رمان: یکی از3⃣1⃣3⃣نفر
خیلی سخت مشغول کار بودیم . دلم خیلی برای عزیز و عطیه تنگ شده بود . من و آقا محمد با هم خواهر و برادر هستیم اما از این موضوع بهجز آقای شهیدی و آقای عبدی کسی چیزی نمی دونه .اون اول که من تازه اومده بودم همهازم چند بار می پرسیدم که من با آقا محمد نیست دارم یا نه اما من میپیچوندم ، البته همه این پنهون کاری ها هم از اصرار من بود دلم نمی خواست برداشت بدی از این موضوع کنند یا سوء تفاهمی پیش بیاد .خلاصه رفتم وضو گرفتم و اومدم نشستم پای کارم .
یهو دیدم آقا داوود از جاش پرید 😳
سریع رفت سمت آقا رسول بعد هم رفت تو اتاق آقامحمد .
آقا رسول من رو صدا کرد.
رسول: خانم عبد اللهی
زهرا: بله
رسول : محسن کلایی فرار کرده لطف کنید خیابون ها اطراف رو چک کنید .
زهرا:😳😲باشه چشم
رسول : یه ذره سر یع تر
زهرا: چشم
مونده بودم چی به مراقب محسن کلایی بگم 😠دردسر هامون کم بود این یکی هم اضافه شد. اه😤.سریع نشستم پای سیستم و چک کردن اطراف بیمارستان.
رسول؛:؛
داشتم کارذانجام می دادم که خانم عبداللهی اومد.
زهرا: آقا رسول پیداش کردم
رسول: کجابود ؟
زهرا :لوکیشنش رو برا تون ارسال کردم
رسول: ممنون
زهرا :خواهش می کنم .
هدفون رو گوشم بود که حس کردم یه نفر کنارم وایساده کنارم رو نگاه کردم دیدم محمده سیع از جام بلند شدم .
محمد: چی شد رسول به کجا رسیدی؟
رسول: آقا پیداش کردیم .
محمد: خب..؟!
رسول: البته خانم عبداللهی زحمنش رو کشید . واما آقای کلایی از بیمارستان که خارج شد یه راست رفت سراغ یه خونه که ما اونجا دوربین نداشتیم یه پرنده فرستادم .
محمد: ادامه؟!.....
رسول: به نظر می رسه که خونه ی ساعد هست .
محمد: چطور؟
رسول: چون هم خیلی عصبانی بود هم عجله داشت و هم چند بار با تلفن خودش و با تلفن عمومی به خط ساعد زنگ زد .
محمد: لوکیشنش رو برای داوود ارسال کن .
رسول: چشم آقا
محمد : سید حسن روگذاشتم تا مراقب محسن کلایی باشه و خودت هم هواست باشه . رو ما هم سوار شو و در ارتباط باش ، کارت رو هم بده بکی از بچه ها که می تونه
رسول: به روی چشم
محمد؛:؛
سعید و داوود رو صدا کردم بیاد بالا . و ماجرا رو براشون تو ضیح دادم .
رفتیم سوار ماشین شدیم به سمت لوکیشن حرکت کردیم .
داوود؛:؛
همین که رسیدیم سریع مسلح شدیم اومده بودیم رفتیم تو خونه .خالی کرده بودندو رفته بودن . من رفتم تو سالن عقبی بوی دود می اومد رفتم سمت دست
پارت دو⬆️
گــــاندۅ😎
🍃🍃🍃🍃🍃 پرواز 🍃🍃🍃🍃🍃 #پارت_چهل #گاندو وارد سالن شدم که چشمم به لیام افتاد معلوم بود داره میره بیرون
🍃🍃🍃🍃🍃 پرواز 🍃🍃🍃🍃🍃
#ادامه_پارت_چهل
#گاندو
گفت: خانم مرادی کارتون تموم شد ی سر بیاید اتاق من
زهرا:بله چشم
رسول تو هم رد این مزون رو بگیر ببینیم به کجا میرسیم
رسول:به چشم
سعید و فرشید شما هم برید اونجا واسه تحقیقات
سعید و فرشید:چشم آقا
بچه ها احمد نیستش ؟
داود:نه آقا رفته سر مزار همسرش
محمد:اومدش بگید ی سر بیاد پیش من خب سوالی نیست ؟
بچه ها :نه آقا، خیر ..
