⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
⚡️⚡️⚡️⚡️
⚡️⚡️⚡️
⚡️⚡️
⚡️
#رمان_امنیتی_گمنام3
#پارت_1
رسول:
کاغذ را روی میز گذاشتم..
_اینچیه؟
_درخواست انتقالی..میخوام برم..
اینجا دیگه جای من نیست..
_یعنی چی که میخوای بریییی؟؟؟
_آقای عبدی...من نمیتونم بمونم..
یه امضا و مهر بزنید زیرش..
_کجا؟
_ضد جاسوسی هم نباشه اشکال نداره...فقط...
_فقط چییی؟؟ هیچکدوم از رفیقاتو نمی بینی؟
_اصلا اخراجم کنید...من که یه مدت بیشتر زنده نیستم..
_رسوللللل....
اعصابم داغون شده بود
از اتاق زدم بیرون
حالا هم گیر داوود افتاده بودم
_رسول چیشده
از کنار او هم رد شدم..
_رسوللللل واستاااا....کارت دارم..
یکدفعه ایستادم و به سمتش برگشتم
_جانننننمممم....بله؟
_چت شده؟ چرا اینطور شدی اخه؟
_دارم میرم...
فعلا..
شاید هم برا همیشه
چقدر راحت از رفتن حرف میزدم...
چه اسان رفیقم را تنها میگذاشتم.
منی که...
دست روی شانه ام گذاشت..
_داداش نمیخوای بگی چی شده؟
_خیلی با معرفتی...خیلی..
اونهمه بلا سرت اومد ولی...
بغض گلویم را خراش میداد..
_ولی به روم نمیاری..
حتی وقتی وضع آقا محمدو دیدی..
چرا؟؟
این کارت عذابم میدهههه...
بیاااا
یکی بزن تو گوشممم..
بهم فحش بده..
بگو چقدر بی معرفتم..
بگو چقدر بی وفام
حالا اغوشش را باز کرده بود..
برادرتر از برادر..
_داوود...
_جانم..
_ازم دل بکن...رفتنی ام...
از اغوشش دور شدم..
داوود:
در جایم خشکم زد..
_رفتی ام؟
صدایش در مغزم اکو میشد..
یعنی...؟
به زمین چشم دوختم..
تا به خود آمدم رفته بود.
به در اتاق تکیه دادم..
بلند فرشید را که داشت از پله ها پایین می امد صدا کردم..
_فرشییییدددد...
_اومدمممم...
جانم؟
_میگم یه سوال ازت میپرسم جون عزیزت راستش رو بگو..
مضطرب نگاهم کرد..
_چشـــــ.م
_رسول مریضه؟
_هااااا؟؟
_میگم رسول حالش بدههه؟؟؟
_نمیدونم..یعنی..
اخه چطور بگم..
رسول...
اصلا بیا بشین اینجا تا بهت بگم...
_نمیخوام فرشیددد...حرفتو بزن.
_فقط خودتو کنترل کن
_باشههه..
_خب یه غده تو بدنشه..
_بدنششش؟؟؟یعنی کجا؟؟
_اوممممم....خب هنوز نرفته جوابشو بگیره..
منم خبر ندارم..
ولی آقا محمد خوب میدونه
غده...
باورم نمیشد..
به همین راحتی؟
تماس میگرفتم..
تماس های بی جواب..
قلبم قرار نداشت..
از طرفی زخم پهلویم تیر میکشید..
من تنهایش نگذاشتم..
او حق نداشت اینگونه عذابم بدهد..
حق نداشت رهایم کند..
حق نداشت از من درخواست کند که فراموشش کنم..
نتش روشن بود..
ویس گرفتم..
_رفیق...
داداش..
سلام..
میدونم حالت بده، فهمیدم
میدونم برات عذابه..
میدونم دلت تنگه برا اون شیطنتای قدیمی.
ولی بدون با این راه که داری میری نمیتونی به جایی برسی..
