eitaa logo
گــــاندۅ😎
342 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
41 فایل
گاندو‌صداےماست🗣 ما همان نسل جوانیم ڪہ ثابت کردیم در ره‍ عشـق جگـر دار تر از صد مردیـم...🙃🙌🏻 🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨ ادمین : @r_ganji_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍃 پرواز 🍃🍃🍃🍃🍃 داود : خیلی کسل بودم و البته حواس پرت هم شده بودم داشتم به کار هام رسیدگی میکردم و لیست پرواز های هفته آینده که از نیوجرسی به ترکیه بود رو چک میکردم که تلفنم زنگ خورد آقا محمد بود محمد:الو داود با بچه ها بیاید بالا داود:چشم آقا داود:رسول، فرشید، سعید ،زهرا خانم لطفاً بیاید بریم اتاق آقا محمد جلسس رفتیم سمت اتاق محمد سعید در زد و بعد از کسب اجازه برای ورود، وارد اتاق آقا محمد شدیم حدود سه دقیقه طول کشید تا همهمه مون بخوابه و کل اتاق سکوت شد خب بچه ها با کیس های پرونده که آشنایی کامل دارید یکی یکی گفتیم به آقا، بله ،خب بله، آره خب، و بله ،،، خب بسه دیگه طبق مدارکی که ما به دست اوردیم پوشش لیام یک خدماتی داخل یک بیمارستان نیمه دولتی در مرکز تهران هست طبق اطلاعاتی که به دست آوردیم برای هفته دیگه این بیمارستان تعدادی انطرم پزشکی ورودیه می‌گیره و تعدادی از شما به نام دانشجوی پزشکی باید وارد این بیمارستان شید فرشید:آقا چرا نریم آموزشگاه ؟ محمد:اونجا لونه زنبوره و تا اطلاع ثانوی نه کارمند استخدام میکنه و نه هنر آموز پذیرش میکنه ببینید فرشید و سعید باید وارد بیمارستان شید و اما از خانم ها تنها گزینه خانم مرادی هست خانم مرادی:آقا اون چهره منو در هواپیما دیده محمد:بله ، اما باید گریم کنید و تغییر چهره بدید چون تنها فردی که از هر لحاظ آمادگی جسمی و فکری داره شمایید رسول: آقا میگم منم میتونم برم ها
برسونیدمون به ۳۲۰ تایی رفقا☺️🌸🌸
🍃🍃🍃🍃🍃 پرواز 🍃🍃🍃🍃🍃 رسول:آقا میگم منم میتونم برم ها محمد:اولنم تو بری نیرویی ندارم بزارم پشت سیستم دومن هم این ماموریت نفوذ ی ماموریت حساسه کافیه گاف بدیم جون همه مون تو خطر میوفته رسول:آقا من کی گاف دادم ‍؟ همه باهم گفتیم همیشه محمد:😆بچه راس میگن دیگه شمارشه گاف هات از دستم در رفته مثلا ترکیه یا عملیات دستگیری مایکل دور میدون بود ها یادته دیگه .... رسول :فهمیدیم آقا نمی‌خواد دونه دونه نام ببری محمد:خب بچه ها برین فعلا به کاراتون برسید همه بجز داود داود:م ممن آقا 😳 محمد:ما داود دیگه ای تو جمعمون داریم ؟ داود :نه آقا محمد:خب همه بچه ها از اتاق خارج شدن محمد:خب داود بگو چته داود:آقا چیزیمون نیست محمد:اینو خیلی خوب میدونم که دروغ گوی خیلی بدی هستی هروقت دروغ میگی چشات دو دو میزنه و پایین رو نگا میکنی ، داود با من حرف بزن برای موضوع سعید ناراحتی؟ داود:نه آقا اتفاقا با مادر و خواهرم هم حرف زدن و قرار شد که بیاد خاستگاری محمد:ع مبارکه خب پس دیگه چته ؟ داود:آقا خودم هم نمیدونم درست تپش قلب دارم و خیلی گیج میزنم راستش آقا احساس میکنم به یکی علاقه مند شدم محمد:به به به سلامتی این دختر بد بخت کی هست حالا ؟ داود:والا من بد بختم نه اوشون محمد:اوو چه از خود شیفته کی هست من میشناسمش ؟ داود:بله آقا حتی بیشتر از من محمد:🤔کی هست ؟ داود: زهرا خانم محمد:خانم مرااادی ؟😳😳😳 مگه عقلت رو از دست دادی ؟ داود:چی بگم آقا دله دیگه گیر کرده محمد:وای نه من تورو دیگه کدوم کشور بفرستم این جور که معلومه باید خانم مرادی رو بفرستم ی جا دیگه وگرنه کل نیرو ها مون به باد فنا میره داود :آقا شما میشه باهاشون حرف بزنید ؟ محمد:م منن ؟ داود:والا هر سری خواستم حرف بزنم ی چیزی شده که نشده ی سری احمد اومد ی سری خودش پیچوند ی سری من روم نشد😢 محمد:چی بگم والا ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نظرت چیه گروگان بگیرنش ؟
ممنون شما خوب هستید ؟ الله وکیلی من پرونده امنیتی از کجا پیدا کنم ؟که حقیقت داشته باشه داستانم ؟
تمام تلاشم رو دارم میکنم که رسول و محمد رو شخصیت اول قرار ندم و سعی کردم بیشتر از داود و سعید و احمد و زهرا استفاده کنم ولی چشم
بله چشم ممنونم از انرژی های خوبتون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیام های ناشناس ممنونم بچه ها مرسی از بابت نظراتتون 🧡💚🧡💚
میشه گفت هم نیست هم ی زره هست ی جور خفنیه آخرش