خب برید سر کار هاتون
به سمت اتاق آقا محمد رفتم در زدم
محمد گفت:بیا تو
میدونستم از دستم عصبیه هرچند که هنوز هم معتقد بودم که کار اشتباهی نکردم تا پام رو گذاشتم داخل اتاق و در رو پشت سرم بستن با صدایی که ازش استرس و عصبانیت میبارید گفت:مگه نگفتم نرو میدونی این چند ساعت چی به منه بدبخت گذشت ؟ میدونی مامانت به من زنگ زده بود چون تلفنت رو خاموش کرده بودی ؟؟
زهرا:خب دست رو دست میزاشتم که چی بشه بدون اطلاعات بدون چیزی
هوفف بلندی کرد و گفت :خیله خب حالا که رفتی تا تهش رو برو لبخند قشنگی زدم گفتم ممنون و سرم رو بالا بردن و گفتم خدایا شکرت
بچه خا لطفا اگر در ناشناس درباره رمان پیام میدید اسم رمان رو بگید چون دو تا رمان در کانال میزارم
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونی این دنیا بودن ط بدون من🙁🖤
ادیت خودم😉💙
#نه_به_توقف_گاندو🚫
#گاندو_سازان_مچکریم🙏
#گاندو1400🐊
#گاندو_صدای_ماست🗣
『• @Gand001400 ⇣•』
#حمایت_کنید✊
#ادمین_شهیدھ💍
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
به کوه طعنه میزند😌🙌
#نه_به_توقف_گاندو🚫
#گاندو_سازان_مچکریم🙏
#گاندو1400🐊
#گاندو_صدای_ماست🗣
『• @Gand001400 ⇣•』
#حمایت_کنید✊
#ادمین_شهیدھ💍
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
طنین غیرت است در گلوی ما😎...
#نه_به_توقف_گاندو🚫
#گاندو_سازان_مچکریم🙏
#گاندو1400🐊
#گاندو_صدای_ماست🗣
『• @Gand001400 ⇣•』
#حمایت_کنید✊
#ادمین_شهیدھ💍
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
از جان گذشته ایم😊
#نه_به_توقف_گاندو🚫
#گاندو_سازان_مچکریم🙏
#گاندو1400🐊
#گاندو_صدای_ماست🗣
『• @Gand001400 ⇣•』
#حمایت_کنید✊
#ادمین_شهیدھ💍
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
اقای عبدی و اقا محمد💋✨
#نه_به_توقف_گاندو🚫
#گاندو_سازان_مچکریم🙏
#گاندو1400🐊
#گاندو_صدای_ماست🗣
『• @Gand001400 ⇣•』
#حمایت_کنید✊
#ادمین_شهیدھ💍
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
رهایی قدس ارزوی ما😄🌺
#نه_به_توقف_گاندو🚫
#گاندو_سازان_مچکریم🙏
#گاندو1400🐊
#گاندو_صدای_ماست🗣
『• @Gand001400 ⇣•』
#حمایت_کنید✊
#ادمین_شهیدھ💍
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
اقا نگهی بر دل ناپاکم کن😞💔
ادیت خودم😉💙
#نه_به_توقف_گاندو🚫
#گاندو_سازان_مچکریم🙏
#گاندو1400🐊
#گاندو_صدای_ماست🗣
『• @Gand001400 ⇣•』
#حمایت_کنید✊
#ادمین_شهیدھ💍
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
هر سه تاشون با چه غرور و ابهتی پیش میرن😎
#نه_به_توقف_گاندو🚫
#گاندو_سازان_مچکریم🙏
#گاندو1400🐊
#گاندو_صدای_ماست🗣
『• @Gand001400 ⇣•』
#حمایت_کنید✊
#ادمین_شهیدھ💍
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این علی سایبری هم که همش داره وقت دنیا رو میگیره😂💔
#نه_به_توقف_گاندو🚫
#گاندو_سازان_مچکریم🙏
#گاندو1400🐊
#گاندو_صدای_ماست🗣
『• @Gand001400 ⇣•』
#حمایت_کنید✊
#ادمین_شهیدھ💍
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
پشت صحنه فصل یک💋✨
#نه_به_توقف_گاندو🚫
#گاندو_سازان_مچکریم🙏
#گاندو1400🐊
#گاندو_صدای_ماست🗣
『• @Gand001400 ⇣•』
#حمایت_کنید✊
#ادمین_شهیدھ💍
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
بک گراند🤝💜
#نه_به_توقف_گاندو🚫
#گاندو_سازان_مچکریم🙏
#گاندو1400🐊
#گاندو_صدای_ماست🗣
『• @Gand001400 ⇣•』
#حمایت_کنید✊
#ادمین_شهیدھ💍
هدایت شده از گاندو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاندو❤️
🌸حمایت کنین🌸
#ڴآݩڋۅ
#شهیدگمنام 🌺
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسم ما رو تیتر خبرا میخوره😏🤝
#نه_به_توقف_گاندو🚫
#گاندو_سازان_مچکریم🙏
#گاندو1400🐊
#گاندو_صدای_ماست🗣
『• @Gand001400 ⇣•』
#حمایت_کنید✊
#ادمین_شهیدھ💍
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
🔰#نقشهراهرسیدنبهدولتاسلامی
📢 «تبیین معارف انقلاب اسلامی توسط #طلابجوان در کانال نقشه راه»
🔹تبیین معارف انقلاب اسلامی
🔸تبیین نقشه راه رسیدن به تمدن اسلامی
🔹تبیین مکتب فکری امامین انقلاب
🔸تبیین وظایف خواص و عموم
----------------------------------------
⬅️برای عضویت و همراهی در کانال نقشه راه از طریق لینک زیر وارد شوید.