من تا آخرش باهاتم
بستگی به تو داره که باشی یا نه
بستگی به تو داره که بزاری کمکت کنم یا...
یک ساعتی کشید تا سین کرد
اما..
جوابش با اینکه از ته قلبش نبود ولی دلم را لرزاند..
دست به چارچوب در گرفتم..
تعادلم را از دست دادم و افتادم زمین.
فاتح سمتم آمد..
_داووددددد....صدامووو میشنوی..
درد در تمام وجودم ریشه کرد..
توان ناله هم نداشتم..
ارام چشمانم را بستم..
محمد؛
_سعید بهشون گفتی اماده شن؟این ماموریت خیلی حیاتیه ها
_متوجه ام..با خانم طهماسب و ملکی هماهنگ کردم.
_به جای خانم طهماسب یه نیرو میاد
از تیم سایبری
اگه اشتباه نکنم اسمش مرضیه شکوریه..
مدارک این چهار نفرو از رسول بگیر برسون دستم که چک کنم
_چشم
_ابراهیم کجاست؟
_یه هفته مرخصی گرفته..
_مگه فرمانده نیسسست..
از سر باز کردنه انگار..
از این به بعد خودم کنترل میکنم
به هفته بیشتر طول نمیکشه..
پست مجید نوروزی مربوط به خاتون...
کپشن 👇
مجید نوروزی «مرتضی» را زندگی میکند
مجید نوروزی در نقش «مرتضی» در سریال «خاتون» به نویسندگی و کارگردانی تینا پاکروان به ایفای نقش
میپردازد.
مرتضی، دوست و همراه رضا فخار در گاراژ میرعظیم مشغول به کار است.
«خاتون» به صورت اختصاصی از «نماوا» پخش میشود.
ℳムʝł∂💟
@RRR138
هدایت شده از ᴍᴏʜᴇʙ ∫ مٌـحِـب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+ شیرےیاروباھ؟😃
- خرس!😐😂
#کلیپ
#گاندو
#بانویبینشان
پ.ن:
وضیعت خیلی از ماها که وقتی ازمون میپرسن تو امتحانا شیربودینیاروباه😐💔
@gandoomy
بیخیال حرف های مردم..
بیخیال حرفهایی که دلت را آتش میزنند..
بیخیال مقایسه تو با دیگران
مگر چندبار زندگی میکنی که میخواهی آنرا با حرف مردم خراب کنی و به آتش بکشی..
چشم باز کن
به روی عقل و منطق..
ولی این را بدان بعضی زمان ها زور دل از منطق بیشتر است..
دلت را بده دست خدایی که تو را آفرید و با خلق و خویت آشناست❤️
#ف.ز
@RRR138
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما ببینید...
عالیه😉
@RRR138
هدایت شده از گاندو
مجتبی امینی تهیه کننده سینما و تلویزیون زین پس تهیه کنندگی آثار این خواننده مطرح کشور را بر عهده دارد و درکنار تولید آثار سینما و تلویزیون، تولید آثار موسیقی را نیز آغاز کرده است.
#مجتبی_امینی
#گاندو
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
شــــــــــروع فــــــعــــــالـــــــیت 💦🌻
ادمـــــیـــــــن: خــــــــادم الزینب⚡️🌝
با مـــــن هــــمــــراه بـــــــاشـــــــیـــــن🚶♀👀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما همیشه هستیم:))🖖🏻⚡️
ادمـــــیـــــــن: خـــادم الزینب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پشته صحنه ی گاندو😐👀
که من داشتم فقط فقط به آقا محمد گریه و روی خودم میزدم 😑😑😑
ادمـــــیـــــــن: خادم الزینب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه دیگه تو داری رانندگی میکنی💔😅
ادمـــــیـــــــن: خادم الزینب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه خبره اینجا😩💔
ادمـــــیـــــــن: خادم الزینب
پـــــــــــــایـــــــــــــــــان فـــــــــعالــــــــیــــــــــت 💦❗️
ادمـــــیـــــــن: خادم الزینب🖖⚡️