eitaa logo
ھـور !'
970 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
568 ویدیو
109 فایل
ـــــــ ــ بِنام‌خدای‌نوروامید؛🤍 رسته‌هور، گوشـه‌ی‌دنجی برای‌برقراری‌حال‌خوب‌دلِ‌شما:).. عکاس‌هور Https://Instagram/Same.graph.Com گوش‌جان @Majnonemadar شروط‌‌وادمین‌تبادل @Hur_Tab @G0NAHKAR به پیام پین شدھ سربزنید* هور:نور،خورشید،روشنایی✨
مشاهده در ایتا
دانلود
•.🕊 •.🌈 •.🌟 •.💎[راوے:جمعے‌ازدوستان‌شھید] •┈••✾❄♥❄✾••┈• بارها مےدیدم ابراهیم ، با بچه‌هایے ڪه نه ظاهر داشتند و نه به دنبال مسائل بودند مےشد. آن‌ها را جذب ورزش مےڪرد و به مرور به و هیئت مےڪشاند.💡 یڪے از آن‌ها خیلے از بقیھ بدتر بود. همیشھ از خوردن مشروب و ڪارهاے خلافش مےگفت! اصلا چیزے از دین نمےدانست. نه و نه ، به هیچ چیز هم اهمیت نمےداد. حتے مےگفت: تا حالا هیچ جلسه مذهبے یا نرفته‌ام. به ابراهیم گفتم: آقا ابرام این‌ها ڪے هستند دنبال خودت مےیارے؟! با تعجب پرسید: چطور ، چے شده؟!🔗 گفتم: دیشب این پسر دنبال شما وارد هیئت شــد. بعد هم آمد و ڪنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت مےڪرد. از مظلومیت (ع) و ڪارهاے یزید مےگفت.📎 این پسر هم خیره خیره و با عصبانیت گوش مےڪرد. وقتے چراغ‌ها خاموش شد. به جاے اینڪه بریزه ، مرتب فحش هاے ناجور به یزید مےداد!!🎭 ابرهیم داشت با تعجب گوش مےڪرد. یڪدفعه زد زیر خنده. بعد هم گفت: عیبـے نداره ، این پسر تا حالا هیئت نرفته و نڪرده. مطمئن باش با امام حسین (ع) ڪه رفیق بشه تغییر مےڪنه. ماهم اگر این بچه هارو مذهبے ڪنیم هنر ڪردیم.⚡ دوستے ابراهیم با این پسر به جایـے رسید ڪه همه ڪارهاے اشتباهش را ڪنار گذاشت. او یڪے از بچه هاے خوب ورزشڪار شد. چندماه بعد و در یڪے از روزهاے عید ، همان پسر را دیدم. بعد از ورزش یڪ جعبه شیرینے خرید و پخش ڪرد. بعد گفت: رفقا من مدیون همه شما هستم ، من میدون آقا ابرام هستم. از خیلے ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان ڪجا بودم و ... .🌧 ما هــم با تعجب نگاهش مےڪردیم. با بچه‌ها آمدیم بیرون ، توے راه به ڪارهاے ابراهیم دقت مےڪردم. چقدر زیبا یڪے یڪے بچه‌ها را جذب ورزش مےڪرد ، بعد هم آن‌ها را به مسجد و هیئت مےڪشاند و به قول خودش مےانداخت تو دامن امام حسین (ع). یاد حدیث پیامبر به (ع) افتادم ڪه فرمودند:《 ، اگر یڪ نفر به واسطه تو هدایت شود از آنچه آفتاب بر آن مےتابد بالاتر است》.🎀 از دیگر ڪارهایـے ڪه در مجموعھ ورزش باستانے انجام مےشد این بود ڪه بچه‌ها به صورت گروهے به زورخانه‌هاے دیگر مےرفتند و آنجا ورزش مےڪردند. یڪ شب ماه ما به زورخانه‌اے در ڪرج رفتیم.