کریم هست؛ این، توصیه کردن به حق است؛ این وظیفه است و این کار را انجام بدهند؛
افراد خانواده، دوستان، همکاران، معاشرین، آحاد مردم و کسانی که با آنها سر و کار دارید را به [شرکت در انتخابات] دعوت کنید».
آیت اللَّه العظمی بهجت فرمودند:
دعای فرج اگر موجب فرج عمومی نشود، برای دعا کننده موجب فرج خواهد بود إن شاء اللَّه، چنان که در برخی از روایات آمده: دعا کنید که در آن فرج شماست.
📚 روزنه هایی از عالم غیب صفحه 47
🆔 @huoooo
امام صادق (ع) فرمودند:
ثلاث من كن فيه زوجه الله من الحور العين كيف يشاء كظم الغيظ و الصبر على السيوف لله عز و جل و رجل أشرف على مال حرام فتركه لله عز و جل.
سه چيز است كه در هر كس باشد، خداوند او را با حور العين تزويج مى كند، بدان گونه كه دلخواه اوست:
۱.فرو خوردن خشم.
۲. صبر بر شمشيرها براى خدا.
۳. مردى كه بر مال حرامى دست يابد ولى به خاطر خدا آن را رها كند.
📚 الخصال ؛ ج1 ؛ ص85.
🆔 @huoooo
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
فلحك على خصمك بالاحتمال.
با تحمل و بردبارى بر دشمن چيره مى شوى.
📚 نثر اللآلئ / ترجمه شيخى ؛ النص ؛ ص90.
🆔 @huoooo
در تورات آمده:
يا ابن آدم، ليس من انكسر مركبه و بقي على لوحة في البحر بأعظم مصيبة منك، لأنك من ذنوبك على يقين، و من عملك على خطر.
اى فرزند آدم، كسى كه كشتى اش غرق شده و در روى يك تخته پاره در وسط دريا مانده، مصيبت و خطرش بیشتر از تو نیست زيرا تو به گناهانت يقين دارى و از اعمالت در خطر مسلم هستى(و معلوم نیست که قبول شود).
📚 الجواهر السنية في الأحاديث القدسية (كليات حديث قدسى)، ص: 162.
🆔 @huoooo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسانی که دنبال دستور العمل در سیر و سلوک هستند...
🎙 استاد عالی
🆔 @huoooo
حکایت
داستانی عجیب در امانت داری از سیّد هاشم حطّاب
علامه طهرانی رحمه الله فرمودند:
سیّدی بوده در نجف اشرف از اعاظم علماء و اوتاد، معروف به سیّد هاشم حطّاب. ایشان در روز پنجشنبه و جمعه (تعطیلی دروس) به بیابان می رفتند و خار میکندند و به شهر حمل نموده و میفروختند و از ثمن آن امرار معاش مینمودند؛ بدینطریق صاحب کرامات زیادی شده و مردم به ایشان توجّه خاصّی داشتند.
اتّفاقاً یکی از مردمان ثروتمند عازم حجّ بوده و با خود صندوقچهای از جواهرات و نقود داشته و چون بیم از سرقت در راه حجّ داشته میخواسته آن را در نجف اشرف پیش کسی امانت بگذارد، از مردم جستجوی شخص امینی نموده مردم عطاری را که در تمام عمر به زهد و تقوا و دیانت معروف بوده (و صبحها پس از آنکه دکّان خود را باز مینموده ساعتی مردم را دور خود جمع نموده و نصیحت مینموده و مردم گریۀ بسیاری نموده سپس دنبال کارهای خود رهسپار میشدند) به او معرفی کردند. آن مرد غنی صندوقچه خود را نزد عطّار به امانت سپرده و عازم حجّ میگردد.
پس از مراجعت، از عطّار مطالبه صندوقچه خود مینماید و عطّار انکار مینماید! هرچه او دلیل میآورد و نشانی میدهد عطّار بر انکار خود میافزاید! به مردم میگوید، آنها میگویند ما هیچگاه کلام عطّار را حمل بر کذب ننموده و ادّعای تو را بر گفتار او ترجیح نخواهیم داد، چونکه به مراتب عدیده ما او را امتحان نموده و در این شهر به ورع و تقوا اشتهاری عظیم دارد.
بالأخره آن مرد غنیّ متحیّر خدمت سیّد هاشم رسیده و داستان را نقل میکند؛ سیّد هاشم میفرماید: فردا صبحگاه بیا برویم تا صندوقچه را به تو بازگردانم.