کانال نقشه راه در ایتا⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2639921228Cb157fd868b
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولی به دوتا میفروشم😢💔😂
#نه_به_توقف_گاندو🚫
#گاندو_سازان_مچکریم🙏
#گاندو1400🐊
#گاندو_صدای_ماست🗣
『• @Gand001400 ⇣•』
#حمایت_کنید✊
#ادمین_شهیدھ💍
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سم😂😂
#نه_به_توقف_گاندو🚫
#گاندو_سازان_مچکریم🙏
#گاندو1400🐊
#گاندو_صدای_ماست🗣
『• @Gand001400 ⇣•』
#حمایت_کنید✊
#ادمین_شهیدھ💍
هدایت شده از فن پیج گاندو
16.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پشت صحنه😍❤️
#نه_به_توقف_گاندو🚫
#گاندو_سازان_مچکریم🙏
#گاندو1400🐊
#گاندو_صدای_ماست🗣
『• @Gand001400 ⇣•』
#حمایت_کنید✊
#ادمین_شهیدھ💍
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
استوری ارش قادری😍❤️
#نه_به_توقف_گاندو🚫
#گاندو_سازان_مچکریم🙏
#گاندو1400🐊
#گاندو_صدای_ماست🗣
『• @Gand001400 ⇣•』
#حمایت_کنید✊
#ادمین_شهیدھ💍
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرمانده😉♥️
#نه_به_توقف_گاندو🚫
#گاندو_سازان_مچکریم🙏
#گاندو1400🐊
#گاندو_صدای_ماست🗣
『• @Gand001400 ⇣•』
#حمایت_کنید✊
#ادمین_شهیدھ💍
رمان: یکی از3⃣1⃣3⃣نفر
در دست شویی رو باز کردم لباس هاسوخته دیدم .
داوود: آقا محمد آقامحمد بیاین اینجا😳
آقامحمد : چی شده داوود؟🤨
داوود: محمد جان این لباس هارو در حال سوختن دیدم که خاموشش کردم تقریبا شبیه لباس ساعد هست .
آقامحمد: اره ، از زیر قصر دررفتن.😠 . سعید بیا
سعید : بله
آقا محمد: سعید اینجا باش تا نیراهای کمکی بیان خونه رو پاک سازی کنن هر اتفاقی هم افتاد سریع به من گزارش کن .
سعید : چشم آقا
آقا محمد : داوود بریم
داوود : باشه
با آقا محمد سوار ماشین شدیم و برگشتیم اداره . همهمون خیلی خسته بودیم .
زهرا ( خانم مرادی) ؛:؛
به یک ساعت نکشیده بود که ستاره مثل کسایی که دنبالشونن اومد بالا سرم ،
ستاره: زهرا زهرااا !! بلند شو بدو .!!!!
زهرا: باشه الان بلند میشم 😪😴🤤
ستاره: زهراااااااا!!!! 😱😱😱😡آقامحمد😱😡😡🤬
زهرا: چی شده هااا😱😱😱 آ..ق.ا ..محمد.😰 اتفاقی افتاده 🤯
ستاره : نه بابا 😒 آقامحمد مارو آماده باش اعلام کرده 😐 تو هم خیلی خوش خوابی ها 😒
زهرا: ستاره خدا نگم چی کار کنه 😒😠 زهر م آب شد😢
ستاره : حالا پاشو صورتت رو بشور آماده شو بیا پایین.
زهرا : باشه.
صورتم رو شستم و اومدم پایین آقامحمد که من رو دید گفت که به ستاره و آقا رسول و بقیه هم بگم که بیان بالا
رفتم سمت میز ستاره
زهرا : ستاره آقامحمد گفت که بریم اتاقش
ستاره: باشه الان میام
بقیه رو هم صدا کردم . همه رفتیم اتاق آقامحمد .
آقا محمد: سلام ....
بچه ها: سلامم
آقامحمد: بشینید
آقا محمد: همه که تا این لحظه از وضعیت پرونده اطلاع دارید و می دونید که محسن کلایی فرار کرده البته ما ردش رو زدیم ، و اما شارلوت فعلا هنوز از ساختمان بیرون نیومده واما نیرو های خانم از این به بعد باید آماده باش کامل باشن
زهرا و ستاره: چشم
همه اومدن پایین و نشستیم پای سیستم .
چند روز گذشت و هنوز سخت مشغول پرونده بودیم ، همه دیگه مثل چی کار می کردیم و خشته بودیم .
همهپشت میز بودیم که آقا محمد اومد پایرسیستم و از آقا رسول اطلاعات گرفت و بعد هم مارو صدا کرد بالا.
آقامحمد: بچه ها خسته نباشید می دونم خیل خسته شدید فرداشب می تونید برید خونه یه سر بزنید .
همه: چشم آقا .
💣⚔💣⚔💣⚔💣⚔💣⚔💣⚔💣
شارلوت؛:؛
محمد رو تقریبا شناسایی کرده بودیم و دو تا از همکاراش هم همینطور یه نفر دیگه رو فرستادم که مراقب خونه محمد باشه ، تصمیم گرفتم که برای به تله انداختن محمد خواهرش رو گروگان بگیریم .
پارت سه⬆️