💭 آن شب را فراموش نمےڪنم. ابراهیم شعر مےخواند. دعا مےخواند و ورزش مےڪرد. مدتے طولانے بود ڪه ابراهیم در ڪنار گود مشغول شناے زورخانه‌اے بود. چند سرے بچه‌هاے داخل گود عوض شدند ، اما ابراهیم همچنان مشغول شنا بود. اصلا به ڪسے توجه نمےڪرد.🥀 پیرمردے در بالاے سڪـو نشسته بود و به ورزش بچه‌ها نگاه مےڪرد. پیش من آمد. ابراهیم را نشان داد و ناراحتے گفت: آقا ، این جوان ڪیه؟! با تعجب گفتم: چطور مگھ؟! گفت:《من ڪه وارد شدم ، ایشان داشت شنا مےرفت. من با تسبیح ، شنا رفتنش را شمردم. تا الان هفت دور رفته یعنے هفتصدتا شنا! تو رو خدا بیارش بالا الان حالش به هم مےخوره.》 🕸 وقتے ورزش تمام شد ابراهیم اصلا احساس خستگے نمے‌ڪرد. انگار نه انگار ڪه چهار ساعت شنا رفته! 🌼 البته ابراهیم ڪارها را براے قوے شدن انجام مےداد. همیشه مےگفت: براے خدمت به خدا و بندگانش ، باید بدنے قوے داشته باشیم. مرتب دعا مےڪرد ڪه: خدایا بدنم را براے خدمت ڪردن به خودت قوے ڪن.💪 ابراهیم در همان ایام یڪ جفت میل و سنگ بسیار سنگین براے خودش تھیه ڪرد. حسابے سرزبان‌ها افتاده و انگشت نما شده بود. اما بعد از مدتے دیگر جلوے بچه‌ها چنین ڪارهایے را انجام نداد! مےگفت: این ڪارها عامل غرور انسان مےشه. مےگفت: مردم به دنبال این هستند ڪه چه ڪســے قوے‌تر از بقیه است. من اگرجلوے دیگران ورزش‌هاے سنگین را انجام دهم باعث ضایع شدن رفقایم مےشوم. در واقع خودم را مطرح ڪرده‌ام و این ڪار اشتباه است.🕊 بعد از آن وقتے میاندار ورزش بود و مےدید ڪه شخصے خسته شده و ڪم آورده ، سریع ورزش را عوض مےڪرد. اما بدن قوے ابراهیم یڪبار قدرتش را نشان دادو آن ، زمانے بود ڪه سید حســین طحامے قھرمان ڪشتے جھــان و یڪے از ارادتمندان حاج حســن به زورخانه آمده بود و با بچه‌ها ورزش مےڪرد.🌙 •┈••✾❄♥❄✾••┈• •.⏳ .. •.📚برگرفته از کتاب ¹ °✿° @bezibaeeyekrooya
•.🕊 •.🌈 •.🌟 •.☘[راوے:حسین‌الله‌ڪرم] •┈••✾❄♥❄✾••┈• سید حسین طـحامے(ڪشتےگیر قھرمان جھان) به زورخانه ما آمد بود و با بچه‌ها ورزش مےڪرد. هرچند مدتے بود ڪه سیـد به مسابقات قھرمانے نمےرفت ، اما هنوز بدنے بسـیار ورزیده و قوے داشـت. بعد از پایان ورزش رو ڪرد به حاج حسن و گفت: حاجے ، کسے هست با من ڪشتے بگیره؟🌱 حاج حسن نگاهے به بچه‌ها ڪرد و گفت: ابراهیم ، بعد هم اشاره ڪرد؛ بــرو وسط گود. معمولا در ڪشتے پھلوانے ، حریفے ڪه زمین بخورد ، یا خاڪ شود مےبازد.🦋 ڪشتے شــروع شد. همه ما تماشا مےڪردیم. مدتے طولانے دو ڪشتے‌گیر درگیر بودند. اما هیچڪدام زمین نخوردند. فشار زیادے به هردو نفرشان آمد ، اما هیچڪدام نتوانست حریفش را مغلوب ڪند ، این ڪشتے پیروز نداشت.