فردا صبح در خدمت سیّد به دکان عطّاری آمدند؛ سیّد هاشم دید عطّار مردم را جمع نموده و موعظه میکند و مردم مشغول گریه هستند، همینکه سیّد را دیدند همگی احترام نمودند. سیّد فرمودند: من میخواهم عطار حقّ موعظۀ خود را در امروز به من واگذارد! عطّار عرض کرد: بدیده منّت دارم.
سیّد فرمودند: در زمانی که طلبه بودم به کاظمین مشرّف شدم. روزی مقداری کالا از مردی یهودی خرید نموده و دو فلس بدهکار شدم که بعداً بپردازم. عصر رفتم که بدهم گفتند مرد یهودی فوت نموده است، به خانه مراجعت نموده شب در خواب دیدم صحرای محشر است و پل صراط کشیده شده و جهنّم از زیر آن با آتش غَلَیان دارد و مردم در آتش میجوشند، ناگاه من از روی پل مانند صرصر عاطف و برق خاطف عبور نموده و در وسط پل ناگاه یهودی سرش را از آتش بیرون آورده جلوی مرا گرفت؛ من مانند میخ توقّف نموده نتوانستم قدمی جلوتر بگذارم، یهودی گفت: ای خدای عادل این مرد دو فلس حقّ مرا نداده است، حقّ مرا از او بگیر و به من عطا کن!
سیّد فرمود: من گفتم چه میخواهی؟ گفت: فقط میخواهم یک جای بدن خود را به بدن تو گذارم تا آنکه قدری از آتش بدن من و حرارت آن تخفیف یابد!
گفتم: بگذار! او فقط سر یک انگشت خود را به سینۀ من گذارد، ناگاه از خواب بیدار شدم و دیدم از سینۀ من، جای انگشت او چرک و خون روان است!
سیّد سینۀ خود را باز نموده و گفت: ای مردم ببینید از جوانی تا به حال میگذرد و هنوز این چرک خوب نشده! و من شکر میکنم که خدا عذاب مرا در دنیا قرار داده.
عطّار که این مطلب را شنید مرد غنیّ را طلبیده و صندوقچه را به او ردّ کرد.
📚 مطلع انوار ج۱، ص۱۳۵.
🆔 @huoooo
امام زین العابدین ع فرمودند:
يقول الله يا ملك الموت من بقي فيقول ملك الموت بقي عبدك الضعيف المسكين ملك الموت فيقول الله مت يا ملك الموت بإذني فيموت ملك الموت و يصيح عند خروج روحه صيحة عظيمة لو سمعها بنو آدم قبل موتهم لهلكوا و يقول ملك الموت لو كنت أعلم أن في نزع أرواح بني آدم هذه المرارة و الشدة و الغصص لكنت على قبض أرواح المؤمنين شفيقا.
بعد از این که همه خلائق به غیر از عزرائیل مردند پس خدا مى فرمايد اى عزرائیل چه كسى باقى مانده؟
عرض مى كند: بنده ضعيف و مسكين تو عزرائیل.
خدا مى فرمايد: عزرائیل بمير به اذن من!
پس عزرائیل مى ميرد و در هنگام خروج روحش چنان صيحه مى زند كه اگر آدميان زنده بودند و صيحه او را مى شنيدند همه هلاك مى شدند. عزرائیل مى گويد: اگر مى دانستم كه در نزع روح بنى آدم اين قدر تلخى هست و شدت و غصه آن تا اين حد است هر آينه در قبض روح مؤمنين شفقت و مهربانى به كار مى بردم.
📚 إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ؛ ج1 ؛ ص54.
🆔 @huoooo
قال أبو عبد الله ع في قوله جل ثناؤه «هو أهل التقوى و أهل المغفرة» قال أنا أهل أن يتقيني عبدي فإن لم يفعل فأنا أهل أن أغفر له.
امام صادق عليه السلام در مورد قول خداوند جل ثناؤه: (او اهل تقوى و اهل آمرزش است)، فرمود: (خداوند مى فرمايد) من سزاوارم كه بنده ام تقواى مرا پيشه كند، پس اگر او اين كار را هم بجاى نياورد، من سزاوارم كه او را بيامرزم.
✍ البته غفران هم شروطی دارد مثلا نادم باشد و غیره.
📚 مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ؛ النص ؛ ص44.