🎭 بعد از ڪشتے سید حسین بلند بلند مےگفت: بارڪ الله ، بارڪ الله ، چه جوان شجاعے ، ماشاءالله پھلوون!🏁 ورزش تمام شده بود. حاج حسن خیره خیره به صورت ابراهیم نگاھ مےڪرد. ابراهیم آمد جلــو و باتعجب گفت: چیزے شده حاجے!؟🌵 حاج حســن هم بعد از چندلحظھ سڪوت گفت: تو قدیم‌هاے این تھرون ، دوتا پھلوون بودند به نام‌هاے حاج سید حسن رزاز و حاج صــادق بلور فروش ، اون‌ها خیلے باهم دوست و بودند. توے ڪشتے هم هیچڪس حریفشــان نبود. اما مھمتر از همه این بود ڪه هاے خالصے براے بودند.🌝 همیشه قبل از شروع ورزش ڪارشان رو با چند و یه روضه مختصر و با چشمان اشڪ آلود براے آقا (ع) شروع مےڪردند. نفس گرم حاج محمد صادق و حاج سید حسن ، مریض شفـا مےداد. 💜 بعد ادامه داد: ابراهیم ، من تو رو یه پھلوون مےدونم مثل اون‌ها! ابراهیم هم لبخندے زد و گفت: نه حاجے، ما ڪجا و اون‌ها ڪجا. بعضے از بچه‌ها از اینڪه حاج حســن اینطور از ابراهیم تعریـف مےڪرد ، ناراحت شدند.👀 فرداے آن روز پنج پھلوان از یڪے از زورخانه‌هاے تھران به آنجا آمدند. قرار شد بعد از ورزش با بچه‌هاے ما ڪشتے بگیرند. همه قبول ڪردند ڪه حاج حسـن داور شود. بعد از ورزش ڪشتے‌ها شروع شد.✌️ چھار مسابقه برگزار شد ، دو ڪشتے را بچه‌هاے ما بردند ، دوتا هم آن‌ها. اما در ڪشتے آخر ڪمے شلوغ ڪارے شد! آن‌ها سر حاج حسن داد مے‌زدند. حاج حسن هم خیلے ناراحت شده بود. من دقت ڪردم و دیدم ڪشتے بعدے بین ابراهیـم و یڪے از بچه‌هاے مھمان است. آن‌ها هم ڪه ابراهیم را خوب مےشناختند مطمئن بودندڪه مےبازند. براے همین شلوغ ڪارے ڪردند ڪه اگر باختند تقصیر را بیندازند دور گردن داور!☄ همه عصبانے بودند. چند لحظھ اے نگذشت ڪه ابراهیم داخـل گود آمد. با لبخندے ڪه برلب داشت با همه بچه‌هاے مھمان دست داد. به جمع ما برگشت.☂ •┈••✾❄♥❄✾••┈• •.⏳ .. •.📚برگرفته از کتاب ¹ °✿° @bezibaeeyekrooya
•.🕊 •.🌈 •.🌟 •.🌹[راوے:حسین‌الله‌ڪرم] •┈••✾❄♥❄✾••┈• بعد هم گفت: من ڪشتے نمےگیرم! همه با تعجب پرسیدیم: چرا !؟ ڪمے مڪث ڪرد و به آرامے گفت: دوســتے و ما خیلے بیشتر از این حرف‌ها و ڪارها داره! 🔗 بعد هم دست حاج حسن را بوسیــد و با یڪ پایان ڪشتے‌هارا اعلام ڪرد. شاید در آن روز برنده و بازنده نداشتیم. اما برنده واقعے فقط ابراهیم بود.🥀 وقتے هم مےخواستیم لباس بپوشیم و برویم. حاج حسن همه مارا صدا ڪرد و گفت: فھمیدید چرا گفتم ابراهیم پھلوانه!؟💫 ما همه ساڪت بودیم ، حاج حسن ادامه داد: ببینید بچه‌ها ، پھلوانے یعنے همین ڪارے ڪه امروز دیدید. ابراهیم امــروز با نفس خودش ڪشتے گرفت و پیروز شد.🌱 ابراهیم به خاطــر با اون‌ها ڪشتے نگرفت و با این ڪار جلوے ڪینه و دعوا را گرفت. بچه‌ها پھلوانے یعنے همین ڪارے ڪه امروز دیدید.✒️ داستان پھلوانے‌هاے ابراهیم ادامه داشت تا ماجراهاے پیروزے پیش آمد. بعد از آن اڪثـــر بچه‌ها درگیر مســائل انقلاب شدند و حضورشان در ورزش باستانے خیلے ڪمتر شد.🕸 بعد از آن هر روز صبح براے در زورخانه جمع مےشدیم. را به مےخواندیم و ورزش را شروع مےڪردیم. بعد هم صبحانه مختصرے و به سر ڪارهایمان مےرفتیم. ابراهیم خیلے از این قضیه خوشحـــال بود. چرا ڪه از طرفے بچه‌ها صبح را به جماعت مےخواندند.🐾 همیشه هم گرامے اســلام را مےخواند:《اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم از و تا صبح محبوب‌تر است.》🍃 با شروع تحمیلے فعالیت زورخانه بسیار ڪم شد. اڪثــر بچه‌ها در حضور داشتند.🕊 ابراهیم هم ڪمتر به تھران مےآمد. یڪبـار هم ڪه آمده بود ، وســائل ورزش باســتانے خودش را برد و در همان مناطق جنگے بســاط ورزش باســتانے را راه‌اندازے ڪرد.🎗 زورخانه حاج حسن ، در تربیت پھلوان‌هاے واقعے زبانزد بود. از بچه‌هاے آنجا به جز ابراهیم ، جوان‌هاے بسیارے بودند ڪه در پیشگاه پھلوانیشان اثبات شده بود! آن‌ها با خودشان ایمانشان را حفظ ڪردند و پھلوان‌هاے واقعے همین‌ها هستند.🗝 دوران زیبا و زورخانه حاج حسن در همان سال‌هاے اول ، با حسن شھابـے (مرشــد زورخانه) شھید اصغر رنجبران ( تیپ عمار) و شھیدان سیدصالحے ، محمدشـــاهرودے ، علےخرمدل ، حسن‌زاهدے ، سیدمحمدسبحانے ، سیدجوادمجدپور ، رضاپنــد ، حمدالله‌مرادے ، رضاهوریار ، مجیدفریدوند ، قاســم‌ڪاظمے و ابراهیم و چندین شھید دیگر و همچنین جانبازے حاج‌علےنصرالله ، مصطفےهرندے و علے‌مقدم و همچنین درگذشت حاج حسن توڪل به پایان رسید.🎈 مدتے بعد با تبدیل محل زورخانه به ساختمان مســڪونے ، دوران ورزش باستانے ماهم به خاطره‌ها پیوست.💣 •┈••✾❄♥❄✾••┈• •.⏳ .. •.📚برگرفته از کتاب ¹ °✿° @bezibaeeyekrooya
🌱 سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ سبقت بگیرید از همدیگر برای رسیدن به و بهشتی که به‌پهنای آسمان و زمین است و برای کسانی آماده‌اش ساخته‌اند که خدا و پیامبرانش را باور کرده‌اند. این خداست که به هرکس شایسته بداند، می‌دهد؛ زیرا لطفِ بسیار دارد. ۲۱🌼 @bezibaeeyekrooya🌿
که میبینه
•.🕊 •.🌈 •.🌟 •.🎈[راوے:حسین‌الله‌ڪرم] •┈••✾❄♥❄✾••┈• مسابقات قھرمانے ۷۴ڪیلو باشگاه‌ها بود. ابراهیم همه حریفان را یڪے پس از دیگرے شڪست داد و به نیمه نھایے رسید. آن سال ابراهیم خیلے خوب تمرین ڪرده بود. اڪثر حریف‌ها را با شڪست داد.🗯 اگر این مسابقه را مےزد حتما در فینال قھرمان مےشد. اما در نیمه نھایے خیلے بد ڪشتے گرفت. بالاخره با یڪ امتیاز بازے را واگذار ڪرد!