🆔 @huoooo
امیرالمؤمنین ع فرمودند:
ليس مع قطيعة الرحم نماء.
با قطع رحم نموی نیست(چه از نظر مالی و چه غیر ان).
📚 كنز الفوائد ؛ ج1 ؛ ص278.
🆔 @huoooo
اثر هفتاد حمد برای شفای مریض
استاد بزرگوار حجّه الاسلام و المسلمین حاج شیخ احمد مجتهدی تهرانی نقل کردند که یکی از اخیار به نام مرحوم آقابزرگ مدرّسی فرمود: همراه مرحوم شیخ مرتضی زاهد به عیادت حاج حشمت واعظ رفتیم. حاج حشمت از هوش رفته بود. مرحوم آقای زاهد فرمودند: هفتاد مرتبه حمد بخوانیم، من و ایشان هفتاد مرتبه حمد خواندیم. حاج حشمت چشم باز کرد و گفت: آقا امام زمان - عجّل اللَّه فرجه الشریف - را دیدم که به من فرمودند: برخیز شیخ مرتضی آمده، هفتاد مرتبه حمد برای سلامتی تو خوانده و یک گلابی هم برایت آورده است. مرحوم زاهد پس از تمام شدن صحبت های حاج حشمت، دست کرد در جیب خود و یک گلابی را درآورد و به حاج حشمت داد.
📚 روزنه هایی از عالم غیب صفحه 32.
🆔 @huoooo
حضرت رسول صلى الله عليه و آله:
إذا كثرت ذنوب العبد فلم يكن له من العمل ما تكفرها ابتلاه الله بالحزن ليكفرها عنه.
وقتى گناهان بنده فزونى گيرد و كار نيك آنقدر نداشته باشد كه گناهان را جبران كند خداوند او را به غم مبتلا سازد تا گناهانش را جبران كند.
📚 نهج الفصاحة؛ ص200.
🆔 @huoooo
خداوند عز و جل به حضرت داوود ع وحی کرد:
يا داود، إنه ليس عبد من عبادي يطيعني إلا أعطيته قبل أن يسألني و استجبت له قبل أن يدعوني.
اى داود، هر كدام از بندگانم مرا اطاعت كنند،
هر چه بخواهند قبل از اينكه از من تقاضا كنند به آنان مى دهم و قبل از اين كه به من دعا كنند من دعاى آنها را مستجاب مى نمايم.
📚 الجواهر السنية في الأحاديث القدسية (كليات حديث قدسى) ؛ ص181.
🆔 @huoooo
حکایت؛
در زمان قدیم حمام ها، عمومی و دارای خزینه بود، روزی مرحوم آیت الله محمد علی شاه آبادی به حمام رفته بودند و پس از شست و شوی خود، وارد خزینه شدند و بعد از آب کشیدن بدن، بیرون آمدند؛ هنگامی که می خواستند از سطح حمام بگذرند، احتیاط می کردند که آب های کثیف بر بدنشان نریزد.
سرهنگی که در حمام بود، چون احتیاط ایشان را دید، زبان به طعن و تمسخر گشود و به ایشان اهانت کرد.
آیت الله شاه آبادی از این تمسخر و زخم زبان او خیلی ناراحت شدند، اما ادب کردند و چیزی نگفتند و به راه خود ادامه دادند.
فردای آن روز مشغول تدریس بودند، صدای عده ای که جنازه ای را حمل می کردند، شنیدند، پرسیدند چه خبر شده؟ چه کسی فوت کرده؟ اطرافیان جواب دادند که آن سرهنگی که دیروز در حمام به شما اهانت کرد، وقتی از حمام بیرون آمد، سر زبانش تاول زد و درد آن هر لحظه بیشتر شد و معالجه ی دکترها هم هیچ سودی نبخشید و در کمتر از 24 ساعت، از دنیا رفت.
بعدها، هر وقت که آیت الله شاه آبادی از این قضیه یاد می کردند، متأثر و ناراحت می شدند و می فرمودند:
«ای کاش آن روز در حمام خودم جواب توهین او را داده بودم تا گرفتار نشود».
📚 عارف کامل.
🆔 @huoooo
امیرالمؤمنین ع فرمودند:
قسوة القلب من الشبع.
سنگدلى از سیری سر چشمه می گیرد.
📚 نثر اللآلئ / ترجمه شيخى ؛ النص ؛ ص92.
🆔 @huoooo