❣ آن سال ابراهیم مقام سوم را ڪسب ڪرد. اما سال‌ها بعد ، همان پسرے ڪه حریف نیمه نھایے ابراهیم بود را دیدم. آمده بود به ابراهیم سر بزند.💡 آن آقا از خودش با ابراهیم تعریف مےڪرد. همه ما هم گوش مےڪردیم. تا اینڪه رسید به ماجراے آشنایے خودش با ابراهیم و گفت: آشنایے ما برمےگردد به نیمه نھایے ڪشتے باشگاه‌ها در وزن ۷۴ڪیلو ، قرار بود من با ابراهیم ڪشتے بگیرم.🔗 اما هرچه خواست آن ماجرا را تعریف ڪند ابراهیم بحث را عوض مےڪرد! آخر هم نگذاشت ڪه ماجرا تعریف شود! روز بعد همان آقا را دیدم و گفتم: اگه میشه قضیه ڪشتے خودتان را تعریف ڪنید.🥀 او هم نگاهے به من ڪرد. نفس عمیقے ڪشید و گفت: آن سال من در نیمه نھایے حریف ابراهیم شدم. اما یڪے از پاهایم شدیدا آسیــب دید.💦 به ابراهیم ڪه تا آن موقع نمےشناختمش گفتم: ، این پاے من آسیــب دیده. هواے ما رو داشته باش.💣 ابراهیم هم گفت: باشه داداش ، چشم.🔹️ بازےهاے او را دیده بودم. توے ڪشتے استاد بود. با اینڪه شگرد ابراهیم فن‌هایے بود ڪه روے پا مےزد. اما اصلا به پاے من نزدیڪ نشد!🕸 ولے من ، در نامردے یه خاڪ ازش گرفتم و خوشحال از این پیروزے به فینال رفتم.🦋 ابراهیم با اینڪه راحت مےتونست من رو شڪست بده و بشه ، ولے این ڪار رو نڪرد. بعد ادامه داد: البته فڪر مےڪنم او از قصد ڪارے ڪرد ڪه من برنده بشم! از شڪست خودش هم ناراحت نبود. چون قھرمانے براے او تعریف دیگه‌اے داشت. 🍃 ولے من خوشحال بودم. خوشحالے من بیشتر از این بود ڪه حریف فینال ، بچه محل خودمون بود. فڪر مےڪردم همه ، مرام و داش ابرام رو دارن.🍀 اما توے فینال با اینڪه قبل از مسابقه به دوستم گفته بودم ڪه پایم آسیب دیده ، اما دقیقا با اولین حرڪت همان پاے آسیب دیده من را گرفت. آه از نھاد من بلند شد. بعد هم من را انداخت روے زمین و بالاخره من ضربه شدم.🦠 آن سال من دوم شدم و ابراهیم سوم. اما شڪ نداشتم حق ابراهیم قھرمانے بود. 🧩 از آن روز تا حالا با او رفیقم. چیزهاے عجیبے هم از او دیده‌ام. را هم شڪر مےڪنم ڪه چنین رفیقے نصیبم ڪرده.🎭 صحبت‌هایش ڪه تمام شد خداحافظے ڪرد و رفت. من هم برگشتم. در راه فقط به صحبت‌هایش فڪر مےڪردم.🌙 یادم افتاد در مقر گیلان غرب روے یڪے از دیوارها براے هر ڪدام از رزمنده‌ها جمله‌اے نوشته شده بود. در مورد ابراهیم نوشته بودند: 《ابراهیم هادے رزمنده‌اے با خصائص پوریاے ولے》🌈 •┈••✾❄♥❄✾••┈• •.⏳ .. •.📚برگرفته از کتاب ¹ °✿° @bezibaeeyekrooya
کوتاه بیا... یک بار به خاطر
کوتاه بیا... یک بار به خاطر
کوتاه بیا... یک بار به خاطر
فَمَعَكُمْ‌مَعَكُمْ‌لاَمَعَ‌غَيْرِكُمْ ...   فقط‌ خواستم ‌بگویم، با آنھایے ڪه ‌دوستت ندارند؛ هیچ‌ نسبٺے ندارم..♥🍃 . •••❁✵┅┅ 🌈 @bezibaeeyekrooya •••❁✵┅┅
لا تَخَف وَ لاتَحزَن إِنّا مُنَجّوكَ.. ⊰♥⊱ نَتـرس، نگران نَباش؛ من ڪِه نمیذارم اینطورۍ بِمونهッ نجـٰاتت میدَم.. . .. . ⇲🦋••^ 「 @bezibaeeyekrooya
وَلَنَبۡلُوَنَّكُم بِشَیۡءࣲ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصࣲ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَ ٰ⁠لِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَ ٰ⁠تِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّـٰبِرِینَ [سوره البقرة 155] و قطعا شما را با چیزی از ترس ، گرسنگی ، زیان مالی و جانی و کمبود محصولات ، آزمایش می کنیم و صابران ( در این حوادث و بلاها را ) بشارت بده ...
. ✿•|دعا و توکل به انسان را نجات می‌دهد. . ⇲❤️🔗•• 「 @bezibaeeyekrooya
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
صدا ۰۲۱.m4a
18.67M
تقابل علم با دین !!؟ . خونه‌ے رو تعطیل ڪردن😐 🛑نمازم که تعطیل شد .. حرم ها دیگه شفا نداد که؟😏••• . دعاهاتونم بے اثر شد⚠️ . معصوم جواب بي عقلي تورو بده ؟ خب اهل بیت و پیامبر نکات بهداشتے رو رعایت نکنن دیگه ؟ •••🙄••• [ بپرم تواتیش🔥 آ خداا نسوزون منو ؟😐 ] . ڪے ضریح گفته حرامه؟؟😳🤔 🎧| ←جواب‌سوالاتوبگیر |👤| http://eitaa.com/joinchat/3723296797C035496b51c کلاسهاےرایگاݧ استاد🔺
💭.• . ➣• دیدۍ.. معلمـٰا تمام توجه شون به اون شاگردایےِ ڪه بیشتر از بقیه دنبال درساۍ سَـخت و یادگیرے بیشتَـرند؛ عشقُ تو چشمـٰاش میشه دید ، وَقتۍ یه مسئله " سَـخت " میده به شاگرد، . ➣• اونم بعد یڪۍ دو سـاعت یا حتے یڪے دو روز میاد مَسئله اۍ ڪه با روش ھای ساده اۍ حلش ڪرده ، ھمون روش ھایے ڪه مُعلم یادش داده بود ، مےزاره روۍ میزِ معلـم و سرشو بالا میگیره میگه حلـش ڪَردم.. . ↵ معلم اصلۍ ھمه مـٰاست . ➣• روش حل ھمه " مَسئله هاۍ زندگے " قبـل بدنیا اومـدنمون یـادمون داده و بـرامون فِـرستاده.. ماییم ڪه نسبت بھش |بۍتوجھیم.. . ⇲💛🍃•^ 「 @bezibaeeyekrooya
🎈| مااَطّ‌ی‌َ‌بَ‌طَ‌؏ّ‌مَ‌حُ‌بِ‌ڪ‌ء چِه شیـرین‌ست؛ طعم دوستےباطُ.. ๑🦋.⇝| @Bezibaeeyekrooya
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مضاربہ به اسم احکام شرعے ؟😳 ❌••• رباے آشکار نبود؟ 🔰♨️ ⚠️⛔️⛔️وام یک میلیونی دولت به بعضے از مردم⛔️⛔️⚠️ بازگشت از طریق یارانه با سودِ...... توجیهشم میڪنے؟😳 وام میدے با چنین سودے؟ 💰••• 🔺جنگ با نبود ؟😱 _کے گفته رباست ؟ + ویس رو گوش بده متوجه میشے... 📹| ✅ |👤| نشر حداکثرے🌐 http://eitaa.com/joinchat/3723296797C035496b51c کلاسهاےرایگاݧ استاد🔺
رفیق تاکی میخای، اینجور زندگی کنی، تو گناه،تو هوس، بس نیس! بابا، کی گفته نمیبخشه!
همین که تو قلبت یه‌کوچولو‌ احساس پشیمونی کنی بخشیدتت؛ 🌸
رفیق! تاریخ تولد و وفات دست خودتو نیس؛ ولی تاریخ تحول دست خودته✋✨ کی میخوای بشی همونی که میخاد!🙃🌱 بسم‌الله؛ از امشب شروع کن!🎈♥️
*"فَلا یَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ"* ♥••• پس سخن‌شان تو را نسازد؛ قطعاً ما بدانچھ که مےکنند و آنچه که می‌دارند علم داریم.. انسان در دنیا در معرض انواعے از و 💔... . و این تهدیدها انسان را بشدت در معرض افسردگے و ناامیدے قرار می‌دهد.. راهکارے که دنیای مدرن برای حل این معضل در پیش گرفته «غفلت» است! یعنی با انواع تفریحات و سرگرمی‌های مجازی و …، شخص را از توجه به واقعیاتی که او را در برگرفته غافل کنند؛ و از این رو، آنان که در آن عرصه اندکی با خود می‌اندیشند و سختی‌های زندگی را مشاهده می‌کنند، به خودکشی روی می‌آورند. اما کسی که را باور دارد، هیچ اذیت و تهدیدی جز تهدید ناشی از ❌ خود برایش مهم نیست؛ زیرا می‌داند هر آنچه هرکس آشکارا یا مخفیانه علیه وی انجام می‌دهد، در معرض و منظر خداوند متعال است که اگر بنده‌اش در مسیر او قدم بردارد، هیچگاه این بنده را رها نخواهد کرد. اگر خدا نخواهد هیچکس کمترین آسیبی به انسان نمی‌تواند برساند؛ و کسی که این را باور کند، در کمال آسودگی خاطر و بی‌هیچ دغدغه‌ای زندگی خواهد کرد. 💬 ♥.‌•° ♡{ @Bezibaeeyekrooya}
💞 اساس خوشبختی در ازدواج؛ محبت، نه تشریفات. . 💠 در ، اصل قضیه است. دخترها و پسرها این را بدانند این محبتی را که در دل شما قرار داده، حفظ کنید. . 💠 این رابطه ، بر اساس محبت و رابطه استوار است، یعنی زن و شوهر باید به هم داشته باشند و همین محبت، آن ها را آسان خواهد کرد، به پول و تشریفات و این چیزها هم بستگی ندارد. . 💠 محبت، را پایدار می کند، محبت مایه آبادی زندگی است. کارهای سخت، به محبت، برای انسان آسان می شود. . . •.🍃|@yekrooya|>
🎼🌱 یکی از راه های ؛ راه است که قرآن و روایات تأکید فراوان بر آن دارند. ○• این راه ازخدا به رسیدن است، و معلوم است که این روش شناخت، ما را به یقین واقعى و مى رساند. ○• زیرا این راه شهود مستقیم‌و بلاواسطه است که هرگونه را از آدمى زائل مى کند و تفاوت عمده‌اى با دلایلى دارد که خدا را به عنوان غیب و پنهان مطرح و مى کند. .• ❖♥[ @Yekrooya ]
می‌گفت؛ با ڪسی نشست‌ و برخاست ڪنید ڪه همین ڪه او را دیدید به یاد بیفتید!🌿 • . •| @YEKROYA |•